جاودانههای سینما: بررسی انیمیشن Wall.E؛ حماسه ای در فضا
چه چیزی از تضاد زیباتر است. در حالیکه همان ابتدا، آهنگ شادی به گوشمان می خورد و دنبال این هستیم که ببینیم ترانه از کدام شهرِ جذاب و تفریحی حرف می زند، کم کم شهری ...
چه چیزی از تضاد زیباتر است. در حالیکه همان ابتدا، آهنگ شادی به گوشمان می خورد و دنبال این هستیم که ببینیم ترانه از کدام شهرِ جذاب و تفریحی حرف می زند، کم کم شهری سر تا پا فرو رفته در آشغال های مصرفی از میان دود و غبار، جلوی چشمانمان ظاهر می شود. تضاد دوم، قد و قواره کوچکِ ماشینِ آشغال جمع کن، تنها جنبنده این برهوت، در برابر کیلومتر ها زباله است. پس خانه ای که این ترانه تبلیغاتیِ لوس، ما را تشویق به بازنگشتن به آن می کرد، زمینِ دوست داشتنی خودمان بود که در سال 2700 به یک فاجعه کثیف تبدیل شده است. اما تضادی دیگر، در دورانی که خیلی ها رفتن از زمین و نام نویسی برای اقامت در سیاره های دیگر را دست مایه کارشان قرار می دهند، کمپانی پیکسار، عشق ورزیدن به زمین را به ما گوشزد می کند حتی بعد از این فاجعه احتمالی در آینده. ویجیاتو را در بررسی انیمیشن Wall.e همراهی کنید.
- کارگردان: Andrew Stanton
- نویسنده داستان: Andrew Stanton
- صداپیشگان: Ben Burtt ،Elissa Knight ,Jeff Garlin
- شرکت تولید: Pixar
آخرین بازمانده
بخشِ مهمی از شخصیت وال ای مربوط به صدای اوست که بن برت توانسته با صداهای نازک و جیغ و بغض های کودکانه و انواع و اقسام حس های صوتی، روح وال ای را شکل دهد. این صداها با چندین روانشناس مراحل ساختش را گذرانده و در نهایت به این مرحله نهایی خود رسیده است. مابقی شخصیت وال ای، ترکیبی از یک عدد چارلی چاپلین، ماشین، دوربین و البته خورجین کانگورو مانند اوست. وقتی خرده ریزه های متنوع مثل فندک، چنگال و حتی جعبه های کوچک را از زباله ها جدا می کند، داخل کوله پشتی اش می گذارد و به انباری خانه اش می برد، همگی یاد کودکی مان میفتیم که اغلب همین کار را می کردیم.
چه انتظاری می شود داشت که در یک آشغالدونی بزرگ، سر و کله همنشینی به جز سوسک پیدا شود اما همین سوسک هم اجازه پیدا می کند که وارد آلونک وال ای شود و از مهمان نوازی او لدت ببرد. وال ای بیش ترین خدمت رسانی و کمترین مصرف را دارد که همان انرژی تجدید پذیر خورشید است. او با مسئولیت پذیری بالا هر روز از صبح زود تا آخرِ شب کار می کند بدون اینکه کسی بر کارش نظارت کند و از این بابت ما انسان ها را خجالت زده می کند. البته نباید فکر کنیم که خوش به حالمان شده است چراکه در نهایت، این ماشینِ زحمت کش و دوست داشتنی تنها می تواند آشغال ها را دسته بندی کرده و به کپه های بزرگی تبدیل کند. پاک سازی آشغال ها به دست به کار شدنِ قهرمان های دیگری از جنس انسان نیاز دارد. ایده ای که در این فیلم به زیبایی پرداخت می شود.
وال ای همچون چارلی چاپلین، تصادفا و ناخواسته و گاهی هم با دست و پا چلفتگی تمام، کارهای بزرگی انجام می دهد. او حاضر می شود روزمرگی اش را کنار بگذارد و به دنبال ایو، سفرِ نامعلومی را آغاز کند.
پا قدمش هرجا می رود خیر است. او سیستم تصویری مری را از کار می اندازد و مری می تواند از دنیای مجازی بیرون بیاید و واقعیت جلوی چشمش را برای اولین بار ببیند. وقتی وال ای با دست خاکی اش، از سرِ ادب و احترام به کاپیتان دست می دهد، زمینه های شروعِ یک انقلاب درونی را در قلب او ایجاد می کند.
کاپیتان با همان ذرات خاک، اطلاعات زیادی از زمین بدست می آورد. وال ای از روی سوءتفاهم، جریانی تازه میان ماشین های از رده خارج شده بوجود می آورد و تا آخرین لحظه، نجات زمین را بر خودش ترجیح می دهد. حتی در حال زاری که دارد، با ماشینِ کوچولوی نظافت چی هم دست می دهد و نامش را می پرسد. همین مهربانی اش حتی ایو، ماشین سرسخت و مقرراتی را به یک دوستِ عاشق تبدیل می کند.
وال ای فقط یک خواسته برای خودش دارد و آن هم داشتن یک همدم و تمام شدن تنهایی های چند صدساله اش است. او بدون اینکه از حلقه ازدواج سر در بیاورد، معنی دست در دستِ هم قرار گرفتن انسان ها و آواز خواندنشان را می فهمد. وال ای ناشیانه و از فرط تنهایی، با یک نگاه به ایو علاقه مند می شود و خطراتش را به جان می خرد و انگیزه اولیه اش برای این ماجرا، عملی کردنِ فانتزی های ذهنی اش بوده است که خوشبختانه شمایلِ این عشق تا مقدار زیادی ماشینی باقی می ماند و در مجهز شدنشان به رفتارهایی شبیه به انسان ها افراط نمی شود.
این موضوع به پرداختِ سر و شکل شان باز می گردد که جزییات غیر لازمی مثل لب، گوش یا بینی ندارند و کارکتر ایو که اصلا شبیه به پیشرفته ترین طراحی های ماشینی است. پشت در ماندنِ خدمه سفینه، بازیگوشی های وال ای در فضا با آن کپسول گاز، از کار افتادن وال ای و نگران شدن ایو، آب بازی مری و جان، انتظار سوسک برای بازگشت رفیق چند روزه، همه و همه از جمله ایده های کوچک و ظریفی هستند که به کلیت کار کمک زیادی کرده و حسِ ما را از صد به هزار می رسانند.
در جست و جوی Hero
وال ای تا آنجا توان دارد که کفشِ حاملِ تنها گیاهِ روی زمین را بدست کاپیتان برساند و در ادامه راه، برای مقابله با خطر نابودی زمین، نیاز به یک رهبر انقلابیِ جسور و بی پروا همچون ماکسیموس، سولومون کین یا اسپارتاکوس هست تا فرمانِ سفینه را به دست گرفته و تغیرات بزرگی را با کمک مردمش رقم بزند.
اما در این دنیای زشت نو، تا آنجا که چشمانمان کار می کند یک مشت آدم های شکم گنده و پاکوتاه و مغزنخودی می بینیم که یک « نه» بزرگ به رژیم غذایی گفته اند تازه اگر بفهمند رژیم غذایی چیست؛ ثروتمندانی که شرکتِ Buy N Large آن ها را فریفته و به کرم های خاکی تبدیل کرده است.
دستِ رییس جمهور امریکا نیز با سرمایه دارانِ عالی رتبه این شرکت در یک کاسه است و برای پیشبرد اهدافشان، فرمانِ سفینه را طبق نقشه های سودجویانه شان به صورت خودکار برنامه ریزی کرده اند و خودشان معلوم نیست در کدام جهنم دره هستند. حتی کاپیتان هم حالِ جُم خوردن ندارد و حضورش کاملا فرمالیته بوده و بخشی از یک نمایش بزرگ تر است و روحش هم از این موضوع خبر ندارد، همان گونه که عروسک های خیمه شب بازی از عروسک گردانشان بی خبرند. پس چه کسی قرار است انقلاب کند؟
تکرارهای شگفت انگیز
ایده پاندای کونگ فو کار، در اینجا هم دیده میشود و تضادی خیره کننده و جذاب را می سازد. کاپیتان با همه چربی های دورِ شکمش نقشِ یک قهرمان را به عهده می گیرد. او در ذهنش به یک ایده محرک و حماسی رسیده است؛ مبارزه برای زندگی کردن بجای زنده ماندن برای هیچ. اما دشمنان را نمی شناسد و یک تلنگرِ به موقع یعنی دیدن تصویری از کاپیتان های مختلف که این فرمان اتوماتیک پشت سر همه شان قرار داشته، چشمانش را به حقیقتِ ماجرا روشن می کند.
وال ای با همان پاهای درب و داغانش زیر فشار دکمه آبی تاب می آورد و شجاعت سربازانه او، کاپیتان را به وجد آورده و برای اولین بار او را می بینیم که روی پاهایش می ایستد و قطعه موسیقی مشهوری از ریچارد اشتراوس نیز او را در جدال با دست نشانده ای ماشینی و تک چشم، همراهی می کند.
انیمیشن وال ای بیش از هر فیلم دیگری، به اودیسه فضایی 2001 و عصر جدید، ارجاعاتی میدهد. در فیلم عصر جدید، چاپلین به ماشین ها و پیچ و مهره ها ایراد نمی گیرد. انتقادهای نیشدارِ او، خطاب به مدیرانِ پشت پرده ای ست که در اتاقشان نشسته اند و شیره کارگران را می کشند و کارگران هم مثل گوسفند برایشان کار می کنند. در این انیمیشن هم، اوتو ماشین ظاهرا خبیثی است که اراده ای از خودش ندارد و با خاموش شدنِ دکمه اش به طور کامل از کار می افتد.
جماعتِ بخور و بخواب هم توسط پیامی عمومی از سوی کاپیتان، سعی می کنند حرکتی دسته جمعی انجام دهند حتی اگر به اندازه رساندن گیاه به دست ایو باشد. با اینکه شعار تبلیغاتی انیمیشن به ما می گوید که هیچکس صدا را در فضا به طور شفاف نمی شنود اما بالاخره همگی صدای گیاهِ بی زبان را بدون پارازیت، می شنوند و دلتنگ زمین می شوند.
کشف دوباره آتش
طراحانِ فضاپیمای اکسیوم جوری مکانیزم آن را تنظیم کرده اند که سفینه به محض دریافت اولین نشانه حیات، بدون کسری از ثانیه، شتابان به سمت زمین حرکت کند اما از طرف دیگر با ضبط پیام های تصویری و شومن بازی های جعلی، ساکنینِ آنجا از هر بازگشتی منع شده اند و هر نشانه حیاتی توسط عاملین نفوذی دور انداخته می شود.
اما بدمن ها که 99درصدشان در فیلم غایب هستند و در بیرون قاب ایستاده اند و تنها صدای پچ پچ شان را با رییس جمهور می شنویم، فکرش را نمی کردند این کُپه های چربی که از عارضه پوکی استخوان شدید هم رنج می برند می توانند از ابزار آنها علیه خودشان استفاده کنند. گرچه شاید به نظر برسد که بدمن های اصلی ماجرا زیادی غایب هستند و آخرش هم نمی فهمیم چگونه تقاص حقه بازی هایشان را پس می دهند و بدمنِ ماشینی هم، راحت تر از آنچه تصور می شد از بین می رود ولی نکته ای در این میان وجود دارد. در انیمیشنی مثل inside out فیلمی دیگر از کمپانی پیکسار، ما با مجموعه ای از بحران های پشتِ سر هم در مغزِ دختری به نام رایلی، روبرو شده و وقتی به راه حل ماجرا می رسیم شگفت زده می شویم. خب بدمنِ اصلی انیمیشنِ وال ای هم، تنبلی و غفلتِ درونی خودِ آدم خوب ها است.
برای همین فیلمنامه نویسان ترجیح می دهند بیش ترین زمانِ روایت گری شان را صرفِ بیداری آنها کنند. در تیتراژ پایانی هم با چیزهای خوبی مثل امید، رویای زندگی بهتر و هم نشینی مسالمت آمیزِ انسان و ماشین بدرقه می شویم و پایانِ نبرد میان خیر و شر غیر از این هم نیست. اما سوالی که برای من باقی می ماند و مایل بودم از نویسندگان اثر بپرسم، این است که اکثریت جامعه امریکا که توان مالی برای پرداخت هزینه های شرکت BNL را نداشته اند کجای انیمیشن هستند؟ آیا همگی آنها در این 700 سال بخاطر فشار هزینه های زندگی، مرده اند و نسل شان منقرض شده است؟ البته بعید هم نیست که این شرکت بخاطر قدرت تبلیغاتی بالا، آنها را به دریافت وام هایی با بهره های نسبتا زیاد تشویق کرده باشد تا بتوانند سوار بر سفینه هایی با ستاره های کمتر شوند. دایره تبلیغاتشان آن قدر وسیع است که آرمِ این شرکت حتی بعد از پایان تیتراژِ انیمیشن، همچنان جولان می دهد و ما را متعجب می کند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.