چرا دهه ۹۰ میلادی بهترین دهه در تاریخ سینماست؟
هر دهه سینما صنعت را با پیشرفت در داستان سرایی، فناوری و گسترش ژانرهای مختلف به جلو سوق داده است. در دهه ۱۹۲۰، فیلمهای صامت به پادشاهی رسیدند، با فیلمهای کلاسیکی مانند «نوسفراتو» که زمینهسازی ...
هر دهه سینما صنعت را با پیشرفت در داستان سرایی، فناوری و گسترش ژانرهای مختلف به جلو سوق داده است. در دهه ۱۹۲۰، فیلمهای صامت به پادشاهی رسیدند، با فیلمهای کلاسیکی مانند «نوسفراتو» که زمینهسازی ژانر وحشت را برای دهههای آینده فراهم کرد. با حرکت رو به جلو به دهه ۳۰، موزیکالها به اوج خود در سینما رسیدند، و سپس وسترنها در دو دهه پس از آن، قدرت را به دست گرفتند. صدای فراگیر سینما در دهه ۷۰ به فیلمهایی مانند «آروارهها» و «جنگ ستارگان» اجازه داد تا این آثار غولهای سینمای پیشگام باشند و سپس دهه ۸۰ با فیلمهای نمادینی که یک نسل کامل را تعریف میکردند، پیش روی مخاطبان ظاهر شدند.
اما در دهه ۱۹۹۰ میلادی، صنعت فیلم بسیار شبیه به آنچه امروز میشناسیم شده بود. در مقایسه با دورههای قبل از این دهه، دهه ۹۰ شاهد افزایش توسعه فناوری بود که به فیلمسازان اجازه داد داستانهای خود را از طریق جلوههای بصری و همچنین دیالوگهای بیشتر بازگو کنند. بنابراین ژانرهایی مانند علمی تخیلی و اکشن-ماجراجویی شاهد پیشرفتهای بزرگی بودند و این دهه بود که این ژانرها را به شکل امروزی درآورد. دهه ۹۰ همچنین شاهد تداوم ژانرهای از قبل محبوب مانند جنایی و وسترن بود که فیلمهای تازه و منحصربهفردی را ارائه میکرد که به کلاسیکهای کالت تبدیل شدند. تعداد فیلمهای این دهه که تأثیری ماندگار بر سینما گذاشتهاند تقریباً بیشمار است.
اکنون با چنین گذشتهای برای تاریخ سینما، ما در این مطلب از ویجیاتو میخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا دهه ۹۰ میلادی بهترین دهه در تاریخ سینماست؟ در ادامه همراه ما باشید.
موجی از داستان سرایی منحصر به فرد
با توجه به پیشرفتهای عظیم فناوری، شرکتهای تولید آثار سینمایی با اطمینان بیشتری به افراد خلاق در این صنعت اجازه دادند تا راههای جدید و منحصربهفردی برای روایت داستانهایی بیابند که در غیر این صورت ممکن بود عدالتی که شایسته آنهاست رعایت نشود. این یعنی چراغ سبز کمپانیها و تهیهکنندگان به تیمهای تولید برای استفاده از جلوههای ویژه برای سکانسهای بزرگی که قبلاً دیده نشده بود. پیشرفتهای جلوههای بصری یا همان CGI باعث شد که فیلمهای پرفروش حتی بزرگتر شوند و فیلمهایی مانند تایتانیک شاهد نتایج فوقالعادهای در باکس آفیس بودند که قبلاً هرگز چنین نبود.
باید بدانید دهه ۹۰ زمانی بود که تماشاگران مشتاق بودند در هر ژانری که انتخاب میکردند، چیزهای جدید و هیجان انگیزی را در سینما تجربه کنند. حالا که در این دوران ژانرهای اصلی سینما تثبیت شده بود، فیلمسازان توانستند با بازی با انتظارات تماشاگران، قالبهای عادی داستانگویی را بشکنند. این بدان معنی بود که بینندگان مطمئن نبودند که باید از داستانهای روی پرده بزرگ چه انتظاری داشته باشند. در این زمینه آثار تارانتینو چون «سگهای انباری» و «داستان عامه پسند» پیشرو این دست آثار بودند.
در این دهه جدای از موفقیتهای سینمای آمریکا و هالیوود، صحنه بینالمللی سینما شروع به جذب مخاطبان بسیار گستردهتری کرد و بینندگان را با انواع فیلمهایی آشنا کرد که معمولاً ایالات متحده تولید نمیکرد. بدون شک، یکی از تاثیرگذارترین فیلم های بین المللی دهه ۹۰، «La Haine» ساخته متیو کاسوویتس فرانسوی است، فیلمی که داستان سرایی تصویری سیاه و سفید را به حداکثر رساند تا طرح سخت خود را با شخصیتهای شگفت انگیز و فراموش نشدنی به تصویر بکشد.
فیلم دیگری از دهه ۹۰ سینمای اروپا که هنوز به طور گسترده مورد تحسین قرار میگیرد، «Trainspotting» دنی بویل است که ژانر کمدی تاریک را به قلمروی کاملاً جدید برد و الهام بخش بسیاری از فیلمهای هالیوودی و بین المللی برای سالهای آینده بود. تعداد بسیار کمی از فیلمها توانستهاند سوء مصرف مواد مخدر را به گونهای تاریک، تلخ و واقعی مانند فیلم دنی بویل به تصویر بکشند. اما میراث این اثر با فیلمهایی مانند The Full Monty و فیلم دیگری به نام The Acid House که همگی Trainspotting را به عنوان الهامبخش اصلی در نحوه نمایش مضامین واقعی به شیوهای تلطیفشده معرفی میکنند، ادامه پیدا کرد.
در مجموع میان آثار شاخص سینمای دهه ۹۰ عناصر کمدی تاریک با ستایش زیادی مواجه شدند، زیرا این گونه به فیلمهایی چون اثر یاد شده دنی بویل اجازه میداد تا تمام جنبههای زندگی را به عنوان یک معتاد به مواد مخدر به نمایش بگذارد. در این گونه سینمایی باید فیلم چینی «Fallen Angels» را نیز معرفی کرد که اثری شایسته است و میتواند در میان بزرگان این دهه از سینما قرار گیرد.
این فیلم سینمایی با داستانهای شخصیتی درهم تنیدهاش که به طور مشخص در دههای که شاهد رشد گستردهای در این سبک داستان گویی بود، برجسته شده است. بنابراین، فیلمهایی از این دست راه را برای موفقیت بعدی فیلمهایی مانند «Parasite» در سال ۲۰۱۹ هموار کردند، فیلم کرهای برنده جایزه اسکار که قصه خود را از طریق داستانهای در هم تنیده کاملاً ساخته شده روایت میکند.
ظهور فیلم های مستقل در سینما
یک موضوع رایج در بین بهترین فیلمهای دهه ۹۰ این است که بسیاری از آنها فیلمهای مستقلی بودند. قبل از دهه ۹۰، فیلمهای مستقل به دلایل متعدد مانند فیلمهای بلاکباستر شناخته نمیشدند، اما افزایش ایمان و اعتماد استودیوها در طول این دهه باعث شد تا فیلمهای مستقل شروع به رونق کنند. بسیاری از فیلمهای دهه ۹۰ امروزه آنقدر محبوب و مورد تحسین قرار میگیرند که اغلب فراموش میشود که در ابتدا فیلمهای مستقل بودند، نه فیلمهای بلاکباستر هالیوودی.
فیلمی که وقتی به دهه ۹۰ فکر میکنیم شاید هرگز ابتدا به ذهن نرسد، «Pulp Fiction» ساخته نویسنده و کارگردان معروف کوئنتین تارانتینو است. با این حال، دو سال قبل از این فیلم، تارانتینو Reservoir Dogs را منتشر کرد که به طور گستردهای به عنوان یکی از فیلمهایی شناخته میشد که کانون توجه را به صحنه رو به رشد آثار مستقل تبدیل کرد. این فیلم با ترکیب طنز تاریک، دیالوگهای تند و تیز، پیچشهای داستانی ماهرانه و شخصیتهای خارقالعاده، به خوبی روشن کرد که سبک جدیدی از فیلم سازی در حال افزایش است.
بنابراین، با رسیدن به اثری چون Pulp Fiction این جنس سینما به اوج خود رسید، در نتیجه بسیاری آن را یکی از بهترین فیلمهای تمام دوران میدانند. در این اثر خاص برآمده از سینمای دهه ۹۰، سبک کارگردانی و نویسندگی منحصر به فرد تارانتینو با هم ترکیب شده و یک تجربه سینمایی کاملاً جدید ایجاد میکند. باید بدانید روش داستان سرایی در هم تنیده برای این فیلم به نمایش گذاشته شده است، اما ساختار غیرخطی روایت زمانی که مخاطبان شروع به چیدن پازل کردند، جذابیت زیادی ایجاد کرد.
اما نکته مهم پیرامون این اثر تارانتینو آن است که این فقط صحنه مستقل سینما نبود که از سبک تارانتینو آموخت، بلکه صنعت جریان اصلی به سرعت متوجه شد که روشهای خلاقانه داستانسرایی چقدر میتوانند روی کل اثر تأثیر بگذارند. اما فیلم Pulp Fiction در سال ۱۹۹۴ منتشر شد، که سالی حماسی برای فیلمها محسوب میشود، با دیگر فیلمهای کلاسیک فوری مانند اقتباس از کتاب استفن کینگ، یعنی رستگاری در شاوشنک، کمدی جاودانه فارست گامپ، و فیلم خاص الیور استون، یعنی قاتلین بالفطره.
علاوه بر درامهای جنایی، در دهه ۹۰ ما شاهد انتشار فیلمهای مستقل در بسیاری از ژانرهای دیگر بودیم. فیلمهای مستقل علیرغم اینکه ابزار بیشتری در اختیار داشتند، ولی هنوز بودجه کمتری داشتند، و بنابراین برای روایت داستان، روی شخصیتهای قوی و دیالوگهای استثنایی تمرکز میکردند. این رویکرد به این معنی بود که ژانر درام مورد علاقه فیلمسازان مستقل بود، به طوری که فیلمهایی مانند «ویل هانتینگ نابغه» از مت دیمون و بن افلک هنوز همان ستایشی را دریافت میکنند که در زمان اکران برای شخصیتهای قابل ارتباط و قانع کنندهاش دریافت میکرد.
به طور کلی انواع شخصیتهایی که در دهه ۹۰ دیدیم از این موضوع پیروی میکردند، به لطف سبک خام فیلمسازی که فیلمهای مستقل از آن نهایت استفاده را میکردند، بسیاری از درامها در این دهه بسیار واقعیتر و تلختر بودند. اگرچه برخی فیلمهای شاخص در این دهه مستقل نیستند، اما نسخههایی مانند Goodfellas و Fight Club نمیتوانند با اشاره به دهه ۹۰ فراموش شوند، مخصوص با ظرافتهای کلاسیکی که این دو اثر به فرم و ژانرهای مربوطه خود میافزایند.
برای مثال فیلمهای گانگستری/مافیایی قبلاً در دهه ۷۰ بسیار محبوب بودند، اما این توانایی منحصر به فرد مارتین اسکورسیزی بود که در دهه ۹۰ از ژانری تاریک و متمرکز بر مافیا استفاده کرد و توانست یک فیلم اخلاقی پیچیده پر از شوخ طبعی خلق کند که این ژانر را دگرگون کرد. باید بدانید Fight Club دیوید فینچر نیز همین موقعیت را در این دهه دارد؛ تعداد بسیار کمی از فیلمها به موضوعات اجتماعی مانند مصرفگرایی و از خود بیگانگی به این شکل جسورانه و پیچیده پرداختند، که نمونه دیگری از این است که چگونه عناصر طنز تاریک میتوانند به اصالت یک فیلم اضافه کنند.
هر ژانر بزرگتر و بهتر از همیشه شد
با دور شدن از صحنه مستقل، فیلمهای بلاکباستری بزرگ شاید بیشترین بهره را از پتانسیل افزایش یافته برای تولید فیلمهای بزرگتر و بهتر در مقایسه با دهههای قبل بردند. دهه ۸۰ آغازی بود برای تبدیل شدن فیلمهای بزرگتر به هنجاری محبوب در هالیوود، اما دهه بعد از آن سبک دهه ۸۰ را گرفت و تقریباً از هر نظر تقویت کرد. فیلمهای دهه ۹۰ معمولاً حسی تلختر و تیرهتر دارند و مضمونی کلی ارائه میدهند که فیلمهای این دوره از تاریخ سینما را بسیار قابل تشخیص میکند.
این حرف هیچ کجا واضحتر از ژانر علمی تخیلی نبود. بسیاری از بزرگان شکل دهنده این ژانر و صنعت در این دهه اکران شدند و این فیلمهای تاثیرگذار هنوز هم به عنوان منابع عظیم الهام امروزی سینماگران جوان دیده میشوند. در سال ۱۹۹۱ دنبالهای به کارگردانی جیمز کامرون، یعنی ترمیناتور ۲: روز قضاوت، اکران شد، فیلمی که استانداردی کاملاً جدید برای جلوههای ویژه در سراسر جهان ایجاد کرد. این فیلم با موفقیت در یافتن محدودیتهای فناوری موجود و استفاده از آن، توانست به جلوه فلز مایع نمادین برای ترمیناتور مدل T-1000 دست یابد.
دکورها و سکانسهای اکشن نیز با این فیلم به اوج جدیدی رسیدند و این دهه را برای بهترین لحظات تاریخ سینمای اکشن رقم زدند. در پایان دهه در سال ۹۹، ماتریکس اکران شد، فیلمی که با جلوههای ویژه پیشرفته و طرح جذاب، آن را به فیلمی عالی برای پایان دادن به ژانر علمی تخیلی در این دهه جادویی سینما تبدیل کرد.
علاوه بر ژانر علمی تخیلی، هم فیلمهای اکشن و هم فیلمهای جنگی مانند «Heat» و «نجات سرباز رایان»، اکشن را با مقیاس تعقیب و گریز، نبرد و تیراندازی که تا به حال در صنعت دیده نشده بود، دوباره از نو تعریف کردند. برای مثال سکانس آغازین تهاجم نیروها در فیلم نجات سرباز رایان منجر به این شد که از آن به عنوان یکی از خشن ترین فیلمهای تاریخ نام برده شود، آن هم با ترسیم واقعی و وحشیانه آن از جنگ. با حرکت رو به جلو از این فیلم، تصویرسازی دقیق از وحشت جنگ در این ژانر بسیار رایجتر شد.
فناوری دهه ۹۰ سینما همچنین شاهد ظهور انیمیشنهایی ماندگار بود، آن هم با تغییرات جدید گسترده در طول دهه که به بهتر شدن این فرم از سینما کمک بزرگی کرد. فیلمهای افسانهای مانند شیر شاه و داستان اسباببازی مخاطبان را با سبکهای کاملاً جدیدی از انیمیشن آشنا کردند. کیفیت و سبک این فیلمها برای جذب مخاطبانی که در غیر این صورت انیمیشن تماشا نمیکردند، کافی بود.
نکته موجود در آثار انیمیشن این دهه آن است که توسعه در دهه ۹۰ میلادی متوقف نشد، شرکتهای تولید امروز هنوز از فیلمهای انیمیشن این دهه الهام میگیرند و حتی در حال بازسازی آنها هستند که واقعاً صنعت را متحول کردند. از زمان ساخت این فیلمها، انیمیشن با سرعت بیسابقهای توسعه یافته است، با فیلمهای انیمیشن پیشگام دهه ۹۰ که در حال حاضر یکی از بزرگترین ژانرهای صنعت سینما و تلویزیون است.
نتیجهگیری
هر دهه در تاریخ سینما در تولید و انتشار تعداد زیادی فیلم کلاسیک در طول تاریخ سینما نقش داشته است. اما هیچ دهه دیگری ترکیبی از تغییرات تکنولوژیک، داستانهای منحصربهفرد و جذاب و ظهور فیلمهای مستقل اصلی را که دهه ۹۰ انجام داد، نداشت. نتیجه به این معنی بود که از نظر تأثیر بر سینما، دهه ۹۰ بهترین دهه در کل تاریخ سینما بود. چه بخواهید قبول کنید یا چه نخواهید این حقیقت را به عنوان یک واقعیت بپذیرید، این دهه باعث شد جادوی سینما به معنی واقعی کلمه معنی شود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی - درود و سپاس
ممنون از وقتی که گذاشتید