نقد فیلم Eileen – دیوانه در سکون
Eileen فیلمی هیجانانگیز با رویکردی روانشناسانه و محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا میباشد که کارگردان، ویلیام اولدروید (William Oldroyd)، فیلمنامه Eileen را به همراه لوک گوبل (Luke Goebel) و بر اساس رمانی با همین نام (Eileen) ...
Eileen فیلمی هیجانانگیز با رویکردی روانشناسانه و محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا میباشد که کارگردان، ویلیام اولدروید (William Oldroyd)، فیلمنامه Eileen را به همراه لوک گوبل (Luke Goebel) و بر اساس رمانی با همین نام (Eileen) که به نویسندگی اوتسا مشفک (Ottessa Moshfegh) در سال ۲۰۱۵ به رشته تحریر درامده است، نوشته. داستان ایلین در ماساچو و در دهه ۱۹۶۰ رقم میخورد.
توماسین مک کنزی (Thomasin McKenzie) به عنوان آیلین دختری ساکت و سر به زیر و مرموز، آن هتوی (Anne Hathaway) در نقش ربکا، روانشناسی که خلاف عرف قدم برمیدارد، شی ویگهام (Shea Whigham)، مارین ایرلند (Marin Ireland) و اوون تیگ (Owen Teague) در این فیلم نقش آفرینی میکنند.
از آرامش تا غوغا
آیلین دختر جوان و درونگرایی است که در مرکز اصلاحات پسران نوجوان و جوان کار میکند. او مادر خود را از دست داده و اکنون با پدر الکلی و غمزده خود زندگی میکند. آیلین دائما از جانب همکاران و حتی پدرش طرد میشود. بنابر این آیلین به کسی نزدیک نمیشود حتی برای برقراری ارتباط! در واقع او تنها خیالپردازی میکند.
یک روانشناس جدید به نام ربکا (Anne Hathaway) به کارکنان زندان میپیوندد. آیلین در وهله اول به ظاهر پر زرق و برق و اکتها و صحبتهای روشنفکرانه او جذب میشود. ربکا کار خود را در زندان با پسری به نام لی که پدر خود را با ضربات چاقو به قتل رسانده آغاز میکند. او حین گفتوگو از آیلین نظر میخواهد و توجه خود را دائما نثار او میکند.
در نهایت برای جشن سال نو آیلین را به منزل خود دعوت میکند. اما بعد تر میگوید که آن خانه محل سکونت خودش نیست و خانه خانواده لی میباشد و اکنون مادر لی را در زیرزمین به ستون بسته. ربکا از آیلین کمک میخواهد تا از زیر زبان مادر حقیقت را بیرون بکشند. آیلین مجاب میشود و با اسلحهای مادر لی را تهدید میکند. در نهایت مادر لی زیر باز تهدیدهای آیلین میشکند.
این زن از تجاوز همسر خود به فرزندشان میگوید و آیلین ناگهان به شانه او شلیک میکند و بدن بیجان را به خانه میبرد تا قتل او را طبق نقشهای به گردن پدرش بیاندازد. آیلین از علاقه خود نسبت به ربکا میگوید و با او قراری تنظیم میکند تا با هم بگریزند. در نهایت آیلین پس از انتظار برای آمدن ربکا و گریختن با یکدیگر ناامید میشود چرا که ربکا خودش را نشان نمیدهد و در نهایت آیلین با طلوع آفتاب صبح، شهر را به تنهایی و با چهرهای بشاش و خوشحال ترک میکند و به مقصدی نامعلوم میرود.
فرشتهای شیطان صفت!
Eileen در موقعیتی خاص یعنی زندان نوجوانان رقم میخورد با این وجود انگار هیچ چیز غیر منتظرهای رخ نمیدهد. به جز سکوت و سکون بازیگر اصلی (Thomasin McKenzie) اما بیش از نیمی از فیلم که میگذرد درست نزدیک به انتهای این فیلم سرد، جنونی را از آیلین مشاهده میکنیم که ممکن است ما را شوکه کند. انگار تا قبل از این یک قاتل به خوبی در پشت ماسکی مظلوم و بیادعا خود را قایم کرده باشد و ناگهان نقاب را بردارد.
آیلین در فیلم مورد نظر به خوبی توانست از عهده نمایش این نوع غریب روان پریشی براید. او که در تمام مدت در نقشی بیآلایش، ساکت و گوش به فرمان فرو رفته بود انگار خودش هم نمیدانست که اگر هیولای زیر پوستش بیدار شود چه اتفاقی میافتد! البته در طول فیلم سرنخهایی از خونسردی آمیخته با وحشیگری را میبینیم. مثل صحبتهای پدرش راجع به شخصیت درونی آیلین و یا بیماری روانی مادرش ک ممکن است به او نیز منتقل شود.
با این وجود این دختر جوان آنقدر با نگاه نافذ خود بیننده را افسون میکند که تحمل و باور مجنون بودنش را از مخاطب میگیرد. به طوری که کارهای جنون واری مثل دید زدن افراد و تصورات و توهماتش از همخوابگی با افراد دیگر، تنها یک اتفاق کودکانه و غیر ارادی به نظر میرسد. تا جایی که او جدا ضربه نهایی را وارد میکند و ماشه را به سوی مادر یکی از زندانیان میچکاند و با خونسردی تمام برای رفع بار جرم از دوش خویش نقشهای میچیند که پدر دائم الخمرش را مقصر این اتفاق جلوه بدهد.
آتشی میان سرما
فضای فیلم در کمال ارامش نوعی اشفتگی را در خود جای داده به طوری که هیچ رنگ گرمی به جز یک ماشین قرمز در طول فیلم مشاهده نمیشود به نسبت این فضای سنگین و سرد غمبار افراد نیز خشک و خشن و یخزده جلوه میکنند. هیچ شوخی یا خندهای قرار نیست در سکانسی از Eileen گنجانده شود. بنابر این باید خود را برای تماشای یک فیلم یخ زده به سردی برفهای درون کادر آماده کنید.
از کاراکتر اصلی یعنی آیلین که روحیاتی درونگرا و کم صحبت دارد گرفته تا پدر پلیسی که دیگر در خانه بازنشستگی را با الکل سپری میکند و دائما بر دخترش انگ حماقت و ناکارآمدی میزند و همچنین تک تک زندانیان و حتی کارکنان زندان همگان یا در سکوت به سر میبرند یا زبانشان با طعنه و روحیاتشان با خشم عجین میشود. تا این که ربکا زنی شیک پوش به جمع کارکنان زندان میپیوندد.
ربکا برای سکانسهای بیروح این فیلم حکم شعلهای برافروخته را دارد که گویی همه چیز را از مرگ نجات میدهد. او تنها عنصر فیلم است که شادی را به آن تزریق میکند و از دلمردگی Eileen میکاهد. این شور اندک آنقدر در فیلم پررنگ میشود که دیگر راهی به جز شک بردن به ربکا باقی نمیماند و چه چیز گمراه کننده تر از این که نسبت به کاراکتری متفاوت اعتماد را از دست بدهی. دقیقا در همین نقطه است که ذهن مخاطب از موضوع اصلی یعنی آیلین منحرف می شود.
عشق یک بازی منتهی به باخت!
Eileen از ابتدا تا انتها تم عشق و علاقه را به سقوط میکشاند. خانوادهها در این فیلم تفسیری کالا گونه از عشق به فرزند را نمایان میکند. واضحترین مثال پدر آیلین است و بعد خانواده یکی از نوجوانان زندانی که پدر خود را به قتل رسانیده! مادر این پسر با صراحت بیان میکند که تجاوز همسرش به فرزندشان تنها یک زنده نگاه داری عشق و علاقه بین اعضای خانواده است.
البته داستان این علاقهمندیهای اشتباه تنها به خانواده و فرزندان منتهی نمیشود بلکه با حضور ربکا بلاخره ما لبخند نشسته بر چهره آیلین را میبینیم. به طوری که از همان جا درمییابیم که او حس ناب عاشقی را با این روانپزشک تجربه میکند! اما حتی مسیر این علاقهمندی نیز به راهی مستقیم و پر آرامش ختم نمیشود. به نظر میرسد آیلین و ربکا هر دو تنهایی را بیشتر به آغوش کشیدهاند و با این که کشش بین آنها دراماتیک و با طراوات است اما به نظر میرسد هر دو تنها در لحظه میتوانند یکدیگر را به فراموشی بسپارند!
البته باید دانست که شیوه عشق آیلین به افراد بسیار متفاوت است. به رابطه او با پدرش توجه کنید. او یا تمام زندگی خود را نثار فرد میکند یا مجازات را برای همان فرد به ارمغان میآورد. آیلین تمام شوق جوانی خود را نادیده میگیرد تا در خدمت پدر خود باشد اما در ذهنش دائما لحظه کشتن پدر یا خودش را در مقابل پدر تجسم میکند. آیلین دقیقا شخصیتی است که نمیتواند مرز بین عشق و تنفرش را تفکیک کند.
این فرد که مانند هیچ آدم نرمال دیگری رفتار نمیکند نسبت به اشیا و خوراکیهای مورد علاقه خود نیز این عشق منتهی به نفرت را بروز میدهد. از لباسهای مادر مردهاش گرفته تا علاقه بیحد او به شکلات که آن را قورت نمیدهد بلکه بعد از ندی جویدن را رها میکند و شکلات را به بیرون میاندازد! تمام این اعمال سرنخهایی هستند تا ما کمی با درونیات ضد و نقیض او آشنا شویم!
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.