ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

مقالات

داستان کامل مجموعه بازی‌های Tekken

بازی تکن ۸ (Tekken 8) در تاریخ ۲۶ ژانویه (۶ بهمن) از راه می‌رسد. حال در این مطلب، به بهانه نزدیک شدن به تاریخ انتشار جدیدترین عنوان مجموعه، به مرور داستان بازی‌های پیشین Tekken پرداخته‌ایم. ...

هدایت واحدی
نوشته شده توسط هدایت واحدی | ۳۰ دی ۱۴۰۲ | ۲۲:۰۰

بازی تکن ۸ (Tekken 8) در تاریخ ۲۶ ژانویه (۶ بهمن) از راه می‌رسد. حال در این مطلب، به بهانه نزدیک شدن به تاریخ انتشار جدیدترین عنوان مجموعه، به مرور داستان بازی‌های پیشین Tekken پرداخته‌ایم. با ویجیاتو همراه باشید.

توجه داشته باشید این مطلب ابتدا به معرفی اصلی‌ترین کاراکترهای داستان سری تکن می‌پردازد و سپس قصه این مجموعه را از ابتدا تا انتها روایت می‌کند.

آشنایی با خاندان میشیما؛ اصلی‌ترین و مهم‌ترین شخصیت‌های Tekken

هیهاچی میشیما

هیهاچی میشیما (Heihachi Mishima) تقریبا در همه‌ی بازی‌های سری تکن به عنوان شخصیت اصلی و آنتاگونیست حضور دارد. لازم به ذکر است این کاراکتر فقط در بازی‌های تکن ۲ و تکن ۷ به عنوان پروتاگونیست اصلی داستان شناخته می‌شود. او رئیس قبیله میشیما، مدیر اصلی شرکت میشیما زایباتسو (Mishima Zaibatsu) و همچنین خالق و برگزارکننده‌ی تورنمنت پادشاه مشت آهنین (King of Iron Fist Tournament) یا همان تورنمنت تکن (Tekken) است.

علاوه بر این‌ها، هیهاچی پدر کازویا میشیما است و از آنجایی که می‌خواست ببیند آیا پسرش می‌تواند جانشین خوبی برای او و کمپانی‌اش باشد، او را از یک صخره به پایین پرت کرد. بازی‌های بعدی مجموعه تکن اما فاش کردند که انگیزه هیهاچی عمیق‌تر از این چیزها بوده و دلیل اصلی هیهاچی برای این کار، این بوده که کازویا از مادرش چیز خطرناکی را به ارث برده است.

او پس از رخ دادن یک‌سری اتفاقات شرکت‌اش را از دست داد اما بعدا موفق شد تا دوباره آن را پس بگیرد و جاه‌طلبی‌ها و کارهای شرورانه‌اش را از نظر عموم پنهان کند و در جامعه جلوه‌ی خوبی داشته باشد. او بیشتر وقت خود را صرف یافتن راهی برای کسب قدرت بیشتر کرده و به‌قدری بی‌رحم و حیله‌گر است که تقریبا هیچ‌چیز، حتی قدرتمندترین خدایان و دغلبازترین شیاطین هم مانع او برای رسیدن به اهداف پلیدش نمی‌شوند.

کازویا میشیما

کازویا میشیما (Kazuya Mishima) پروتاگونیست و قهرمان اصلی بازی تکن ۱، آنتاگونیست و آدم بده‌ی داستانِ تکن ۲ و یکی از شخصیت‌های اصلی بازی‌های بعدی مجموعه به‌شمار می‌رود. کازویا از سنین کودکی توسط پدرش؛ هیهاچی میشیما تعلیم دید تا به جانشین او تبدیل شود. با این حال هیهاچی خیلی زود از پسرش ناامید شد و او را از یک صخره عظیم به پایین پرت کرد.

کازویا به لطف داشتن ژن شیطان (Devil Gene) از این سانحه جان سالم به در برد و سال‌ها به تنهایی تمرین کرد تا اینکه در اولین تورنمنت تکن که توسط شرکت میشیما زایباتسو به رهبری هیهاچی برگزار شد، حضور یافت. تنها انگیزه‌ی او از شرکت در این رقابت، گرفتن انتقام از پدرش بود.

از بازی تکن ۲ به بعد، مشخص شد که خشم و نفرتی که کازویا طی این سال‌ها در سینه‌اش حبس کرده بود توسط ژن شیطانی درونش تقویت شده و او را از یک ضد قهرمان به شروری آشکار بدل کرده. کازویا در مقطعی با وجهه شیطانی‌اش درگیر شد اما طولی نکشید که با آن کنار آمد و این وجهه پلید را برای ادامه راهش انتخاب کرد.

جین کازاما

جین کازاما (Jin Kazama) از تکن ۳ به بعد تبدیل به شخصیت اصلی داستان می‌شود. جین در واقع پسر کازویا و نوه هیهاچی است که مثل پدرش با ژن شیطان متولد شده است. جون کازاما (Jun Kazama) مادر جین است؛ زنی دلسوز که توانست وجهه شیطانی کازویا را تا حد زیادی سرکوب کند و سپس از او بچه‌دار شود. جون کازاما به تنهایی پسرش را بزرگ کرد و زمانی که جین پا به سنین نوجوانی گذاشته بود، توسط خدای شروری به نام اوگر (Ogre) کشته شد. پس از رخ دادن این اتفاق ناگوار، جین به پدربزرگش هیهاچی پناه برد و او هم از جین برای پیشبرد اهداف شوم‌اش سوء استفاده کرد.

همین موضوع در ادامه باعث بیدار شدن ژن شیطانی جین شد و او را در مقابل اعضای خانواده‌اش قرار داد. به همین خاطر، جین که نفرتی شدید از خانواده‌اش به دل گرفته و کنترلی بر قدرت‌های شیطانی‌اش نداشت، تنهایی را برگزید و هنرهای رزمی‌ای که هیهاچی به او یاد داده بود را کنار گذاشت و سبک مبارزه منحصربه‌فرد خودش را فرا گرفت.

لارس الکساندرسون

لارس الکساندرسون (Lars Alexandersson) از تکن ۶ پا به این مجموعه می‌گذارد. لارس رهبر تیمی از ارتش تکن (Tekken Force) است؛ تکن فورس در واقع ارتش خصوصی شرکت میشیما زایباتسو محسوب می‌شود.

در طول وقایع و رخدادهای داستانی بازی تکن ۶ او حافظه‌اش را از دست داد، آن را دوباره به دست آورد و ارتشی را برای مقاومت در مقابل تهدید آنتاگونیست‌های داستان تشکیل داد. لارس همچنین در این راه متوجه شد که پسر نامشروع هیهاچی میشیما است و در دراماهای بی‌سر و ته خانواده میشیما سهیم است. با این وجود، لارس کاراکتری قدرتمند، صادق، دلسوز و به دور از رگ و ریشه‌ی فاسدِ میشیما دارد که تلاش می‌کند جنگ این خانواده را پایان دهد.

داستان تکن ۱ - از گور برخاسته


داستان تکن ۱ از جایی شروع می‌شود که هیهاچی میشیما یک تورنمنت جهانی هنرهای رزمی را برگزار می‌کند. هر فردی که بتواند خود هیهاچی را در فینال مسابقه شکست دهد علاوه بر دریافت مبلغی هنگفت، عنوان و لقب «پادشاه مشت آهنین» را هم دریافت می‌کند.

هر هشت شخصیت و مبارز اصلی‌ای که در بازی حضور دارند، انگیزه‌ای فراتر از دریافت آن مبلغ هنگفت دارند و زمانی که بازی را با هر یک از این شخصیت‌ها به پایان برسانید، به شما نشان داده می‌شود که در صورت پیروزی آن‌ها چه اتفاقی رخ خواهد داد. با این حال از بین تمامی پایان‌بندی‌ها، پایان اصلی بازی متعلق به کازویا میشیما است.

همان‌طور که در بخش معرفی شخصیت‌ها گفتیم، کازویا در سنین کودکی توسط پدرش، هیهاچی میشیما از صخره به پایین پرتاب شده بود و از همین رو قدرت‌های شیطانی‌اش هم فعال شده بودند. بدین ترتیب کازویا موفق می‌شود با انگیزه‌ی انتقام و قدرت اهریمنی درونش، دیگر شرکت‌کننده‌ها را شکست دهد و در نهایت هم با هیهاچی روبه‌رو شود. کازویا در نبرد با هیهاچی پیروز می‌شود و سپس پدرش را از همان صخره‌ای که سال‌ها پیش از آن پرتش کرده بود، پایین می‌اندازد. این واقعیت که او این کار را با لبخند انجام می‌دهد، اشاره به این موضوع است که روح کازویا توسط ژن شیطانی‌اش فاسد شده است.

داستان تکن ۲ - جنگ پدر، خوار و زار است و شوم


پس از مرگ هیهاچی، کازویا ریاست کمپانی میشیما زایباتسو را بر عهده می‌گیرد. او به‌جای اینکه شرکت را در مسیر بهتری هدایت کند، از قدرت و نفوذ بالایش برای ارتکاب یک‌سری جرایم و جنایات وحشتناک استفاده می‌کند.

با گذشت دو سال از برگزاری اولین تورنمنت مشت آهنین، کازویا به طرز شوکه‌کننده‌ای یک پیام از هیهاچی دریافت می‌کند. او نه‌تنها با سقوط از صخره جان سالم به در برده که در طول این دو سال برای بازپس‌گیری تاج و تختش حسابی تمرین کرده است. بدین ترتیب کازویا دومین دوره از مسابقات «پادشاه مشت آهنین» را برگزار می‌کند تا پدرش و هر مبارز دیگری که فکر کرده می‌تواند او را شکست دهد را به صحنه نبرد فرا بخواند.

همه مبارزانی که در تورنمنت قبلی شرکت کرده بودند به همراه چند مبارز جدید و تازه‌وارد وارد این رقابت می‌شوند. یکی از همین مبارزان جون کازاما است؛ او با کازویا ملاقات می‌کند و از آنجایی که شخصیت جذاب و مرموزی دارد، کازویا به او علاقه‌مند می‌شود. با وارد شدن جون به زندگی کازویا، او با شیطان درونش وارد یک کشمکش می‌شوند و تلاش می‌کند تا تبدیل به فرد بهتری بشود.

در این مرحله که کازویا به نوعی دچار بحران هویتی شده و در ضعیف‌ترین حالت خود به سر می‌برد، هیهاچی از راه می‌رسد و طی نبردی موفق می‌شود تا پسرش را شکست دهد. هیهاچی که قبلا یک بار پسرش را از صخره پایین انداخته بود، این بار محض احتیاط جسد کازویا را برمی‌دارد و او را درون یک آتشفشان فعال پرت می‌کند.

داستان تکن ۳ - نسل جدید میشیما


حدود ده سال پس از برگزاری دومین تورنمنت، جون کازاما با پسرش که حاصل رابطه او با کازویا بود، زندگی آرام و بی‌دردسری را می‌گذارند. جون روزی به پسرش می‌گوید که اگر هر اتفاقی برای او افتاد، پیش پدربزرگش؛ هیهاچی میشیما برود و از او کمک بخواهد.

هیهاچی طی این سال‌ها فعالیت‌های شوم و تاریکش را در خفا انجام داده و از همین رو نزد مردم و جامعه تبدیل به چهره محبوبی شده است. او همچنین در این بین ارتش خصوصی خود به نام تکن (Tekken) را ایجاد کرده تا از کمپانی‌اش محافظت کند و آرامش و صلح را در جهان برقرار کند.

وقتی که یک دسته از سربازان ارتش تکن طی یک ماموریت به مکزیکو می‌روند، در آنجا با یک خدای مبارزه‌طلب به نام اوگر (Ogre) مواجه می‌شوند که همه آن‌ها را به خاک و خون می‌کشد. چند مدت پس از این اتفاق، بسیاری از مبارزان رزمی در سرتاسر جهان ناپدید می‌شوند و هیهاچی پی می‌برد که همه این قضایا بی‌شک کار کسی نیست جز اوگر؛ کسی که به دنبال روح و قدرتِ قوی‌ترین مبارزان است.

فعالیت‌های شرورانه اوگر اما به همین‌جا ختم نمی‌شود. او روزی به خانه جین کازاما و مادرش حمله می‌کند. جین برخلاف خواسته مادرش سعی می‌کند تا با اوگر بجنگد و از مادرش محافظت کند. اما در نهایت بیهوش می‌شود و وقتی که بیدار می‌شود می‌بیند که خانه‌شان کاملا سوخته و اثری از مادرش نیست.

با ناپدید شدن جون، جین متوجه می‌شود روی بازویش نشانی شیطانی پدیدار گشته که حس و تاثیر بدی روی او دارد. جین در حالی که آرزوی انتقام را در سر می‌پروراند، پدربزرگش هیهاچی را پیدا می‌کند و با بازگو کردن اتفاقاتی که از سر گذرانده، از او درخواست می‌کند تا به‌خاطر گرفتن انتقام مادرش او را تعلیم دهد. هیهاچی هم که به شدت فرد سوءاستفاده‌گر و پلیدی است، با کمال میل درخواست نوه‌اش را می‌پذیرد.

مدتی بعد، جین از طریق آموزش‌های سخت هیهاچی به یک مبارز قدرتمند و استاد هنر‌های رزمی تبدیل می‌شود. هیهاچی در این زمان سومین دوره از مسابقات «پادشاه مشت آهنین» را برگزار می‌کند تا از شرکت‌کنندگان و به‌خصوص نوه خودش به عنوان طعمه‌ای برای جذب و گیر انداختن اوگر استفاده کند. هیهاچی که آرزوی حکومت بر دنیا را در سر دارد، می‌خواهد با گرفتن قدرت‌های اوگر، مسیر رسیدن به اهداف دیرینه‌اش را هموار سازد.

جین موفق می‌شود تا دیگر شرکت‌کنندگان را شکست دهد و زمانی که به معبد اوگر می‌رسد با هیهاچی مواجه می‌شود. هیهاچی از جین می‌خواهد تا پیش از مبارزه با اوگر، یک بار با خود او (هیهاچی) بجنگد تا مهارت‌هایش را آزمایش کند. حین مبارزه، هیهاچی متوجه می‌شود جین برخلاف پدرش؛ کازویا تسلط خوب و کاملی بر قدرت‌هایش ندارد. با این وجود او پدربزرگش را شکست می‌دهد و پی می‌برد که اوگر تبدیل به هیولایی به نام True Ogre شده است. جین، اوگر را شکست می‌دهد و بدین ترتیب برنده سومین دوره از مسابقات می‌شود. لحظه‌ای بعد، جین توسط ارتش تکن به رهبری هیهاچی کشته می‌شود. از آنجایی که اوگر نابوده شده، پس هیهاچی دیگر نیازی به جین ندارد و به همین‌خاطر به سر نوه‌اش شلیک می‌کند.

تاریخ دوباره تکرار می‌شود؛ هیهاچی با کشتن جین، ژن شیطانی او را فعال می‌کند. جین بسان پدرش از مرگ برمی‌خیزد و نیروی ویژه تکن و هیهاچی را لت و پار می‌کند. سپس بال‌های سیاهش را می‌گستراند و معبد را ترک می‌کند.

داستان تکن ۴ - صخره که جای خود دارد، آتشفشان هم کارساز نیست!


هیهاچی میشیما متوجه می‌شود که بدون ژن شیطان قادر نیست تا سلول بقایای اوگر را با بدن خود پیوند بزند. پس او حکم شکار و گیرانداختن نوه‌اش؛ جین کازاما را صادر می‌کند. باید اشاره کنیم پس از وقایع تکن ۳، جین ناپدید می‌شود و هیچ‌کس هم محل اختفای او را نمی‌داند.

نتیجه این تحقیقات اما چیزی نیست جز یک عکس که به حدودا ۲۰ سال پیش مربوط می‌شود. این عکس جسدی سوخته را نشان می‌دهد که جراحات زیادی دارد و در پشت آن دو بال دیده می‌شود. احتمالا حدس زده‌اید که این جسد متعلق به کازویا است اما نکته مهم این است که هر کس این عکس را ثبت کرده بی‌شک جسد کازویا را هم دارد.

بیست سال پیش، جسد کازویا توسط شرکت جی (G Corporation)؛ کمپانیِ رقیب میشیما زایباتسو که در زمینه تحقیقات بیوتکنولوژی و ژنتیک تخصص داشتند، پیدا شد. شرکت جی با استفاده از بیوتکنولوژی پیشرفته این مبارز را دوباره به زندگی برگرداند. کازویا هم به نشانه تشکر و احترام، با شرکت جی متحد شد و از آن زمان به آن‌ها اجازه داد تحقیقاتی روی بدن و ژن شیطانی‌اش انجام دهند تا در نهایت بتواند تسلط کاملی بر آن داشته باشد.

شرکت جی این موضوع را به مدت بیست سال مخفی نگه داشته اما با پی بردن هیهاچی از این رمز و راز و پیدا کردن آن عکس، همه‌چیز خراب می‌شود. هیهاچی دستور می‌دهد ارتش تکن به شرکت جی حمله کند و می‌فهمد که پسرش واقعا در طول تمام این سال‌ها زنده بوده است. کازویا اما به لطف تسلط کاملی که بر قدرت‌هایش دارد، سربازان ارتش پدرش را تکه و پاره می‌کند.

در سوی دیگر ماجرا هم جین را داریم که تلاش می‌کند آموزه‌های خاندان میشیما را فراموش کند و با یادگیری کاراته سنتی، مصمم شده تا نسل خونی‌اش را از زندگی‌اش حذف کند. او در مکانی در استرالیا به تمریناتش ادامه می‌دهد و قصد دارد روزی پدربزرگش را بکشد و به نفرین خاندان میشیما پایان دهد.

دو سال پس از وقایع تکن ۳، هیهاچی چهارمین دوره از مسابقات «پادشاه مشت آهنین» را برگزار می‌کند. این تورنمنت اما یک فرق اساسی با قبلی‌ها دارد. آن هم این است که فرد برنده رسما صاحب کمپانی میشیما زایباتسو می‌شود. جین و کازویا هر دو می‌دانند که این دوره از مسابقات فقط یک تله است و هیهاچی می‌خواهد تا از این طریق آن‌ها را از مخفی‌گاه‌شان بیرون بکشد. با این حال هر دو وارد تورنمنت می‌شوند و این مسابقه را به چشم فرصتی برای کشتن هیهاچیِ شرور می‌بینند.

جین و کازویا حریفان‌شان را شکست می‌دهند تا اینکه در مسابقه نهایی روبه‌روی یکدیگر قرار می‌گیرند. با این وجود قبل از شروع مسابقه، جین توسط نیروهای هیهاچی دستگیر می‌شود و به معبد هون‌مارو (Hon-Maro) برده می‌شود. در نتیجه کازویا به جای جین با هیهاچی ملاقات می‌کند. هیهاچی هم به او (کازویا) از پسرش؛ جین کازاما می‌گوید و پیشنهاد می‌دهد که اگر او را در مبارزه شکست دهد، جای پسرش را برای او فاش می‌کند. در این نبرد، هیهاچی موفق می‌شود کازویا را شکست دهد و پیرمرد مکار باری دیگر برنده این دوره از مسابقات می‌شود. او در ادامه کازویا را اسیر می‌کند و با خود به هون‌مارو می‌برد. اینجاست که کازویا برای اولین بار پسرش را می‌بیند.

در این نقطه، شیطان درون کازویا به طور ناگهانی بیدار می‌شود. اینجاست که تازه پی می‌بریم، قدرت شیطانِ کازویا با متولد شدن جین نصف شده و اینگونه است که جین، ژن شیطان را به ارث برده است. شیطانِ کازویا هیهاچی را زخمی می‌کند و پس از آن به جین حمله می‌کند و سعی می‌کند قدرت خود را از او پس بگیرد. در همین حین، کازویا دوباره کنترل بدنش را به دست می‌گیرد و می‌گوید که او و شیطانش اکنون یکی هستند و موفق شده‌اند تا با یکدیگر متحد شوند. در این لحظه جین خود را آزاد می‌کند و با تمام خشم و نفرتی که در دل دارد، کازویا و هیهاچی را تا سر حد مرگ کتک می‌زند.

جین در این لحظه به شکل شیطانی‌اش تبدیل می‌شود و همین که می‌خواد پدر و پدربزرگش را بکشد، یاد مادرش می‌افتد و جلوی خودش را می‌گیرد. در ادامه او سقف را سوراخ می‌کند و به سرعت از معبد هون‌مارو دور می‌شود.

داستان تکن ۵ - جایی برای پیرمردها نیست


داستان بازی تکن ۵ بلافاصله پس از رخدادهای تکن ۴ دنبال می‌شود. دقایقی پس از اینکه جین معبد هون‌مارو را ترک می‌کند، هیهاچی و کازویا به هوش می‌آیند و متوجه می‌شوند که توسط یک‌سری ربات‌های رزمی‌کار محاصره شده‌اند. این دو دشمن قسم‌خورده در این لحظه تصمیم می‌گیرند تا با یکدیگر همکاری کنند و این ربات‌ها را نابود کنند. در طول نبرد، کازویا به هیهاچی خیانت می‌کند و با گیر انداختنش بین عده زیادی از ربات‌ها، خودش پا به فرار می‌گذارد. ربات‌ها که هیهاچی را گیر انداخته‌اند طی یک حرکت انتحاری، هیهاچی و کل معبد را منفجر می‌کنند. پس از این می‌بینیم که یک مامور و جاسوس ویژه که از دور شاهد تمام این اتفاقات بوده، اعلام می‌کند: «هیهاچی میشیما مرده است».

دو ماه بعد از این اتفاق، فردی که کنترل میشیما زایباتسو را در دست دارد، پنجمین دوره از تورنمنت «پادشاه مشت آهنین» را برگزار می‌کند. جین باری دیگر به تورنمنت می‌پیوندد تا بفهمد پس از مرگ هیهاچی چه کسی پشت این قضایاست. کازویا هم مثل جین، برای کشف این اسپانسر و دست پشت پرده‌ی مرموز به سری جدید مسابقات می‌پیوندد. راستی کازویا همچنین می‌خواهد بداند ربات‌هایی که به او و پدرش حمله کردند، متعلق به چه کسی بودند.

در حالی که جین و کازویا دیگر شرکت‌کننده‌ها را شکست می‌دهند و برای مسابقات نهایی آماده می‌شوند، مشخص می‌شود که اسپانسر مرموز پنجمین دوره تورنمنت «پادشاه مشت آهنین» جینپاچی میشیما؛ پدر هیهاچی است که بیش از چهل سال پیش ناپدید شده بود.

جینپاچی میشیما در واقع بنیان‌گذار اصلی میشیما زایباتسو است. امپراتوری جینپاچی اما توسط پسرش، هیهاچی از او دزدیده می‌شود. هیهاچی پدرش را در زیر معبد هون‌مارو زندانی می‌کند. طولی نمی‌کشد که جینپاچی از شدت گرسنگی جان می‌دهد اما موجودی اسرارآمیز و تاریک او را تسخیر می‌کند و باری دیگر او را به زندگی برمی‌گرداند. سرانجام اما پس از انفجار هون‌مارو توسط ربات‌ها، جینپاچی باری دیگر آزاد می‌شود. موجود شیطانی درون او به آرامی کنترل ذهن و بدنش را به دست می‌گیرد و بدین ترتیب او یک تورنمنت جدید برگزار می‌کند تا بتواند قبل از اینکه به صورت کامل توسط نیروی شیطانی تسخیر شود، مبارز قدرتمندی را پیدا کند که بتواند به زندگی فلاکت‌بارش پایان دهد.

در ادامه کازویا متوجه می‌شود که ربات‌هایی که به دنبال او و پدرش فرستاده شدند در واقع متعلق به شرکت جی (همان شرکتی که او را احیا کرد) هستند. در نتیجه او مسابقات را نیمه‌کاره رها می‌کند و می‌رود تا با شرکت جی مقابله کند.

جین در ادامه به فینال تورنمنت می‌رسد و پدرِ پدربزرگش؛ جینپاچی را شکست می‌دهد. از آنجایی هم که هدف جین این بود که به نفرین این خانواده پایان ببخشد، جینپاچی را می‌کشد و از این طریق هر دوی آن‌ها به خواسته و اهداف‌شان می‌رسند.

جین برای دومین بار برنده مسابقات «پادشاه مشت آهنین» می‌شود و در آخر می‌بینیم که او با پوزخندی شیطانی (همانند پدرش در آخر تکن ۱) میشیما زایباتسو را به ارث می‌برد.

داستان تکن ۶ - شروع جنگ جهانی سوم


جین کازاما به عنوان رئیس میشیما زایباتسو حتی از پدرش هم بدتر می‌شود و با شروع یک جنگ بزرگ، صلح جهانی را به صورت تمام و کمال مختل می‌کند. در همین حال، کازویا انتقام خود از افرادی که در شرکت جی به او خیانت کرده بودند را می‌گیرد و پس از این تبدیل به مالک شرکت می‌شود. او کاری می‌کند تاثیر شرکت جی در دنیا با کمپانی میشیما زایباتسو برابری کند. در نتیجه مردم هم که جین را فردی ظالم و آغازکننده‌ی جنگ جهانی بعدی می‌دانند، کازویا را حمایت می‌کنند و او را تنها کسی می‌دانند که می‌تواند جین را متوقف کند. در حالی که واقعیت چیز دیگری است؛ کازویا تنها می‌خواهد جین را کنار بزند و تبدیل به فرد بعدی‌ای شود که بر دنیا حکومت می‌کند.

در ادامه و زمانی که کازویا جایزه‌ای بزرگ برای سر جین اعلام می‌کند، جین هم ششمین دوره از تورنمنت «پادشاه مشت آهنین» را برگزار می‌کند تا تمامی بدخواهان‌اش که مانع پیشروی‌اش می‌شوند را در این مسابقات نابود کند.

اقدامات و جنایات جین به قدری وحشتناک و نفرت‌انگیز است که صدای اعتراض برخی از اعضای ارتش تکن را در می‌آورد. آن اعضای نیروی ویژه تکن که با جین مخالف هستند یک گروه شورشی به رهبری لارس الکساندرسون تشکیل می‌دهند. این گروه در یکی از ماموریت‌های‌شان یک اندروید به نام آلیسا را پیدا می‌کنند و پس از این توسط اعضای وفادار تکن مورد حمله قرار می‌گیرند. یک انفجار عظیم رخ می‌دهد و همین باعث می‌شود تا لارس دچار فراموشی موقت شود. لارس و آلیسا اما در نهایت موفق می‌شوند تا از صحنه بگریزند و در ادامه با یکدیگر بیشتر آشنا می‌شوند.

این دو پس از این اتفاقات به تورنمنت وارد می‌شوند و به نبرد با بسیاری از مبارزان قدیمی و جدید می پردازند. لارس در نهایت به یاد می‌آورد که پسر نامشروع هیهاچی میشیما است. او و آلیسا در مرحله آخر به جین می‌رسند و در این لحظه جین حقیقت دردناکی را آشکار می‌کند. او می‌گوید آلیسا برای جاسوسی از لارس برنامه‌ریزی شده بوده و به او دستور می‌دهد تا به لارس حمله کند.

لارس توسط یک جاسوس ویژه به نام ریون نجات می‌یابد. ریون او را به معبدی متروکه در بیابان می‌برد. در حالی که جین راه خود را به سمت معبد باز می‌کند، کازویا پیش از او در معبد حضور پیدا می‌کند و وقتی می‌فهمد لارس برادر ناتنی‌اش است با انزجار آن محل را ترک می‌کند.

لارس و ریون می‌بینند که هیولایی باستانی به نام عزازیل (Azazel) در معبد بیدار می‌شود. لارس موفق می‌شود تا این هیولا را شکست دهد و زمانی که او ریون از معبد که در حال فروپاشی است پا به فرار می‌گذارند یک بار دیگر با جین و آلیسا روبه‌رو می‌شوند. لارس با کراهت و بیزاری آلیسا را از راه برمی‌دارد و با خشمی که درونش می‌خروشد جین را هم شکست می‌دهد.

در این نقطه از داستان، جین قصد و نیت واقعی‌اش از ارتکاب آن جرم و جنایت‌ها را به زبان می‌آورد. عزازیل، بنیان‌گذار و آورنده‌ی ژن شیطان بر زمین است و تنها راه بیدار کردن این موجود، پر کردن دنیا با اتفاقات ناگوار و هولناک و بهترین راه برای رسیدن به این هدف شروع یک جهانی تمام عیار است. بدین ترتیب وقتی جین یک جنگ بزرگ را شروع کرد به دنبال این بود تا عزازیل را احضار و او را بکشد. چرا که این دیو تنها توسط فردی کشته می‌شود که ژن شیطانی داشته باشد. جین قصد داشت تا با انجام این کار جهان را بر همیشه از شر ٰژن شیطان خلاص کند.

در همین موقع باز سر و کله‌ی عزازیل پیدا می‌شود. جین با او می‌جنگد و در نهایت هم خودش و هیولا را به درون یک پرتگاه فرو می‌برد. فرض بر این گرفته می‌شود که هر دوی آن‌ها مرده‌اند و از همین رو هیچ برنده رسمی‌ای برای ششمین دوره از مسابقات اعلام نمی‌شود. زیرا ناپدید شدن جین باعث لغو مسابقات می‌شود.

در انتها، ریون فاش می‌کند که جین نمرده و هنوز هم نشان شیطان را روی دستش دارد. این یعنی کشتن عزازیل و تبدیل زمین به جهنم و آن همه قتل و کشت و کشتار، همه بیهوده بودند.

داستان تکن ۷ - فتنه در مقابل شر


در پی ناپدید شدن جین، اوضاع در میشیما زایباتسو حسابی قاراشمیش می‌شود و طی حرکتی غیر منتظره هیهاچی میشیما مجددا در داستان بازی حضور پیدا می‌کند. اینجا می‌فهمیم که او از انفجار معبد هون‌مارو در بازی تکن ۵ جان سالم به در برده است. با ظهور مجدد هیهاچی، او باری دیگر میشیما زایباتسو را پس می‌گیرد و بلافاصله هفتمین تورنمنت «پادشاه مشت آهنین» را آغاز می‌کند. او قصد دارد تا یک بار دیگر کمپانی‌اش را در میان مردم به محبوبیت برساند و به همه ثابت کند که کازویا؛ رئیس شرکت جی در واقع یک شیطان است.

پس از این اتفاقات، پی می‌بریم که میشیما زایباتسو به دنبال جین است. جین اما توسط لارس نجات داده می‌شود و به وایولت کورپس (Violet Corps) می‌رود. این سازمان توسط لی چائولان (Lee Chaolan)؛ پسر خوانده‌ی هیهاچی که با کازویا و هیهاچی مخالف است، رهبری می‌شود. زمانی که به پایگاه آن‌ها حمله می‌شود، لارس و آلیسا به جین کمک می‌کنند تا از آنجا فرار کند.

در همین حین، هیهاچی توسط یک جنگجوی قدرتمند و مرموز به نام آکوما (Akuma) مورد حمله قرار می‌گیرد. زمانی که هیهاچی از او می‌پرسد که کیست و چه می‌خواهد، آکوما می‌گوید او پیش از مرگ کازومی (همسر هیهاچی و مادر کازویا) از او ماموریت گرفته تا هیهاچی و کازویا را بکشد. کازویا که از طریق یک ربات به صحبت‌های میان این دو گوش سپرده، متعجب می‌شود که چرا مادرش می‌خواسته او را به قتل برساند.

پس از یک مبارزه‌ی نفس‌گیر میان این دو، آکوما هیهاچی را شکست می‌دهد و به خیال خود که او را می‌کشد. با این وجود، هیهاچی فرار می‌کند و از این موقعیت استفاده می‌کند تا مرگ خود را جعل کند. البته این دفعه هدف او این است که مطمئن شود آکوما دیگر برنمی‌گردد و تهدیدی به حساب نمی‌آید. همه‌ی این اتفاقات باعث می‌شود هفتمین دوره از مسابقات تکن هم مثل دوره‌ی ششم، لغو شود.

با ناپدید شدن هیهاچی، آکوما به دنبال کازویا می‌رود. کازویا او را به یک دوئل بالای ساختمان شرکت جی دعوت می‌کند و موقعی که از او می‌پرسد مادرش را از کجا می‌شناسد، آکوما تنها پاسخ می‌دهد که او دِینی بر گردن کازومی دارد. زمانی که این دو مبارزه را آغاز می‌کنند، کازویا به شکل شیطانی خود در می‌آید و هیهاچی از این فرصت استفاده می‌کند و با گرفتن عکسی از کازویای شیطانی، هویت واقعی کازویا را به کل دنیا ثابت می‌کند. او سپس یک پرتوی ماهواره‌ای را به جایی که این دو با هم مبارزه می‌کنند شلیک می‌کند ولی هم آکوما و هم کازویا از این واقعه جان سالم به در می‌برند.

حال که قدرت‌های شیطانی کازویا، چهره‌ی او و شرکت جی را جلوی عموم مردم خراب کرده، کازویا برای تلافی کردن با قدرت شیطانی‌اش لیزری به سمت ماهواره زایباتسو شلیک می‌کند که باعث سقوط آن به سمت زمین و ایجاد خسارت‌های فاجعه‌باری می‌شود. پس از این، عموم مردم فکر می‌کنند شرکت میشیما زایباتسو کنترل ماهواره‌هایش را از دست داده و همین مساله باعث می‌شود این شرکت هم مثل شرکت جی محبوبیتش را از دست بدهد و نقشه هیهاچی عمل نکند. هیهاچی هم که حسابی خشمگین و عصبانی است، یک نبرد نهایی با کازویا ترتیب می‌دهد. البته او قبل از جنگیدن با کازویا، با یک خبرنگار مصاحبه کرده و گذشته‌اش را برای کل دنیا فاش می‌کند.

در این مرحله می‌فهمیم که کازومی زنی بوده که هیهاچی در دوجوی (مکانی برای یادگیری و تمرین هنرهای رزمی) پدرش با او آشنا شده است. این دو که در ابتدا رقیب یکدیگر به شمار می‌رفتند بعدتر عاشق هم می‌شوند و نتیجه عشق‌شان هم منجر به تولد کازویا می‌شود. روزی از روزها، کازومی تب می‌کند و رفتارهای خشونت‌آمیزی از خود بروز می‌دهد. گرچه او در ادامه با کمک هیهاچی بهبود می‌یابد اما روز به روز ضعیف‌تر و مریض‌تر می‌شود. تا اینکه یک روز وقتی هیهاچی در حال تمرین بوده، با او روبه‌رو می‌شود و کازومی پرده از نقشه‌های شومی که در سر داشته، برمی‌دارد. کازومی می‌گوید او توسط خانواده‌اش یعنی خاندان هاچیجو (Hachijo) فرستاده شده تا هیهاچی را بکشد. در نبردی که میان این زن و شوهر شکل می‌گیرد، کازومی شکل شیطانی به خود می‌گیرد و تایید می‌کند که او کسی بوده که ژن شیطان را درون خاندان میشیما بنیان نهاده است. هیهاچی در این نبرد کازومی را شکست داده و مجبور می‌شود که او را بکشد.

اکنون به زمان حال برمی‌گردیم؛ جایی که قرار است هیهاچی و کازویا آخرین نبردشان را در یک آتشفشان به سرانجام برسانند. این دو حسابی یکدیگر را لت و پار می‌کنند. کازویا در حین نبرد تبدیل به شیطان بسیار قوی‌تری می‌شود اما وقتی توسط پدرش حسابی کتک می‌خورد دوباره به فرم انسانی خود برمی‌گردد. این دو تا جایی با هم مبارزه می‌کنند که هیچ‌کدام نمی‌تواند در مقابل ضربه دیگری از خود دفاع کند. کازویا در این نقطه تمام ظلم و بدی‌هایی که پدرش در حق او انجام داده، از جمله کشتن مادرش و پرت کردن خود او از صخره را به یاد می‌آورد و خشمگین به طرف پدرش حمله می‌کند و با یک مشت مرگبار، کار هیهاچی را تمام می‌کند. سپس همانند کاری که هیهاچی حدود بیست سال پیش با او کرده بود، او را درون مواد مذاب پرت می‌کند.

در همین حین، جین بالاخره به هوش می‌آید و لارس به او می‌گوید که باید به این جنگی که شروع کرده پایان بخشد و کازویا را بکشد تا همه مصیبت‌ها و گرفتارهایی که به وجود آورده را جبران کند. جین هم در نهایت با لارس، آلیسا و لی موافقت می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که اکنون نجات دنیا بر عهده‌ی یک شیطان است!

بیشتر بخوانید:

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • Eigi.1385.kabir
    Eigi.1385.kabir | ۱ بهمن ۱۴۰۲

    خیلی خوب بود خسته نباشید و بهتر بود اشاره میکردید که قدرت azazel توسط زفینا گرفته میشه

مطالب پیشنهادی