ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

یادداشتی در باب فیلم زندگی مولانا – از صوفی‌گری تا ملیت شاعر

چند ماهی است که شنیده می‌شود قرار است فیلمی به نام «مست عشق»، درباره شاعر پارسی گوی، جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولانا ساخته شود. از آن سو باز هم مثل همیشه دعوا بر سر ...

منا سهیلی
نوشته شده توسط منا سهیلی | ۳ مهر ۱۳۹۸ | ۱۴:۳۰

چند ماهی است که شنیده می‌شود قرار است فیلمی به نام «مست عشق»، درباره شاعر پارسی گوی، جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولانا ساخته شود. از آن سو باز هم مثل همیشه دعوا بر سر ملیتِ این شاعر به پا شده تا جایی که می‌توان گفت مولانا جنجال‌برانگیزترین شاعر زمانه ماست. عده‌ای نیز به این موضوع که سرمایه‌گذار فیلم اهلِ ترکیه است و در نتیجه مولانا را مصادره خواهد کرد پرداخته‌اند. برخی دیگر به حق نگران هستند که قرار است چه تصویری از مولانا و زمانه او در ذهن مخاطب ثبت شود. در این جا به تعدادی از این جنجال‌ها می‌پردازیم و سپس مساله مهم‌تری را بررسی می‌کنیم. اینکه فیلم‌های بیوگرافی که قرار است به زندگی اشخاص واقعی بپردازند باید چه چیزهایی را مد نظر قرار دهد. ناگفته نماند که عموما ساختن فیلم درباره شاعران بسیار دشوار است چرا که قاب دوربین نمی‌تواند عوالم درونی آن‌ها را به تصویر بکشد و در نهایت تنها پوستینی بی‌جان باقی می‌گذارد که به جز ظاهرِ ماجرا شباهت دیگری با اصل ندارد.

یادداشتی در باب فیلم مولانا

یادمان باشد، مولوی شاعری فارسی زبان است

اگر این فیلم به واقع ساخته می‌شود امیدوارم اولین نکته‌ای که مد نظر قرار می‌دهد، روشن کردنِ تاریخ نزد مخاطبان باشد. قبل از هر چیز از مخاطبانی که اهل ترکیه، افغانستان و ایران هستند خواهشمندم که کمی با یکدیگر تاریخ را ورق بزنیم و برای همیشه به دعواهای پوچی که بر سر ملیت مولانا وجود دارد خاتمه داده و بیش از این نژادپرستی را سرلوحه کار خودمان قرار ندهیم.

مولانا متولد بلخ در سال 604 هجری قمری است و در سال 672 در قونیه به خاک سپرده می‌شود. قسمتی از زندگانی او در دوران خوارزمشاهیان قرار دارد. خوارزمشاهیان دودمانی ایرانی-ترکی بودند با حکومتی وسیع از خراسان بزرگ تا کل ماوراءالنهر. زبان رسمیِ فارسی و مسلمان.

البته ترکان و ایرانیان سال‌ها پیش از این با یکدیگر عجین شدند که مهم‌ترین آن به دوران سلجوقیان مربوط می‌شود. حکومت سلجوقیان به قبل از خوارزمشاهیان بازمی‌گردد. آن‌ها تباری ایرانی – ترکی بودند که در سال 1037 میلادی توسط طغرل بیگ این حکومت را سامان دادند. با زبانِ رسمیِ فارسی و دین اسلام.

یادداشتی در باب فیلم مولانا

آن‌ها باعث اتحاد مسلمانان جهان شدند و نقش کلیدی در جنگ‌های صلیبی ایفا کردند. سلجوقیان به دلیل ایرانی بودنِ تبارشان، به شدت از فرهنگ و زبان ایرانی تاثیر گرفتند و از سوی دیگر فرهنگ ایرانی – ترکی را استحکام بخشیدند و آن را به فلات آناتولی منتقل کردند.

قسمت جالب قضیه این است که محل نفوذ سلجوقیان از افغانستان امروزی، ایران و ترکیه فعلی را شامل می‌شود تا لبنان، روسیه، عربستان و سوریه کنونی. تقریبا اکثر حاکمانی که در دوران تاریخِ میانه بر این سرزمین‌ها حکومت کردند ایرانی تبار بودند- همچون امپراطوری سامانیان- و گاهی ایرانیانِ ترک تبار. جای تعجب است که ترکیه فعلی و حتی ایران خودمان و کشور افغانستان اصرار زیادی دارند که مولانا را تکه و پاره کنند در حالی که اگر به تاریخ بنگرند همه این کشورها در زیر نفوذ حاکمان قدرتمندی قرار داشتند که این مناطق را در دست خود گرفته بودند و اداره می‌کردند.

ناگفته نماند که شاعران بیشتر با زبان خود شناخته می‌شوند و به همین دلیل می‌گویم مولانا شاعر فارسی زبان بود و تمام لطف اشعار او در زبان فارسی است. دوستان اهل ترکیه که اصرار بسیار دارند که مثنوی را به زبان ترکی بخوانند قبل از همه به خود ظلم زیادی می‌کنند.

ناگفته نماند که ترک بودن مردمانِ کشور ترکیه به دلیل مهاجرت ترکمن‌های مسلمانِ سلجوقی  در سال 463 هجری قمری صورت گرفته است. ناگفته نماند که قبل از آن نیز، 500 سال قبل از میلاد دو دولت لودیه و ایونیا یعنی مکان‌هایی که ترکیه کنونی در آن واقع شده، به دست کوروش هخامنشی افتاد و بعد ازحمله خون‌ریز اسکندر مقدونی به دست سلوکیان و سپس رومی‌ها افتاد.

پس از مخاصمت‌های امپراتوری بیزانس (حاکم روم شرقی) با حاکمانِ مسلمان سلجوقی، نیمه شرقی بیزانس(ترکیه کنونی) به دست سلجوقیان افتاد و زمینه را برای مسلمان شدن آن‌ها و نفوذ زبان ترکی باز کرد.

حال اینکه فوت مولانا در قونیه‌ای که در آن روزگاران قسمتی از حکومت بزرگ خوارزمشاهیان و دیگر حاکمان این سرزمین بوده است تا چه حد به ترکی بودن مولانا گواهی می‌کند قضاوت با خود دوستان عزیزِ اهل ترکیه. این را می‌گویم که به نحوه عجین شدن مردمان در تاریخ گذشته اشاره کنم نه آنکه همچون عده‌ای به بحث درباره اینکه چه کسی اول بوده است بپردازم. در اینجا قصد کنایه نیست. ایرانیان و افغان‌ها هم نباید اصراری بر ملیت این شاعر داشته باشند. حق آن است که زبان فارسی را ارج بگذاریم و دست از دعوایی که ‌می‌توانست باعث اتحاد شود برداریم.

عرفان یا تصوف؟

در این میان نیز سوالی ذهن عده‌ای از افراد را مشغول کرده است که آیا ساخت فیلم درباره مولانا و ارتباطش با شمس قرار است باعث پررنگ کردن تصوف و بحث‌های صوفیانه شود یا خیر. از این منظر عده‌ای از علما ساخت چنین فیلم را جایز ندانستند و در مقابل اشخاصی همچون آیت‌الله خامنه‌ای مثنوی را ترویج عرفان اسلامی دانسته و این اشعار را مجزای از بحث تصوف تحلیل کرده‌اند.

پیچیده بودن موضوع به حدی است که نمی‌توان به راحتی قضاوت کرد اما نکته‌ای که باقی می‌ماند این است که ساخت فیلم درباره مولانا (و نه ترویج صوفی گری و زهدگرایی) توقعی از سوی مخاطبان وسیعی از مردم ایران و دیگر کشورهاست که با این شاعر آشنایی دارند.

امید است که کارگردان باتجربه و کاربلدی همچون حسن فتحی به این نکته توجه نشان دهد تا بتواند یک عرفان حقیقی را به تصویر بکشد و نه یک معنویت‌گراییِ دروغین را. نشان دادن خانقاه و ریاضت‌کشی و رقص سماع تنها پوستینی ظاهری و حتی توریستی است اما در باطنِ امر مسائل بیشتری وجود دارد که باید در تاریخ و زمانه خودش بررسی شود.

یادداشتی در باب فیلم مولانا

تاریخ نشان می‌دهد که از قرن دوم هجری به بعد با پا گرفتن تصوف در ایران، تعداد زیادی از عارفان بزرگ به این مکتب گرایش پیدا کردند. ناگفته نماند که چنین موضوعی به این معنا نیست که صوفی گری با عارف بودن عجین است. به طور خلاصه می‌توان گفت عرفان بٌعد درونی و شهودی یک انسان است که می‌خواهد به خویشتن‌داری و ارتباط عمیق با خداوند از طریق تسلیم و عبادت بپردازد و تصوف یک طریقه و روش برای ابراز این حالات درونی بوده است که در ادامه به ریاکاری‌ها و زهدگرایی افراطی انجامید.

به همین دلیل است که گاهی امروزه از به کار بردن نام عارف و صوفی با یکدگیر پرهیز می‌شود تا این دو مفهوم به صورت دو امر مساوی با یکدیگر قلمداد نشود. حافظ شاعر قرن هشتم نیز به ریاکاری و زهدفروشی صوفیان در زمان خود بارها اشاره کرده است: « به هیچ زاهد ظاهرپرست نگذشتم  خرقه زنار داشت پنهانی»، « حافظ به خود نپوشد این خرقه می‌آلود  ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را».

این اشعار که در شعر حافظ فراوان یافت می‌شود مقارن است با نفوذ و گسترش تصوف در ایران. حافظ شناسان بسیاری نیز اشاره کرده‌اند که خرقه‌سوزی در اشعار این شاعر پارسی‌گوی به معنای آن خرقه سوختن‌های صوفیانه نیست – صوفیان رسم داشته‌اند که برای نشان دادن شوق ظاهری و هیجان، خرقه‌شان را آتش بزنند- بلکه حافظ با سوزاندن خرقه ترک فریب و ریاکاری را نشان می‌دهد.

عده‌ای از محققان تاریخ نیز یکی از علت‌های پیروزی مغول‌ها و خون‌ریزی بیش از اندازه‌اشان در ایران را به گسترش تصوف مربوط می‌دانند چرا که صوفیان افراد جبرگرایی بودند که در خانقاه‌ها زندگی می‌گذراندند و اعتقادی به مقاومت و جنگیدن در مقابل دشمن نداشتند. تعداد زیادی از آن‌ها عموما به جمع‌آوری مریدان می‌پرداختند و گاه ادعای خدایی می‌کردند.

واضح است که در این میان تسلیم و عبادت عارفانه عرفا در مقابل خداوند برایشان محلی از اعراب نداشته است. با این حال این مساله چنان در طول تاریخ با فراز و فرود و پیچیدگی همراه بوده که اگر فیلمنامه نویس محترم فیلم  این موضوعات را مدنظر قرار ندهد قطعا در دام سطحی‌نگری و نشان دادنِ اعمال و ظواهر زندگی صوفیانه خواهد افتاد و از نشان دادن عرفان حقیقی بازمی‌ماند.

اهمیتِ پیش‌تولید در آثار بیوگرافی

اما درباره ساخت فیلم بیوگرافی با موضوعِ این شاعر فارسی زبان یک نکته مهم وجود دارد. تا زمانی که مولانا را با نامِ حضرت مولانا خطاب کنند نمی‌توانند درباره او فیلم بیوگرافی بسازند. زندگی هر انسانِ بزرگ و شناخته‌شده‌ای با عیب‌ها و اشتباهاتی همراه بوده و حٌسن‌ها و درخشش‌هایی نیز داشته است.

یادداشتی در باب فیلم مولانا

زمانی می‌توان یک فیلم واقع‌گرایانه و باورپذیر از مولانا ساخت که هم عیوب او در زندگی شخصی و اجتماعی‌اش لحاظ شود و هم به عوالم درخشان درونی‌اش پرداخته شود. در غیر این صورت با تقدیس‌گرایی نابه جایی مواجه خواهیم شد که بیش از آنکه به ما شناختی درباره این شخصیت دهد ما را از این شاعر دور می‌کند.

نکته بعدی که بسیار مهم است نشان دادن بستر تاریخی، سیاسی و اجتماعی این شاعر است که اگر درست صورت نگیرد سوءتفاهم‌های زیادی را ایجاد خواهد کرد. در سریال شهرزاد نیز حسن فتحی چندان در نشان دادن زمینه‌های تاریخی و سیاسی جامع و درست عمل نمی‌کند و به چند صحنه اعتراضی و نام بردن از چند چهره مشهور سیاسی اکتفا می‌کند. البته در نشان دادن ماجرایی دراماتیک به خوبی عمل می‌کند و نقطه قوت فیلم در این بخش نهفته است.

اصولا فتحی از پسِ نشان دادن عشق به خوبی برمی‌آید اما در فیلم مولانا موضوع صورت متفاوتی دارد. می‌توان گفت که از نوع ارتباط مولانا و شمس و کم و کیف آن اطلاع درست و دقیقی در دست نیست و دیوان شمسِ مولانا نیز نمی‌تواند واقعیت امر را روشن کند و تنها به الهامات مولانا از شمس اشاره می‌کند.

یادداشتی در باب فیلم مولانا

این موضوع نیز به تحقیقات گسترده‌ای نیاز دارد و در غیر این صورت ممکن است تصورات بسیار غلطی را در ذهن مخاطبانِ امروزی ایجاد کند. چنانچه ظن و گمان‌هایی نیز در این بین وجود دارد و نمی‌توان صددرصد آن‌ها را رد کرد.

نکته بعدی به ناتوانی سینما و عرصه تصویر در نشان دادن عالم عرفانی برمی‌گردد. این یک موضوع بسیار جدی است و فیلمسازانِ بسیار بسیار اندکی توانسته‌اند تا حدی حس عرفانی را در اثر خود به تصویر بکشند که فیلم مصائب ژاندارک از کارل تئودور درایر قطعا یکی از این آثار است. باید گفت که ساخت فیلم درباره مولانا آنقدر پیچیده و حتی سوتفاهم برانگیز است که باید برای پیش تولید آن مدت‌ها زمان صرف شود و از محققان بسیاری استفاده شود.

امید است که حسن فتحی و گروه‌اش مراحل پیش تولید را با صرف زمان کافی سپری کند و خود را به ظواهر زندگی مولانا محدود نکنند و به عمق زندگانی او سرک بکشد. انتخاب بازیگران ایرانی نیز قطعا از بدیهی‌ترین مسائلی است که حسن فتحی به خوبی از آن باخبر است و این موضوع بیش از هر چیز به تاکید بر زبانِ شاعر و عصر و زمانه او برمی‌گردد.

نکته آخر نیز به سرمایه‌گذار کار مربوط می‌شود. اینکه او اهل ترکیه است نمی‌تواند موضوع عجیب یا ناراحت‌کننده‌ای باشد چرا که مولانا به نوعی شاعر مشترک بین ایران، افغانستان و ترکیه است. اما نکته‌ای که وجود دارد این است که فیلمنامه نویس و کارگردانِ فیلم باید از هر گونه تحمیلِ غیرمنطقی ایده‌های داستانی البته در صورتی که ایجاد شود، پرهیز کند و با فکت‌های تاریخی تمام این سوءتفاهم‌ها را به یک اشتراک فرهنگی تبدیل کند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (39 مورد)
  • amin
    amin | ۱۴ فروردین ۱۳۹۹

    اینکه مولانا ترک باشدربطی به ایرانی نبودنش ندارد چون ترکهای بسیاری در ایران هستند که خود را ایرانی میدانند.به عبارتی ایرانی بودن منافاتی با ترک بودن ندارد مگر آنکه بر اساس نژاد تعریف شود که دیدگاهی فاشیستی است و نژادی به نام ایرانی هم نداریم بلکه ایران مجموعه ای از نژاد ها بوده و هست.خود شاعر چندین بار به نسب ترکی خود و همچنین شمس تبریزی اشاره کرده است.نسب مولانا به گواه افلاکی و جامی و سایر تذکره نویسان از طرف پدری به ابوبکر صدیق خلیفه ی اول و از طرف مادر به ترکان خوارزمشاهی میرسید.همچنین گویا یک رگش به حسین بن علی امام سوم شیعیان میرسیده است.فارسی نویسی او منافاتی با ترک بودنش ندارد.ای بسا شاعرانی که بیشتر اشعار خود را به غیر زبان مادری نوشته اند مانند صائب تبریزی و بیدل دهلوی و.... . یهودیان اشکنازی که بیشتر علم دوران مدرن را تولید کرده اند، زبان مادریشان زبان ییدیش است ولی بیشتر تالیفات علمی و ادبیشان به زبان انگلیسی و فرانسه است نه ییدیش.مولانا بیشتر عمر خود را در آناتولی در قلمرو ترکان سلجوقی زیست و بالید. لذا معقول است که به عنوان میراث مشترک ایران و ترکیه معرفی شود.

  • علی
    علی | ۲۲ دی ۱۳۹۸

    نظر لفظ و لهجه و آهنگ مانند فارسی زبانان خراسان صحبت می کرده است و در فیلم از لهجه تهرانی معیار استاندارد ایران استفاده نشود بهتر افارست چون هم طبیعی تر و جهانی تر می شود به این دلیل ملیتی ندارد و فقط سنخیت اصالت دارد برای مثال اگر بخواهد حافظ بسازند شیرازی حق آن ان است نه تهرانی پس به لهجه و گویش های فارسی زبانان افغانستان و تاجیکستان با نگاه ملیت نگاه نکنید بلکه فقط بعد جغرافیا و منطقه ای دارد همان طور که شیرازی را با تهرانی مقایسه می کنیم .ملیت خوب است اما هویت فراملی ایرانی مد نظر باشد این است که علاوه برعشق دو فرد از بلخ در شمال افغانستان امروزی و فردی از تبریز ایران با وجود هزاران کیلومتر مسافت باهم پیوند میدهد سعی شود در این سبک فیلم هاوصلت ایجاد شود نه فرقت .

  • علی
    علی | ۲۲ دی ۱۳۹۸

    زبان بوده که امروز در سه کشور تقسیم شده است ،پس مولانا خراسانی است و تاجیک تبار و ایرانی و در ضمن اینکه هنوز هم جمعیت این شهرها تاجیک تبار اند و جمعیت تاجیک های افغانستان بیشتر از جمعیت تاجیک های تاجیکستان نباشد کمتر نیست و بخش های زیادی از سمر قند و بخارا هم که امروزه تحت تاثیر ازبک ها قرارگرفته تاجیک اند جالب است بدانید بسیاری از ازبک ها واقعا تاجیک اند و خودشان هم نمی دانند و فقط زبانشان ترکی شده مانند مردمان ترکیه و آذربایجان.
    یادمان باشد ترکی از نظر ریشه زبانی و فرهنگی ایرانی نیست ولی ترک زبان های ایران و آذربایجان و ترکیه و برخی ترکان افغانستان به دو دلیل باز هم ایرانی میشوند۱.ملیت ایرانی(برای ترکان ایران) ۲.نژاد و خون ایرانی پس خود ترک تباران هم این قدر لاف می زنند با فرهنگ و خون ایرانی عجین اند و خود را به حیث زبان ترک میدانند بسیاری از ازبک ها فارسی را خوب می دانند ،در زمان مولوی ترکستان از غرب سمرقند ادامه می یافت و به نزدیکی های تبریز می رسید خود شمس هم فارسی صحبت می کرده در قونیه نیز زبان فارسی تکلم بسیارداشته است .
    وجه خراسانی بودن مولانا نباید نادیده گرفته شود چون هم از

  • علی
    علی | ۲۲ دی ۱۳۹۸

    باسلام خدمت همگی ،فراموش نکنیم ایران بزرگ یا ایرانشهر به دو قسمت بزرگ خراسان و بلاد پارس و عراق عجم باهم شناخته می شوند و اصلا جدای از هم نبودند و فارسی زبانان این سرزمین در عصر اسلام بدین سو در مقابل ترکان و تازی ها لفظ تاجیک را انتخاب می کردند گرچه در قسمت های نیشابور به سمت غرب ایران امروزی این لفظ کم رنگ تر می شود ،این مهم است که همه بدانند مولانا ایرانی است و دارای فرهنگ وهویت ایرانی نه ملیت ایرانی متاسفانه مردم برداشتشان از ایرانی فقط ملیت است اصلا تاریخچه هویت ایرانی و زبان های ایرانی اصلا محدود به ایران نیست. مردمان ایرانی کسانی هستند که دارای فرهنگ و زبان ایرانی باشند البته ملیت ایرانی هم وجود دارد اما چون نام این کشور ایران است مردم اکثر به اشتباه می افتند ،یک تاجیک ایرانی است یک پشتو ایرانی است و حتی پامیری ها هم از شرق افغانستان بگیر تا غرب ایران و حتی ترکیه زبانها ی ایرانی و فرهنگ ایرانی را می بینید مانند زازاکی و تاتی و کردی و...
    مردمان بلخ هم اکثرا تاجیک بوده اند چون ملیتی وجود نداشت مولانا به صراحت در اشعارش به فرغانه و سغد و بلخ یاد می کند چون شهرهای یک دست وفارسی

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۱۵ بهمن ۱۳۹۸

      ممنون که نظرتون رو به اشتراک گذاشتین

  • اسی
    اسی | ۸ مهر ۱۳۹۸

    متاسفانه هجمه فرهنگی (پانترکیسم) ترکیه روی هموطنان ترک ما باعث شده تا برخی نژاد ترک رو برتر بدونند و چشم هایشان را روی حقایق ببندند اگر فکر می کنند که مولانا ترک ترکیه است خوب چه فرقی به حال ترک های ایرانی دارد؟ اگر هدف نژاد پرستی است که حرفی باقی نمی ماند با این حال مولانا جلال الدین بلخی هیچ کجاش به ترک بودن نمیخوره در صورتی که نژاد هیچ امتیاز خاصی نداره و این ایرانی بودن مولانا باعث افتخار است نه نژادش

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۹ مهر ۱۳۹۸

      صحبت شما در این مورد که پان ترکیسم های ترکیه بر تعدادی از ایرانیانِ ترک تاثیر بدی گذاشته و باعث شده ترک بودنشون بیش از ایرانی بودنشون برای آنها اهمیت پیدا کنه با شما بسیار موافقم. اما درباره جمله آخرتون..حواسمون باشه از اونور بوم نیفتیم و به پان ایرانیسم تبدیل نشیم. به نظر من ایرانی بودن یا انگلیسی بودن و کلا هیچ ملیتی باعث افتخار نیست بلکه ایرانیِ باارزش، باشخصیت و مفید هست که قابل افتخاره نه هر ایرانی. درباره مولانا هم ارزش اشعارش هست که اون رو مهم کرده و همچنین زبان فارسیِ و نه ملیتِ یا نژاد اون. ممنون از نظر شما

  • عرفان
    عرفان | ۷ مهر ۱۳۹۸

    زمانی می‌توان یک فیلم واقع‌گرایانه و باورپذیر از ........... شاعر دور می‌کند

    این پاراگراف چقدر زیبا بود
    البته اینجا درمورد مولوی بود ولی تقدیس گرایی یا برعکسش کوبیدن یک شخصیت فقط مخصوص مولوی نیست
    امروزه هر مستند و فیلمی که راجع به یه شخصیت تاریخی یا سیاسی میبینیم به این موضوع برمیخوریم.برای مثال از محمدرضا شاه صدها مستند ساختن (اکثرا در ایران) که اگه به یه فرد خارجی که اصلا ایشونو نشناسه نشون بدیم شاید به عنوان یکی از بدترین انسان های تاریخ اونو بشناسه و برعکس صدها مستند دیگه هم از ایشون ساختن(اکثرا خارج ایران) که ایشون رو به عنوان یه انسان شریف و خوب به نمایش میذاره
    اما در نهایت کدوم یکی از این ها میتونه چهره ی واقعی این شخص رو نشون بده؟قطعا هیچکدوم
    ولی شما برید فصل یک genius رو که راجع به انیشتن هست رو ببینیدکه بسیار واقع بینانه و بدون هیچ تعصبی ساخته شده
    زنده باد حقیقت

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۷ مهر ۱۳۹۸

      سپاسگزارم. درباره شخصیت محمدرضا شاه هم با شما از این جهت موافقم چون به نظرم در سریال های داخلی اتفاقا یک شخصیت کاریکارتوری ازش نشون داده شده که روی مخاطبی که این شخص رو تقدیس می کنه کوچکترین نتیجه روشنگرانه ای نداره

  • محمد
    محمد | ۶ مهر ۱۳۹۸

    عرفان در حیطه نظر شامل نثر و نظم و اثار بدیعی است که عرفا چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام و چه در ایران یا سایر کشورها و چه در مسیحیت یا یهودیت یا ادیان دیگر مثل هندویسم می شود ولی در حیطه عمل باید گفت که عرفان عملی همان تصوف است که نه تنها در اسلام بلکه در ادیان دیگر چون مسیحیت و یهودیت و هندو و سرخپوستان و... هست اما مبنای تفکر آنها بر اساس عرفان نظری آنهاست در تصوف اسلامی هم مبای تفکر همانهاییست که در کتابهای عرفانی فارسی و عربی که پس از اسلام نوشته شده و همه برگرفته از آیات و روایات و عملکرد امامان و صحابه و یاران نزدیک امامان است مثل اصرار صوفیان بر خواند تسبیحات حضرت زهرا پی از هر نماز یا شب زنده داری و ذکر قبل از نماز صبح یا اذکاری که پس از نماز صبح یا نماز عشا می خوانند یا اصرار بر خواندن دعای کمیل و زیارت جامعه و... که هیچ کدام از آنها خلاف دین نیست اینکه حوزویان از این طایفه خوششان نمی آید یا مخالف آنها هستند برای بنده مشخص نیست اما به هر جهت بهتر است با آشنایی و دلایل درست و دقیق قضاوت کرده شود.

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۷ مهر ۱۳۹۸

      بله در ادیان دیگه هم تصوف مسیحی و یهودی داریم ولی در اینجا منظور تصوفی است که بعد از قرن دوم هجری در دین اسلام پدید اومد. تصوف همان عرفان عملی نیست بلکه شاخه از عرفان عملی است. حافظ و عرفای دیگری که تصوف رو در وجوهی مذمت کرده اند که دیگه ارتباطی با حوزویان امروز نداره. تصوف حتی در قسمت های مهمی از تاریخ بر ضد اهل بیت و شریعت و دین ظاهر شدن و حتی به تحریف باطن و ظاهر دین پرداختند که در زمان خلفای عباسی نمونه ای از اون رو میشه دید. ممنون از نظر شما

  • hosein
    hosein | ۵ مهر ۱۳۹۸

    باید فرق بین نژاد و ملیت را بدانیم!
    یک فرد میتواند از نژاد پارسی باشد و ملیتش ایرانی نباشد؛ متولد و بزرگ شده تاجیکستان، افغانستان یا ازبکستان باشد!
    یک فرد میتواند از نژاد کوردی باشد و ملیتش ایرانی نباشد؛ متولد و بزرگ شده ترکیه، عراق یا سوریه باشد!
    یک فرد میتواند از نژاد ارمنی باشد و ملیتش ایرانی نباشد؛ متولد و بزرگ شده آذربایجان، ارمنستان یا روسیه باشد!
    و یک فرد میتواند از نژاد ترکی باشد و ملیتش ایرانی نباشد؛ متولد و بزرگ شده ایران، ترکمنستان یا آمریکا باشد!

    درک این مسئله ساده است!

    پروین اعتصامی تُرکِ ایرانی بود.
    صائب تبریزی تُرکِ ایرانی بود.
    مولانا هم تُرکِ ایرانی بود.

    تمامی نوشته های دانشمندان زمان ابن سینا، 1000 سال پیش، به زبان عربی بودند. آیا عرب بودند؟
    99 درصد ایرانیان الان اسمشان عربی است؛ اسم خودم حسین است. آیا همه ما عربیم؟
    در تهران خانواده های تُرک زیاد داریم که اصلا ترکی بلد نیستند!

    درک این مسئله ساده است!

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۵ مهر ۱۳۹۸

      بله ملیت میتونه شامل اقوام مختلفی بشه که همه این قومیت ها محترم هستند. موضوع این است که هیچ سند و مدرکی دال بر ترک بودن قومیت مولانا وجود نداره و مولاناشناسان هم این رو تصدیق کردند. از پروین اعتصامی هم نام بردید که از ایرانیان ترک زبان هستن و بسیار مایه افتخار ما ایرانیها. ممنون از نظرتون

      • hosein
        hosein | ۵ مهر ۱۳۹۸

        بیگانه مگوئید مرا زین کویم،
        در شهر شما خانه‌ی خود می‌جویم.

        دشمن نی‌ام ار چند که دشمن رویم
        اصلم ترک است اگر چه هندی گویم.
        ------------------------------
        خمش کن کز ملامت او بدان ماند که می‌گوید،
        زبان تو نمی‌دانم، که من ترکم، تو هندویی.

        https://www.gisoom.com/book/1723456/کتاب-اشعار-ترکی-مولانا-و-ترکی-سرایان-مکتب-شمس-و-مولوی/

        • منا سهیلی
          منا سهیلی | ۷ مهر ۱۳۹۸

          نسبت دادن اشعاری به شاعران با دید غرض ورزانه اصلا کار درستی نیست. ضمنا در این شعر که شما آوردید کلا زبان فارسی رو نادیده گرفته که با واقعیت امر و فارسی زبان بودن مولانا در تناقض آشکاره. مولانا فقط فارسی زبان نبوده بلکه با عشق خاصی به زبان فارسی می سروده. ضمنا مولانا در اشعارش متخلص به خمش است ولی به این معنی نیست که بشه با یک کلمه شعری رو به شاعری سنجاق کرد. باز هم متوجه نمیشم چه اصراری دارید بگید این شاعر قومیتش ترک هست. ما این همه شاعر ایرانی ترک تبار داریم و این همه شاعر ایرانی از قومیت های دیگه دعوا واقعا سر چیه

          • hosein
            hosein | ۱۰ مهر ۱۳۹۸

            خانم سهیلی به هیچ وجه من قصد اصرار بر تُرک بودن مولانا ندارم و صرفا یک سری اسناد ارائه می دهم چون ما اصلا نمیتونیم اثبات کنیم که تُرک بوده، فارس بوده یا عرب. فقط از روی برخی شعرهاش میشه حدس زد!
            حتی ما هم ظاهرا به نژاد زبانی هستیم که سخن میگوییم و این مورد رو هم نمیشه اثبات کرد!
            من و تو میدانیم که در قرن 21 سخن گفتن از نژاد و زبان مسخره ست ولی هستند کسانی در جهان که نژاد را مبنا قرار داده اند و در ایران هم در دولت و هم در ملت هستند کسانی که حتی تعدادشان بیشتر است.

            دوستی دارم صمیمی، تُرک است. میگوید همه ما ایرانی ها آریایی و از نسل کوروش بزرگ هستیم و بر تمامی انسانها برتری داریم. هنگامی که از او می پرسم از کجا این سخن را میگویی؟ میگوید همه میدانند!
            این است دانسته و فرهنگ ایرانی، مردمش یا متوهم اند یا بی خیال.

            همانطور که در کامنت اصلی گفتم، فرضا یا حقیقتا، مولانا، شهریار و پروین ترک ایرانی بودند اینجا نه ترک بودن افتخار و مهم است و نه ایرانی بودن، اینجا ارزش شعر است که مهم است.
            مولانا نه متعلق به ترک ها است نه فارس ها، مولانا متعلق به انسانهاست.

          • منا سهیلی
            منا سهیلی | ۱۳ مهر ۱۳۹۸

            با قسمت پایانی صحبتتون موافقم...درباره اون دوستتون هم بگم که لطفا نگرش دوست خودتون رو به کل ایرانی ها تعمیم ندید..چون اینطوری مجبور میشید یه نتیجه گیری کلی و غلط داشته باشید

        • سرباز ایران
          سرباز ایران | ۸ مهر ۱۳۹۸

          اگر این شعر از مولانا باشه پس نژاد پرستی بیش نبوده و هموطن ما هم این افراد بی مغز (نژادپرست) نباشند بهتر است مولانا جلال الدین بلخی بلخ افغانستان امروزی فارسی حرف میزنند و در اونجا ههچ ترکی وجود نداره در شعر بالا از زبان فارسی استفاده شده و از لحاظ دستوری پر از ایراد است و این شعر جعلی و از طرف پانترک هاست

          ای اعرابی این راه که میروی به ترکستان است

          زبان تو نمی دانم اما به فارسی شعر می گویم

          روزی پانترک ها جواب سخت و دندان شکنی از ملت ایران خواهند گرفت همانند صدام حالا هی با دم شیر بازی کنید

          • منا سهیلی
            منا سهیلی | ۹ مهر ۱۳۹۸

            دوست عزیز اگر پان ترکسیم یه سرِ انحراف و افراط است باید حواسمون باشه که پان ایرانیسم هم سرِ دیگر این افراط است. خواهشم اینه که لحن گفت و گو رو انتخاب کنیم نه تهاجم رو. البته صحبتتون درباره جعلی بودن تعداد زیادی از شعرهایی که به مولانا نسبت داده میشه درسته

    • محمد
      محمد | ۶ مهر ۱۳۹۸

      ترک نژاد نیست بلکه منطقه است مثل کرد یا افغان یا تاجیک یا پارس و... ولی ایرانی نژاد است که از کوچ آریائیها از مناطق شمال به سمت جنوب و سکونت در فلات ایران ایجاد شد مثل هندی در حالی که در هندوستان زبانها و اقوام زیادی هستند ولی به همه آنها هندی گفته می شود تقسیمات کشور نشانه نژاد نیست

  • رضا
    رضا | ۵ مهر ۱۳۹۸

    چقدر نویسنده سعی کرده تا با مرز بندی بین عرفان و تصوف که صدها سال است با هم همنشین و جلیس بوده اند، فاصله و مرز تعیین کند . نویسنده سپس ایراد فیلم مولوی و شمس را تصوف و خانقاه و... دانسته ...و زیرکانه سعی کرده تا چهره مولوی را از تصوف و خانقاه بزداید ...
    بنوعی با تحریف زندگی و مرام و روش زندگی و مشرب فکری سعی در نمایش نتیجه گیری نهایی است یعنی عرفان.
    اما سوال این جاست ، که ، این معادله دو سوی دارد، نمیشود یکسوی آن را بدست آورد و یکسوی آن را حذف کرد.

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۵ مهر ۱۳۹۸

      این مرزبندیِ من نیست بلکه تاریخ به این موضوع گواهی میده. طریقه تصوف در اوایل قرن دوم هجری رشد کرد اما عرفان اسلامی قبل از این زمان هم وجود داشت. عرفان یک کشف و شهود قلبی است که با سحرخیزی و خضوع و شب زنده داری عجین است. در سوره های توحید و حدید و حشر نیز قسمتی از تعالیم عرفانی بیان شده و در زمان امامان هم وجود داشته و با شریعت در پیوند بوده. تصوف نوعی طریقه عملی است که عرفای اسلامی در وجه عملی و زهد و ...بهش گرایش نشون دادند. در واقع تصوف به یکی از وجوه عرفان عملی گفته میشه و با عرفان به هیچ وجه یکسان نیست. مولانا هم وجوه صوفیانه داشته و هم وجوه عرفانی اما آنچه در اشعارش بیشتر نمایان هست عرفان است. صوفیان هم به دلیل بدعت ها و زهدگرایی افراطیشون از عرفان فاصله گرفتند در طول تاریخ

      • محمد
        محمد | ۶ مهر ۱۳۹۸

        به نظر می رسد خواندن چند کتاب و مقاله از نویسندگانی که هیچ آشنایی با عرفان و تصوف ندارند شما را بر آن داشته که قضاوتهای غیر اصولی و دور از واقع داشته باشید. مثل کسی که یک مینیاتور را می بیند و بعد می گوید که این نقاشان علاقه خاصی به کشیدن صورت و بدن زنان داشته اند شاید ایشان از یک نوع بیماری روحی رنج می برده اند!!!! اینهایی که شما فرمودید هیچ کدام صحیح نیست. بهتر است یک مینیاتوریست بود و در باره مینیاتور نظر داد تا یک نقاد مینیاتور نکشیده

  • احمد
    احمد | ۴ مهر ۱۳۹۸

    به نظر بنده هم هنرمندان تورک و هم هنرمندان فارس هر کدام جداگانه فیلم حضرت مولانا را بسازند و عملا ببینند از کدام بیشتر استقبال میشود ضمنا درسته که مولانا به زبان دیگری شعر سروده اما خودش تورک بوده وحتی در سروده هایش هم صراحتا میگوید.

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۴ مهر ۱۳۹۸

      دوست عزیز این افتخاری محسوب نمیشه که بگیم مولانا ترک است یا ایرانی است چون به غیر از کشور ترکیه، ایرانیان زیادی هستند که ترک زبانند و بسیار هم دوست داشتنی. اما موضوع اینه که هیچ سند و مدرکی دال بر ترک بودن مولانا وجود نداره و حتی یک بیت شعر ترکی هم ایشون ندارن نام فرزندانشون هم ترکی نیست. ایشون به همراه پدرشون به دلیل دلخوری از یکی از شاهان خوارزمشاه مهاجرت می کنند و در نهایت به قونیه می روند که در اون زمان جز سرزمین خوارزمشاهیان بوده. موفق باشید

    • رضا
      رضا | ۵ مهر ۱۳۹۸

      اشعار مولانا جهان شمول است و مرز بندی شما ، نشان از نشناختن اندیشه های این عارف سترگ است. براستی مولانا به زبان ترکی نیز شعر سروده؟!

  • Lib
    Lib | ۴ مهر ۱۳۹۸

    چه خوشتون بیاد چه نه مولانا تحت تاثیر شمس بوده که اونم صوفی بوده!

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۴ مهر ۱۳۹۸

      از این منظر اگر بخواید نگاه کنید خود مولانا و عرفای اون زمان گرایش به تصوف داشتند اما موضوع این است که عرفان در اشعار مولانا چندان ارتباطی با تصوف ایشان ندارد. تصوف بیشتر به روش و طریقه زیست اجتماعی عرفا مربوط می شد اما عرفان در اشعار این شاعر بیشتر برگرفته از متون اسلامی به ویژه قرآن و روایات هست و مولاناشناسان زیادی اشعارش رو تحلیل کردن. به همین دلیل عده زیادی این شاعر رو یکی از بزرگ ترین شاعران عرفان اسلامی می دونن.

  • فیلم دوست
    فیلم دوست | ۳ مهر ۱۳۹۸

    بهتر نبود بجای پرداختن به ملیت یا تبار ژنتیکی چنین شخصیتی که قرار است در فیلم بدان پرداخته شود راجع به به عبارت اورده شده در متن (مانند عرفان حقیقی و تفاوت ان با یک معنویت‌گراییِ دروغین ) بحث شود ؟

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۴ مهر ۱۳۹۸

      بحث درباره فراملیتی بودن مولانا رو به این دلیل مطرح کردم که در حد وسع خودم به دعواهای پوچ خاتمه بدم. درباره عرفان حقیقی و عرفان های دروغین بحث های جدی و زیادی وجود داره ولی چون موضوع اصلی یادداشت، فیلمِ مولانا بود نمیشد بیشتر از این بهش پرداخت. ممنون از نظرتون

      • علی
        علی | ۷ مهر ۱۳۹۸

        خیلی جالب منطق شما عین منطق خوکها در قلعه حیوانات هست که همه باهم برابرند ولی بعضیها برابرترند مولوی فراملیتی بوده ولی پارسی بوده جالبه والا خود مولانا از قبر زنده بشه بیاد بگه من تورکم فکر میکنم شما سعی میکنید بهش بقبولونید که نه شما فارس هستید خیلی جالبه

    • سعید
      سعید | ۵ مهر ۱۳۹۸

      دوست عزیز، عرفان اگر حقیقی باشد میوه اش محبت است و انسانیت. اگر دروغین باشد، میوه اش مشخص است.
      عرفان مسیری عملی است، مثل فقه نظری نیست. نتیجه تست و اعمال مشخص است.
      مثلا در فقه ربا حرام است.اما اکثر فقهای ما در بانکداری ما که اتفاقا نمونه ربا است، نظری نمی‌فرماید. بنابراین دانش و علم آن را دارند اما چرا عمل نمیکنند؟!!!
      حقیقت در اعمال است.
      فال النبی: الشریعته اقوالی، الطریقت احوالی و الحقیقت اعمالی
      پس حقیقت نتیجه است و مشاهده میشود . حال چیزی که شهود بر آن است ، چه بحثی میماند!؟

  • عنایت
    عنایت | ۳ مهر ۱۳۹۸

    گفت مصلحت دانند. درزادگاه خودشان تابلو خیام را ازعکاسی بابری امیرشیرنوایی ازداروخانه کاشی های یک مسجدبزرگ شهرآرا واسطه نام سلطان علی مشهدی نابود میکنند. شکربایدکرد مسجدشاه دوشمشیره علیه الرحمه ومقبره خواجه صاحب ابوالولیدو. تکیه میرزا زالک خان (رح) راتجدیدبنا وکاشی کاری کردنند خداوند (ج) عاقبت به خیرکند

  • نازنین
    نازنین | ۳ مهر ۱۳۹۸

    در ترک.بودن مولانا شکی نیست ولی بخاطر این.که زبان آن موقع هم.مثل اکنون فارسی بود به فارسی نیز شعر میسرود و این باعث شد فارس ها مولانا را برای خود بدانند و مثل این میماند که سال ها ی بعد عده ای شهریار را فارس بدانند که بسیار مسخره است

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۴ مهر ۱۳۹۸

      شما به طور کلی صحبت رو متوجه نشدید انگار. شهریار یک شاعر ایرانی و ترک است و در ایران هم قومیت های زیادی وجود دارد مثل فارس و لر و کرد و ترک و عرب و بلوچ و ...که همگی ایرانی هستند و باید این وحدت رو حفظ کنن. اون ترک که در متن هم دربارش صحبت شد مربوط به کشور ترکیه است نه ترک های ایرانی. هر چند که تاریخ نشان می دهد ترک شدن روم شرقی (ترکیه فعلی) هم به علت مهاجرت ترکمن های سلجوقی صورت گرفته که ایرانیانِ ترک تبار بودن. متن رو با دقت بیشتری بخونید دوست عزیز

  • محمدی
    محمدی | ۳ مهر ۱۳۹۸

    الکی موضوع بزرگ شد مگه قراره سریال ترویج مکتب صوفی عرفانی کنه
    از نظر مذهبی هم هر کس به مراجع تقلید خودش بررسی یا استباط باید کنه

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۳ مهر ۱۳۹۸

      به هر حال موضوع این فیلم پیچیدگی های خاص خودش رو داره و به نظر من نظرات متفاوت باید با گفت و گو به یک جمع بندی برسن. بدون گفت و گو هیچ موضوعی حل نمیشن. به هر حال ممنون از نظرتون

  • محمد مافی‌ها
    محمد مافی‌ها | ۳ مهر ۱۳۹۸

    به عنوان یک عضو سابق تیم نویسندگان سایت دیجیاتو، باید اعتراف کنم که حضور نویسنده ای مثل شما در جمع این خانواده یه فرصت واقعاً مغتنم به حساب میاد.
    نقدها و نوشته های شما و به خصوص دیدگاه‌های عاری از تعصب و آزادمنشانه‌تون واقعاً خوندنی و ارزشمند هستن. امیدوارم هر روز نوشته‌های بیشتری از شما رو در ویجیاتو بخونم. به خصوص نقدهای سینمایی که فراتر از دیدگاه‌های فنی و هنری صرف. مسائل انسانی، اخلاقی و حتی مذهبی رو هم در بر می‌گیره.
    موفق و پیروز باشید

    • منا سهیلی
      منا سهیلی | ۳ مهر ۱۳۹۸

      نظر لطف شماست. متاسفانه سعادت اینو نداشتم که نویسندگان دیگه رو ببینم و همچنین شما دوست عزیز رو. هر جا هستید موفق باشید. هر جا هم نکته ای رو دیدید که لازم بود در نوع نگارشم لحاظ کنم خوشحال میشم نظراتتون رو بدونم.

مطالب پیشنهادی