نقد فیلم آرگایل (Argylle) | جاسوسبازی عاشقانه
استاد فیلمهای اکشن کنایهآمیز، متیو وان بریتانیایی، کارگردان سهگانه «Kingsman» و کمدی ضد ابرقهرمانی «Kick-Ass» با «آرگایل» جهان خود از فیلمهای اکشن پارودی را گسترش میدهد. در ادامه با نقد فیلم آرگایل (Argylle) همراه ویجیاتو ...
استاد فیلمهای اکشن کنایهآمیز، متیو وان بریتانیایی، کارگردان سهگانه «Kingsman» و کمدی ضد ابرقهرمانی «Kick-Ass» با «آرگایل» جهان خود از فیلمهای اکشن پارودی را گسترش میدهد. در ادامه با نقد فیلم آرگایل (Argylle) همراه ویجیاتو باشید تا به این پرسش پاسخ دهیم که آیا این فیلم میتواند به کیفیت دیگر آثار متیو وان برسد یا خیر؟!
به عنوان یک مخاطب عاشق سینما همین ابتدا باید بگویم که فکر میکنم افکار عمومی و منتقدان غربی درباره «آرگایل» اشتباه میکنند. این جاسوسبازی اکشن با حضور افتخاری، اما بامزه هنری کاویل بسیار بهتر از آن چیزی است که گفته میشود. بنابراین، درک این بدگوییها و عدم موفقیت فیلم در گیشه برای من سخت است، زیرا درست است که «آرگایل» با «کینگزمن: سرویس مخفی» فاصله زیادی دارد، اما ما با تلاقی بسیار سرگرمکنندهای بین یک نمایش اکشن و یک کمدی رمانتیک روبرو هستیم. با این حال، من اینجا نیستم تا در مورد اینکه چرا فکر میکنم «Argylle» بیرحمانه نقد میشود صحبت کنم. هدف من این است که بگویم چرا فکر میکنم این فیلم بسیار بهتر از آنچه گفته میشود است. خوب یا بد، «آرگایل» به عنوان یک اثر سینمایی شخصیتی دارد و ما آن را عمدتاً مدیون کارگردانش هستیم.
راستش را بخواهید من به عنوان یک انسان سینما دوست، میخواهم با تماشای یک فیلم رویا ببینم، در فیلم زندگی کنم و اجازه دهم یک فیلمساز با هنرها و مهارتهایی که در اختیار دارد، من را غافلگیر کند. و طبیعی است که وقتی با یک تجربه جزئی، فقدان کاریزما و بیذوقی در آثار سینمایی مواجه میشوم، ناامید خواهم شد. اما خوشبختانه، با هدایت متیو وان، «آرگایل» جان تازهای به سبک آثار جاسوسی با چاشنی کمدی رمانتیک میبخشد؛ و خبر خوب این است که ما میتوانیم دوباره خودمان را در مقابل سینمایی بر اساس قصهها و پیچشهای غافلگیر کننده ببینیم.
متیو وان با هر فیلم جدیدش سبک خود را کامل میکند و در «آرگایل» ثابت میکند که قهرمان بازگویی روایت و چابکی بصری است. هدف او در این فیلم نیز به شدت روشن است، در واقع هدف ایجاد یک احساس لذت خالص در فضایی تماشایی است که فیلمساز به آن میرسد. برای درک بهتر ما از این موقعیت ذکر این مثال مفید است که او (متیو وان) مانند یک شعبده باز شهری است که در وسط خیابان توسط جمعیت احاطه شده است؛ این یعنی او میداند که باید هر دقیقه توجه شما را جلب کند، شگفتیها باید مداوم باشند و او باید بتواند خرگوش مورد نظر را به بهترین شکل از کلاه مخصوص شعبده بیرون بکشد.
اما داستان فیلم آرگایل بدین شرح است که یک نویسنده منزوی به نام الی کانوی (برایس دالاس هاوارد) که رمانهای جاسوسی درباره یک مامور مخفی و یک سندیکای جاسوسی جهانی مینویسد، متوجه میشود که طرح کتاب جدیدی که او در حال نوشتن آن است، شروع به بازتاب رویدادهای دنیای واقعی، در زمان حال میکند. از این لحظه به بعد ما شاهد اتفاقات فراوانی برای این نویسنده هستیم که زندگی و هویت او را به کل تغییر میدهد. در مجموع متیو وان در جدیدترین داستان جاسوسی خود، به شکل مداوم بین سطوح مختلف واقعیت و خیال غوطهور میشود، که این به او اجازه میدهد تا از پیوندهای مختلف بین شخصیتهای واقعی و همتایان خیالی آنها بهترین استفاده را کند و نتایج قابل توجهی به خصوص به شیوهای طنزآمیز به همراه داشته باشد.
باید بدانید هنگام تماشای این فیلم هرچه بیشتر پای داستان آن بمانید، «آرگایل» نیز بیشتر و بیشتر حس یک رمان جاسوسی کوتاه فرودگاهی را به شما میدهد، یکی از آن رمانهای کوتاه و سرگرمکننده که تا رسیدن به پایانش نمیتوانی از خواندن آن دست بکشی! عاقبت این رمان نیز با نمایش تمام کلیشههای جیمز باندی یا «ماموریت غیرممکن» به شیوهای عالی در ترکیبی از اکشن، کمدی و عاشقانه به پایان میرسد.
اینجاست که بیان یک نکته ضروری است، باید بدانید آرگایل نمیخواهد شما آن را جدی بگیرید، زیرا انجام این کار اولین قدم برای لذت نبردن از آن است. هدف فیلم این است که یک باقلوای شیرین در دهان شما باشد، انفجاری از رنگها و پیچشها به سمت جنون با فیلمنامهای آنقدر فریبنده که محال است آن را دوست نداشته باشیم.
اما به لطف فیلمنامه جیسون فوکس و همچنین خلاقیت متیو وان که پس از کارش در آثار مختلف ژانر اکشن جاسوسی بیشتر به چشم آمد، این کارگردان بار دیگر توانایی خود را در شکل دادن یک فیلمنامه به نسبت معمولی اما جالب به فرم مورد نظر خودش را نشان میدهد. به طور کلی متیو وان به عنوان یک فیلمساز همیشه در حال یافتن راهحلهای جدید برای تبدیل کنش و تقابل فیزیکی به یک کلید دسترسی به داستانهایی است که بین روایتهای فانتزی با چاشنی قهرمانی در دوران بلوغ قرار دارند.
راستش را بخواهید فیلم آرگایل به ما میگوید که متیو وان دوقلویی است که در بدو تولد از قل دیگرش جیمز گان جدا شده است؛ اما چرا این را میگویم؟ چون هر دو فیلمساز توسط کمیکها ساخته شدهاند، هر دو در مطالعه و نمایش سکانسهای اکشن و درگیریهای فیزیکی کمالگرا هستند و همچنین در توانایی استفاده از فرم، لحن و ترکیب ژانر به درجهای از توانایی باورنکردنی رسیدهاند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
همچنین هر دو کارگردان به توجه خاص به موسیقی و توانایی مشترک برای زنده کردن لحظات متحرک غیرمنتظره در آثارشان شناخته میشوند. جایی که جیمز گان دوست دارد داستان بازندههایی را به صحنه ببرد که از شکستهای خود به موضوع دوستی پناه میبرند، و متیو وان در عوض داستان مردم عادی را روایت میکند که از طریق حوادث و خطرات غیرمنتظره، بر محدودیتهای خودساخته غلبه کرده و متوجه میشوند که همیشه خارقالعاده بودهاند.
اکنون شخصیت الی کانوی از فیلم آرگایل، با اجرای خوب برایس دالاس هاوارد نیز از این قاعده مستثنی نیست، که طی یک سری چرخشهای روایی طولانی و واژگونیها (که برخی از آنها کلیشهای و قابل پیش بینی هستند) خود را از یک نویسنده بی دست و پا به یک قهرمان اکشن واقعی تبدیل میکند و داستان جنبههای مشهودی از شخصیت او را نیز آشکار میکند. اما قهرمان قصه تنها نوک کوه یخ شخصیتهای جالب این فیلم است؛ برای مثال از شخصیت سم راکول بگیرید که بدل به مکملی عالی برای شخص الی کانوی میشود تا هنری کاویل، برایان کرانستون، کاترین اوهارا، جان سینا و ساموئل ال جکسون که همگی در اندازه خود سهم مناسبی از شخصیتهای جالب فیلم را به خود اختصاص میدهند، و فیلم را به سمت و سوی جذابی هدایت میکنند.
به طور کلی، آرگایل به کارگردانی متیو وان، یک بازی ژانری واضح از اکشن جاسوسی به سمت کمدی رمانتیک را نشان میدهد و این ژانر را با پالت رنگی پر جنب و جوش و منظرهای پر زرق و برق و هیجانانگیز به مخاطب القا میکند. البته باید بدانید که کارگردان این فیلم سعی میکند یک بار دیگر تعریف مجدد از قهرمانان اکشن سینما را به نمایش بگذارد. یکی از برجستهترین دستاوردهای وان در آثارش که در فیلم آرگایل نیز به چشم میآید، توانایی عجیب او در تبدیل بازیگرانی است که به طور سنتی برای نقشهای اکشن شناخته نشدهاند. در واقع متیو وان با همین نگاه بازیگرانی چون کالین فرث یا برایس دالاس هاوارد را به نیرویی مناسب برای ژانر اکشن تبدیل میکند.
بر پایه همین نگاه و استعداد خاص متیو وان، برایس دالاس هاوارد و سم راکول که در درجه اول به دلیل مهارت دراماتیک خود شناخته میشوند، تحت هدایت وان دوباره در قامت ستارههای اکشن کمدی به چشم میآیند و میدرخشند. هاوارد، به ویژه، نشان دهنده شخصیت و مکاشفهای است که طیفی از قدرت جسمانی را به نمایش میگذارد که هم شگفتانگیز و هم هیجانانگیز است. در مقابل راکول با جذابیت و شوخ طبعی خود، رویکردی مبتنی بر بازیهای واقع گرایانه به کنشهای هاوارد ارائه میدهد و لایهای از اصالت را به اجرای خود میافزاید.
بنابراین، کارگردانی و دید ماهرانه وان جان تازهای به این بازیگران میبخشد و به آنها اجازه میدهد تطبیق پذیری و دامنه نقش خود را به بهترین شکل به نمایش بگذارند. در واقع او فقط بازیگران را در نقشها انتخاب نمیکند، بلکه او آنها را به شخصیتهایی کاملاً باورپذیر تبدیل میکند. توانایی متیو وان در انجام این کار نه تنها گواهی بر مهارت او به عنوان یک کارگردان است، بلکه گویای اعتماد و درک او از تواناییهای بازیگرانش است.
در آرگایل، متیو وان بار دیگر ثابت میکند که چرا یکی از پویاترین و مبتکرترین کارگردانانی است که در امروز سینمای جهان کار میکند. توانایی او در آمیختن ژانرها، ریسک کردن با داستان سراییاش، و مهارت او در بازتعریف شخصیتهای روی پرده و بازیگران، او را به یک نویسنده واقعی سینمای مدرن تبدیل میکند. این یعنی وان فقط فیلم نمیسازد، بلکه او تجربیاتی را خلق میکند که طنین انداز، سرگرمکننده و اغلب به شدت خاص پسند است. در نتیجه با آرگایل، او همچنان به جابجایی مرزها ادامه میدهد و جایگاه خود را بهعنوان کارگردانی رویایی که مدام در داستانسرایی سینمایی توانایی خودش را بالا میبرد، نوعی تضمین را به مخاطبان میدهد.
در چنین رویکردی به جز شخصیتهای اصلی، بازیگران نقش مکمل نیز انرژی فوق العاده لذت بخشی را به ارمغان میآورند که لحن فیلم را کاملاً تکمیل میکند. هنری کاویل، جان سینا و ساموئل ال. جکسون به وضوح از نقشهای کوتاه خود لذت میبرند و هرکدام بازیهایی مملو از کاریزما و تصدیق بیپرده از روح بازیگوش فیلم ارائه میکنند. این یعنی مشارکت آنها تضمین میکند که هر صحنه با جذابیت مغناطیسی آغشته شده است و ارزش سرگرمی فیلم را بالا میبرد.
باید بدانید عناصر شنیداری و بصری Argylle در یک لیگ خاص خود متیو وان و سبک فیلمسازی او هستند. بنابراین شیرجه رفتن فیلم به سمت اکشن کارتونی، ریتمی جالب به لحن فیلم میافزاید که کاملاً محیطهای پر جنب و جوش آن را تکمیل میکند. از سوی دیگر موسیقی متن فقط موسیقی پس زمینه نیست؛ این بخشی جدایی ناپذیر از داستان سرایی است که ضربانهای احساسی فیلم را برجسته میکند و تأثیر کلی آن را افزایش میدهد.
به طور کلی، از مناظر شهری شلوغ گرفته تا پس زمینههای طبیعی آرام، تمام قابها و لوکیشنها مصداق یک جشن بصری است. این لوکیشنهای نفسگیر، همراه با پالت رنگی جسورانه فیلم، دنیایی را خلق میکنند که به همان اندازه جذاب و خطرناک است؛ یعنی یک زمین بازی عالی برای این نسل جدید جاسوسها.
البته این فیلم بدون شک ایرادهای خاص خودش را دارد، پس بیایید کمی در معایب فیلم نیز پیمایش کنیم. باید قبول کرد در حالی که آرگایل یک جشن فرمی برای حواس مخاطب است، اما بدون عیب نیست. استفاده فیلم از پسزمینههای صفحه سبز گهگاه خیلی آشکار است، که میتواند برای لحظهای بینندگان را از دنیای غوطهورکنندهاش بیرون بکشد. علاوه بر این، برخی از ترفندهای فیلم، اگرچه در ابتدا جذاب هستند، اما بیش از حد مورد استفاده قرار میگیرند و برخی از صحنهها بیش از حد لازم طول میکشند. یک ویرایش مختصرتر، با حذف زیادهرویهای غیرضروری، به فیلم تمرکز روایی واضحتری میبخشد و به طور بالقوه آن را به اوجهایی که آثار قبلی وان به دست آوردهاند ارتقا میدهد.
بنابراین، اگر من بخواهم فیلم آرگایل را در یک جمله تعریف کنم، میگویم این اثر مصداق سرگرمی شیرین است. در نتیجه با وجود این انتقادات، آرگایل همچنان یک سواری کاملاً لذت بخش است. این فیلمی است که هویت خود را در بر میگیرد و ترکیبی از اکشن، طنز و یک عاشقانه را به مخاطب ارائه میدهد. آرگایل گواهی بر دیدگاه نوآورانه متیو وان و توانایی او در تبدیل تریلر جاسوسی معمولی به یک فرار هیجان انگیز در چند ژانر است. اگرچه ممکن است خود من هم بگویم که این یک اثر سینمایی تعیین کننده در این ژانر نیست، اما ترکیبی از اکشنهای خوب، اجراهای کاریزماتیک و شکوه بصری آن تضمین میکند که این فیلم لذت بخش و به یاد ماندنی است.
در نتیجه برای مخاطبانی که این اثر را یک فیلم هندی کارتونی خطاب میکنند نیز میگویم که ژانر اکشن استاندارد در سال ۲۰۲۴ کاملاً مرده است. این را میتوان تا حدی به دلیل محبوبیت باورنکردنی فیلمهای کمیک بوکی در دهه ۲۰۱۰ به بعد و تا حدودی به دلیل خواستههای گزاف ستارگان فیلمهای اکشن کلاسیک دانست. بنابراین، فیلمهای مدرن درباره انفجار، تیراندازی و مبارزه، باید شامل سبک و فرم تازهای باشند که شاید در این روزگار کنونی سینما موقعیت دیده شدن پیدا کنند. اکنون فیلم «آرگایل» به این معنا سعی میکند با فرامدرنیسم معاشقه کند. این نکتهای که است که باعث میشود یا فیلم را دوست داشته باشید، یا با قدرت از آن متنفر باشید.
اما روشن است که وان دنیایی را خلق کرده است که جاسوسان آن چیزی بیش از سایههایی هستند که در تاریکی کمین کردهاند. آنها شخصیتهای پرجنب و جوشی در دنیای تکنیکی از فتنه و هیجان هستند. پس آرگایل فقط یک فیلم برای تماشا نیست، بلکه این یک تجربه برای لذت بردن از سینما است. پس من به دلیل داشتن یک تجربه سرگرمکننده و کاملاً لذت بخش با اجراهای عالی و اکشن کارتونی خاص فیلمساز، به آرگایل امتیاز ۷ از ۱۰ میدهم.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.