من این روز‌ها یک بیننده حساس شده‌ام. اما چرا؟ چون جریان محتوا سازی در پلتفرم‌هایی همچون نتفلیکس به قدری سریع و شدید جریان دارد که من سعی می‌کنم بهترین‌ها را انتخاب کنم. اکنون سریال ریچر (Reacher) نیز یکی از آنها است که به دلیل وجود یک قهرمان مردانه جذاب، من را جذب خودش کرده است. شاید بگویید چرا سریالی چون ریچر من را جذب یک قهرمان می‌کند؟ اگر صادقانه بگویم وجود یک شخصیت قهرمان سنتی است. این یعنی ریچر سبک زندگی بسیار مینیمالیستی دارد. تلفن یا اقامت دائم ندارد. او یک طرفدار بزرگ ساده زیستی است، و به طور موثری کهن الگوی مردانگی را ترویج می‌کند. یعنی ریچر با بازی خوب آلن ریچسون تیپ مرد قد بلندی را دارد و به ندرت تسلیم احساسات می‌شود. پس چنین شخصیتی جک ریچر یا به سادگی همان ریچر است.
برای گروهی که با این سریال آشنا نیستند باید بگویم که هر دو فصل سریال ریچر بر اساس رمان لی چایلد ساخته شده است. بنابراین شجره نامه این مجموعه یک اثر ادبی است. شاید فیلم‌های پاپ‌کورنی «جک ریچر» با بازی تام کروز که بر اساس آثار این نویسنده بریتانیایی ساخته شده‌اند را بتوان در زمره اقتباس‌های منظم سال‌های اخیر سینما به حساب آورد. در دو فیلمی که تام کروز جک ریچر است، داستان‌ها ماجرای این بازرس سابق نظامی را در حل یک پرونده توصیف می‌کنند که در ژانر اکشن جنایی قرار می‌گیرند.
اما باید بدانید خود لی چایلد قهرمانش را بدین شکل معرفی می‌کند: «ریچر در تجزیه و تحلیل داده‌های جنایی به همان اندازه که در مبارزه قوی به نطر می‌آید، موثر است. در یک کلام او همیشه از بقیه جلوتر است.» – خب جالب است بدانید این رمان نویس تاکنون 26 داستان درباره این شخصیت بازنشسته از ارتش آمریکا ساخته است. اکنون سریال ریچر با الگوبرداری از همین داستان‌ها، ریچر را در نقش یک گرگ تنها، یا یک ماجراجو قرار می‌دهد، اگرچه خود دردسر نیز دوست دارد به سراغ جک ریچر (آلن ریچسون) بیاید.
در اولین قسمت این سریال، ریچر به مارگریو، شهری در جورجیا آمریکا می‌رسد، شهری ساده که تنها 1700 نفر در آن زندگی روزانه خود را اداره می‌کنند. فضای شهری کوچک فصل اول با طبیعت صمیمی خود شما را مجذوب این داستان می‌کند. اما خود داستان حول چندین شخصیت کلیدی فشرده می‌شود و ظهور یک نظامی سابق با کمک‌های متعدد به کشورش باعث شرمساری مغز متفکر جنایتکار فصل اول سریال می‌شود.
گرگ بزرگ تنها
در هر دو فصل سریال ریچر، شخصیت جک ریچر با بازی آلن ریچسون فردی تنها نمایش داده می‌شود که دور تا دور آمریکا می‌گردد. بنابراین نام گرگ بزرگ تنها به شدت روی او می‌نشیند. حداقل این برداشتی است که در فصل اول موقعیت جالبی ایجاد می‌کند. هرچند بر اساس دامنه داستان سریال، سرگرد ریچر در فصل دوم به صورت تیمی به همراه دیگر پیشکسوتان واحد 110 (گروهی که زمانی خود ریچر در ارتش آن را شکل داد) کار می‌کند. باید بدانید فصل سوم این سریال در حال آماده سازی است و خود سریال در حال حاضر پربیننده ترین مجموعه در کاتالوگ آمازون پرایم است.
اما اگر بخواهیم جک ریچر این سریال را بهتر به شما معرفی کنم باید گفت: ریچر در مکالمه رک است. او آنچه را که فکر می‌کند می‌گوید و به زبان می‌آورد، از اینکه حرف او بد برداشت شود نیز نمی‌ترسد. صادقانه، گاهی اوقات این ویژگی دردناک است. او همیشه در اولین فرصت به رستورانی می‌رود تا با مردانی که به طرز وحشیانه‌ای بیان می‌کنند، «جز یک بشکه آبجو چیزی ندیده‌اند» صحبت کند و به آنها گوش‌مالی اساسی بدهد که مثل آدم زندگی کنند. در نتیجه این هویت جک ریچر آلن ریچسون است.
مردی عضلانی، باهوش و با کاریزمای یک قهرمان سنتی که ساده زنان را جذب خود می‌کند، و این واضح است. ریچر الگوهای قدیمی مردانگی را به نفع خود بازمی‌گرداند. منظور من وضعیت بدن، زبان بدن و رویکرد سخت او به احساسات است. البته ریچر هم مثل همه نقاط ضعف خودش را دارد که در سریال هم مشخص می‌شود، اما من از هر گونه اسپویل دریغ می‌کنم. هر دو فصل این سریال ارزش توجه مخاطبان را دارد. همچنین لازم است بدانید که دانشی پیرامون محتوای کتاب‌ها در اینجا شرط لازم تماشای سریال نیست.
قدرتمندتر و عصبانی‌تر
عنوان قدرتمندتر و عصبانی‌تر شعارهایی بود که برای تبلیغ فصل دوم ریچر استفاده شد. اما جالب است بدانید که قبل از فیلمبرداری سریال سازندگان آن به دنبال بازیگر مناسب برای نقش ریچر بودند. پیش از تولید خود نویسنده رمان به تیم تولید سریال اضافه شد و از مفهوم تجزیه یک داستان معین به قسمت‌ها و فصل‌های متفاوت دفاع کرد. خود لی چایلد اذعان می‌کند: «این یک جذابیت بزرگ است که بتوانیم شکل بسیار طولانی تری از یک روایت خلق کنیم.» – ایده ایجاد سریال ریچر قبل از شیوع بیماری همه گیر و جهانی کرونا ظاهر شد.
وقتی قرنطینه جهانی ما را مجبور به تماشای جهان از قاب تلویزیون کرده بود، سازندگان این سریال تازه شروع به انتخاب بازیگران کرده بودند. خب نویسنده سریال در این مورد توضیح می‌دهد: «به دلیل همه‌گیری، ما مجبور شدیم جلسات بازیگری را از راه دور برگزار کنیم، که ایده خوبی بود زیرا ما بازیگران را روی پرده می‌دیدیم – درست مثل بینندگان. سپس آلن ریچسون ظاهر شد. و نویسنده و سازندگان به چند دلیل آن را دوست داشتند. همانطور که مشخص است، ریچسون از یک خانواده نظامی می‌آید، که یکی از مسائل کلیدی مهم برای چایلد در هنگام آماده شدن برای انتخاب بازیگر این نقش بود.
لی چایلد در باب انتخاب بازیگر شخصیت اصلی سریال می‌افزاید: «او (ریچسون) پسر یک سرباز کهنه کار نیرو‌های ویژه آمریکا بود، بنابراین ارتباط واقعی با شخصیت تخیلی جک ریچر دارد. در نتیجه انتخاب نکردن آلن ریچسون برای این شخصیت یک کار جذاب و مناسب بوده است. با این حال قطعا شرایط جسمانی این بازیگر یکی از دلایل غالب او برای این نقش بوده است.
اگر آلن ریچسون را دنبال کرده باشید خواهید دانست که ریچسون عالی به نظر می‌رسد و سبک زندگی فعال را ترویج می‌کند. به طور خصوصی، او یک مدل است و تلاش خود را برای خواننده شدن نیز امتحان کرده است. این بازیگر تمرینات قدرتی را با ورزش هایپرتروفیک ترکیب می‌کند و تصاویر آن را نیز مشتاقانه روی صفحه خود در شبکه‌های اجتماعی ارائه می‌کند. بنابراین در روز‌هایی که شخصیت مدرن جک ریچر روز به روز محبوب‌تر می‌شود، از جمله: در اینستاگرام یا تیک تاک این بدون شک به خاطر خود آلن ریچسون است که به محبوبیت سریال کمک ویژه کرده است.
جالب است بدانید آمازون در حال فیلمبرداری فصل سوم سریال است و با توجه به تعداد کتاب‌ها، آنها می‌توانند ریچر را برای ده سال دیگر منتشر کنند، و این دقیقاً همان چیزی است که من می‌خواهم برای سریال آرزو کنم، بگذار یک اثر خوب همیشه باشد.
دلایل موفقیت ریچر
دلایل موفقیت جک ریچر روشن است. اولاً «جک ریچر» یک کارآگاه خوش ساخت و باهوش است و خود ریچر اول از همه یک محقق برجسته و تنها پس از آن استاد مبارزات تن به تن و یک تیرانداز عالی و غیره است. این یعنی یک قهرمان سنتی با تمام فاکتور‌های لازم برای این دیده شدن. باید بدانید ریچر این سریال در یک مبارزه، نه تنها از قدرت خود، بلکه از توانایی‌های تحلیلی خود نیز استفاده می‌کند. او کمین می‌کند و به طور مداوم برای حمله به هدفش برنامه ریزی مناسب دارد.
دوم، در حالی که بسیاری از مجموعه‌های تلویزیونی دوره طلایی جدید تلاش می‌کنند پیچیده‌تر و ظریف‌تر باشند، جک ریچر در سادگی خود را مجذوب مخاطب می‌کند. بله، این داستان در مورد یک مرد سفیدپوست دگرجنس‌گرای بالغ است که می‌داند شما نمی‌توانید دنیا را تغییر دهید، نمی‌توانید سیستم را شکست دهید، اما بدون زوزه‌های مدنی این کار را انجام می‌دهد و در عوض سعی می‌کند تمام شرورانی را که به دستش می‌رسد نابود کند. و به همین دلیل است که میلیون‌ها نفر «جک ریچر» را تماشا می‌کنند.
در عین حال، سریال ریچر هرگز اثری دم دستی به نظر نمی‌رسد و به بیننده کلیشه‌های منسوخ شده یا شکست خورده نمایش نمی‌دهد. بله این سریال ساده است، اما کلمات ساده اگر درست خوانده شوند، پیچیدگی، عمق و زیبایی بیشتری پیدا می‌کنند. به لطف این، برای مثال، جنگ و ظلم در اینجا به یک جاذبه فرمالیستی جداگانه ارتقا یافته است: در فصل اول، ریچر بدن‌ها را با دست خالی می‌شکست تا آنها را در صندوق عقب ماشین قرار دهد، در فصل دوم او با یک بلوک سیمانی به دشمن ضربه می‌زند. ماله‌ای به دست می‌گیرد، ماشینی را رهگیری می‌کند و کباب پز خیابانی را به سمت فردی پرتاب می‌کند.
این سریال به اندازه کافی احساساتی را در خود دارد تا خشونتی را که گاهی در اینجا اتفاق می‌افتد متعادل کند تا طعم سنگین آن را از بین ببرد. این یعنی ریچر متوجه می‌شود که بچه‌ها چه چیزی را در YouTube تماشا می‌کنند. پی ریچر این سریال که پنج بشقاب غذا در کافه تریا هتل روی میز خود جمع کرده بود، با لبخند می‌گوید: این تاره برای گرم کردن است. و به اراذل و اوباشی که با او و دوستانش در بار مداخله می‌کردند، هشدار می‌دهد: «برو بیرون، من به مامانم قول داده‌ام که قبل از اینکه با مشت به صورتشان بزنم، به آدم‌هایی مثل تو فرصت فرار بدهم.»
در نهایت سومین و اصلی ترین دلیل موفقیت سریال خود جک ریچر است. داستان‌هایی که لی چایلد ابداع کرده و در چند اقتباس سینمایی نیز نشان داده شده‌اند، با هیچ ظرافت یا تصویرسازی خاصی متمایز نمی‌شوند، اما انتخاب آلن ریچسون تمام این نکات را به سریال می‌دهد. ریچر آلن ریچسون تقریباً بلافاصله ابعاد اسطوره‌ای به خود می‌گیرد، تبدیل به استعاره‌ای می‌شود، نماد آدم‌های واقعی که حرف نمی‌زنند و چیز زیادی ندارند (تمام دارایی قهرمان لباس است و مسواک در جیبش). پس اگر سریالی درباره مردی عضلانی با مهارت جیسون بورن و هوش شرلوک هولمز دوست دارید، پس ریچر همان چیزی است که شما به آن نیاز دارید.