معرفی سوپرمن – امیدی برای تمام لحظات
این مقاله در اصل در روز ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۹۸ منتشر شده که اکنون بازنشر شده است. ساخاتمانی در حال سوختن، سیلی عظیم که تمام شهر را تسخیر کرده است، تبهکارانی که با بیرحمی شهر ...
این مقاله در اصل در روز ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۹۸ منتشر شده که اکنون بازنشر شده است.
ساخاتمانی در حال سوختن، سیلی عظیم که تمام شهر را تسخیر کرده است، تبهکارانی که با بیرحمی شهر را به آشوب میکشند یا حتی حملهی موجودات فضایی به زمین، همه و همهی این حوادث میتوانند تبدیل به خاطرهای هیجانانگیز برای تعریف باشند اگر فقط برای یک لحظه مرد شنلپوش پرنده در آسمان دیده شود.
سوپرمن از آن دسته از شخصیتهای داستانی است که حتی اگر با هیچ کدام از داستانهای یا اقتباسهای داستانیِ او برخوردی هم نداشته باشید، باز هم احتمال این که اسمش به گوشتان خورده باشد، بالاست.
- اولین حضور: شمارهی 1 کمیکهای Action Comics (ژوئن 1938)
- ناشر: DC
- خالقان: جری سیگل و جو شوستر
سوپرمن اولین ابرقهرمانی نیست که خلق شده اما یکی از تاثیرگذارترین شخصیتها در روی کار آمدن ژانر ابرقهرمانی و داستانهای ابرقهرمانان بوده است و بعد از گذشت چندین سال از حضور مداومش در داستانهای کمیکی و حتی اقتباسهای آنها، دور از واقعیت نیست اگر بگوییم جزو محبوبترین شخصیتهای ابرقهرمانی محسوب میشود.
سرگذشت اولین حضور سوپرمن در دنیای کمیکها پر از رد شدنهای متعدد از ناشران گوناگون است. جری سیگل (Jerry Siegel) و جو شوستر (Joe Shuster) برای جلب نظر ناشران، آدم بزهکاری که به کمک دارویی قدرتهای فکری و ذهنی به دست آورده بود را کمکم تبدیل به موجودی فضایی با قدرتهای فراانسانی کردند که در ظاهر به عنوان یک ژورنالیست فعالیت میکند ولی در واقع همان سوپرمن است که زندگی خود را برای نجات انسانها وقف کرده.
بالاخره با تمام شکستها و تغییراتی که سوپرمن از ایدهی اولیهای که در سر جری و جو بود داشت، در اولین شمارهی کمیکهای Action Comics وارد دنیای داستانهای کمیک DC شد و با استقبال خوبی که از این کمیک به عمل آمد، حیات یکی از نمادهای دنیای کمیکها آغاز پیدا کرد.
سوپرمن یکی از کم تغییرترین شخصیتهای دنیای کمیک از نظر ظاهر است. کافی است نگاهی به سوپرمنِ روی جلد اولین کمیک Action Comics بیندازید تا ببینید هنوز هم همان ظاهر در طول سالیان درازی که داستانهای سوپرمن روایت شده است، استفاده میشود.
لباسی از ترکیب رنگهای آبی و قرمز به همراه چکمه و شنلی قرمز رنگ و مهمتر از همه نماد «S» روی سینهی این فضایی مهربان که تمایلی به پوشاندن صورت خود با هیچ پوششی ندارد، ترکیبیست که همین امروز هم در کمیکها و اقتباسهای رسانهای دیگر از این شخصیت دیده میشوند.
سوپرمن برای مخفی شدن در دل مردم و جلوگیری از آسیب دیدن اطرافیان و عزیزانش پشت هویت زمینی خود، کلارک کنت، مخفی میشود؛ ژورنالیستی که در دفتر روزنامه کار میکند. ظاهر کلارک کنت در طول این سالها تغییراتی را به خود دیده ولی در اکثر موارد فردی عینکی بوده است که خود را کمی دست و پا چلفتی و سر به زیر معرفی میکند تا کسی به سرش نزند و یکی از عکسهای سوپرمن را با او مقایسه کند!
مرد پولادین نهایتا یک موجود فضایی است و هر قدرتی را برای او میتوان تصور کرد و بر همین اساس هم در هر دورهای، نویسندگان قدرتها و قابلیتهای جدید و گوناگونی را به او نسبت دادهاند. از بین تمام این قابلیتها، تعدادی به عنوان قدرتهای همیشگی و اصلی سوپرمن (یا به طور کلی برای کریپتونیها) معرفی شدهاند که شامل قدرت، سرعت، دید و شنیدن ماورایی است. همینطور هم قابلیت پرواز، خروج لیزر از چشم و فوت سرد از دهان سوپرمن قدرتهایی هستند که به نوعی امضای او محسوب میشوند و در اکثر داستانهای سوپرمن دیده میشوند.
داستانهای سوپرمن از اولین حضورش تا به امروز بدون وقفه و به صورت مرتب در قالب داستانهای اصلی و فرعی کمپانی دیسی به دست مخاطبان و هواداران رسیده و پرفروشترین شخصیتی است که در دنیای کمیک بوکهای آمریکایی حضور داشته.
شروع داستان سوپرمن در دنیای کمیک، پس زمینهی مختصر از داستانی است که امروزه هم با تغییرات کوچکی به عنوان شروع داستان کلارک کنت روایت میشود. نوزادی از سیارهای دور دست که در حال مرگ است به وسیلهی یک سفینهی فضایی کوچک راهی زمین میشود. سفینهی نوزاد فضایی در مزرعهی جاناتان و مارتا کنت سقوط میکند و این دو که فرزندی نداشتند، سرپرستی او را به عهده میگیرند و نام «کلارک کنت» را به مهمان جدید کرهی زمین میدهند که از همان روزهای اول آشنایی با زمین، قدرتهای ماورایی خود را نمایان میکرد.
خوشبختانه خانوادهی کنت آدمهای خوبی هستند و فرزندخواندهشان را فردی درستکار و اخلاق مدار تربیت میکنند تا سالهای بعد این غریبهی فضایی که عموماً در شهر متروپلیس زندگی خود را میگذراند، تبدیل به امید اول کل مردم کرهی زمین برای نجاتشان از خطرهای زمینی و فضایی پیشرو باشد.
سالهای اولیهی حضور سوپرمن در دنیای کمیکها با جنگ جهانی دوم همزمان شد. داستانهایی که از سوپرمن در این دوره نوشته شد، مثل همهی دنیا، توجه ویژهای به این رویداد تلخ تاریخ داشت. داستانهایی که گاهی مستقیماً جنگ را مورد نکوهش قرار میداد، گاهی مستقیماً در درگیریها قرار میگرفت. بعضی اوقات تبدیل به منبع روحیه به سربازان و خانوادههای درگیر جنگ میشد و گاهی از راه دور نظارهگر تاریکی دنیا بود. حتی در مواردی با داستانهایی دور از ماجرای جنگ، سعی در دور کردن ذهن جامعه حتی برای چند دقیقه از روزمرگی جنگ میکرد.
بخشی از کمیکهای سوپرمن مربوط به دوران جنگ جهانی دوم (1939 تا 1945) که داستانهای قهرمان نمادین جامعه در دوران جنگ را روایت میکنند در مجموعهی «سوپرمن: دوران جنگ» (منتشر شده در اکتبر 2015) جمع شدهاند.
شاید سوپرمن نمادی برای روحیه دادن کمپانی دیسی در طی سالهای جنگ جهانی در جامعهی آمریکایی شده بود اما هنوز هم یک شخصیت کمیک بوکی محسوب میشد که بار سرگرمی و سودآوری مالی را به دوش میکشید. یکی از آسانترین راههای افزایش مخاطب هم آوردن دو شخصیت محبوب و پرمخاطب کنار یکدیگر است.
انتشارات دیسی با همین هدف تصمیم گرفت بتمن و سوپرمن را در داستانهای مشترک استفاده کند. با این تصمیم اولین کمیک World's Finest (از مارس 1941 تا ژانویهی 1986 – شمارهی 1 این کمیکها با نام World’s Best منتشر شد اما از شمارهی دوم این اسم تغییر کرد) در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
محوریت اصلی در این کمیکها، سوپرمن و بتمن بودند که به عنوان دو شخصیت اصلی داستانها و از شخصیتهای بسیار محبوب دیسی شناخته میشدند. دورهی طولانی انتشار کمیکها مطمئنا خبر از تغییرات بسیار زیاد در داستانها میدهد. با وجود این که سوپرمن و بتمن دو شخصیت اصلی این داستانها بودند اما حضور ابرقهرمانهای محبوب دیگر و حتی ویلنهای دنیا دیسی در این کمیکها غیرقابل اجتناب بود.
در طول سالهای انتشار World Finest، شخصیتهایی مثل واندروومن، گرین ارو، آکوامن، مارشن منهانتر، اتم، رابین و چندین ابرقهرمان دیگر در کنار سوپرمن و بتمن و حتی در دورهای به جای بتمن در کنار سوپرمن به مخاطبان عرضه شدند. ویلنهایی مثل جوکر، برینیاک و لکس لوتر که جزو برترین ویلنهای دنیای کمیکهای دیسی محسوب میشوند هم جزو اهداف مشترک ابرقهرمانهای این داستانها قرار گرفتند.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم و در دهمین سالگرد اولین حضور سوپرمن در دنیای کمیک، پیش زمینهی داستانی سوپرمن که در شمارهی 1 کمیکهای Action Comics به صورت مختصر به نمایش درآمد، با جزئیات کاملتری که امروزه نیز از آنها استفاده میشود توسط بیل فینگر و وِین بورینگ روایت شد.
در شمارهی 53 کمیکهای سوپرمن (آگوست 1948) «جور-ال» و «لارا» به عنوان پدر و مادر بیولوژیکی سوپرمن از سیارهی کریپتون معرفی میشوند. جور-ال که یک دانشمند است متوجه روند رو به نابودی سیارهی کریپتون میشود و سعی میکند دیگران را از این خطر آگاه کند اما توجهی به حرفهای او نمیشود.
جور-ال که تحقیقاتی برای مقصد احتمالی کریپتونیها بعد از نابودی سیاره را انجام داده بود، زمین را به عنوان هدف بعدی در نظر میگیرد. بعد از شکست در متقاعد کردن هم سیارهایهایش برای فرار از کریپتون، سعی میکند لارا و پسرش «کال-ال» را از سیاره نجات دهد.
لارا به عنوان همسر وفادارش ترجیح میدهد در آخرین لحظات عمرش همراه جور-ال باشد و با هم تصمیم میگیرند که نوزادشان که آخرین نسل کریپتونیهاست را به زمین بفرستند. این کودک در مزرعهی خانوادهی کنت سقوط میکند تا هویت کلارک کنت و سرپرستی خانوادهی کنت از او آغاز شد.
یک سال بعد از بازگو کردن سرآغاز داستان قویترین ابرقهرمان زمین، بزرگترین نقطه ضعف او وارد دنیای کمیک شد. سوپرمن هر خطری و حادثهای را با کمترین چالشی پشت سر میگذاشت و تقریباً هیچ چیز یا کسی نبود که بتواند جلوی او را بگیرد. تا این که مادهی «کریپتونات» وارد داستانهای سوپرمن شد.
در شمارهی 61 کمیکهای سوپرمن (نوامبر 1949) سنگ فضایی کریپتونات (که در اولین نمایشش به رنگ قرمز بود و سپس به رنگ آشنای سبز درآمد) به عنوان عنصری معرفی شد که در سالهای پیشرو دردسرهای زیادی را برای مرد فولادین ایجاد میکند.
فقط حضور این سنگ در محیط کافی است تا سوپرمن از درد به خود بپیچد و حتی به زور بتواند نفس بکشد. دوروتی ولفولک (Dorothy Woolfolk)، یکی از اصلیترین عوامل ورود کریپتونات به دنیای کمیکها، در مصاحبهای در سال 1993 اعلام کرد علت حضور کریپتونات در داستانهای سوپرمن به خاطر این بود که احساس میکرد آسیب ناپذیر بودن سوپرمن حوصلهسر بر است.
باید اعتراف کرد که حضور همین عنصر ساده باعث خلق داستانهایی جذاب از درگیریهای سوپرمن با شخصیتهایی که مانند بتمن و لکس لوتر قدرتهای محدود انسانی دارند شده است. این شخصیتها با استفاده از کوچکترین قطعهی کریپتونات توانستند سوپرمن را حتی به زانو بیندازند.
احتمالاً کمیکهای بتمن: هاش (از دسامبر 2002 تا سپتامبر 2003) و بازگشت شوالیهی تاریکی (از فوریهی 1986) از معروفترین تصاویر شکست خوردن سوپرمن به وسیلهی کریپتونات به دست بزرگترین متحدش، بتمن، هستند.
از بین تمام سالهایی که سوپرمن در دنیای کمیکها حضور داشته است، سال 1960 یکی از خاصترین سالهای حضور اوست. سالی که سوپرمن هم به گذشته و هم به آیندهی خود سفر میکند! در نوامبر 1960، دو کمیک از مجموعه داستانهای سوپرمن منتشر شد.
شمارهی 141 کمیکهای سوپرمن (با نام «بازگشت سوپرمن به کریپتون!»)، داستان زندگی او را قبل از تولدش و حتی قبل از ازدواج پدر و مادرش روایت میکند. کلارک کنت طی ماجرایی به گذشته سفر میکند و در نقطهای از کهکشان قرار میگیرد که سیارهی محل تولدش، کریپتون، هنوز پا برجاست.
به علت جاذبهی قوی کریپتون و همینطور تابش خورشید قرمز روی سطح این سیاره، سوپرمن نیز مثل همهی کریپتونیهای دیگری که در سطح سیاره زندگی میکنند، قدرتهای ویژهای که روی زمین با تابش خورشید زرد به دست آورده بود را از دست میدهد و دیگر نمیتواند به زمان خود برگردد.
حالا که کال-ال روی سیارهی محل زندگی والدینش گیر کرده است، آنها را پیدا میکند تا شاید بتواند به کمک آنها به زمان خودش برگردد. او موفق به این کار شده و رابطهای دوستانه را با جور-ال آغاز میکند. نه تنها در این مدت شاهد مراسم ازدواج پدر و مادرش هست، بلکه حتی نامی که جور-ال و لارا برای فرزند خود انتخاب میکنند نیز از روی نام اوست.
سوپرمن در مدت اقامتش در کریپتون پا را فراتر از این میگذارد و باعث آشنا شدن جاناتان و مارتا کنتی میشود که در آینده بر روی کرهی زمین سرپرستی او را بر عهده میگیرند!
نهایتاً قبل از نابودی سیاره، سوپرمن به کمک یک سفینهی فضایی از جو کریپتون خارج میشود و با تابش نور خورشید زرد رنگ دوباره قدرتهای خود را به دست میآورد که باعث بازگشتش به زمان حال و کرهی زمین میشود.
و حالا سفر سوپرمن به آینده! شمارهی 270 کمیکهای Action Comics (با نام «پیرمرد متروپلیس!») به دنیای میرود که سوپرمن بر اثر تشعشعات کریپتونات و گذر سالها تبدیل به پیرمردی از کار افتاده و چروکیده شده است.
در دنیای این داستان، سوپرگرل (که حالا با نام سوپروومن به کار خود ادامه میدهد) به عنوان جایگزین سوپرمن زندگی میکند. نه تنها به عنوان ابرقهرمان ناجی نسل بشر، بلکه حتی به عنوان ژورنالیست روزنامهی دیلی پلنت (Daily Planet) که حالا جیمی اولسِن، دوست قدیمی کلارک کنت، به عنوان سردبیر آن کار میکند.
تلاش کلارک برای ارتباط برقرار کردن با دوست قدیمیاش هم ثمر خوبی ندارد و متوجه میشود که جیمی با لوسی لین، خواهر لویز، ازدواج کرده است. از آن بدتر برگرداندن ساعت اضطراری جیمی به سوپرمن است با بیان این که دیگر به کمک سوپرمن نیازی ندارد و اگر جایی گیر کند سوپروومن به کمکش میآید.
حتی اوضاع از این هم برای سوپرمن بدتر پیش میرود و متوجه میشود که دشمن شمارهی یک او، لکس لوتر، شهردار شهر متروپلیس شده است. با تمام این اتفاقات بدی که در اطراف خود مشاهده میکند، تصمیم میگیرد به «قلعهی خلوت» خودش برود که در کمال تعجب میبیند اینجا هم به دست سوپروومن افتاده است.
بازگشتش به متروپلیس هم با بدبیاری همراه و کشف اتفاقی مقداری کریپتونات باعث دستگیر شدنش به جرم نگهداری از موادی که میتواند به سوپروومن آسیب بزند، میشود. حتی در بازداشتگاه هم این آیندهی تلخ دست از سرش برنمیدارد و با بیزارو (Bizarro) که او نیز فراموش شده است، هم سلولی میشود.
نهایتاً با کمک لویز لین، معشوقهی کلارک کنت در زمان خودش که در این دنیا تمام عمرش منتظر سوپرمن بوده است، از زندان فرار میکند. ایده پردازی نویسندههای این کمیک نیز تا همینجا ادامه پیدا میکند و با چرخش داستان، سوپرمن را به دنیای خود بازمیگردانند.
سال 1985 آلن مور، خالق داستانهایی پرآوازهای مثل «وی مثل وندتا»، «شوخی مرگبار» و «واچمن»، شروع به نوشتن داستانی از سوپرمن با نام «برای مردی که همهچیز دارد» کرد.
در شمارهی 11 کمیکهای Superman Annual، سوپرمن به وسیلهی گیاهی دچار توهماتی میشود که طبق گفتهی ویلن داستان، خواستهی قلبی اوست. در این توهمات سیارهی محل زندگی مرد فولادین هرگز نابود نمیشود و کال-ال زندگی عادی یک کریپتونی را تجربه میکند. جایی که خانوادهای برای خود تشکیل داده است.
خوشبختانه بتمن، واندروومن و رابین به نجات او میروند و با جدا کردن این گیاه از بدن او و شکست دادن مانگول (Mongul) موفق میشوند سوپرمن را از دنیای فانتزیاش خارج کنند.
سال 1985 نه تنها سال مهمی برای شخصیت سوپرمن، بلکه برای کل دنیای کمیکهای دیسی بود. با داستان «بحران در زمینهای بینهایت» کل کمیکهای دیسی ریبوت شد و بسیاری از شخصیتها دچار تغییراتی شدند.
در سال 1986 باز هم آلن مور دست به خلق داستانی دیگر برای سوپرمن با عنوان «چه اتفاقی برای مرد فردا افتاد؟» میزند. این داستان در شمارهی 423 کمیکهای سوپرمن و شمارهی 583 کمیکهای Action Comics که هر دو در سپتامبر 1986 منتشر شدند، به وقوع میپیوندد.
مور قصد داشت این داستان به نوعی ادای احترام به شخصیت سوپرمن برای سالهای طولانی حضور او در دنیای داستانهای فانتزی و کمیک بوکی باشد. داستان این کمیکها در واقع پایانی بر سوپرمن دوران قبل از بحران در زمینهای بینهایت است و به عقیدهی خیلی از مخاطبان و طرفدارن یکی از خاطره انگیزترین داستانهایی محسوب میشود که از سوپرمن نوشته شده است.
یک دهه از آخرین باری که سوپرمن دیده شده است میگذرد. در آخرین روزهای دیده شدنش، هویت واقعی او به عنوان کلارک کنت لو رفت. عدهای از ویلنهای او با همدیگر متحد شدند و سوپرمن برای نجات جان انسانهای اطرافش، مجبور شد آنها را به قلعهی خلوت خودش ببرد.
اما هیچ چیز آرام پیش نمیرود و بعد از اتفاقات تلخی که برای سوپرمن و همراهانش در قلعهی خلوت میافتد، مرد فولادین قانون خودش، یعنی عدم قتل موجودات دیگر را میشکند. با شکستن این قانون، سوپرمن تصمیم میگرد از کریپتونات طلایی رنگ استفاده کند و تمام قدرت خودش را برای همیشه از دست بدهد. بعد از این کار به تنهایی از قلعه بیرون میرود و این آخرین باری بود که دنیا سوپرمن را زنده میبیند.
فقط 1 ماه بعد و در اکتبر 1986، سری 6 جلدی کمیکهای سوپرمن با نام مرد فولادین شروع به انتشار کرد که بعد از رویداد بحران در زمینهای بینهایت، سعی در ارائهی تعریفی جدید از ریشههای داستانی سوپرمن و همینطور روند تبدیل او به امید اول مردم زمین کرد تا مخاطبان جدیدی که بعد از این واقعه به سراغ خواندن کمیکهای سوپرمن میآیند، با این شخصیت بیشتر آشنایی شوند.
در آگوست 1990، سری دوم کمیکهای World's Finest هم بعد از ریبوت دنیای کمیکهای دیسی، دوباره سوپرمن و بتمن را در کمیکی مشترک کنار هم قرار داد. آن هم در داستانی که بتمن و سوپرمن جداگانه متوجه همکاری پشت پردهی دشمنان درجه یکشان، جوکر و لکس لوتر، میشوند و برای همین تصمیم میگیرند با کمک هم جلوی آشوب این دو شرور را بگیرند.
برای هیچکس پوشیده نیست که سوپرمن نه تنها یکی از مهمترین شخصیتهای کمیک بوکی دیسی، بلکه کل دنیای کمیک بوک است و مطمئناً مرگ او هم سر و صدای زیادی به پا میاندازد. هم به خاطر مهم بودنش و هم به خاطر قدرت و تواناییها زیادی که دارد و باعث میشوند مرگ او کمی دور از انتظار جلوه دهد.
برای کشتن آخرین فرزند کریپتون به موجودی نیاز است که از جنس او باشد. همانقدر قدرتمند و دور از مرگ و همانقدر کریپتونی. با ورود دومزدی به داستانهای کمیکی، رقیبی جدی و ترسناکی برای سوپرمن خلق میشود.
داستان مرگ سوپرمن به قدری بزرگ است که هم به رقیبی بزرگ نیاز دارد هم زمانی نسبتاً طولانی برای انتشار کمیکهای زیاد. این داستان در سه آرک داستانی با نامهای «دومزدی!»، «ختمی برای یک دوست» و «سلطنت سوپرمن» روایت میشود که از دسامبر 1992 تا اکتبر 1993 و در 15 کمیک روایت میشود. 15 کمیکی که علاوه بر کمیکهای اختصاصی شخصیت سوپرمن، شامل کمیکهای جاستیس لیگ و حتی گرین لنترن نیز هستند.
آرک اول این کمیکها داستان درگیری سوپرمن با دومزدی که نهایتاً منجر به مرگ هر دوی آنها در نبردی طولانی و طاقت فرسا میشود را به تصویر میکشد. همانطور هم که از اسم آرک «ختمی برای یک دوست» معلوم است، این بخش از کمیکها به بعد از مرگ سوپرمن و اثراتی که در دنیای پس از مرگ او و همینطور بر دوستان او وارد میشود، میپردازد. آرک پایانی این داستان هم بر قاعدهی همیشگی دنیای کمیکها پایبند است که قهرمان حذف شده را دوباره به داستانها بازمیگرداند.
سال 1996 نوبت به یکی از چشم نوازترین داستانهای کمیکی از نظر طراحی میرسد. داستان کمیک Kingdom Come (از مه تا آگوست 1996) به نویسندگی مارک وِید و الکس راس (و همینطور طراحیهای بینظیر راس) در یکی از جهانهای موازی دنیای کمیکهای دیسی روایت میشود. دنیایی که در آن طی اتفاقاتی اعضای جاستیس لیگ برای مدتی از هم جدا شدهاند.
نسل جدیدی از «جهش یافتهها» با قدرتهای مخصوص خود طلوع کردهاند که در غیاب ابرقهرمانان حافظ زمین، تبدیل به ویلنها و ابرقهرمانهای زمین میشوند. با این تفاوت که اگر به عنوان ناظر بیرونی و بدون هیچ پیشزمینهای درگیری آنها را مشاهده کنید، شاید تمیز دادن بین قهرمانها و ویلنها برایتان کاری سخت باشد.
خسارتها، نابودیها و قربانیهایی که به علت درگیری این جهش یافتهها برجا میماند، موجب میشود بار دیگر اعضای جاستیس لیگ به صحنهی درگیری برگردند. البته نه با اتحاد قبلی که داشتند، بلکه حتی عدهای از آنها در برابر عدهی دیگری قرار میگیرند.
با این که این داستان یکی از داستانهای اختصاصی سوپرمن نیست ولی مرد فولادین به عنوان شخصیت اصلی این کمیکها در مرکز توجه مخاطبان قرار دارد. با طراحی الکس راس در این داستان، سوپرمنی جدی و کاریزماتیک معرفی میشود که هنوز هم مورد توجه بسیاری از طرفداران و حتی اقتباسهایی است که از این شخصیت میشود.
دو سال بعد و پس از موفقیت کمیک بتمن: هالووین طولانی، جف لوب این بار به سراغ سوپرمن آمد و با طراحیهای تیم سِیل، کمیک چهارقسمتی سوپرمن برای تمام فصول (از سپتامبر تا دسامبر 1998) را خلق کرد. داستان هر قسمت از این کمیکها در یک فصل از سال و از دید یکی از شخصیتهای زندگی سوپرمن که زوایای متفاوتی از دورههای مختلف زندگیاش را بازگو میکنند.
شمارهی 775 کمیکهای Action Comics (مارس 2001)، داستانی شبیه به اثر تحسین شدهی Kingdom Come را اینبار در دنیای اصلی کمیکهای DC روایت میکند. جایی یکی از مهمترین خطهای قرمز اکثر شخصیتهای کمیکهای دیسی مورد چالش قرار میگیرد و گروهی از ابرقهرمانهای جدید به نام «الایت» (The Elite) با روشهای خاص خود که مشکلی با قتل و نابودی ندارند، فعالیت خود را آغاز میکنند. سوپرمن با این گروه صراحتاً اعلان مخالفت میکند و همین باعث میشود گروه از او دعوت به مبارزه کند.
مبارزهی آنها در شرایطی برگذار میشود که دوربینهایی در محل حاضر هستند و سعی در پوشش این واقعه میکنند. در ابتدا سوپرمن سعی میکند که الایت را از مبارزه منصرف کند اما در نهایت درگیری شروع میشود و بعد از انفجاری، اعضای الایت پیروزمندانه مرگ سوپرمن در مبارزه را تصور میکنند. در حالی که فقط چند لحظه بعد سوپرمن به خشونت روی میآورد و مرگ تکتک اعضای الایت را رقم میزند.
بعد از قتل آخرین عضو گروه، رو به دوربینها میگوید که ممکن است با خشونتی که نشان داد باعث ترس مردم زمین شده باشد ولی نه اعتقادی به خشونت دارد و نه نیازی به استفاده از خشونت میبیند. تمام مرگهای اتفاق افتاده هم صرفاً نمایشی بوده است و تمام اعضای گروه الایت زنده هستند. سوپرمن با سرعت بالای خود دوربینهای حاضر در محل مبارزه را گول زد تا اشتباه بودن عقیدهی استفاده از خشونت را اثبات کند.
در اکثر روایتهایی که از سقوط سوپرمن نوشته شدهاند، سفینهی آخرین فرزند کریپتون جایی در آمریکا سقوط میکند. حالا اگر این اتفاق به نحو دیگری رقم میخورد چه میشد؟ کمیکهای دیسی در یکی از داستانهایی که در جهان موازی دنیای اصلی به وقوع میپیوندد جواب این پاسخ را میدهد.
در سوپرمن: فرزند سرخ (از ژوئن تا آگوست 2003)، نوشتهی مارک میلر، آخرین فرزند کریپتون این بار به جای سقوط در کانزاسِ آمریکا، در اوکراینی که بخشی از شوروی آن زمان است سقوط میکند. حالا به جای این که کلارک کنتی را ببینیم که به عنوان یک ژورنالیست تبدیل به امید اول مردم باشد، مامور شوروی میشود که برای پیروزی استالین و سوسیالیسم پا به عرصه میگذارد. با هدیهای آسمانی که شوروری دریافت میکند، کفی درگیری طولانی بین شوروی و ایالت متحدهی آمریکا به سمت شوروی سنگینی میکند.
هزارهی سوم، دورهایست که داستان مرد فولادین چندین و چند بار، چه در دنیاهای موازی و چه در دنیای اصلی کمیکهای دیسی، از اول بازگو و به اصطلاح ریبوت میشود. بخشی از این ریبوتها مربوت به اتفاقات کلی جهانهای دیسی است اما بخشی از آنها هم صرفاً مربوط به خود سوپرمن هستند.
سوپرمن: حق طبیعی (از سپتامبر 2003 تا سپتامبر 2004) یکی از این ریبوتهاست که بعد از کمیکهای مرد فولادین، به عنوان جدیدترین داستان ریشهای سوپرمن نوشته شد. مخاطبان در این کمیکها شاهد تفاوتهای اکثر شخصیتهای دنیای سوپرمن نسبت به شخصیتهای همیشگی که میشناختند، بودند و بعضی از این تغییرات به مذاق آنها خوش نیامد.
سال 2004 یکی از داستانهای متفاوت و جذاب از کمیکهای سوپرمن منتشر شد. سوپرمن: هویت پنهان (از ژانویه تا آوریل 2004) در دنیایی موازی روی میدهد که شخصیتهای ابرقهرمانی مانند دنیای واقعی ما، فقط در کمیک بوکها وجود دارند. کلارک کنت هم پسریست که والدینش اسمش را از روی ابرقهرمان بزرگ دنیای کمیک، سوپرمن، انتخاب کردهاند. اما طی حادثهای متوجه میشود که نه تنها اسم سوپرمن، بلکه به نوعی قدرتهایش هم به او رسیده است. کلارک کنت در ابتدا از این تواناییها فقط برای حفاظت از خودش استفاده میکند ولی بعد از مدتی تصمیم میگیرد که به معنی واقعی کلمه سوپرمن را به دنیای واقعی خودش بیاورد!
سال بعد نوبت به شروع چاپ یکی از سری کمیکهای سوپرمن میرسد که به عقیدهی خیلی از مخاطبان، طرفداران و منتقدین، برترین داستانیست که تا به امروز از آخرین فرزند کریپتون نوشته شده است. آل-استار سوپرمن (All-Star Superman – از نوامبر 2005 تا اکتبر 2008) داستانی از جهانهای موازی دیسی را روایت میکند که در آن کلارک کنت روزهای آخر عمرش را میگذارند و میداند که مدتی بیشتر زنده نیست.
با دانستن این حقیقت، سوپرمن سعی میکند روزهای آخر عمرش را مثل همیشه صرف بهبود زندگی مردم زمین و همینطور کریپتونیهای احتمالی که در آینده وجود خواهند داشت کند. در این کمیکها شاهد سوپرمنی آرامتر و احساسیتر از همیشه هستیم. کسی که زندگی دیگران برایش مهم میشود و مدت محدود زندگیاش را آن طور که احساس میکند درست است سپری میکند. هر چند با چرخشهای داستانی، سوپرمن نه تنها مدت محدود زندگی خودش، بلکه مدتی بسیاری طولانی را صرف نجات نسل بشر میکند.
همانطور که قبلاً اشاره شد، دوران مدرن کمیکها سوپرمن پر از ریبوت ریشههاست. داستان اوریجین جدید سوپرمن فقط 5 سال بعد از نسخهی قبلی منتشر شد. سوپرمن: ریشهی پنهان (از نوامبر 2009 تا اکتبر 2010) دوباره داستان سوپرمن را از اول بازگو میکند. با این تفاوت که همهی اتفاقات از دید خود کلارک کنت و از اولین خاطراتیست که او به یاد میآورد. پس خبری از سیارهی کریپتون یا فضانوردی با سفینهی فضایی در مسیر زمین نیست. کلارک زندگی خود را از مزرعهای در اسمالویل شروع میکند و مسیر منتهی به ژورنالیست روزنامهی دیلی پلنت را میپیماید.
با آغاز کار کمیکهای Earth One در کمپانی دیسی، اولین کمیک از این سری با داستانی از سوپرمن به دست مخاطبان رسید. همانطور که از روی اسم این کمیک مشخص است، داستان کل کمیکهای منتشر شده تحت این عنوان در دنیای موازی و در زمین یک (ارث وان) جریان دارد. داستان سوپرمن در دنیای ارث وان در قالب 3 کمیک روایت میشود که اولین آنها در اکتبر 2010 منتشر شد.
با شروع این کمیکها شاهد سوپرمنی جوان هستیم که به تازگی به متروپلیس نقل مکان کرده است و سعی در دست و پا کردن زندگی روزانهای برای خود میکند، در حالی که زندگی روزمرهاش را با زندگی مخفیانهی خود به عنوان یک موجود فضایی وقف میدهد. طراحیهای مدرن، با جزئیات و واقعگرایانهتر کمیکهای (یا بهتر بگوییم گرافیک ناولهای) ارث وان نسبت به کمیکهای ماهیانهی این شخصیت و همینطور به تصویر کشیدن زندگی دوگانهی کلارک کنت و سوپرمن در اوایل دوران جوانی، باعث شده است که توجه ویژهای به این کمیکها بشود.
سال 2011 و باز هم ریبوتی دیگر برای سوپرمن، البته این بار نه فقط برای سوپرمن، بلکه برای کل دنیای دیسی. شروع به کار کمیکهای نیو 52 (The New 52) بعد از اتفاقات دنیای فلشپوینت، باعث شد که کل شخصیتها و داستانهای دنیای کمیکهای دیسی از ابتدا نوشته شوند.
نیو 52 از آگوست 2011 تا مه 2016 به طول انجامید و شامل داستانهای زیادی از تمام شخصیتهای دیسی است. سوپرمن نیو 52 هم مانند خیلی از شخصیتهای دیگر دیسی، دچار تغییراتی نسبت به شخصیت آشنای سالهای گذشته شد ولی باز هم بسیاری از المانهای اصلی شخصیتی خود را حفظ کرد.
با نزدیک شدن به انتهای نیو 52 و شروع واقعهی ریبرث (Rebirth)، سوپرمن نیو 52 هم به روزهای انتهای عمرش نزدیک و نهایتاً با سوپرمنی از دنیای موازی جایگزین میشود که در لحظههای آخر زندگی او، قول میدهد جانشین سوپرمن در این جهان باشد. نهایتاً این یکی از سوپرمنهای قبل از دنیای نیو 52 است که در جهان ریبرث به جای سوپرمنی که در ابتدای نیو 52 به همه معرفی شد، فعالیت خود را ادامه میدهد.
البته چند ماه قبل از شروع واقعهی ریبرث، باز هم کمیکی مستقل از داستانهای اصلی سوپرمن در ماه مه 2016 با عنوان سوپرمن: بیگانهی آمریکایی شروع به انتشار کرد. در این کمیکها، سالهایی که معمولاً در داستان ابرقهرمانهای به صورت فلش فوروارد رد میشوند به روایت درآمد. به جای این که تمرکز داستان روی ابرقهرمان ناجی زمین باشد، داستان پسر بچهی روستایی اهل اسمالویل در مرکز توجه قرار دارد.
در حال حاضر و آخرین کمیکهایی که از سوپرمن در دنیای ریبرث منتشر شده است، داستان سوپرمن و خانوادهی او که قبل از وقایع نیو 52 و فلشپوینت زندگی میکردند و حالا به دنیای ریبرث منتقل شدهاند، روایت میشود. داستانی که در آن سوپرمن خود پدر شده است و باید زندگی فرزند نیمه فضایی خودش، جان کنت را در مسیری درست قرار دهد تا از قدرتهایش به مانند خودش و برای محافظت از مردم زمین استفاده کند.
همینطور هم حضور او در Action Comics روند حیات این سری کمیکها که از اولین روز حضور سوپرمن چاپ میشوند را ادامه داده است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سوپرمن عشقهههههه
عالی سوپرمن که پرطرفدارترن است