مصاحبه با اد اسکرین بازیگر فیلم مالیفیسنت: سردسته اهریمنان
مالیفیسنت: سردسته اهریمنان فراتر از دنبالهای برای بازگویی داستان زیبای خفته است. شاید مهمتر از آن تمثیلی درخور برای زمانهای است که در آن اکنون زندگی میکنیم. درحالیکه دنیای پریان به دنیای انسانها آشکارتر میشود ...
مالیفیسنت: سردسته اهریمنان فراتر از دنبالهای برای بازگویی داستان زیبای خفته است. شاید مهمتر از آن تمثیلی درخور برای زمانهای است که در آن اکنون زندگی میکنیم. درحالیکه دنیای پریان به دنیای انسانها آشکارتر میشود ترس و انزجار مانع اتحاد این دو نژاد میشوند. یکی از شخصیتهای جدیدی که نشاندهنده این جدایی است ورا نام دارد و اد اسکرین با اجرای خود به آن جان بخشیده است. این بازیگر یکی از دلایل انتخاب نقش خود را مضمون ضدنژادپرستی فیلم میداند و آمادهسازیهایی که برای ایفای نقش این شخصیت انجام داده است را با ما به اشتراک میگذارد.
حضورتان در فیلم را تبریک میگویم. از دیدن آن واقعاً لذت بردم. چه چیزی شما را واداشت تا در این نسخه مالیفیسنت شراکت کنید؟ آیا به خاطر زیبای خفته بود؟ یا بخشی از یک پروژه دیزنی بودن؟ یا کار کردن با آنجلینا جولی؟
اد اسکرین: انگیزههای بسیاری برای پیوستن به این فیلم وجود دارد. اول از همه، من فیلمهای دارای مضامین بزرگسال زیادی انجام دادم. برای من کار کردن روی فیلمی که فرزندانم و کودکان و نوجوانان خانواده بتوانند از دیدنش لذت ببرند فرصتی استثنائی بود. برای من پریدن بر روی قطار دیزنی و حس کردن هویت و انرژی یک پروژه دیزنی بهعلاوه بزرگ شدن با فیلمهای دیزنی تمام طول زندگیام و تأثیر فرهنگی بسزایی که روی من و تقریباً همه ما گذاشته رؤیای به حقیقت پیوسته است. این تنها یک لایه سطحی از دلایل من است.
علاوه بر اینها شما دارید درباره آنجلینا جولی، میشل فایفر، آل فانینگ و چیویتل اجیوفور صحبت میکنید. لسلی منویل یکی از بازیگران موردعلاقه من است. اجرای او در «رشته خیال» هنوز یکی از بهترین اجراهای موردعلاقه من در پنج سال گذشته است.
من اکنون در فازی از حرفه بازیگریام هستم که فقط میخواهم پیشرفت و رشد کنم و این فوقالعادهترین فرصت برای انجام چنین کاری بود.
اینها تنها دلایل ابتدایی من برای پیوستن به این فیلم بود. سپس فیلمنامه را خواندم و موضوعی متفاوت تر ازآنچه را که مردم و خودم شاید انتظار داشتیم دیدم. این فیلم مضامین مهمی دارد که به عقایدم نزدیکی دارد، پرداختن به شمول چندگانگی فرهنگی یا بهتر بگویم فقدان آن؛ پرداختن به موضوع مغایرت یا ترس از مغایر بودن؛ واکنشهای متضادی که مردم از خود نشان میدهند وقتی حس میکنند قربانی شدهاند؛ حتی معضلات محیطی.
من این فیلمنامه زیبا با عمق و بافت و نوعی ظرافت احساسی را مقابل خودم میبینم که از هوشیاری بالایی بهرهمنداست و همین باعث شد دیگر نیازی به فکر کردن به تصمیمم نداشته باشم. علاوه بر این من به فیلمهای تریلر هم علاقه دارم. بااینکه دوست داشتم به دیزنی ملحق شوم هنوز هم به جو پشی در «کازینو» و شخصیتهای دچار کشمکشهای درونی علاقه دارم. مالیفیسنت تجسم تمامی این موارد است.
بله، به نظر من این فیلم همانقدر که مخاطب نسل جوان است مخاطب بزرگسالان نیز هست. اما در اینجا با یک ضدقهرمان سروکار داریم، شخصیتی پیچیده که با خودش در مسیر خودیابی درگیر است- امری که همه ما در حال انجام آن در واقعیت نیز هستیم. میدانید، ما نیز سعی داریم جایگاه خودمان را در این دنیا پیدا کنیم.
درنتیجه، دلایل بسیاری برای من وجود داشت تا به این پروژه ملحق شوم. و وقتی کار خودم را شروع کردم از همان ابتدای کار وارد یک ماشین کاملاً روغنکاری شده شدم. تابهحال پروسه تولید به این روانی ندیده بودم. تکنسینها، مسئولین بخشها همگی از بهترینها در عرصه کاری خود هستند. چیویتل و آنجلینا که من نقش مقابل آنها را بازی میکنم پر از انرژی بودند و این انرژی را به من و سایرین منتقل میکردند. من از بودن در آنجا واقعاً لذت بردم. فکر میکنم بهترین اوقاتی که در سر یک پروژه گذراندهام متعلق به مالیفیسنت ۲ باشد.
چیزی که برایم جالب است موردی است که به آن در کنفرانس خبری اشاره کردید. شما گفتید که وقتی شخصیت را خلق کردید تقریباً آن را در انزوا شکل دادید. شما و چیویتل داینامیک عالی دارید اما در جبهه متقابل هم هستید. آیا هردوی شما داستان شخصیتهایتان و درگیریهایشان را خلق کردید؟
اد اسکرین: چیویتل و من برای دستیابی به شخصیتهایمان هر دو انزوا را انتخاب کردیم. نکته مثبت این بود که بخش اعظم این شخصیتها روی صفحه کاغذ نوشتهشده بود. میتوانستید ببینید که ما دیدگاههای متفاوتی نسبت به یک هدف واحد داریم، دیدگاهی که اجازه دهد فرهنگ و تاریخمان به بقای خود ادامه دهد؛ که اجازه دهد مردمانمان در آرامش به زندگی خود ادامه دهند. این موضوع به شکل قویای با خیزش ملتپرستی و مانند آن در سرتاسر دنیا همدلی دارد.
ما دو دیدگاه متفاوت از هم را داریم و چیز جالبی که درباره این دو وجود دارد این است که میتوانی حس کنی چقدر به هم نزدیک بودهاند. میتوانی علاقه و رابطهای که دارند را ببینی. اما باهم توافق نظر ندارند، مثل برادرهای واقعی و این دینامیک کارآمد و درعینحال ناکارآمد خانوادگی چیزی است که اکثر ما در آن بزرگشدهایم، دینامیکی که در اکثر فیلمها درست به تصویر کشیده نمیشود.
پس، از همان ابتدای امر کشش برایم وجود داشت که به این فیلم اضافه شوم. دیدگاه به ورا تقریباً تلافی نظامی است. او زاویه دیدی گستاخانه، جوانتر و شاید خامتر نسبت به جنگ در برابر دیدگاه آبدیده و عاقلانه کونال دارد که خیلی جالب است.
میگویند جالبترین چیز هنگام بازیگری اپوزیسیون در یک مجادله است. عشق و اعتمادی که برای یکدیگر قائل هستیم اما اختلاف عقیدتی کاملی که در آن قرار داریم و در همینجا است که اتفاقات جالب در مقابل دوربین به وقوع میپیوندند. اینجاست که میتوانی حس کنی چقدر تأمل برانگیز است. و من هرروزی را که بر سر صحنه میگذراندم سعی میکردم او را قانع کنم. «بیا به جنگ برویم، مرد. بیا انجامش دهیم.»
و درعینحال این کار برایم عذابآور بود، زندگی کردن در آن نقش، حتی دانستن اینکه باید به این شکل نقشهایمان را بازی میکردیم. اما داینامیک فوقالعادهای بین من و چیویتل برقرار بود.
نکتهای که امیدوارم از آن ساده گذر نشود این است که چقدر در هنگام پرواز باوقار هستید. میتوان آن را تقریباً با حالت رقص باله مقایسه کرد. آیا میتوانید درباره تمرینهایی که برای اجرای آن صورت گرفته صحبت کنید؟ زیرا واقعاً یکدست و روان است، انگار با آن متولدشدهاید.
اد اسکرین: من بدل کاریهای بسیاری در فیلمها انجام دادهام اما هیچوقت با سیم نامرئی کار جدی نکرده بودم و تجربهام تنها بهعقب کشیده شدن توسط سیمها هنگام اصابت ضربهای شدید و مانند آن ختم میشود. باید بگویم لطف داری ولی از میان تمامی خصوصیات فیزیکیام که ممکن است مثبت باشند، باوقار بودن هیچوقت یکی از آنها نبوده است. این یکی دیگر از دلایل علاقه من به این کار است: یادگرفتن مهارتی جدید. کار کردن با جو کنارد و تیم بدلکاری پروژه، یادگرفتن این مهارت جدید تجربهای لذتبخش بود. من هنرهای رزمی و پیلاتس بسیاری انجام میدادم تا برای این نقش ازنظر فیزیکی آماده شوم و به فیزیک مناسب برای نقشهایی مانند این برسم. هنرهای رزمی و پیلاتس تمرکز جدی بر روی تعادل و نیروی درون دارد. این موضوع هنگام کار کردن با سیم بسیار کمک میکند. در حقیقت بهترین نصیحتی که میتوانم به افرادی که با سیم کار میکنند بکنم این است که کفلتان را قوی کنید. اگر بتوانید ماهیچههای آن قسمت را منقبض کنید میتوانید به سایر اعضای بدنتان استراحت دهید. اگر ماهیچههای کفلتان منقبض نشود فقط به اینور و آن ور رفته و دستوپا میزنید.
آیا سکانسی یا خط داستانی برای شخصیتتان در مراحل اولیه وجود داشت که به محصول نهایی فیلم نرسید؟
اد اسکرین: تغییرات کوچک همیشه صورت میگیرند اما نه مورد قابلتوجهی وجود نداشته است.
سؤال آخر: فکر میکنید سرنوشت تاریک پس از وقایع سردسته اهریمنان کجا باید زندگی کند؟
اد اسکرین: میدانید من در لندن بزرگ شدم و زندگی میکنم. شهری زیبا، ناهمگون و چند فرهنگی. به آن عشق میورزم و گرامی میدارمش. خانوادهام شجرهای نامهای چند نژادی دارند و تمامی دوستانم نیز مثل pick ‘n‘ mix (سیستمی در فروشگاه که میتوان در آن چندین نوع مختلف از یک محصول را برداشت خصوصاً شیرینی و تنقلات) هستند.
من تمامی اینها را گرامی میدارم. چیزی که درباره من و گروه دوستانم و خانوادهام زیباست این است که وقتی از خانهام بیرون میآیم ترکیهای، پاکستانی، جاماییکایی، آفریقایی و.. همه را ببینم که باهم همسایه هستیم. واقعاً زیباست.
دوست دارم ببینم که پریان و انسانها باهم متحد شوند و همزیستی چند فرهنگی و زیبایی را آغاز کنند که من فکر میکردم در همهجا وجود دارد تا اینکه دور دنیا سفر کردم و دیدم که نه همه اینطور و با این دید زندگی نمیکنند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.