اسطورهشناسی گاو
سخنی از نماد دینی، فرهنگی مهم جهانیان باستان
گاومیش
گاومیش، حیوانی ارزشمند و مورد تکریم در سراسر آسیای شرقی، نقشی فراتر از یک حیوان باربر ساده ایفا کرده است. در فرهنگها و باورهای گوناگون، گاومیش نمادی از معنویت، قدرت، مرگ، و حتی خشم الهی بوده است.
در آسیای شرقی، گاومیش به عنوان مرکوب حکیمان، به ویژه لائودزو در سفرش به مرزهای غربی، مورد استفاده قرار میگرفت. رفتار آرام و بینیاز این حیوان، یادآور مراقبهای روحانی است و به همین دلیل، مجسمههای گاومیش اغلب در معابد شینتو قرار داده میشوند. در چین باستان، مجسمههای گلی گاومیش نمادی از راندن سرمای زمستان و خوشامدگویی به بهار طبیعت بودند و به عنوان علامتی کاملاً بین شناخته میشدند. گاومیش روستایی، سنگینتر و وحشیتر از گاو معمولی است.
در شمایلنگاری هند، گاومیش به عنوان مرکب و نمادی از یاما، خدای مرگ، به تصویر کشیده میشود. در تبت، روح مرگ با سر گاومیش نشان داده میشد. با این وجود، در فرقه گلوگیا (کلاه زردان تبت)، بودی ستوه منجوشری، خدای جوان خرد، علم و سخن، و نابودکننده مرگ، با سر گاومیش به تصویر کشیده میشد. گاومیش همچنین از دیرباز نمادی از آسوره مهیشه دیوی، موجودی بسیار نیرومند به شکل گاومیش بود که حتی به خدایان نیز حمله میکرد. او در نهایت توسط کندی، وجهی خشمآلود از دورگه (با صورت اوما، مادر خدای غیر ودایی هندو، همذات دورگه یا دورگه، خدایبانوی هندو شاکتی شیوا) مغلوب و سر بریده شد. ارتباط گاومیش با مردابها، احتمالاً آن را با رطوبت مرتبط میسازد و از این رو، مغلوب خورشید یا خشکی میشود. گاه در هند، گاومیش پس از فصل باران قربانی میشود. آسوره مهیشه نیز به مرور زمان از شکل حیوانی خود خارج شده و در شمایلنگاریها به شکل انسان ظاهر میشود. این دگرگونی، نشانهای از طی مراتب معنوی است. در میان کوهنشینان ویتنام، قربانی گاومیش یکی از آداب اصلی مذهبشان است و این حیوان در حد انسان مورد تکریم قرار میگیرد.
گاو نر
در مورد گاو نر (ورزا)، این حیوان یادآور قدرت و حرکتی شدید و غیرقابل مقاومت است. ورزا نمادی از مذکری رمکرده و افسارگسیخته و همچنین یادآور مینوتوروس (نگهبان لابورینت یا هزارتو) است. ورزا، رودره خشمگین و نعرهزن ریگ ودا است که به خاطر تخمه فراوانش، زمین را حاصلخیز میکند. این امر شامل اغلب گاوهای آسمانی، به خصوص انلیل بابلی، میشود. از سوی دیگر، نرگاو نماد خوبی، آرامش و نیروهای صلحآمیز نیز هست. در مورد رویای حزقیال و گاو مکاشفات یوحنا، این حیوانات نشانگر قدرت کار و ایثار هستند.
ورزا نماد نیروی خلاق است و از این رو، خدا ایل به شکل مجسمه کوچک مفرغی گوساله عرضه میشد که بر نوک یک چوبدست یا بیرق نصب شده بود. این مجسمه کوچک شبیه به گوساله طلایی عبرانیان بود. این الگوهای ازلی، علامتهای مذهبی بودند و به آغاز هزاره سوم قبل از میلاد میرسند. آیین ایل توسط آباء عبرانی برگزار میشد. آنها به دستور حضرت موسی نفی بلد شده و به فلسطین مهاجرت کرده بودند، اما آیینهای مذهبی آنان تا زمان حکمروایی داود ادامه داشت. گواه این امر، مجسمه گاو مقدس بود که تحت تأثیر مصریها ساخته شده و متعلق به همین ایام بود. چنین مجسمههایی بر لوح سنگی فرعون نارمر (از قدیمیترین فراعنه مصر در هزاره سوم قبل از میلاد که در موزه قاهره نگهداری میشود) و بر نوک لوای جنگ ماری (شهر باستانی از هزاره سوم قبل از میلاد در سوریه بینالنهرین) دیده میشود و همچنین در جلگه آناتولی مرکزی کشف شده است.
در سنت یونان، گاو وحشی نماد خشونت افسارگسیخته و بیمهار است. گاوهای وحشی وقف پوسیدون، خدای اقیانوس و طوفان، و همچنین دیونوسوس، خدای رجولیت بارور، بودند. هسیودوس، گاو وحشی را حیوانی مغرور و سرکش میخواند. زئوس به شکل ورزایی سفید و درخشان درآمد تا اروپا را فریب دهد. او آهسته به زن جوان نزدیک شد و بر پایین پایش خوابید. دختر حیوان را نوازش کرد و بر پشتش نشست. بلافاصله ورزا به آسمان پرواز کرد، از دریا عبور کرد و دختر را در کرت فرود آورد و در آنجا با هم وصلت کردند و سه فرزند به وجود آوردند. به طور کلی در یونان، نرگاو حیوانی مقدس بود و اغلب برای قربانی ذبح میشد. هکاتومبه (از Hekator به معنای صد و hous به معنای گاو) آیینی بود که طی آن صد گاو قربانی میشد. این رسم به چند خدا اختصاص داشت. گاوهای آپولون را هرمس ربود و برای این دزدی کوچک (از آنجا که هتک حرمت از یک قدیس قابل عفو نیست)، بربطی از پوست و پی گاو کشیده بر لاک لاکپشت اختراع کرد و به آپولون هدیه داد تا بخشیده شود. خورشید هلیوس گاوهایی سفید و بدون لکه با شاخهای طلایی داشت، اما همراهان گرسنه اولیس در جزیره تریناکریا (نام قدیم سیسیل)، به رغم دستور سرکرده خود، گاوهای هلیوس را خوردند و همگی مردند، فقط اولیس که کف نفس کرده بود از مرگ گریخت.
گاوهای مقدس را خاندان بوزوگس (مخترع یوغ در یونان باستان که استفاده از گاو را در کشاورزی کشف کرد و کشتن گاو را ممنوع ساخت) حمایت و حفظ میکردند. در واقع، نرگاوها به یاد و افتخار شخم نخستین تریپتولموس (قهرمان التوسیس که دمتر گردونهای در اختیارش گذاشت که با دو اژدهای بالدار کشیده میشد و بدین ترتیب کشت گندم را در سراسر دنیا رواج داد) در آیین شخم مقدس که در مراسم مذهبی التوسیس برپا میشد، ستایش میشدند. بدون تردید، گاو ورزا به دلیل همین خصوصیت مقدس و همچنین به خاطر آنکه در اغلب آیینهای مذهبی در ارتباط با قربانی و ذبح بود (مثلاً وقتی ذابح زمین را شیار میزد)، نماد روحانیان و کاهنان نیز به شمار میرفت. به عنوان مثال، بر طبق تفسیری نامتیقن، گاوهای گروئونئوس (غول سه سر) نخستین راهبان معبد دلفی بودند و گروئونئوس پیشوای مذهبی آنان بود. او به دست هراکلس مغلوب و کشته شد و پس از آن کیش دلفی بازسازی شد.
در ادیان هندو-اروپایی، ورزا و به ترتیبی تمام گاوهای اهلی، خدایان آسمان را عرضه میکنند و این امر به شباهت با اورانوس، خدای آسمان و فحولت خستگیناپذیر و بیقانونش بود. خدای ودایی ایندره نیز شبیه به ورزا بود. خدایان مرتبط با ایندره در ایران و خاورمیانه با قوچ و بز هم مقایسه شدهاند و به آنها همین روحیه مردانه و جنگجو و قدرتهای ذاتی این نژاد منتسب شده است. سرودهای ودایی گاو گو را تمجید میکند و در ابیات زیر آن را با مفهوم نمادین کلی گاوهای اهلی به عنوان الوهیت مطرح میکند:
گاو که میرقصید بر اقیانوس آسمانی و اشعار و نغمات را بر ما ترنم میکرد، قربان شدن سلاح گاو است و قربان شدن از هوش است و ادراک. همانا گاو به تمامی آن است که خدایان و انسانها، آسورهها و نیاکان و پیامبران هستند.
و یا همچنان:
درگا و نظم الهی، قد است و شوق کیهانی ماوی دارد. آری، گاو خدایان را به زندگی وامیدارد، آری، گاو انسانها را به زندگی وامیدارد.
گاو به شوق کیهانی تشبیه شده زیرا گرمایی است که به تمام زندگان جان میبخشد. ورزا-ایندره نیروی گرمازا و بارور است. او با نمادهای گوناگون باروری ارتباط دارد: شاخ، آسمان، آب، صاعقه، بار ...باران و غیره. اوتران ژوزف، شاعر و محقق فرانسوی (۱۸۱۳-۱۸۷۷)، خاطرنشان میکند که به زبان اکدی، شکستن شاخ گاو به معنای درهم شکستن قدرت است. اما بدون شکستن، ممکن است این قدرت بیشتر شود. ورزا علاوه بر ایندره، علامت شیوا هم هست. به عنوان علامت شیوا، ورزا سپید است و شریف و پشت او یادآور کوهی پربرف است. او نشانگر قوای جنسی است، لکن ورز اسواری بدانگونه که شیوا در این کار مهارت دارد، تسلط بر قوای جنسی و تبدیل آن به قدرتی جوکیانه و باطنی است. ورزای شیوا، ناندی، نماد عدالت و قوت است، نماد دهرمه یعنی نظام کیهانی است. به همین دلیل، ناندی به صفت نفوذناپذیر متصف است.
ورزای ودایی و ریشبهه، نقطه اتکای عالم ظاهر است. او با مرکز بیحرکت خود، چرخ کیهان را به حرکت میآورد. به برکت این همانندی، در اساطیر بودایی آمده است که برای قهرمانان بودایی مقام ورزای ودا درخواست شده است. روایت است که ورزا یکی از سمهای خود را از زمین پس میکشد و در پایان هر یک از چهار دوره، وقتی همه سمها را پس کشیده است، ساکنان دنیا نابود خواهند شد. همین نقش را سیوها از قبایل سرخپوست آمریکای شمالی به گاو کوهاندار نخستین میدهند. در میان اقوام آلتایی (از اقوام سیبری و مغولستان) و در سنتهای اسلامی نیز ورزا جزء نمادهای نقطه اتکاء کائنات، به عبارتی نمادهای کیهان بر مانند لاکپشت است. گاه ورزا در این سنتها یکی از پایههای روی هم سوار شدن نمادهای کیهان بر است که از پایین به بالا عبارتاند از لاکپشت که صخرهای را حمل میکند، صخره گاوی را حمل میکند، گاو زمین را حمل میکند و غیره و گاه نمادهای واسط دیگری بین نمادهای مذکور جای میگیرند. در تمدنهای دیگر، حیوانات دیگر از جمله فیل همین وظیفه را ایفا میکند و زمین را حمل میکند. در هیکل سلیمان، دوازده گاو دریای برنجی را حمل میکنند که این دریا حاوی آب متبرک است و آن بر دوازده گاو قائم بود، روی سه از آنها به سوی شمال بود و روی سه به سوی مغرب و روی سه به سوی جنوب و روی سه به سوی مشرق بود و دریاچه بر فوق آنها بود.... و همه موخرهای آنها به طرف اندرون بود.
دیونوسیوس آریوپاگوسی دروغین، نمادهای عرفانی گاو را چنین گردآوری کرده است: هیئت گاو نشانه نیرو و قدرت است؛ قدرت شخم زدن تفکر برای رسیدن به باران نعمت آسمان؛ و بالاخره شاخ گاو، نماد نیروی حفظکننده و مقهورناشدنی است.
برای بسیاری از اقوام ترک-تاتار، ورزا تجسد نیروهای اهریمنی است و وزن زمین را بر شانهها یا شاخهای خود حمل میکند. به علاوه، نمادگرایی ورزا به نمادگرایی کولاک، باران و ماه وابسته است. ورزا و صاعقه از ایام باستان (از ۲۴۰۰ ق.م.) نمادهای مشترک خدایان فضا و هوا بودند. ماغ گاو در فرهنگهای باستان به غرش طوفان و صدای صاعقه تشبیه شده بود. رومبوس یا گاوغرنده (Bull-Roarer) در میان استرالیاییها نیز چنین مفهومی داشت. بنابراین، ورزا و صاعقه مظهر قوه بارورکننده بودند. مجموعه صاعقه-کولاک-باران در میان اسکیموها و بیشهمردان پرو به عنوان خدای ماه ملحوظ میشد. منگین رابطهای بین هلال ماه و تصویر زنان اورینیاکی (منسوب به غاری در اورینیاک در دامنه کوههای پیرنه، حاوی آثاری از انسانهای عصر حجر قدیم که شاخی در دست گرفته بودند) برقرار کرده است. بتهایی به شکل گاو که همواره در ارتباط با کیش بزرگ مادر-ماه هستند، در دوره نوسنگی رواج داشته است. از تحقیق قیاسی لایهها (از آخرین طبقه دیرینهسنگی یا پالئولیتیک اورینیاکی و ماگدالنی منسوب به لامادلن، یکی از اماکن ماقبل تاریخ در دوردونی فرانسه که توسط آندره لروی-گوران دنبال شده بود)، شیوهای ماقبل تاریخی از چیدمان حیوانات بر روی هم به دست آمده که همواره بدون تغییر صورت میگرفت و عیناً در لاسکو (غارهایی واقع در دوردونی فرانسه با نقاشیهایی از دوره ماگدالنی عصر حجر قدیم)، آلتامیرا (غارهایی در قسمت شمالی اسپانیا با نقاشیهایی از دورههای ماقبل تاریخ) و یا غارهای نقاشیشده روسیه و قفقاز دیده شده است. و محل مرکزی این چیدمان حیوانات همواره توسط گاو-اسب یا گاو کوهاندار-اسب اشغال میشد. پس از این مشاهدات، شیوههای جدیدی برای تحقیق در مورد تفکر نمادین و نقش آن در پیدایش بشریت پایهگذاری شد.
خدایان قمری بحرالروم شرقی به شکل گاو نر عرضه میشدند و صفات گاوی به آنها منتسب بود و از همین قرار، خدای ماه اور را گاو قدرتمند و جوان آسمان، یا گاوی با شاخهای محکم میخواندند. در مصر، خدای ماه، گاو ستارگان بود و اوزیریس، خدای قمری، به صورت گاوی عرضه میشد. سین، خدای قمری بینالنهرین نیز به شکل گاو بود. ماه به جایگاه شبانه خود با علامت گاو میآمد و در آنجا به جوش و خروش بود. در ایران، ماه، گائوسیتره، حافظ تخمه گاو بود، زیرا بعد از اسطوره باستان، گاو نخستین تخمه خود را در ستاره شب قرار داد.
در باورهای آسیای مرکزی و سیبری، در میان مغولها یا کوتها، آمده است که گاو بحری در قعر دریاچهای پنهان شده و قبل از طوفان میغرد. در این حالت، گاو اغلب به عنوان یک حیوان قمری ملحوظ شده است و در ارتباط با شب است. شاخ کامل شیوا، هلال قمر است. این شبیهانگاری بسیار قدیمی بوده و در مصر و بابل نیز گواهی شده است. با این همه، ورزا به میترا، خدای خورشیدی، اختصاص دارد که نماد خدای مرگ و زندگی دوباره است، اما همچنان وجه قمری مرگ را نگاه میدارد.
در زبان عبری، اولین حرف الفبا، الف، به معنای گاو است، نماد ماه در هفته اول و در عین حال نام یکی از علامات منطقه البروج است که سلسله منازل قمر از آن شروع میشود. بسیاری از حروف، همچنین مفهومنگاری (هیروگلیف) و علامتنگاریها در ارتباط با اهله قمر و شاخهای گاو هستند و اغلب با هلال ماه مقایسه شدهاند.
در قرن دوم میلادی، یکی از کیشهای آسیای صغیر که به ایتالیا معرفی شد، کیش متراکون (به معنای مادرانه/کوبله/بزرگ مادر فروگیایی) بود. بر این کیش، آداب غسل در خون گاو قربانی اضافه شده بود که هنوز ریشههای آن ناشناخته است. ژان بورو مینویسد: رهروی که میخواست این آداب را به جای آورد، در چالهای که به طور خاص برای این منظور کنده شده بود و سقفی سوراخدار بر روی چاله تعبیه شده بود، فرو میرفت. گاوی را بر روی سقف چاله با چاقوی مقدس سر میبریدند و خون گاو از سوراخها روی بدن رهرو جاری میشد. کسی که در معرض این فواره خونین قرار میگرفت، "rentusacternum" نامیده میشد، یعنی کسی که در یک زندگی جدید به قصد جاودانگی دوباره زاده شده بود. نیروی حیاتبخش این حیوان که به همراه شیر، معروفترین حیوان زورمند است، جسم و شاید روح شخص را دوباره زنده میکرد. خون جاری گاو بر روی موستس (رهرو اسرار صغیر التوسیس در یونان) و آیین کوبله در رم، به وسیله دو نماد با او ارتباط برقرار میکند: یکی قدرت جسمانی گاو و دیگری دستیابی به زندگی معنوی و جاودان.
آیین میترا که خاستگاه آن ایرانی است، با تشریفات و نظریاتی اندک متفاوت شامل قربانی گاو نر میشد. لشکریان رومی کیش میترا، این خداوند منجی و فاتح شکستناپذیر را در سراسر امپراتوری روم ترویج کردند. میترا از صخرهای در ۲۵ دسامبر، پس از انقلاب شتوی، وقتی روز شروع به طولانی شدن میکرد، به دنیا آمده بود، یعنی روزی که در آن باززایش خورشید (ناتالیس سولیس) را جشن میگرفتند. عمل اصلی زندگی میترا، قربانی گاو نخستین است، یعنی اولین موجود زنده که توسط اهورامزدا خلقت شده بود. میترا پس از رام کردن گاو نخستین، آن را به دخمهاش آورد و به دستور خورشید آن را ذبح کرد. به رغم کوشش مار و عقرب (عوامل اهریمن)، از خون گاو، از مغز استخوان و تخمهاش، نباتات و حیوانات به وجود آمدند. بسیاری از تصاویر میترایی، معراج میترا و قربانی گاو را نشان میدهند. این دو صحنه نماد جنگ قدرتهای نیک بر علیه ارواح خبیث است، جنگی که تمام مومنان دائماً و با تمام قدرت در آن شرکت میکنند. رسیدن به جایگاه نور جاودان برای ارواح درستکار با شفاعت قدرت مطلق میترا تضمین شده است. تفسیری نه چندان دقیق از ذبح گاو نخستین به دست میترا توسط الکساندر کراپ شده است. او میگوید قربانی میترایی نرگاو، دخول اصل مردانه در اصل زنانه، آتش در آب، خورشید در ماه است و با این دیدگاه، نمادگرایی باروری را نتیجه میگیرد. اما این تفسیر از نمادگرایی کیش میترا صحیح نیست، زیرا نمادگرایی این کیش مبتنی بر تناوب دورهای مرگ و زندگی دوباره و وحدت دایمی با اصل زندگی است.
مرگ از زندگی جداییناپذیر است و گاو یک جنبه سوگ و خاکسپاری را نیز عرضه میکند. در مصر، ورزا قرص خورشید را میان دو شاخ خود حمل میکند. در اینجا، گاو هم نماد باروری است و هم خدای سوگ و عزا در ارتباط با اوزیریس و زندگیهای دوبارهاش. تشییع جنازه اوزیریس در ممفیس (منفی) با تشریفاتی عظیم برگزار شد و از تمام نقاط مصر نذرونیاز آوردند، اما هنوز مراسم به پایان نرسیده بود که آپیس، گاو مقدس، مظهر پتاح و اوزیریس که خدای خورشیدی بود، در یک پوشش فانی دیگر زاده شد. آپیس در میان گله گاوان با پشم سفید و لکههای سیاه بر روی پیشانی و گردن بازشناخته شد.
برای تاتارهای آلتایی، خدای دوزخ گاه سوار بر زورقی سیاه و بدون پارو و گاه سوار بر گاوی سیاه بود. خدای دوزخ، مار یا تیشهای به شکل ماه در دست داشت و نرگاو یا ماده گاوی سیاه برایش قربانی میشد
به تقریب در سراسر آسیا، ورزای سیاه وابسته به مرگ است. در هند و اندونزی، رسم سوزاندن جسد شاهزادگان در تابوتی به شکل گاو وجود دارد. در مصر، برخی تصاویر گاوی سیاه را نشان میدهد که جسد اوزیریس را بر پشت حمل میکند.
به نظر نمیرسد که ارزش نمادین گاو برای سلتها، خاص گشن (گاونر) بوده باشد و به یقین مسلم نیست که مفهوم اولیه آن به دلیل دوگانگی یا تضاد جنسی با ماده گاو بوده باشد. در واقع، در ایرلند، ورزا استعارهای از تمام جنگجویان بود. قهرمان یا شاهی با توانمندیهای نظامی اغلب گاو نبرد خوانده میشد. از سوی دیگر، در ایرلند، گاونر را در جشنی موسوم به جشن ورزا قربانی میکردند. این جشن آیینی به مناسبت انتخاب شاه جدید بود و چنانکه در کتاب «بیماری کوچولن» حکایت شده است، اولین قسمت این جشن به قربانی گاو اختصاص داشت. پس از قربانی حیوان، شاعری گوشت و آبگوشت را به حد اشباع میخورد، بعد میخوابید و کسی را که قرار بود به شاهی برسد در خواب میدید. این شخص میبایست عملاً توسط مجلس اشراف انتخاب شود. در قسمت دوم این جشن که پس از انتخاب شاه جدید بود، اسب قربانی میشد. بدین ترتیب، گاونر و اسب جفتی با کاربرد متضاد بودند، هر چند نرگاو همچون اسب جزء جنگجویان به حساب میآمد. پلینیوس در کتاب «تاریخ طبیعی» قربانی کردن نرگاو سفید را هنگام چیدن داروش (که یک آیین باستانی شاهانه بوده) حکایت میکند. این آیین پس از غلبه رومیان و از میان رفتن زندگی مستقل سیاسی سلتها کاملاً از دور خارج شد. نتیجه اینکه گاو نیز مانند اسب حیوانی شاهانه بوده و بنابراین الهی. لقب «ورزای الهی» به چهار سرور غلاطیان داده شده بود؛ چهار سرور، چهار امیری بودند که امپراتور روم برای چهار مستعمره تعیین کرده بود و غلاطیان به ساکنان غلاطیه در آسیای صغیر (نزدیک آنکارای امروز) اطلاق میشد که از مهاجران گالیایی شکل گرفته بود که در ۱۸۹ ق.م. به دست رومیان افتاد و در ۲۵ ق.م. جزء ایالات رومی شد. لقب «ورزای الهی» به این شاهان داده شده بود چون در مقام شاه بودند و نه چون کاهن یا زعیم روحانی، چنانکه برخی اوقات به اشتباه تصور شده است. مفهوم الهی مستقیماً به اسب-ورزا برمیگردد که از هنرهای دیرینهسنگی بوده و در فوق ذکر آن آمد.
دامونا به معنای «گاو الهی» خدایبانوی گالیایی و حامی آبگرمهای معدنی بود. نام او به بوروو به معنای جوشش چشمه (خدای گالیایی آبگرمهای معدنی که با آپولون همذات شد یا آپولون بوروو) وابسته بود که هر دو در آلزیا ستایش میشدند و یک زوج الهی را شکل میدادند. از سویی، دامونا از ریشه «دام» (او از سنسکریت هممعنا با دام فارسی به معنای گله گاو) است.
در اسطورههای سلتی و گالیایی، وجود گاوهای نخستین گواهی شده است. در حکایت «غارت گاوان کولی تاین بو کو ایلاگنی»، دو گاو (یکی قهوهای و دیگری سفید) تا سرحد مرگ میجنگیدند. یکی از این دو گاو نماینده اولستر و دیگری نماینده کناخت بود. تصاحب آنها به معنای در اختیار داشتن سلطنتی جنگآورانه بود و نه فقط تصاحب گاوی با صدا و هوش انسانی. این دو گاو مسخ دو خوکچران شاهان جنوب و شمال ایرلند بوده و از مراحل مختلف حیوانی گذشته بودند. دو گاو افسانهای گالیایی متعلق به هوگادارن، شخصیتی اسطورهای بود که اولین کسی بود که به همراه جماعت کیمره (گالیایی) وارد جزیره برتانی شد. قبل از ورود هوگادارن به جزیره برتانی، در جزیره فقط خرس، گرگ، سگ آبی و گاوهای شاخدار میزیستند. در «لبورکابالا» (کتاب الفتوح) نیز از نرگاوهای اساطیری بدون هرگونه توضیحی نام میبرد و این امر نشانگر آن است که گاوها نقشی مشابه نقش قهرمانان تمدنساز را بر عهده داشتهاند.
در شمایلنگاریهای غالیایی، گاوی با سه کلنگ پرنده (احتمالاً همذات قوهای جزیره) و گاوی با سه شاخ (که احتمالاً نماد قدیمی جنگی در دوره گالیایی-رومی بود) به چشم میخورد. شاخ سوم احتمالاً همان لون لایت (lon laight) یا ماه قهرمان ایرلندی بود؛ هالهی خونین که در حالت تحریک و هیجان در حین جنگ از نوک جمجمه قهرمان بیرون میجهید.
تمامی چندوجهیگریها و تناقضها در نمادگرایی گاو وجود دارد. به عنوان مثال، در ارتباط با آیینهای باروری، گاو هم قمری (مرتبط با ماه و رطوبت) است و هم خورشیدی (مرتبط با خورشید و گرما). این دوگانگی از آنجا ناشی میشود که از یک سو گاو به دلیل حرارت آتشین خونش و تشعشع تخمهاش، خورشیدی است و از سوی دیگر، با آب و باران نیز مرتبط است. روی قبر شاهان اور، ورزایی با سر طلایی (خورشید و آتش) و پوزهای از سنگ لاجورد (ماه و آب) قرار داده میشد. این گاو هم اورانیایی (اهورایی، آسمانی) و هم ختونیایی (اهریمنی، زمینی) است. گاوها نیز مانند سگها، گاه به عنوان مظهر زمینی خدایان ختونیایی و گاه به عنوان مظهر خدایان اورانیایی ظاهر میشوند. این نکته در ارتباط با رنگ آنهاست. به همین دلیل است که در میان برخی اقوام آلتایی، جفت زمین-آسمان به صورت گاو خاکستری (به عنوان مظهر زمین زن) در مقابل اسب سفید (که نیروی آسمانی مرد است) تصویر میشود.
در چین، سرشاخدار شن-نونگ، مخترع کشاورزی (به معنای شخمزننده ملکوتی)، نخستین خدای بادهای سوزان و پاککننده علفهای هرزه و خاشاک از زمین، معروف به شن-نونگ گاوسر، یادآور گاونر یا ورزا است. شاخ چیه-یو، نوه شن-نونگ، مخترع سلاحهای جنگی و فرمانده باد و باران نیز شبیه به شاخهای ورزا است. اما شاخ هوانگ دی (خاقان زرد)، مخترع چرخ سفالگری و قطبنما، با آنها تفاوت میکند. ورزا فرشته باد است. چیه-یو با سرشاخدار و پای سمدار به کمک باد و باران با هوانگ-دی میجنگد. هوانگ-دی از اژدهای دریایی و از خدایبانوی خشکسالی کمک میگیرد و با چیه-یو میجنگند. چیه-یو موجد بینظمی کیهانی است و هوانگ-دی که علامتش جغد است، او را شکست میدهد.
در سراسر آفریقای شمالی، گاو همچنان حیوانی مقدس است و در تمام آیینهای درو و حاصلخیزی زمین قربانی میشود. وابستگی گاونر به کیشهای زراعی از یک سو و قربانی شدن او در آیینها، او را نماد قربانی و قدرت باروری میسازد. قربانی کردن او باعث ارتقاء ارزش او میشود؛ همانطور که عفاف و پاکدامنیاش بر اهمیت جنسیاش تأکید میکند. اصل اورانیایی ورزا نشانه خشونت اوست. آزادگی او نشانه باروری است. خویشتنداری و عفت (که بدون آن باروری با همین نظم و در همین سطح امکان وجود ندارد) باعث اعتلای نیروی حیاتی اوست و همین امر موجب باروریاش از نوع دیگر است: باروری از نوع معنوی آن.
در نمادشناسی تحلیلی یونگ، قربانی کردن گاونر نشانه میل به یک زندگی معنوی است که به انسان اجازه میدهد بر هوسهای حیوانی اولیه خود غلبه کند و پس از مراسم تحلیف و سرسپاری به او صلح میدهد. ورزا نماد نیرویی مهارنشده است که انسان پیشرفته در جنگ با او میخواهد مهارت خود را نشان دهد. بریدن رگهای گاو در گاوبازی به زعم برخی روانکاوان نشانه میل پنهان و اعلامنشده کشتن حیوان درون است. در واقع، ذبح حیوان واقعی جانشین قربانی کردن حیوان درون میشود و یا گاوبازی واسطه میشود و بیننده احساس میکند شخص به پیروزی بر حیوان درون رسیده است.
برخی روانکاوان گاو را تصویر پدری زنجیرگسیخته میبینند، نمونهای از اورانوس که پسرش کرونوس او را اخته کرد؛ یعنی نوع دیگری از عقده ادیپوس، زیرا که کشتن گاونر از میان برداشتن پدر است.
بنابر تفاسیر اخلاقی-زیستشناختی پل دیل، گاوهای نر به دلیل نیروی خشونتآمیز خود نماد سیطرهای منحرف هستند. نفس آنها نشانه شعلهای ویرانگر است. پای مفرغی گاونر بر نماد یا صفات مفرغ میافزاید که در اساطیر یونان این تصویر بسیار رایج است و برای مشخص کردن مرحله روحی است. وقتی به ورزا پایی مفرغین منسوب میشود، نماد گرایش سلطهجویانه، سبعیت و قساوت روح اوست. هفائیستوس دو گاونر خشن و سختدل ساخت که سمهای مفرغین داشتند و از سوراخهای بینی آتش خارج میکردند و رامنشدنی بودند. یاسون میبایست بدون هیچ کمکی یوغ را بر گردن این دو گاو بنهد تا بتواند پشم زرین را به دست آورد. این وضعیت بدان معناست که قهرمان باید بتواند فوران هوسهای خود را مهار کند تا بر این دو گاو که نماد کمال معنوی هستند، مستولی شود. به عبارت دیگر، او باید امیال غریزی خود را اعتلا بخشد.
گاو پاک یا گاو نخستین نمونه نوعی ستوران به شمار میآید... او نخستین کسی بود که اهورامزدا او را بیافرید و اهریمن با یاری جهی او را کشت. ستایش گاو پاک سرآغازی است بر ستایش آب... هنگامی که گاو نخستین مرد، هر چه در تخمه او روشن و نیرومند بود به فلک ماه برده شد و پس از پاک شدن در پرتو ستارگان، دو آفریده از آنها شکل گرفتند که یکی نرینه بود و دیگری مادینه و از آنان دویست و هفتاد گونه از جانوران پدید آمدند.
گاو ماده
به طور کلی، گاو ماده تولیدگر شیر و نماد زمین روزیبخش است. در مصر باستان، ماده گاو آهت اصل ظهور بود و مادر خورشید. در نحله باطنی اوزیریس، جسم خدا اوزیریس در یک گاو ماده چوبی محبوس شده بود، گاو باردار شد و اوزیریس دوباره به دنیا آمد. تعویذ آهت به شکل سر گاو مقدس است که قرص خورشید را بین شاخهایش حمل میکند. این تعویذ برای کاستن گرما در بدن مومیاییها مصرف میشد. این رسم از وقتی شروع شد که خورشید رع برای اولین بار در افق غروب کرد. خدایبانو ماده گاو (آهت) موجودات آتشین را فرستاد تا خورشید رع را یاری دهند و او تا صبح گرمای خود را از دست ندهد. زنان قبایل اولیه دره نیل تعویذی به گردن میبستند که خدایبانو حاتحور به شکل سر یک ماده گاو یا به شکل زنی با گوشهای بلند و پهن شبیه به گوشهای پایین افتاده گاو بر آن نقش شده بود. این تعویذ زاد و ولد آنان را تضمین میکرد.
در هرم خدایان مصر، تصویر حاتحور نشانه وجوه مختلف نمادهای ماده گاو بود؛ از جمله حاصلخیزی، ثروت، بهار، مادر آسمانی خورشید، گوساله زرد با دهانی پاک، زن خورشید، مادر ورزا. حاتحور دایه شاه مصر است. او جوهر بهار و امید به بقا است، زیرا او نایب و بدن آسمان و روح زنده درختان است. ماده گاو در تمام مکانهایی که یونانیان شهرهای آفرودیته را برپا میکردند حضور داشت؛ او زن جوان محبوب و خندان خدایبانوی شادی، رقص و موسیقی بود. او از عالم دیگر امید ساطع میکرد، امیدی که هر بهار روی زمین محقق میشد. او در شاخه چپ نیل در ممفیس (منفی) و در تبس ملکه کوه مردگان بود. بزرگ مادر یاگا و بزرگ بینالنهرین نیز به یقین خدایبانوی باروری بود.
تصاویری از ارتباط نمادین گاو ماده با ماه، شاخ و فراوانی در سومر بیشتر دیده میشود؛ به مثل ماه مزین به دو شاخ گاو و یا گاوی به شکل هلال ماه بر شب پرستاره گاو نر پرابهت حکمرانی میکند و ماده گاو آبستن قرص کامل ماه است و گله گاو راه شیری را میسازد.
در برخی مناطق، سومریها تصویر غریبی ارائه میکنند که ظاهراً انعکاس نور ماه به جریان شیر ماده گاو قمری تشبیه شده است: سپیدی گاو روشنایی ماه که بالا میرود، لبخند آسمان افسار گاوان گشوده، گاوهای بسیار در آغلهای بسیار، بر تختهای شیر گاو باردار جاری است.
در میان ژرمنها، گاو شیرده اودوملا اولین همراه یمر، غول نخستین بود و مانند او در یخ گدازان متولد شد: اودوملا، نیای زندگی، نماد باروری... یمر و اودوملا قبل از خدایان موجود بودند.
همین نمادگرایی در میان اقوام هندو-اروپایی دیده میشود. گاو از نظر نمادین در هند با تمام قدرتش مطرح میشود. احترامی که در هند برای این حیوان قائل میشوند در هیچ کجای عالم دیده نشده است و فصاحتی که در کلام در سخن از گاو رعایت شده در هیچ کتابی بیش از وداها نبوده است که او را به عنوان الگوی ازلی مادر بارور معرفی میکند و نقشی کیهانی و الهی بدو محول میسازد.
گاو آسمان است و زمین، گاو ویشنو و پرجاپتی است، شیر گاو سادهیه و وسنیها.... بر او نظم الهی حاکم است. او ابر متورم است و باران حاصلخیز که بر زمین میبارد. وقتی ارواح بادها (که ارواح مردگاناند) حیوان آسمانی را میکشند و آن را از هم میدرند تا دوباره در پوستش که کندهاند زنده شود. ماده گاوی که در آسمان نزار بود به خاطر ابر و آبهای آسمانی بر روی زمین و غذاهایی که باران آن را فراهم کرده بود، فربه شد. بنابراین نقش بز و قوچ آسمانی را که در بسیاری از دیگر اسطورهها، از جمله در میان مردم اسکاندینا و تا ساحلنشینان نیجریه رایج است، در اساطیر هند ماده گاو بر عهده دارد.
آبهای آسمانی باعث شدند به گاو علاوه بر کاربرد لفاف یا انبار غذا، کاربرد راهنمای ارواح نیز تفویض شود. از این رو بود که در سنت ودایی گاو را بر بالین محتضر میآوردند. محتضر قبل از نفس آخر، دم گاو را چنگ میزد، آنگاه مرده سوار بر ارابهای که به ماده گاوان بسته شده بود و به دنبال یک گاو سیاه حرکت میکرد، به سوی انبار هیزم هدایت میشد. گاو سیاه قربانی میشد و گوشت آن بر روی جنازه قرار میگرفت و با هم بر روی هیزمهای جسدسوزی قرار داده میشدند، در حالی که با پوست حیوان پوشانیده شده بودند.... هیزم به آتش افروخته میشد، حاضران آواز میخواندند و از گاو استدعا میکردند که متوفا را از طریق راه شیری به قلمرو نیکبختان برساند.
در نسخ دیگر، گاه به جای گاو هادی ارواح، بز تکرنگ و بدون لکهای بود که به پای چپ جنازه بسته میشد. گاو جلوی هیزم جسدسوزی قربانی میشد و گاه بخشهایی چون قلب و مغز آن بر طبق آیین روی جنازه گذاشته میشد و قلوهها در دست متوفا قرار میگرفت در حالی که یک بند شعر به تکرار خوانده میشد.
لازم به یادآوری است که پوشش حیوانی بر جنبههای گوناگون نماد تأکید دارد، زیرا گاو سیاه که بدون شک اوتاره گاو پنهان و دا بوده در ارتباط با فجر نخستین است. در دائو-دجینگ (سرود ششم)، زن را زور یا اصل زنانه همانا ریشه آسمان و زمین است و همچنان در ودا، گاو شیرده ابلق نماد نر-ماده اولیه است در حالی که گاو سفید (تجسم کامل نماد) درست مانند گاو سیاه در ارتباط با آتش قربانی اگنی هوتره است. از سوی دیگر، گنی هوتره قربانی برای نطق و کلام است و ماده گاوان رمز مقدس ودا هستند. آیا این رمز یادبود نمادگرایی اوپانیشادی نیست؟
در چند متن بودایی-ذن، گاو در ارتباط با روند تدریجی تکامل و رسیدن به اشراق است. اما در اینجا رهرو مانند آیین هندو یک گاوچران یا گوپاله کریشنایی نیست و خود گاو هم نور نیست بلکه نشانگر طبیعت انسان است و ظرفیت اشراقی انسان را نشان میدهد. بدین گونه است که ده تصویر تسلط بر گاو به تدریج از سیاه به سفید میرسد. اگر گاو سفید خود ناپدید شود، انسان به محدودیتهای وجود بشری میرسد.
برخلاف تصور رایج، این نماد دیرین کاملاً از حافظه ما ناپدید نشده است، چنانکه آثار نقاش زیستبومشناس اوریبورو آن را گواهی میدهد. او در نقاشیهایش گاوی سبز کشیده بود تا فضایل طبیعت زاینده را نشان دهد که به دلیل پیشرفت تمدن به خطر افتاده است.
درباره میترا
میترا، به معنای رفیق، همدم یکدل و یاریکننده، خدای نگهبان آفتاب، نام یکی از ده آتش، و نیز نام یکی از اَپسَرها (دستهای از فرشتگان مؤنث آسمانی که همسران گَندهَروَها هستند و آنان نیز گروهی از موجودات فوق طبیعی و افسانهای به شمار میآیند) و بالاخره نام یکی از آدیتیها (گروهی از خدایان آسمانی) است.
خدایان تصمیم گرفتند گاو مقدسی را که وُهوجَرگا آفریده بود از بین ببرند و سرانجام این کار را انجام دادند. کشته شدن گاو مقدس و جاری شدن خونش بر روی زمین، موجب رستاخیز طبیعت و به وجود آمدن انواع جانوران و گیاهان شد. بعدها در پردههای نقاشی در محراب همه مهرابهها (با تغییراتی جزئی)، قربانی کردن گاو را ترسیم کردند. غار با سقف نیلگون و تزئین ستارهای، کنایه از آسمان و کل جهان بود و به همین جهت، محل ورود و حواشی غار را با گل و گیاه تزئین میکردند و جریان آبی را به داخل مهرابه جهت شستشو برقرار میکردند. همین امر باعث شد که در فصل بهار قربانی گاو انجام شود و چنین تفسیر گردید که اگر خون گاو بر روی مزارع، دشتها و بیشهزارها بریزد، طراوت و فراوانی در طبیعت از سر گرفته میشود. دم گاو دارای نقش مؤثری است، زیرا خوشههای گندم از آن تولید میشود. پس از رستاخیز بهار و گذر تابستان و پاییز، ناگهان زمستان همه چیز را تباه میکرد؛ سبزی، طراوت، شادابی و زندگی طبیعت خاموش و راکد میماند، اما با طلیعه بهار، قتل گاو منجر به آفرینش دوباره زندگی بر روی زمین میشد.
در بابل، سومر، چین، ژاپن، سوریه، روم، یونان، مصر، هند و جاهای دیگر، این روایت و همانند آن موجود بود. در اساطیر ایسلندی نمونه بارز آن آمده است. به موجب این اساطیر، همیشه از کشتن یک موجود افسانهای ابتدایی که صورت و شمایل انسانی ندارد، آفرینش در طبیعت آغاز میشود. بر اساس رستاخیز سالیانه طبیعت، ذهن ناپخته انسان کهن، افسانههایی ساخت تا دگرگونی در طبیعت را تقلیل دهد و به تدریج کشتن گوسفند، بز و خروس باب شد. بهار را قهرمان، جوان پهلوان زیبا و نامبرداری در اساطیر قهرمانی و دینی ملل کهن نامیدند. این قهرمان با خصایل جوانی، گردی و پهلوانی و زیبایی بیش از اندازه ناگهان ناپدید میشد و این ناپدید شدن انواع گوناگونی داشت که یک نوع آن صعود به آسمان بود. در این هنگام، گروه مردم برای آن عزاداری میکردند و از دوریش اشک میریختند و به یادبودش مراسمی برپا میکردند، اما میدانستند که این قهرمان برگشتنی است و چون زمستان سپری و بهار آغاز میشد، جشنهای باشکوه بهار برپا میکردند. به موجب بندهش و برخی دیگر از منابع پهلوی چون گزیدههای زادسپرم، جاماسپنامه و دینکرد، اهریمن به نخستین آفریده اهورامزدا در نبرد میان خیر و شر دست یافت و گاو کشته شد، آنگاه از خون و پیکر آن انواع گیاهان و جانوران در پهنه زمین به وجود آمد و آنگاه که اهریمن در صدد برآمد که نطفه گاو را از بین ببرد، نطفه به کره ماه انتقال یافت، به همین سبب رویش گیاهان و ازدیاد نسل جانوران با ماه پیوند یافت. این روایات از ایران به اروپا رفت و رازها و ابهامات تازهای بر آن افزوده گشت.
آنچه جلب توجه میکند و مسلم مینماید این است که میترا یا مهر نیز در اوایل بهار زندگی جدیدی به خود میگیرد. کشته شدن گاو به دست او منجر به تجدید حیات در طبیعت میشود و سپس در آغاز زمستان ناگهان ناپدید شده و سوار بر ارابهاش به آسمان بالا میرود. موردی که جای بسی شگفتی است، زایش میترا است، چون وی از پاره سنگی زاده میشود، لیکن لوحی یافت شده که میترا را در حال زایش از یک درخت نشان میدهد. او ابتدا در شکم درخت جای دارد اما بعد شاخهای شکفته و میترا مانند گلی از آن متولد میشود.
وظیفه میترا پس از قربانی کردن گاو در روی زمین تمام شده و آماده معراج و رفتن به آسمان میشود. اما پیش از آنکه به معراج برود، مجلسی برای شام ترتیب میدهد که شام آخر نامیده شده و در واقع به شکرانه پیروزی میترا و تودیع او با یاران انجام گرفته است. در این پذیرایی، سُل (خدای خورشید رومی) و میترا به شکل برجستهای در صدر مجلساند و از گوشت گاو قربانی شده میخورند. در این مجلس که در نقشهای کشف شده درباره آن رموز و اسرار فراوانی موجود است، گروهی از پیروان آن کیش شرکت کرده تا در طعام و شراب مشترک حضور داشته باشند و سهیم شوند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.