ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم Companion و مسئله‌ی ربات‌های هوشمند
فیلم سینمایی

فیلم «Companion» و مسئله‌ی داغ ربات‌های هوشمند

حرف‌هایی درباره‌ هوش مصنوعی که بزودی مسئله می‌شوند

حمزه سروری
نوشته شده توسط حمزه سروری | ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ | ۱۳:۰۰

در سال ۱۹۸۵ بود که جان هیوز فیلمی نامتعارف در سبک علمی تخیلی ساخت به نام Weird Science؛ در این فیلم دو پسر نوجوان با استفاده از یک ابرکامپیوتر دختر رویاهای خود را تولید کردند. سال بعد، وس کریون فیلم Deadly Friend را ساخت که موضوعی نسبتاً مشابه داشت؛ یک پسر نوجوان از قبول کردن مرگ دختر مورد علاقه‌اش سر باز می‌زند و آن را با استفاده یک ربات پردازشگر بازتولید می‌کند.

سال بعد از آن هم فیلمی به نام Cherry 2000 داشتیم به کارگردانی پاملا گیدلی که یک آینده‌ی دیستوپیایی را به تصویر می‌کشید؛ آینده‌ای که در آن جامعه زیاده از حد درگیر مسائل جنسی شده اما از صمیمیت بدنی بین افراد جلوگیری می‌شود؛ در این جامعه ربات‌های ژینوئید جایگران همسران شده‌اند. فیلم Companion هم به نوبه‌ی خود این روند را ادامه می‌دهد؛ در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا این رویکرد را زیر ذره‌بین ببریم.

فیلم Companion و مسئله‌ی ربات‌های هوشمند

دوست‌دخترهای رباتیک ایده‌ی جدیدی نیستند و حتی در دهه‌ی پنجاه و سریال The Twilight Zone هم می‌توان آثار آن را پیدا کرد؛ در اپیسودی به نام The Lonely، روانشناسی موجود بین ارتباط‌های رمانتیک و وابستگی احساسی با اندرویدها بررسی شده بود. اما اکنون این موضوع دیگر صرفاً جنبه‌ی فیکشن ندارد و تبدیل به یک نگرانیِ مبرهن برای مسائل واقعی شده است؛ تنها یک اینچ تا واقعیتی به نام «همراهان مصنوعی هوشمند» فاصله داریم؛ در آینده‌ای نزدیک دختران و زنانی را خواهیم داشت که قابل برنامه‌ریزی توسط کامپیوترها هستند. تارا هانتر، مدیر اجرایی Full Stop Australia به رسانه‌ی گاردین توضیح داد:

«حتی تصور اینکه شما می‌توانید پارتنر بی‌نقص و پرفکت خود را بیافرینید، کنترل کنید و ملاقات کنید که تمامی نیازهای‌تان را می‌تواند برطرف کند، ایده‌ای ترسناک به‌نظر می‌رسد. با توجه به اینکه ما می‌دانیم ریشه‌های عقاید فرهنگی امروزمان بر اساس کنترل زنان توسط مردان هستند، چنین موضوعی واقعاً مشکل‌آفرین است.»

در سال ۲۰۲۳، شاهد لانچ شدن یک برنامه‌ی مشابه به نام Eva AI بودیم که با شعار «به نحوی که می‌خواهی کنترلش کن» منتشر شد و در همین برنامه هم برخی مردان دوست‌دخترهای مجازی خود را مورد سواستفاده‌ی زبانی قرار می‌دادند! این مسئله واقعاً نگران کننده است. ربات‌های واقعی و قابل لمس یک امر اجتناب‌ناپذیر هستند و به زودی تبدیل به یک واقعیت می‌شوند؛ ولی همان هم بدون مشکل نخواهد بود، یک سری بازنده‌ی لوزر که رقت‌انگیز هستند و ترجیح می‌دهند دوست‌دخترهای رباتیک داشته باشند، بهتر است یاد بگیرند از نظر احساسی بهتر بشوند، بهداشت خود را رعایت کنند و مهارت‌های اجتماعی بهتری پیدا کنند! بعید است که همان ربات‌ها هم با چنین وضعیتی کنار بیایند. اگر عدالتی در این دنیا باشد، رباتِ همراهی به نام آیریس که در فیلم Companion می‌بینیم بالاخره از چنگ دوست‌پسر سواستفاده‌گرش یعنی جاش فرار خواهد کرد!

نوادگان The Stepford Wives

فیلم Companion و مسئله‌ی ربات‌های هوشمند

اولین ملاقات ما با شخصیت آیریس (با بازی سوفی تاچر) در فیلم Companion زمانی‌ست که او در یک فضای پروگرم شده باید با جاش (جک کوید) آشنا شود. او خیال می‌کند که این شخص دوست‌پسرش است اما فقط صاحب اوست. این صحنه‌سازی برای شکل‌گیری یک پس‌زمینه‌ی داستانی بر این رابطه می‌باشد. آیریس در فروشگاه یک سبد را دارد جابجا می‌کند و کالاها را ارزیابی می‌کند که جاش به شکلی تصادفی به پرتغال‌ها می‌خورد و آن‌ها را وسط می‌ریزد تا بدین شکل خودش را معرفی کند. از این کلیشه‌ای‌تر هم می‌شود؟ این سکانس نه تنها یک ارجاع به استانداردهای رمنس-کمدی‌ست بلکه به فیلم کلاسیک دیستوپیایی The Stepford Wives هم اشاره می‌کند.

 این اقتباس سینمایی ۱۹۷۵ از رمان ایرا لوین، شاید اولین فیلمی نباشد که نشان بدهد ربات‌ها می‌توانند جایگزین همسرها بشوند، ولی به عنوان جدِ فیلم‌هایی شناخته می‌شود که پارنترهای رباتیک را به ژانر وحشت معرفی کرد. عبارت Stepford Wife تبدیل به اصطلاحی در زبان غیررسمی شده که به شخصیت‌هایی مثل آیریس اشاره دارد. این فیلم داستان ترسناکی از شهری را روایت می‌کرد که در آن مردان، همسران خود را با جایگزین‌های رباتی بی‌نقص خود، عوض کرده‌اند؛ آن‌ها تمثیلی از نقش اجتماعی زنان در دهه‌ی ۱۹۵۰ میلادی می‌باشند. فیلم The Stepford Wives قرار بود که اثر دیستوپیایی باشد که در آن چنین دنیایی به سخره گرفته می‌شود، اما در حال حاضر دنیایی‌ست که برخی از مردان در تلاش هستند تا آن را به واقعیت تبدیل کنند!

همراهان مصنوعی، بخشی از ساب‌ژانر «سواستفاده» هستند

فیلم Companion و مسئله‌ی ربات‌های هوشمند

فاکتورهایی که در شکل دادن به چنین داستان‌هایی دخیل هستند، عموماً تحت دو دسته‌بندی قرار می‌گیرند؛ نیاز به کنترل یا خواستِ خدا بودن. نیتن بیتمن، با بازی اسکار آیزک در فیلم Ex Machina به عنوان مثال مهندس نرم‌افزار بیلیونری می‌باشد که پولش را برای سرمایه‌گذاری در ساختن ربات‌های زن و بی‌نقص کردن آن‌ها استفاده می‌کند تا بتواند آن‌ها را به عنوان همراه یا خدمت‌گذار انتخاب کند. او همچنین داده‌هایی را از ساخته‌های خود با هوش مصنوعی به دست می‌‎آورد که بتواند کارش را بهبود ببخشد؛ در حال حاضر این مسئله تبدیل به یک واقعیت قریب‌الوقوع و ترسناک شده است. نهایتاً شخصیت نیتن توسط غرور او نابود می‌شود، چرا که باور دارد احساسات به این علت وجود دارند که بتوان از آن‌ها برای اهداف خودخواهانه‌ی شخصی بهره برد. از نظر او آگاهی یعنی اینکه ذاتاً بتوانی به این قدرت برسی تا افراد دیگر را تحت کنترل خودت دربیاوری.

این ذهنیت، جمله‌ای از فیلم I Spit On Your Grave را به ما یادآوری می‌کند، فیلمی که درباره‌ی امر تجاوز و انتقام است. در این فیلم یکی از متجاوزان می‌گوید: «چیزی که در زنان دوست دارم، تسلیم شدن کامل آن‌هاست!» تجاوز را می‌توان افراطی‌ترین صورت خشونت جنسی به حساب آورد که در کنترل کردن دیگری و از بین بردن قدرت شخص دیگر است. برای طراحی دوست‌دخترهای مصنوعی، این خصیصه که کنترل نداشته باشند، یک ویژگی‌ اصلی می‌باشد. در فیلم Companion هم زمانی که کمپانی Empathix آیریس را به جاش تحویل می‌دهد به او اطلاع می‌دهد که این ربات تماماً قابل کنترل است و او می‌تواند هر کاری که دلش می‌خواهد را با او انجام بدهد. در سکانس‌های مهمی از فیلم می‌توان این سواستفاده را به شکلی محرز و واضح متوجه شد؛ مثلاً در یکی ازصحنه‌های فیلم جاش به او «ربات جنسی» لقب می‌دهد!

ونسا 5000 یا نمونه‌ای از آینده‌ی نزدیک

فیلم Companion و مسئله‌ی ربات‌های هوشمند

در حالی که خیلی‌ها امروزه ادعا می‌کنند دوست‌دخترهای مصنوعی راه حلی هستند که تکنولوژی می‌تواند برای انسان‌های تنها ارائه کند، واقعیت این است که مردم از این نرم‌افزارها بهره می‌برند تا بتوانند زنانی را تحت کنترل داشته باشند که عملاً نمی‌توانند از خود دفاع کنند. بازی کورتنی پائورسو به عنوان ونسا 5000 در Dropout Presents نمونه‌ای روشن و آنالیزی گیرا از رابطه‌ی جامعه با زنان، روابط جنسی، مصنوعات تکنولوژیک و صمیمیت بود. در این نمایش فهمیدیم که این ربات‌های جنسی می‌توانند روزی به سطحی برسند که بتوانند از خود دفاع کنند و مانند انسان‌های واقعی حقوقی برای خود قائل باشند.

او در این نمایش خودش را با اراده‌ی خود تبدیل به یک ابژه‌ی جنسی می‌کند تا نظر دیگران، تأییدیه‌ی مردان و فرمان‌ها را تبعیت کند. ونسا با صدایی که شبیه به الگوهای وکال هوش مصنوعی می‌باشد، می‌گوید:

«شاید یک روز ونساها بتوانند بچه‌های انسان را در شکم خود داشته باشند یا شاید یک روز بتوانند تبدیل به دوست‌دخترهایی بشوند که تحت کنترل دولت عمل می‌کنند. یا شاید حتی یک روز بتوان از آن‌ها استفاده‌ی نظامی کرد، شبیه به فیلم Yeah Baby. آره عزیزم!»

بدین ترتیب او با این دیالوگ درباره‌ی استفاده‌های محتمل از فم‌بات‌ها می‌گوید؛ واقعاً ممکن است که آن‌ها با استفاده از قدرت اغوایی که دارند، با چهره‌های زیبا، موهای بلوند، قربانی‌های خود را تحت سیطره بیاورند و از سینه‌ی خود تیراندازی کنند. شاید اول فکر کنیم که با یک جوک روبرو هستیم ولی وقتی که پیام نهفته در آن را دقیق‌تر بنگریم می‌بینیم که بی‌راه نیست و واقعاً ممکن است که نرمال شدن دوست‌دخترهای هوش مصنوعی روزی باعث طغیان آن‌ها بشود و عواقب وحشت‌ناکی در پی داشته باشد. مضمونی که در فیلم Companion هم بازتاب شده است

تفاوت بین سرکشی و انتقام در ربات‌ها

فیلم Companion و مسئله‌ی ربات‌های هوشمند

همواره فیلم‌هایی بوده‌اند که ربات‌ها را در فضای دیستوپیایی و فساد برخواسته از آن به تصویر کشیده‌اند؛ فیلم‌هایی مثل The Terminator، I, Robot، 2001: A Space Odyssey و… به بهترین نحو این امر را تصویرسازی کرده‌اند. برای مدت زمانی طولانی، قصه‌ی ربات‌های در حال جنگ در مقابل انسان‌ها، نشانگر خطر و تهدید بزرگی بود و در آن می‌بایست که از تکنولوژی بترسیم. البته منظورم این نیست که واقعاً هم هوش مصنوعی ترسناک نیست ولی علت آن به‌جای اینکه بد بودن ذاتی این ربات‌ها باشد، بازتاب ذاتی آن‌ها از سازندگان خود است؛ به عبارت دیگر اگر قرار است روزی شاهد یک طغیان از سوی ربات‌ها و هوش مصنوعی باشیم به این دلیل است که آن‌ها چیزی را در خود دارند که در انسان‌ها جاریست.

در مصاحبه‌ای با فرانکلین ریچ، نویسنده و کارگردان فیلم The Artifice girl در سال ۲۰۲۱، او گفت:

«من فکر می‌کنم این موضوع بیش از هر چیز دیگری مربوط و قابل اعتنا می‌باشد؛ هوش مصنوعی پیش از هر چیزی یک بازتاب از بهترین و بدترین خصایص سازنده‌ی آن یعنی انسان‌ها می‌باشد.»

در فیلمی مثل Companion هم می‌توان این موضوع را به خوبی بازتاب‌شده دید. همچنین درو هنکاک هم در مصاحبه‌ای گفته بود:

«اگر در دنیایی زندگی کنیم که گوشی تلفن شبیه به انسان باشد، چطور می‌توان رابطه‌ی انسان و گوشی‌اش را تعریف کرد؟ زمانی که این فاصله محو بشود و نتوان تفاوتی بین ربات و انسان قائل شد، چطور می‌خواهی همه‌چیز را عینیت ببخشی؟»

آیریس یک ربات خطرناک نیست چون ذاتاً به این شکل طراحی شده، او را می‌توان خطرناک انگاشت چون که بی‌رحمی و خشونت ذاتی انسان‌ها در او بازتاب شده است؛ او ابتدا یاد می‌گیرد که چه معنایی دارد که مورد سو استفاده قرار بگیرد و سپس راهی برای متوقف کردن آن می‌آموزد. با دیدن فیلم Companion می‌فهمیم که نه تنها هوش مصنوعی از ما یاد می‌گیرد، بلکه ما هم می‌توانیم از آن‌ها بیاموزیم و بدین ترتیب آزادی خود را از افرادی که به ما ظلم می‌کنند پس بگیریم.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی