
۵ فیلم ابرقهرمانی پر ریسک که موفق شدند!
ابرقهرمانان ریسکپذیر

خاص ترین فیلم های ابرقهرمانی قرن ۲۱
طی چند سال گذشته در دنیای هالیوود، ژانر ابرقهرمانی روز به روز گستردهتر میشود و بیشتر از قبل در فرهنگ عامه جا میگیرد؛ از فیلمهای سینمایی گرفته تا اسپین آفهای تلویزیونی و برنامههای مخصوص هر شخصیت در شبکههای مختلف؛ تقریبا این ژانر فرهنگ رسانه را احاطه کرده است. تا جایی که تعداد بسیار زیاد این فیلمهای در طول سال باعث خسته شدن مخاطب شده است و آنقدر چیز جذاب و جدیدی برایش نیست.
در حالی که مقیاس و بودجه این فیلمها روز به روز افزایش مییابد، اما اغلب حس تکراری بودن دارند، چون همان رویکردها و موضوعات بارها و بارها بازآفرینی میشوند. با این حال، هر از گاهی یک فیلم ابرقهرمانی ظاهر میشود که ریسک میکند و از قالبهای کلیشهای خارج میشود. چه با ریبوت شخصیتها و چه با تغییر ژانر، این فیلمها طراوت خاصی دارند و از دیگر آثار در ژانر ابرقهرمانی متمایز میشوند.
با به چالش کشیدن انتظارات و تغییر شیوه روایت داستان، این فیلمها جان تازهای به این ژانر کلیشهای میبخشند. از اولین قانونشکنی بزرگ در سهگانه شوالیه تاریکی کریستوفر نولان گرفته تا ماجراجویی انیمیشنی مرد عنکبوتی؛ در این مقاله ما نکاهی داریم به پنج فیلمی که ریسک کردهاند و ثابت کردهاند نوآوری میتواند موفق باشد و تجربهای جدید و هیجانانگیز به تماشاگران ارائه دهد. با معرفی 5 فیلم ابرقهرمانی پر ریسک همراه ویجیاتو بمانید.
1. The Dark Knight Trilogy

یکی از تأثیرگذارترین آثار در تغییر مسیر ژانر ابرقهرمانی، سهگانه شوالیه تاریکی به کارگردانی کریستوفر نولان بود. در دورانی که این ژانر به اکشنهای پرهیجان و ضدقهرمانهای پرزرقوبرق وابسته بود، نولان رویکردی کاملاً متفاوت در پیش گرفت. او با نگاهی واقعگرایانه به بتمن و گاتهام سیتی، همه را غافلگیر کرد. در واقع او تلاش کرد عناصر بیشتری را از دنیای سینما به سمت یک فیلم ابرقهرمانی بکشاند؛ از جمله درام قدرتمند، ژانر جنایی و عناصر روانشناسی.
کریستین بیل با بازی درخشان خود در نقش بروس وین، این فرصت را به تماشاگر داد تا لایههای درونی و زخمهای عمیق بتمن را ببینند و شاهد تولد بتمن از دل این رنجها باشند. نولان در کنار ارائه صحنههای اکشن هیجانانگیز، ما را به فکر واداشت تا اخلاقیات بتمن را زیر سوال ببریم و کمی در موردش قضاوت کنیم؛ مردی ثروتمند که تصمیم میگیرد عدالت را به شیوه خودش اجرا کند.
یکی دیگر از نکات مثبت این فیلم که کلیشهها را نابود کرد، معرفی یک نقش منفی در فیلم The Dark Knight به دور از زرق و برقهای همیشگی بود. ایفای نقش بهیادماندنی هیث لجر در نقش جوکر، باعث شد نگاه عمیقتری به شخصیتهای منفی داشته باشیم. کلیشه همیشگی خیر و شر کنار گذاشته شد و جای خود را به اخلاقیات پیچیده داد، تا جایی که مرز میان قهرمانان و ضدقهرمانان کمرنگ شد.
نولان با ارائه روایتی جدی و واقعگرایانه، مسیر تازهای را برای این ژانر گشود. او ثابت کرد که فیلمهای ابرقهرمانی نیازی به اغراق ندارند و میتوانند تفکربرانگیز و عاطفی باشند. تأثیر این سهگانه هنوز هم در فیلمها و سریالهای امروزی مارول و دیسی دیده میشود.
2. Deadpool

بسیاری از مردم زمانی که اعلام شد فیلم ددپول با درجهبندی سنی R ساخته میشود، شگفتزده شدند؛ چرا که تا آن زمان، قهرمانان اصلی در ژانر ابرقهرمانی معمولا شخصیتهای مثبت و خانوادهپسند بودند و فیلمها به ندرت چنین ردهبندی سنی بالایی داشتند. چنین تصمیم بزرگی یک کلیشه بزرگ را کنار زد؛ آن هم اینکه یک فیلم ابرقهرمانی برای فروش زیاد باید مناسب تمامی سنین باشد.
بخوانید: بهترین (و بدترین) فیلمها هر فاز از دنیای سینمایی مارول
اگرچه ددپول بهعنوان یک ابرقهرمان شناخته میشود، اما بیشتر یک ضدقهرمان است؛ شخصیتی خشن، با زبانی تند و بیپرده. با معرفی این فیلم چنین سوالی پیش آمد که آیا چنین فیلمی میتواند در میان آثار ابرقهرمانی عامه پسند موفق شود؟ رایان رینولدز سالها برای ساخت اقتباسی درست و وفادار به شخصیت ددپول تلاش کرده بود و میخواست فیلمی بسازد که هرجومرج ذاتی و طنز سیاه این شخصیت را بهخوبی به تصویر بکشد.
کمدی خاص فیلم، خشونت اغراقآمیز و طعنههای مداوم به کلیشههای ابرقهرمانی، به طور عجیبی توسط مخاطبان پذیرفته شد. تیم میلر، کارگردان فیلم، موفق شد ضمن وفادار ماندن به منبع اصلی کمیک، داستانی تازه را روی پرده سینما به نمایش بگذارد. اولین فیلم ددپول با بودجه نسبتا کم 58 میلیون دلاری، بیش از 700 میلیون دلار در سراسر جهان فروش کرد. این فیلم به پرفروشترین فیلم با درجهبندی سنی R در زمان خود تبدیل شد و راه را برای فیلمهای ابرقهرمانی بالغتر و غیرمتعارف باز کرد.
3. Logan

در ادامه راه ددپول، آخرین فیلم ولورین با نام لوگان نیز با درجهبندی سنی R اکران شد؛ اما این بار، لوگان پا را فراتر گذاشت و رویکردی کاملا متفاوت را نسبت به ددپول اتخاذ کرد. جیمز منگولد، کارگردان فیلم، فضایی تاریکتر و خشنتر خلق کرد که بیش از آنکه شبیه یک فیلم ابرقهرمانی معمول باشد، به آثار وسترن نزدیک بود. حتی این فیلم، طنز جذاب ددپول را هم نداشت؛ در این فیلم، با ولورین پرهیاهو و دشمنان کلیشهای و لباسهای نمادین خداحافظی کردیم.
فیلم Logan با اینکه ریتمی آرامتر و حالوهوایی غمانگیزتر داشت، همچنان صحنههای خشونتآمیز بیرحمانه را در کنار مضامین عمیق وجودی ارائه داد؛ چیزی که تا آن زمان در ژانر ابرقهرمانی کمتر دیده بودیم.
بر خلاف نسخههای قبلی که از ولورین دیده بودیم، ما اینبار با یک ولورین خسته و فرسوده طرف بودیم. پاتریک استوارت نیز با بازی احساسی و دردناک خود در نقش پروفسور ایکس سالخورده، لایهای دیگر به روایت تراژیک فیلم اضافه کرد. هیو جکمن در این فیلم بهترین بازی خود در نقش ولورین را ارائه داد و مخاطبان با یک قهرمان خاص و واقعگرایانه روبهرو شدند.
چنین ریسکی در دنیای فیلمهای ایکس من باعث شد تا مخاطبان بتوانند موضوعاتی چون مرگ و رستگاری را در دل شخصیت لوگان پیدا کنند. این یک پایانی شایسته برای شخصیت نمادین ولورین بود. با روایت داستانی بالغ و عمیقا شخصی، لوگان ثابت کرد که ژانر ابرقهرمانی میتواند از رویکردهای جدید و متفاوت سود ببرد.
4. Thor: Ragnarok

این سومین فیلم از فرانچایز ثور بود و وقتی تغییرات اساسی در آن ایجاد شد، همه را شگفتزده کرد. تایکا وایتیتی، کارگردان فیلم، یکی از جدیترین و بیروحترین شخصیتهای مارول را با استفاده از کمدی، تصاویر رنگارنگ و داستانی پیشبینیناپذیر، دوباره خلق کرد. ما دیدیم که ثور از یک شخصیت سنتی شکسپیری به یک ابرقهرمان کمدی تبدیل میشود و این تغییر به شکل فوقالعادهای جواب داد. کریس همسورث توانست به شخصیت ثور جذابیت بیشتری ببخشد و در عین حال وفاداری خود را به جوهره این شخصیت حفظ کند.
بخوانید: گنجینه ای قدرتمند از بهترین فیلم های ابرقهرمانی جهان
پایتیتی با چنین تغییرات اساسی، نه تنها شخصیت ثور را در دنیای سینمایی مارول متحول کرد، بلکه توانست زیباییشناسی الهامگرفته از دهه 80 را به فیلم اضافه کند. همچنین کارگردان توانست تمرکز کافی را روی صحنههای نبرد نیز بگذارد، در نتیجه خروجی کار یک چیز جدید در بین فیلم های ابرقهرمانی بود. صحنههای نبرد با حرکت آهسته به کلاسیکهای قدیمی تبدیل شدند و همراه با موسیقیهای خاص، این صحنهها به خاطراتی فراموشنشدنی تبدیل شدند. ما اکشن بزرگتر، رنگهای بیشتر، محیطهای پرجنبوجوش و شخصیتهای پویای بیشتری را دیدیم. با ارتقای سطح فیلم، وایتیتی فیلم Thor: Ragnarok را به فیلمی بصری خیرهکننده و بهشدت سرگرمکننده تبدیل کرد.
5. Spider-Man: Into the Spider-Verse

درحالی که تا پیش از این انیمیشنهایی که از دل کمیکها بیرون میآمدند معمولا موفق میشدند، اما هیچکدام به پر سر و صدایی Spider verse نبود و تاثیر این انیمیشن جذاب را نداشتند. اگرچه سونی پیش از این سه فرانچایز مختلف مردعنکبوتی را اکران کرده بود، این بار یک فرانچایز دیگر از طریق انیمیشن ایجاد کرد و این تصمیم به طرز جالبی موفقیتآمیز بود. به طوری که فیلم توانست بیش از 350 میلیون دلار در گیشه فروش کند. اینبار به جای اینکه داستان حول شخصیت پیتر پارکر بچرخد، شخصیت اصلی این فیلم مایلز مورالز بود؛ چنین تصمیمی یک قدم رو به جلو برای این عنوان بود؛ زیرا حضور یک شخصیت کمیکی سیاه پوست در قامت مرد عنکبوتی چیز جدیدی بود و کلیشهها را کنار میزد. این موضوع اهمیت زیادی دارد؛ زیرا اگرچه در کتابهای کمیک، ابرقهرمانان متنوعتری مشاهده میکنیم، اما متأسفانه این تنوع در پرده بزرگ سینما زیاد دیده نمیشد.
انیمیشن فیلم به زیباییشناسی کمیکها وفادار بود و با استفاده از تکنیکهایی مانند خطوط، نقاشی و نقاط، به فیلم ظاهری نقاشیطور بخشیده بود. هنرمندان این انیمیشن، فریمهای CGI را گرفته و روی آنها کارهای دوبعدی اضافه کردند تا هر فریم شبیه یک پنل کمیک به نظر برسد. این ترکیب کلیشههای انیمیشن سنتی و مدرن را به فیلمی با سبک منحصر به فرد تغییر داد. فیلم بهخوبی کمدی را با صحنههای عمیق احساسی ترکیب کرد و موفق شد جایزه اسکار بهترین فیلم انیمیشنی همان سال را به دست آورد.
سخن آخر
دنیای فیلمهای ابرقهرمانی، یکی از گستردهترین دنیاها را در بین دیگر عناصر صنعت سرگرمی و سینما دارد. هر سال چندین فیلم با یک کهن الگوی تکراری در ژانر ابرقهرمانی تولید و اکران میشود و عموما فروش بالایی را تجربه میکنند؛ اما یکسری از این فیلمها با شکستن کلیشههای قبلی، دیدگاه خود را گستردهتر میکنند و احتمال موفق نشدن فیلم را به جا میخرند؛ در مقاله پیش رو 5 تا از پر ریسکترین آثار ابرقهرمانی را معرفی کردیم که به طرز جالبی موفق شدند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.