
نقد فیلم Riff Raff – یه مجرم، همیشه مجرم میمونه
زندگی قبلی هنوز ولت نکرده
فیلم Riff Raff در ژانر جنایی و کمدی، محصول سال 2025، به کارگردانی دیتو مونتیل (Dito Montiel) و نویسندگی جان پولونو (John Pollono) میباشد. در این فیلم، بازیگرانی همچون اد هریس (Ed Harris) در نقش وینسنت، جنیفر کولیج (Jennifer Coolidge) در نقش روث، گابریل یونیون (Gabrielle Union) در نقش سندی، لوئیس پولمن (Lewis Pullman) در نقش روکو، امانوئلا پوستاچینی (Emanuela Postacchini) در نقش مارینا، پیت دیویدسون در نقش لانی و بیل موری در نقش لفتی به ایفای نقش پرداختهاند.
داستان فیلم درباره وینسنت، یک مجرم سابق است که آرزوی زندگی آرام و معمولی را دارد. او به همراه همسرش سندی و پسرشان دیجی، تعطیلات زمستانی را در کلبهای سپری میکند، اما با ورود ناگهانی روکو، پسر طرد شده، دوستدختر روکو به نام مارینا و همسر سابقش روث، اوضاع پیچیده میشود. آنها هشدار میدهند که گانگسترهای معروف، لفتی و لانی، به دنبالشان هستند که منجر به آشفتگی و حوادث غیرمنتظرهای میشود.
کمدی بر جنایی غالب است

فیلم Riff Raff گرچه در ژانر کمدی جنایی طبقهبندی میشود، اما از لحاظ عناصر سنتی ژانر جنایی، به ویژه تعلیق و کشش دراماتیک، نتوانسته انتظارات را برآورده کند. تماشاگران این ژانر معمولا با داستانهایی سرشار از رمز و راز، تهدیدهای مداوم، تعقیبوگریزها و فضای پرتنش روبهرو هستند، در حالیکه Riff Raff مسیر دیگری را انتخاب کرده است. نخستین عامل این کاهش تنش، لحن غالب طنزآمیز و سبک روایی سبکتر فیلم است. فیلم بهجای پرداختن عمیق به ابعاد تیره و تاریک شخصیتها یا موقعیتهای خطرناک، با بهرهگیری از دیالوگهای طنز، موقعیتهای کمیک و گاه ابلهانه، فضا را به سمت یک کمدی خانوادگی سوق میدهد.
شخصیتهایی مانند لانی و لفتی که باید حس تهدید را به داستان تزریق کنند، بیشتر شبیه تیپهای کمیک هستند تا جنایتکاران واقعی. این انتخاب از سوی فیلمنامهنویس (جان پولونو) باعث شده تا بیننده هرگز احساس خطر جدی یا هیجان اضطرابآور نکند. دومین مشکل این است که شخصیتپردازیها عمیق و چندلایه نیستند. در فیلمهای موفق جنایی، شخصیتها معمولا دارای پیشینههای پیچیده، انگیزههای مبهم و کنشهای غیر قابل پیشبینیاند. اما در Riff Raff، حتی کاراکترهایی مانند وینسنت (با بازی اد هریس) که یک تبهکار سابق است، بیشتر درگیر موقعیتهای خانوادگی و روابط عاطفی است تا خطرات واقعی. حضور شخصیتهای جوانتر مانند دیجی و مارینا نیز بیشتر بار درام خانوادگی را به دوش میکشد تا تعلیق جنایی.
سومین معضل، این است که، ساختار روایی فیلم فاقد گرهافکنی و گرهگشایی دراماتیک است. اتفاقات داستان بهگونهای پیش میروند که تماشاگر تقریبا هیچگاه نگران "چه خواهد شد؟" نیست. خط داستانی به جای ایجاد تعلیق، بیشتر در مسیر حل و فصل اختلافات شخصی و خانوادگی حرکت میکند. هیچ نقطه اوج هیجان برانگیزی وجود ندارد که ضربان قلب مخاطب را بالا ببرد و این از نظر فنی، بزرگترین غیبت در یک اثر جنایی است.
در مجموع، Riff Raff فیلمی است که بیشتر به دنبال نمایش جنبههای انسانی و کمیک روابط خانوادگی در دل یک موقعیت جنایی فرضی است، تا خلق تعلیق واقعی. بنابراین اگر با انتظارات معمول ژانر جنایی به سراغ این فیلم بروید، احتمالا با نوعی شکست در جذب احساسی روبهرو خواهید شد؛ اما اگر آن را به عنوان یک کمدی با رگههایی از فضای جنایی تماشا کنید، تجربهای سبک و سرگرم کننده خواهد بود.
سردرگمی در لحن و بیهویتی بصری

یکی از جدیترین ایراداتی که میتوان به کارگردانی دیتو مونتیل در Riff Raff گرفت، همین عدم انسجام لحن فیلم است. مونتیل تلاش میکند دو ژانر کاملا متفاوت، یعنی جنایی و کمدی خانوادگی را با هم ترکیب کند؛ اما نه تنها در ایجاد تعادل میان آنها موفق نیست، بلکه در بسیاری از سکانسها فیلم به نوعی دچار آشفتگی سبک میشود. مخاطب دقیقا نمیداند با چه نوع فیلمی طرف است. آیا قرار است یک درام تنشزای خانوادگی را تماشا کند یا یک کمدی با ته مایه تهدید و تعقیب؟ از سوی دیگر، ناتوانی در ایجاد ریتم دراماتیک یکی از ضعفهای برجسته کارگردانی است.
فیلم فاقد نقطه اوج قوی است، صحنههای اصطلاحا کلیدی بدون ضربآهنگ یا طراحی تنش کافی به تصویر کشیده میشوند، و زمانبندی اتفاقات بسیار پراکنده و بیرمق است. بهخصوص در بخش دوم فیلم، کاملا حس میشود که روایت دچار افت شده و مخاطب بهجای پیگیری داستان، بیشتر درگیر مکالمات کشدار و گاه بیاهمیت شخصیتها میشود. کارگردانی بازیگران نیز یکی از نقاط ضعف بزرگ فیلم است. با وجود حضور بازیگران حرفهای همچون اد هریس و جنیفر کولیج، هدایت بازیها یکدست نیست.
برخی بازیها بیشازحد اغراقآمیز و کمدی هستند (مثل پیت دیویدسون)، در حالیکه برخی دیگر، مثل اد هریس، تلاش میکنند جدیت و وزن احساسی ایجاد کنند. این ناهماهنگی در تون بازیها نشانه واضحی از عدم کنترل کارگردان بر وحدت لحن بازیگری است. از نظر بصری نیز مونتیل هیچ امضای خاصی از خود ارائه نمیدهد. قاببندیها کلیشهای و گاه بیهدفاند، حرکت دوربین ساده و فاقد بیان سینمایی است و استفاده از نور و رنگ هیچگونه حس تعلیق یا فضاسازی خاصی را القا نمیکند.
برای فیلمی که در دل یک موقعیت تهدیدآمیز خانوادگی در یک محیط ایزوله میگذرد، انتظار میرفت که کارگردان از المانهایی مثل نور کم، فضاهای بسته و بازی با سکوت یا صدای محیط برای القای حس خطر استفاده کند؛ اما هیچکدام از اینها در اجرا وجود ندارد. در نهایت، مونتیل در طراحی جهان داستانی خود نیز ناموفق است. مخاطب نمیفهمد چرا باید از گانگسترهایی مانند لفتی و لانی بترسد؛ آنها نه تهدیدی جدیاند و نه حتی حضوری پررنگ و تاثیرگذار دارند.
انگار فیلم، فقط برای آنکه در دستهی جنایی قرار بگیرد، چند عنصر سطحی از آن ژانر را قرض گرفته، بدون آنکه ساختار آن را درک یا بازآفرینی کند. در مجموع، کارگردانی Riff Raff نه تنها در انتقال مضمون و ایجاد تعلیق شکست خورده، بلکه نتوانسته فضایی منسجم، هیجانبرانگیز یا حتی سرگرم کننده خلق کند. مونتیل در این فیلم بیش از هر چیز، قربانی انتخابهای ناپخته فرمی و سبکی خود شده است.
داستانی که در سطح میماند

یکی از اساسیترین ضعفهای Riff Raff در فیلمنامهای است که نه تنها عمق ندارد، بلکه دچار تعارض ژانری، شخصیتپردازی سطحی و روایتپردازی ناپیوسته است. جان پولونو، نویسنده فیلم، نتوانسته روایتی منسجم، پرکشش و باورپذیر خلق کند و نتیجه کار، متنی است که بیشتر شبیه پیشنویس خام یک داستان ناتمام است تا فیلمنامهای حرفهای. این فیلم با ضعف در ساختار دراماتیک و فقدان گرهافکنی موثر روبهرو است.
فیلم با طرح یک موقعیت نسبتا بالقوه جذاب آغاز میشود؛ مردی با گذشتهای تاریک در تلاش است زندگی آرامی با خانوادهاش بسازد، اما گذشته سر راهش بازمیگردد. این پتانسیل خوبی برای خلق تنش دارد، اما فیلمنامه به طرز عجیبی هیچ استفادهای از آن نمیکند. گرهافکنیها بسیار دیر اتفاق میافتند و زمانی هم که رخ میدهند، نه دراماتیکاند و نه قانع کننده. ورود شخصیتهایی مثل روکو و مارینا هیچ نوع ضربه احساسی یا تنش واقعی به داستان نمیزنند، بلکه بیشتر شبیه افزودن مهرههایی برای پر کردن زمان فیلم هستند.
تهدید اصلی (گانگسترها) نیز به شکل سطحی و بدون پیشزمینه منطقی وارد داستان میشود و اساسا هیچ حس فوریتی ایجاد نمیکند. علاوه بر این، روایت فیلم کاملا خطی و قابل پیشبینی است. هیچگونه پیچش داستانی (plot twist) در فیلم وجود ندارد و مسیر داستان از ابتدا تا انتها قابل حدس است. این در حالی است که در ژانرهای جنایی، معمولا یکی از ابزارهای اصلی کشش، استفاده از افشاگریها، تغییر موقعیتهای ناگهانی یا دستکاری در زاویه دید مخاطب است، ابزارهایی که Riff Raff از آنها غافل مانده.
همچنین هیچ الگوی روایی خاصی یا ساختار غیرمتعارفی وجود ندارد که روایت را جذابتر کند. استفاده افراطی از دیالوگهای کمرمق و صحنههایی که صرفا اطلاعات پسزمینهای ارائه میدهند، به جای نمایش شخصیتها یا موقعیتها، باعث شده فیلم بیشتر به یک سری مکالمات کشدار شباهت پیدا کند تا یک روایت سینمایی پویا.در فیلمنامه، شخصیتها نه عمق دارند، نه انگیزههای روشن و نه قوس تحولی مشخص. وینسنت (اد هریس) قرار است شخصیتی باشد که بین گذشته تبهکارانه و حالِ خانوادگیاش در کشمکش است، اما این کشمکش بیشتر در کلام مطرح میشود تا در عمل. هیچ اقدام یا تصمیم جدی که نشانگر این دوگانگی باشد، در طول فیلم نمیبینیم.
شخصیت روکو نیز بهجای یک عنصر محرک یا پیچیده، صرفا به عنوان پسر سرکشی ظاهر میشود که عملکردش در داستان مبهم و بیهدف است. حتی مارینا که میتوانست نقشی رازآلود یا برهم زننده تعادل خانواده را بازی کند، به یک تیپ کلیشهای از یک دختر دردسرساز تنزل پیدا کرده است. فقدان درونمایه مشخص و پیام روایی به مشکلات فیلم دامن میزند. یکی از نتایج ضعف فیلمنامه، همین بیهویتی تماتیک فیلم است. فیلم نه یک نقد اجتماعی جدی ارائه میدهد، نه به مسئله خانواده یا گذشته فردی به شکل عمیق میپردازد و نه حتی در زمینه طنز، موفق به ساخت لحظاتی ماندگار میشود.
در پایان، مخاطب نمیداند هدف یا پیام اصلی فیلم چیست. آیا قرار بود فیلمی درباره تغییر یک جنایتکار باشد؟ یا تهدید گذشته؟ یا فقط یک کمدی خانوادگی؟ با این وجود، فیلم به هیچکدام وفادار نیست. در مجموع، فیلمنامه Riff Raff به طرز مشهودی فاقد انسجام، منطق درونی، شخصیتپردازی دقیق، و ساختار روایی موثر است. روایت نه تنها سرگرم کننده یا پرتعلیق نیست، بلکه در بیشتر مواقع خسته کننده و قابل پیشبینی است. برای فیلمی با چنین بازیگران و پتانسیلی، این یک فرصت تلف شده است.
تیپهای تکبعدی

با وجود حضور چهرههای شناخته شدهای مانند اد هریس، جنیفر کولیج، بیل موری و پیت دیویدسون، بازیهای ارائهشده در فیلم Riff Raff به طرز عجیبی نه تنها تاثیرگذار نیستند، بلکه در بیشتر موارد دچار سطحینگری، عدم انسجام لحن و فقدان هرگونه پیچیدگی درونی هستند. این ضعف نه تنها به فیلمنامه مربوط میشود، بلکه نشان دهنده ناتوانی کارگردان در هدایت بازیگران و هماهنگسازی لحن کلی فیلم نیز هست. اد هریس در نقش وینسنت تلاش میکند نقش مردی با گذشته جنایی را ایفا کند که حالا درگیر تضادهای درونی است. اما بازی او در این فیلم بهشکل محسوسی خاموش و بدون انرژی است. نه اضطراب واقعی در چهرهاش دیده میشود، نه خشم، نه حس تردید.
او که معمولا در نقشهای پرتنش میدرخشد، اینجا بیشتر شبیه فردی است که فقط برای انجام یک وظیفه روی صحنه آمده. نبود قوس شخصیتی و دیالوگهای بیجان هم باعث شده بازی او خنثی و غیرقابل همذاتپنداری باشد. جنیفر کولیج که عموما در نقشهای کمدی ظاهر میشود، اینجا نیز همان الگوی تکراری زن پرحرف، احساساتی و کمی عجیبوغریب را ارائه میدهد، بدون هیچ لایه یا بعد جدیدی. او عملا در حال بازی همان نقش همیشگی خود است؛ نه تغییر در تن صدا، نه بازی با بدن، نه هیچ نوع ریسک اجرایی. در نتیجه، بازی او بهشدت تیپ و بدون پرداخت شخصیتی باقی میماند و نمیتواند هیچ بُعد انسانی یا احساسی به نقشش اضافه کند.
پیت دیویدسون در نقش لانی، بیش از آنکه یک بازیگر درون فیلم باشد، شبیه مهمانی است که سر صحنه فیلمبرداری آمده تا کمی شوخی کند. بازی او به شدت از فضای کلی فیلم جدا میباشد. لحنی اغراق شده، حرکات بدنی نمایشی و دیالوگهایی که بیشتر شبیه بداهههای یک استندآپ کمدیاند تا متن سینمایی. شخصیت او نه حس خطر دارد، نه بار طنز موثر، بلکه بیشتر از ریتم داستان خارج میکند تا اضافه کند. بیل موری در نقش لفتی حضوری بسیار کوتاه و تقریبا بیتاثیر دارد. به عنوان بازیگری با سابقه درخشان، این نقش نه تنها چالشی برای او ایجاد نکرده، بلکه هیچ موقعیت نمایشی برای بروز تواناییهایش در نظر نگرفته شده است. اجرای او بهقدری بیرمق و کمجان است که بهراحتی میتوان آن را از فیلم حذف کرد، بدون اینکه داستان آسیبی ببیند.
بازیگران جوانتر مانند لوئیس پولمن (در نقش روکو) و امانوئلا پوستاچینی (در نقش مارینا)، نه عمق شخصیت دارند، نه بازتابی از تحولات درونی. اجرای آنها تک لایه، سطحی و کلیشهای است. روکو پسری همیشه خشمگین است و مارینا دختر مرموز اما کمتاثیر. آنها بیشتر ابزار پیشبرد دیالوگهای سطحیاند تا عامل خلق درام. در نهایت، ضعف جدی در هدایت بازیگران باعث شده فیلم Riff Raff دچار نوعی آشفتگی اجرایی شود. برخی سعی میکنند جدی باشند، برخی کمدی و بعضی دیگر صرفا حضور دارند. هیچکدام از نقشها به درستی ساخته یا پرداخته نشدهاند و بنابراین، بازیها نه تنها به ارتقای فیلم کمک نمیکنند، بلکه خود به یکی از نقاط ضعف اصلی آن تبدیل شدهاند.

برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.