ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

15 بازی داستانی خوبی که بازیکنان با آن‌ها مهربان نبودند

آمار استقبال معیاری برای کیفیت نیست

علی جلالی
نوشته شده توسط علی جلالی | ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰

می‌گویند گذر زمان همه چیز را درست می‌کند؛ اما این ضرب‌المثل قطعاً در مورد همه بازی‌ها صدق نمی‌کند. (روی صحبتم با شماست بازی Concord!) با این حال، بسیاری از آثار با گذر زمان بهتر می‌شوند. چه به‌خاطر نقدهای ضعیف در زمان انتشار، یا عرضه در میان عناوین پرزرق‌وبرق، بعضی بازی‌ها به‌طرز ناعادلانه‌ای نادیده گرفته می‌شوند. همچنین دسته‌ای از بازی‌ها هستند که یا جنجالی باقی ماندند، یا به دلایلی نتوانستند در بازار فروش موفق باشند. در این مقاله نگاهی خواهیم داشت به عناوین تک‌نفره‌ای که علی‌رغم کیفیت بالا، آن‌طور که باید و شاید از سوی بازیکنان مورد توجه قرار نگرفتند. با ویجیاتو همراه باشید تا با هم مروری کنیم بر ۱۵ بازی تک‌نفره فوق‌العاده که شایسته توجه بیشتری بودند.

Mass Effect 3

بازیکنان اصلا با مس افکت ۳ مهربان نبودند. کافی‌ است موضوع «پایان‌بندی بازی‌ها» مطرح شود تا نام این بازی حتماً به میان بیاید. به‌عنوان پایان سه‌گانه‌ای که صدها تصمیم بازیکن را در خود جای داده بود، پایان مس افکت ۳ به طرز چشمگیری ساده‌انگارانه و ناامیدکننده به نظر رسید. حتی برخی بازی‌های ۱۰ ساعته، پایان‌هایی بسیار متنوع‌تر از آن ارائه می‌دهند.

اما مس افکت ۳ قلبی طلایی دارد که اغلب نادیده گرفته می‌شود. برخی از به‌یادماندنی‌ترین لحظات کل این سه‌گانه در همین بازی رقم می‌خورد. «موردین» شاید قهرمانانه‌ترین صحنه کل سری را رقم می‌زند و تعداد زیادی از خطوط داستانی به شکلی رضایت‌بخش به پایان می‌رسند. برای کسانی که از پایان‌های رنگارنگ آن آزرده شدند، باید گفت که این مسیر است که مس افکت ۳ را چنین خاص و درخشان می‌کند نه مقصد.

Cyberpunk 2077

پنج سال از عرضه فاجعه‌بار سایبرپانک ۲۰۷۷ گذشته و تأثیراتش هنوز قابل مشاهده است. شهرت آن به‌عنوان یک بازی پر از باگ و ناقص، همچنان سایه‌اش را حفظ کرده و سی‌دی پراجکت رد (CD Projekt Red) بخش زیادی از محبوبیتی که با ویچر ۳ به دست آورده بود را از دست داد.

اما اکنون، پس از صدها به‌روزرسانی و یک بسته‌الحاقی فوق‌العاده، سایبرپانک بالاخره به آنچه در ابتدا وعده داده بود تبدیل شده است. هیچ شهری به اندازه نایت سیتی (Night City) زنده و پرجزئیات نیست. رانندگی با پورشه ۹۱۱ جانی از یک سوی نقشه به سوی دیگر، میان تعقیب و گریزهای پرسرعت و درگیری‌های ناگهانی، بسیار لذت‌بخش است. حتی اگر گیم‌پلی اول‌شخص شما را جذب نکند، روایت چندشاخه داستان احتمالاً این کار را خواهد کرد. بیایید روراست باشیم، چند بازی را سراغ دارید که یکی از شخصیت‌های اصلی آن کیانو ریوز (Keanu Reeves) باشد؟

Assassin’s Creed Shadows

بازیکنان به‌درستی، انتقادات تندوتیزی نسبت به عناصر خدماتی و پرداخت‌درون‌برنامه‌ای در بازی‌های اخیر یوبی‌سافت وارد کرده‌اند. اسسینز کرید شدوز با اینکه یک تجربه صرفا تک‌نفره است، این روند آزاردهنده را ادامه داده و همین موضوع باعث شده برخی بازیکنان با بدبینی به آن نگاه کنند.

همچنین، این شکایت رایج است که فرمول بازی از زمان اساسینز کرید اوریجینز تقریبا بدون تغییر مانده است. اما شَدوز حداقل در یک مورد نسبت به نسخه پیشین، یعنی والهالا، پیشرفت قابل‌توجهی داشته: طراحی جهان باز و فصل‌های پویای بازی، بخشی اساسی از جذابیت و زیبایی فضای ژاپنی آن هستند. در مقایسه با مناظر برفی و تکراری والهالا یا اودیسه، اینجا تنوع بصری بسیار بیشتری وجود دارد. هر روستا و جنگل جدید، ظاهری منحصربه‌فرد دارد که به تمایز اساسینز کرید شدوز در میان سیل بازی‌های جهان‌باز کمک شایانی می‌کند.

Dark Souls II

بی‌تردید، دارک سولز ۲ همچنان عنوان نامحبوب زیرمجموعه سولزلایک استودیو فرام‌سافتور باقی مانده است. ارائه دنباله‌ای برای عنوانی که به محبوبیت این سبک کمک کرده بود، از ابتدا کاری دشوار بود و در عمل هم دارک سولز ۲ بسیاری از بازیکنان را ناامید کرد.

بخش عمده‌ای از انتقادات، متوجه طراحی نامنسجم دنیای بازی بود. دنیای درنگلیک (Drangleic)، در مقایسه با ساختار به‌هم‌پیوسته و یکپارچه نسخه اول، بیشتر به مسیرهای خطی و مبتنی بر هاب متکی بود. حضور بیش از حد دشمنان تکراری هم مزید بر علت شد. اما یکی از نقاط قوت درخشان بازی، تجربه چندنفره آن بود. حتی تا به امروز، PvP بازی یکی از نقاط اوج کل مجموعه و کارنامه فرام‌سافتور به‌شمار می‌رود. این یکی از آن بازی‌هایی‌ است که کیفیت آن زمانی مشخص می‌شود که آن را با بازی‌هایی خارج از همین سری مقایسه کنید.

Days Gone

سونی هنگام معرفی دیز گان آن را به‌عنوان بازی زامبی‌محور اصلی خود عرضه کرد. زمانی که دیز گان منتشر شد، بازار مملو از بازی‌های زامبی‌محور بود و همین باعث شد بسیاری از بازیکنان آن را نادیده گرفته و سراغ عناوین دیگر بروند.

با اینکه بازی در نهایت حدود ۷ میلیون نسخه فروش داشت، اما در مقایسه با سایر عناوین پرهزینه سونی، عقب افتاد. بازیکنان و منتقدان، از تکراری بودن ساختار مراحل و فعالیت‌های جهان‌باز آن گلایه داشتند. با این حال، کمتر تجربه‌ای در دنیای بازی‌ها وجود دارد که بتواند لذت ناب و هیجان عبور از میان انبوه زامبی‌ها را مانند دیز گان منتقل کند. یکی از ویژگی‌های جالب بازی، هوش مصنوعی غیرقابل پیش‌بینی زامبی‌هاست که مثل موجی در برابر بازیکن عمل کرده و هر برخوردی را منحصربه‌فرد می‌سازد. این بازی، اکنون با به‌روزرسانی‌های فراوان، به تجربه‌ای بسیار بهتر تبدیل شده و طرفداران وفاداری برای خود دست‌وپا کرده است.

Dishonored 2

به هر دلیلی، بازی‌های استودیوی آرکین (Arkane Studios) معمولا فروش فوق‌العاده‌ای ندارند. اما درباره دیس‌آنرد ۲، فاصله‌ی میان فروش تجاری و تحسین منتقدان به شکل قابل‌توجهی زیاد بود. با اینکه این بازی یکی از بهترین عناوین مخفی‌کاری تاریخ لقب گرفته، اما نتوانست مخاطبان زیادی را مانند نسخه اول خود جذب کند.

دیس‌آنرد ۲ تجربه‌ی مخفی‌کاری و شبیه‌ساز تعاملی نسخه‌ی اول را به‌طرزی چشمگیر توسعه می‌دهد. بازیکنان می‌توانند بازی را با رویکردی کم‌آشوب یا پرآشوب پیش ببرند. در صورت کشتن تعداد زیادی از دشمنان، پایان‌بندی‌ها، دیالوگ‌ها و تعاملات بازی به‌طور معناداری تغییر می‌کنند. البته، از آنجا که این بازی ذاتا مخفی‌کارانه است، به‌راحتی می‌توان آن را بدون هیچ قتلی و حتی بدون دیده شدن به پایان رساند.

ابزارهایی که بازی برای رسیدن به هر نوع رویکردی در اختیار شما می‌گذارد، گاهی واقعا عجیب و غریب هستند. از توقف زمان گرفته تا تسخیر موش‌ها و جابه‌جایی اشیاء با ذهن، تنها بخشی از قابلیت‌هایی هستند که در دیس‌آنرد ۲ در اختیار بازیکن قرار می‌گیرد.

Mad Max

برخلاف دیس‌آنرد ۲، بازی مد مکس نه برای بهترین بازی سال نامزد شد و نه در زمان عرضه با استقبال ویژه‌ای از سوی منتقدان روبه‌رو گردید. در واقع، هنگام انتشار تقریبا کسی متوجه وجود این بازی هم نشد؛ اتفاقی که باعث فروش ضعیف بازی شد. به‌خصوص اینکه این عنوان در همان روزی منتشر شد که متال گیر سالید ۵ (Metal Gear Solid V) عرضه شد.

اما چند سال بعد، مد مکس با طراحی متنوع و جذاب جهان خود و مبارزات هیجان‌انگیز ماشین‌محور، طرفداران وفاداری پیدا کرد و به عنوان یک اثر کلاسیک در میان برخی از بازیکنان جای گرفت.

Batman: Arkham Knight

در دورانی که راک‌استدی (Rocksteady) چیزی جز شاهکار تولید نمی‌کرد، انتظار برای آرکام نایت به اوج خود رسیده بود. تریلر اولیه به‌خوبی زمینه‌سازی می‌کرد و امکان رانندگی آزاد با بت‌موبیل در سطح شهر آرزویی بود که بازیکنان از زمان آرکام اسایلم (Arkham Asylum) در سر داشتند.

مانند مد مکس، این بازی نیز مبارزات ماشینی را در کنار مبارزات تن‌به‌تن روان که راک‌استدی به آن مشهور بود، ارائه می‌داد. با این حال، برخی بازیکنان بخش‌های بت‌موبیل را به‌خاطر کنترل نه‌چندان روان آن مورد انتقاد قرار دادند، موضوعی که باعث دلسردی بخشی از هواداران شد. با این‌حال، بسیاری از طرفداران نسخه‌های قبلی معتقدند آرکام نایت نه‌تنها کیفیت آن‌ها را حفظ کرده بلکه با داستان‌پردازی غنی‌تری که به ژرفای روان بتمن می‌پردازد و در طول مسیر پر از پیچش‌های داستانی‌ست، حتی فراتر از آن‌ها رفته است.

Prey (2017)

بسیاری از بازیکنان با شنیدن شایعاتی درباره‌ی بازسازی نسخه‌ی کلاسیک پری محصول ۲۰۰۶ از استودیوی هیومن هد (Human Head Studios) هیجان‌زده شدند. اما آن‌چه دریافت کردند، یک شبیه‌ساز تعاملی پیچیده از سوی سازندگان دیس‌آنرد بود.

چه تغییر مسیر بازی دلیل فروش کم آن باشد، چه انتشار دیرهنگام نقدها، در هر صورت، Prey فروش چندانی نداشت. اما امروز، این بازی به‌راحتی یکی از پویاترین شبیه‌سازهای تعاملی محسوب می‌شود. ایستگاه فضایی در حال تغییر بازی، طراحی مراحل منحصربه‌فرد و فضاسازی کم‌نظیری که در کمتر عنوانی می‌توان آن را پیدا کرد.

Alien: Isolation

یکی از مشهورترین بازی‌های سری Alien، با وجود نقدهای منفی برخی از منتقدان برجسته، تجربه‌ای منحصربه‌فرد در ژانر وحشت ارائه می‌دهد که بسیاری از بازیکنان آن را نادیده نگرفتند. امروز این عنوان به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین بازی‌های ترسناک دو دهه‌ی اخیر شناخته می‌شود.

استفاده‌ی ماهرانه از تنش و احساس تعقیب دائمی در فضای تاریک و متروک یک ایستگاه فضایی، بازی را به تجربه‌ای شدیداً پرتنش تبدیل کرده است. برخلاف بسیاری از بازی‌ها، بیگانه: انزوا شما را به پنهان شدن و فرار تشویق می‌کند، نه مبارزه. شاید آن زمان منتقدین چندان مهربان نبودند، اما با گذر زمان، بازی در میان طرفداران ژانر وحشت و بقا جایگاهی استوار پیدا کرده است.

Bulletstorm

در روزگاری که گیرز آو وار (Gears of War) فروش بی‌سابقه‌ای داشت، کلیف بلزینسکی (Cliff Bleszinski) با بولت‌استورم وارد میدان شد. با وجود پیشینه‌ی چشم‌گیر سازندگان، این شوتر پرهیجان نتوانست در میان بازیکنان جایگاه شایسته‌ای پیدا کند.

بسیاری نسخه‌ی نامناسب رایانه‌ای را دلیل ناکامی آن می‌دانند، اما تبلیغات اغراق‌آمیز و بودجه‌ی بالای آن نیز بی‌تأثیر نبود. با این حال، امروز بسیاری از بازیکنان از گیم‌پلی رضایت‌بخش آن شگفت‌زده می‌شوند. بازی سرعت بیشتری نسبت به گیرز دارد و برخی از سلاح‌های آن کاملا دیوانه‌وار هستند، از جمله اسلحه‌ای که توپ‌های پرشی شلیک می‌کند.

Murdered: Soul Suspect

این بازی پیش‌تر هم در فهرست عناوینی قرار گرفت که بازیکنان زیادی آن را خریدند اما تجربه‌اش نکردند. اما باید گفت که جذابیت آن فقط به قیمت پایینش محدود نمی‌شود. این بازی یک اثر معمایی جنایی است که از زاویه‌ی دید روح مقتول روایت می‌شود. این ایده‌ی نوآورانه در طول بازی با خلاقیت‌هایی قابل‌توجه دنبال می‌شود، تبدیل قابلیت‌هایی مانند تسخیر و تله‌پورت به ابزارهای کارآگاهی از جمله آن‌هاست. نقدهای متوسط و مدت زمان کوتاه بازی مانع دیده شدن آن شدند، اما Murdered: Soul Suspect در میان طرفداران عناوین کارآگاهی، به‌خاطر ایده‌ی جالبش، جایگاه خاصی پیدا کرده است.

Metal Gear Solid 2

امروزه شاید تصورش سخت باشد، اما در زمان انتشار متال گیر سالید ۲، انتقادات فراوانی به آن وارد شد. عبارت‌هایی نظیر «اسنیک کجاست؟» و «چرا دارم با این شخصیت ناشناخته بازی می‌کنم؟» در فروم‌های اولیه‌ی اینترنتی فراوان دیده می‌شد. شاید دومین قسمت از یک مجموعه زمان مناسبی برای یک چرخش عظیم روایی نبود، اما بدون شک همین تغییر جهت باعث شد داستان بازی بسیار پیچیده‌تر و جالب‌تر شود. حضور رایدن (Raiden) که در واقع بازتابی از نفوذ اسنیک در نسخه‌ی اول بود، اولین قطعه از پازل روایی است که تا به امروز همتا ندارد.

Quantum Break

امروزه رمدی (Remedy) به‌عنوان سازنده‌ی محبوب الن ویک ۲ (Alan Wake 2) شناخته می‌شود و طرفداران بی‌صبرانه در انتظار پروژه‌ی بعدی این استودیو هستند. اما در سال ۲۰۱۶، کوانتوم بریک، اثر خلاقانه و جذاب رمدی، از چشم بسیاری از بازیکنان دور ماند. شاید جهان بازی هنوز برای پذیرش عنوانی پرهزینه با یک سریال لایواکشن داخلی آماده نبود. یا شاید انتشار انحصاری روی کنسول نسبتا ناموفق ایکس باکس وان (Xbox One) عامل این بی‌توجهی بود. با این حال، ایده‌ی خلاقانه و گیم‌پلی روان و جذاب بازی هنوز هم برای کسانی که آن را تجربه کرده‌اند تحسین‌برانگیز است.

Watch Dogs

با اینکه اولین بازی واچ داگز فروش نسبتا خوبی داشت و دو دنباله و حتی یک کمیک اقتباسی از آن تولید شد، اما نسخه‌ی اولیه در زمان انتشار با نارضایتی گسترده‌ای از سوی بازیکنان روبه‌رو گردید. واچ داگز در تریلرها به‌عنوان یک تجربه‌ی نسل بعدی واقعی معرفی شد، اما گرافیک نهایی آن به‌مراتب ضعیف‌تر از وعده‌های اولیه بود.

مشکلات گرافیکی و باگ‌های متعدد، واچ داگز را به نماد تبلیغات اغراق‌آمیز بدل کرد و از آن زمان، بازیکنان به وعده‌های پیش از انتشار شک بیشتری دارند. حالا، پس از سه نسخه، بسیاری از طرفداران خواهان بازگشت به حال‌وهوای تاریک و سنگین نسخه‌ی اول هستند. به‌خصوص آن‌که ابزارهای هک گسترده و منحصر‌به‌فرد این بازی، در زمان خود بی‌نظیر بود و هنوز هم در ذهن طرفداران باقی مانده است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی