ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سریال

نقد سریال The Last of Us فصل دوم | قسمت دوم

آن‌چه نباید از راه رسید!

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی | ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۱۳:۰۰

قسمت دوم از فصل دوم سریال The last of us به تازگی منتشر شد و باری دیگر ثابت کرد که این سریال فراتر از یک اقتباس ساده ویدیو گیمی است. این قسمت به طور گسترده با استقبال زیاد تماشاگران روبه رو شد و در عین حال توانست باری دیگر عواطف انسانی گیمر‌هایی که از داستان خبر داشتند را درگیر کند.

فصل دوم سریال The last of us همان چیزی است که از اقتباس یکی از بهترین و کامل‌ترین بازی‌های ویدیویی انتظار می‌رفت. این سریال به خوبی بلد است که شخصیت‌های عمیقش را به دل مخاطب خود نزدیک کند و کاری کند تا مخاطب عملا شخصیت‌ها را بفهمد و با آن‌ها احساس نزدیکی کند. در ادامه این مقاله با نقد فصل دوم سریال The Last of us همراه ویجیاتو باشید.

کشمکش درونی شخصیت ابی

افتتاحیه قسمت دوم به شخصیت ابی اختصاص دارد. همان راهرو تاریک با نور قرمز که پیش از این گیمر‌ها بارها در بازی دیده بودند. سریال در این قسمت حتی بیشتر از خود بازی تلاش می‌کند تا شخصیت ابی را منطقی و قابل قبول نشان دهد. 

بخوانید: تمامی ایستراگ‌ها و جزئیات فصل دوم سریال The Last of Us تا پایان قسمت دوم

در سکانس افتتاحیه، ابی در یک خواب قرار دارد و در این خواب درحال عبور از راهرو بیمارستان به سمت اتاقی است که پدر او در آن کشته شده است. او در این سکانس با نسخه دیگری از خودش روبه رو می‌شود. این سکانس به طرز جالبی سعی در نمایش کشمکش درونی شخصیت ابی دارد. طبق این سکانس، ابی همچنان تلاش می‌کند تا مرگ پدرش را به صورت ناخودآگاه انکار کند.

بیایید کلی‌تر به قضیه نگاه کنیم؛ در اصل خالقان سریال تلاش می‌کنند داستان را در یک حد تعادل روانی و اخلاقی قرار دهند. اگر از جمله مخاطبانی باشید که اولین مواجهه شما با این داستان، سریال لست آو آس باشد و بازی آن را تجربه نکرده باشید، باید بدانید که شخصیت ابی در بازی با‌ وجود تلاش سازندگان برای منطقی نشان دادنش بسیار برای گیمر‌ها منفور واقع شد و حتی یکسری از آن‌ها به صداپیشه این شخصیت در فضای مجازی حمله کردند.

بخوانید: سریال «آخرین بازمانده از ما» به سطح جدیدی رسید

حال در این سریال سازندگان فرصت داشتند تا به گیمر‌ها وجوه دیگر این شخصیت را نشان دهند تا کار خشن او در پایان قسمت دوم بیشتر از قبل منطقی‌تر جلوه کند. جلوتر در مورد آن سکانس نمادین صحبت خواهیم کرد.

شهر جکسون، نماد امید و بقا

یکی از عناصر دیگری که زیاد در بازی قابل توجه نبود و در سریال بیشتر به آن پرداخته شده، شهر جکسون است. شهری که در دنیای خطرناک آخرالزمانی ساخته شده و توانسته به پیشرفت زیادی در طول سال‌ها برسد. این شهر مانند یک شخصیت جدا در سریال حضور پیدا کرده است.

چنین حسی زمانی منتقل می‌شود که ابی و همراهان او از بالای کوه به شهر نگاه می‌کنند. هر کدام به صورت جداگانه از شدت پیشرفت این شهر تعجب خود را ابراز می‌کنند. این سکانس یک حس افتخار خاصی را در مخاطب ایجاد می‌کند؛ حسی که در پایان قسمت شدیدا تحت تاثیر قرار می‌گیرد. در واقع سریال از یک ساختار علت معلولی در این قسمت استفاده کرده است و انگار همه چیز دقیق سر جای خودش قرار دارد. 

نیمه اول قسمت دوم، موضوعات و عناصری را می‌کارد که همگی به بهترین شکل در نیمه دوم برداشت می‌شود. از سکانس افتتاحیه ابی گرفته که در حال کشمکش است، تا سکانس نشان دادن شهر پر ابهت جکسون از نمای بالا.

بهبود رابطه الی و جوئل

در بازی The Last of us part 2 مخصوصا در چپتر اول، آنچنان رابطه الی و جوئل مورد توجه قرار نمی‌گرفت و صرفا می‌دانستیم که به دلیل اتفاقات قسمت اول بازی، الی به شدت از جوئل عصبانی است و از او دوری می‌کند. بعد‌ها در فلش بک‌ها، نشان داده می‌شد که در طول پنج سال، رابطه آن‌ها چه فراز و نشیبی داشته است.

در  قسمت دوم سریال ما شاهد بهبود رابطه این دو نفر و تلاش الی برای بخشیدن جوئل هستیم. بازهم سریال تلاش می‌کند با ساختار بندی عمیق خود، به جزئیات احساسات دو شخصیت اصلی بپردازد تا در پایان، مخاطب احساس همدردی بیشتری را تجربه کند.

در سکانس مکالمه جسی و الی، مخاطب متوجه ضعف الی نسبت به جوئل می‌شود. الی واقعا به جوئل به چشم یک پدر نگاه می‌کند؛ پدری که همه جوره از او محافظت می‌کند. در واقع الی جوئل را به شکل یک قدرت محض می‌بیند، قدرتی که صرفا با چند ضعف جزئی تمام نمی‌شود. بنابراین اینجا بازهم سریال با نزدیک کردن شخصیت‌ها به مخاطبان، تلاش می‌کند عواطف را تحت تاثیر قرار دهد.

طوفان؛ نماد حادثه

تعلیق یعنی قبل از رخ دادن یک حادثه یا مجموعه‌ای از حوادث، از طریق روشی مخاطب را مطلع کنیم. طوفان در قسمت دوم سریال The Last of us چنین کارکردی دارد. در واقع سریال هشدار می‌دهد که اوضاع تحت کنترل نیست و قرار است آشوب بزرگی را شاهد باشید. ما در این لحظه شاهد رخ دادن دو حادثه بزرگ هستیم؛ از یک طرف یک گله عظیم در حال نفوذ به شهر جکسون است و از طرفی دیگر ابی درحال کشاندن جوئل و دینا به سمت کلبه دوستانش است.

بازهم اشاره می‌کنم که این قسمت از سریال، یکی از ساختارمند‌ترین قسمت‌های سریال است. طوفان در واقع یک پل عبور از سمت روشنایی به تاریکی است. طوفان مثل یک نقطه عطف عمل می‌کند، مرزی است بین نیمه اول قسمت که کارگردان شروع به کاشتن بذر‌های درام کرد و نیمه دوم که تک تک این بذر‌ها را به بهترین شکل برداشته کرد.

با شروع طوفان، اکشن سریال نیز فعال شد و ما شاهد سکانس‌های به شدت هیجان انگیز هستیم. اینجا متوجه می‌شویم که کارگردان سریال به فرمول موفقی برای اقتباس از بازی‌های ویدیویی رسیده است و توانست تا همان حس و حال جذاب بازی را وارد سریال کند. این بسیار امیدوارانه است.

فاز جدید مبتلا‌یان

یکی از نکات قابل توجه قسمت دوم، پیشرفت عجیب و چشم‌گیر زامبی‌ها نسبت به فصل قبلی است. گویا سازندگان با تصمیم قبلی تلاش کردند تا خطر زامبی‌ها را بیشتر از قبل نشان دهند. در این قسمت ما شاهد کار تیمی زامبی‌ها هستیم؛ به شکلی که انگار با روشی با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و برای حمله و نابودی برنامه ریزی می‌کنند.

چنین چیزی مخاطب را نسبت به آن چیزی که قرار است در ادامه سریال از زامبی‌ها ببیند آگاه می‌کند. ما قطعا در ادامه بیشتر شاهد این هوش عجیب زامبی‌ها باشیم. به خصوص اینکه در قسمت قبلی استاکر‌ها معرفی شدند و ظاهرا برخلاف فصل قبلی این فصل زامبی‌ها تبدیل به یک نیروی شرور بزرگ می‌شوند

اکشن جولان می‌دهد!

بعد از تمام شدن فصل اول، مخاطبان تا حدودی از محدود بودن اکشن سریال ناراضی بودند؛ حتی عوامل هم این موضوع را بیان کردند و گفتند سعی داشتیم تا در کمترین زمان ممکن، تحول شخصیت‌ها را نشان دهیم. حال که تایید شد احتمالا فصل سوم و چهارمی هم برای ارائه روایت داستان بازی The last of us part 2 وجود دارد، فضای کافی برای ارائه اکشن‌های بیشتر وجود خواهد داشت.

قسمت دوم فرضیه بالا را به خوبی تایید می‌کند. در این قسمت اکشن و فضای دنیای گیم قربانی سرعت در داستان گویی نمی‌شود. قسمت دوم علاوه بر الهام از اکشن بازی برای ساختن سکانس‌های هیجان انگیز، نوآوری‌های دیگری نیز دارد. سکانس بیرون آمدن مبتلا‌ها از زیر برف نمونه‌ای از این نوآوری است. سکانس رد شدن ابی از کنار فنس نیز از جمله تضمین‌هایی است که ثابت می‌کند این فصل قرار است اکشن منحصر به فردی داشته باشد که مستقیما از دل بازی بیرون آمده است. 

درگیری‌های بین شهر جکسون و مبتلا‌ها نیز یکی از بهترین سکانس‌های این قسمت است. این سکانس سرشار از مفهوم بقا است. کسانی که چندین سال تلاش کردند تا در دنیای آخرالزمانی زنده بمانند، اکنون با هجوم ناگهانی دشمنان چندین ساله خود مواجه شدند. سریال به چرخه بی رحم آخرالزمانی وفادار می‌ماند؛ اینکه هر لحظه خطر بزرگی در کمین است و می‌تواند همه چیز را نابود کند.

دنیای قصه مانند یک شخصیت جدا است

یکی از بهترین سکانس‌های این قسمت، لحظه تعقیب جوئل و دینا توسط ابی و افتادن گله دنبال ابی است. این سکانس در عین حال یک پیرنگ اخلاقی را هم نیز وارد قصه می‌کند. از وقتی که ابی تصمیم می‌گیرد جوئل و دینا را تعقیب کند تا مطمئن شود آن‌ها کی هستند، دنیای سریال تلاش کرد تا جلوی او را بگیرد. 

سکانس بیرون آمدن مبتلا‌ها از زیر برف به خوبی نشان داد که تصمیم ابی درست نیست؛ اما وقتی ابی انقدر مصمم به انجام اینکار بود، گویا دنیای سریال این را قبول کرد و ابی را سر راه جوئل قرار داد تا کارش را تمام کند.

از طرفی وقتی ابی همراه با جوئل و دینا وارد محیط کلبه می‌شوند، دوستان ابی هم تلاش می‌کنند او را منصرف کنند؛ اما وقتی باز شدت خشم او را می‌بینند ساکت می‌مانند. با این حال به سادگی می‌شود متوجه شد که هیچکس جز خود ابی مایل به رخ دادن چنین حادثه‌ای نیست. در‌ واقع همه چیز در دنیای سریال بر علیه ابی است و ابی باز می‌خواهد کار خود را انجام دهد. این یعنی ابی تصمیمش را گرفته و هیچ چیز نمی‌تواند جلودارش باشد.

وداع غم انگیز

و اما می‌رسیم به اصلی‌ترین سکانس قسمت دوم سریال، سکانس وداع غم انگیز و جان سوز با شخصیت دوست داشتنی جوئل. این سکانس تا حدودی خیلی زیادی شبیه به منبع اقتباس خود بازی The Last of us Part 2 بود. اصلی‌ترین عنصر در این سکانس چه برای کسانی که بازی را انجام دادند و چه کسانی که اولین باز شاهد آن هستند، تعلیق بود. 

بازی بازیگران و اکت چهره آن‌ها به خصوص هنرنمایی بی نظیر پدرو پاسکال، ستون اصلی این تعلیق است. ما در این سکانس شاهد بی میلی دوستان ابی برای رخ دادن آن اتفاق کلیدی هستیم. این مخاطب می‌رساند که قرار است یک بی رحمی شدید را شاهد باشیم، بی رحمی که حتی دل خود شخصیت‌های منفی را نیز می‌لرزاند. 

از طرفی سکوت مداوم جوئل، بار احساسی سکانس را چندبرابر می‌کند. جوئل در این مرحله تقدیر خود را قبول می‌کند و هیچ اعتراضی نسبت به آن ندارد. چه چیزی جوئل سرسخت را انقدر ضعیف کرده است؟ بله خراب شدن رابطه‌اش با الی. در واقع جوئل دوبار دختر خود را از دست؛ از طرفی هم با کمک تراپیست و هم با حرف‌های ابی متوجه شد که اشتباهات زیادی را مرتکب شده است.

بخوانید: انواع موجودات آلوده در سریال The Last of Us

جوئل این اشتباهات را قبول می‌کند و خودش قبل از اینکه ابی او را بکشد، مجازاتش را پذیرفت؛ آن هم درحالی که از اشتباهات خود پشیمان نیست. پدرو پاسکال در عین حال توانست چندین احساس مختلف را در همین سکانس به مخاطب ارائه دهد. 

با رسیدن الی به موقعیت در یک لحظه همه چیز تغییر می‌کند؛ الی به شکل دستوری از جوئل می‌خواهد که بلند شود. در این لحظه الی شدیدا خواستار قدرت جوئل است. او تحمل دیدن آن مرد قوی را به آن شکل نداشت و سعی داشت جوئل قدرتمند را بیدار کند. جوئل با دیدن چهره ملتمسانه الی تلاش می‌کند از روی زمین بلند شود اما ابی کار او را تمام می‌کند.

در لحظات پایانی این سکانس، نگاه خشم آلود الی را به تک تک آدم‌های حاضر در صحنه مشاهده می‌کنیم. گیمر‌ها به شکل ناخودآگاه شروع به تصویر سازی می‌کنند اما بینندگان تازه چیزی جز یک وعده انتقام نمی‌بینند. انتقامی که قرار است آشوب بزرگی در دو طرف ایجاد کند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی