
بازیهای جنجالبرانگیزی که باعث دودستگی طرفداران شدند
عاملان فتنه!

یکی از چالشهای جدی برای سازندگان بازیهای ویدیویی این است که تا جای ممکن تمام طرفداران خود را راضی نگه داشته و جلوی دودستگی جامعهی بازیکنان را بگیرند. اما بعضی از بازیها به خاطر تغییرات بزرگ در داستان، گیمپلی یا حتی هسته کلی فرنچایز، باعث اختلاف نظرهای جدی میان گیمرها شدند؛ تا جایی که بخشی از طرفداران قدیمی از بازی دل کندند و بازیکنان جدیدتری جایگزین آنها شدند. در این مطلب قرار است با هم نگاهی بیندازیم به ۱۰ عنوانی که بیش از هر بازی دیگری، باعث دودستگی بین طرفداران فرنچایز خود شدند. با ویجیاتو همراه باشید.
DOOM 3

لیست را با یکی از خاصترین نسخههای سری دووم، یعنی قسمت سوم این سری آغاز میکنیم. این بازی در جهانی متفاوت از خط اصلی سری دنبال میشود و برخلاف باقی نسخهها که بازیکن را در برابر سیل عظیمی از دشمنان قرار میدهند، مسیر تاریکتر و ترسناکتری را دنبال میکند. تمرکز بازی بیشتر روی داستانگویی و المانهای بقا و وحشت بود. اگرچه دووم ۳ بازی بدی نیست، اما بسیاری از طرفداران از این تغییرات ناراضی بودند. حتی برخی به دلیل حضور کم بازیکن در فضای جهنم و اجبار به حل معماهایی مانند درها و گاوصندوقها و در کل ریتم کندتر بازی انتقاد داشتند. یکی دیگر از مکانیزمهای عجیب بازی، سیستم چراغقوه بود. در این سیستم، بازیکن میتوانست یا از این ابزار برای روشن کردن محیط استفاده کند یا سلاح خود را در دست بگیرد. اعتراض بازیکنان نسبت به این مکانیزم آنقدر شدید بود که در نسخه BFG Edition، سازندگان این سیستم را حذف کرده و امکان استفاده از چراغقوه در کنار سلاح را به بازی اضافه کردند.
Resident Evil 6

بیراه نیست اگر Resident Evil 6 را یکی از جنجالیترین بازیهای تاریخ بدانیم. اثری که هیجان زیادی برای انتشار آن به وجود آمد، اما خروجی نهایی آن با آنچه طرفداران انتظار داشتند فرسنگها فاصله داشت. رزیدنت اویل 6 یک بازی تمام اکشن با تمرکز ویژه روی تجربه کوآپ بود و به همین دلیل بسیاری از طرفداران نسخههای کلاسیک از تجربه آن شاکی شدند و کپکام را به دور شدن از ریشههای خود محکوم کردند. بازی به طور کلی از فضاهای ترسناک فاصله گرفته بود و بازیکن بیشتر زمان خود را در محیطهایی پرزرق و برق و نسبتاً بزرگ میگذراند. فضاهای مرموز و ترسناک که در قسمتهای نخستین سری وجود داشت، تقریباً در این بازی دیده نمیشد. البته چنین اختلافاتی در قسمتهای قبلی هم وجود داشت؛ برای مثال، اعتراضات طرفداران به تبدیل شدن زامبیها به ارتشی موتورسوار یا دست به اسلحه شدن آنها قابل توجه بود. خوشبختانه کپکام این روزها بیشتر به ریشههای خود و طرفداران قدیمی سری احترام میگذارد و حضور ریمیکهای با کیفیت قسمتهای نخستین در کنار آثاری مثل Village برای طرفداران جدیدتر، به خوبی اختلافات میان طرفداران را کمرنگ کرده است.
Final Fantasy 13 & 15

راستش را بخواهید، طرفداران سری فاینال فانتزی گاهی بیش از حد سنتی عمل میکنند و همین موضوع باعث شده که میان نسل جدید هواداران و بازیکنان قدیمیتر همیشه بحث وجود داشته باشد. بسیاری از بازیکنان قدیمی با جهانسازی قسمت سیزدهم، تغییرات بنیادی در گیمپلی نوبتی بازی، روند خطیتر آن نسبت به نسخههای قبلی و البته داستان پیچیدهاش مخالفت داشتند. به همین دلیل، این بازی شدیداً طرفداران را به دو دسته تقسیم کرد. ماجرا با انتشار قسمت پانزدهم که گیمپلی بازی را به یک تجربه هک اند اسلش جهان باز تبدیل کرده بود، بدتر شد و آتش خشم طرفداران گیمرهای کلاسیک سری دوباره شعلهور گشت. راستش، هم قسمت سیزدهم و هم قسمت پانزدهم از آثار فوقالعاده جذابی هستند که از نظر روایت و به تصویر کشیدن یک جهان غنی و زیبا، عالی عمل کردهاند. بیشتر اختلافات میان طرفداران را میتوان به تفاوت سلیقه نسلهای مختلف ربط داد که در این نسخه بهخصوص بهطور محسوسی خود را نشان داده است!
The Last of Us Part II

با انتشار فصل دوم سریال لست آو آس، موجی از نظرات منفی برخی از طرفداران نسبت به داستان قسمت دوم دوباره به سوی سریال روانه شد. اما ریشه اصلی این اختلافنظرها در رابطه با بازی چیست؟ بسیاری از طرفداران با تجربه بازی در نقش الی و حذف جوئل از مسیر گیمپلی مخالف بودند، برخی دیگر پایانبندی بازی را غیرقابل قبول میدانستند و تعدادی از آنها مراحلی که بازیکن در نقش ابی قرار میگیرد را بیش از حد طولانی و حتی اعصابخردکن میدانستند. جالب است بدانید که در مقابل، گروه دیگری از طرفداران The Last of Us Part 2 را به مراتب از بازی اول بهتر میدانند و هیچگاه از موضع خود عقبنشینی نمیکنند. حتی بسیاری از طرفداران به هنگام انتشار بازی، به صفحات فروش و سایتهایی مثل متاکریتیک حمله کردند و بازی را با نمرات بسیار منفی بمباران کردند، تا یکی از جنجالیترین اتفاقات سال 2020 در دنیای گیم رقم بخورد.
Assassins Creed Origins

جنگی که بر سر Assassin's Creed Origins آغاز شد، همچنان ادامه دارد و به نظر میرسد که آتش آن حالا حالاها خاموش نخواهد شد. این که بسیاری از طرفداران بر این عقیده بودند که سری اساسینز کرید بعد از سیندیکیت نیازمند تغییر اساسی بود، قابل انکار نیست، اما وقتی یوبیسافت تصمیم گرفت هسته اصلی بازی را از یک تجربه مخفیکاری و ماجراجویی به یک اثر اکشن نقشآفرینی تبدیل کند، برخی از طرفداران قدیمی از تغییرات به وجود آمده حسابی عصبانی شدند و این ویژگیهای جدید را برخلاف ماهیت کلی سری میدانستند. چه اوریجینز و چه سایر قسمتهای نقشآفرینی این سری، بخشهای ناگفته و بسیار مهمی از جهان بازی را روایت کردند و جهانهای گسترده و جذابی را به تصویر کشیدند و حتی فروش فوقالعادهای را تجربه کردند، اما هنوز هم برخی از طرفداران از این تغییرات ناراضی هستند و به نظر میرسد انتشار آثاری همچون Mirage هم نتوانسته نظر آنها را تغییر دهد.
Dragon Age: The Veilguard

سری Dragon Age تا به حال بارها باعث ایجاد چنددستگی میان طرفداران خود شده است. نسخه The Veilguard جدیدترین بازی این سری است که یکی از بزرگترین بحثهای جنجالی اینترنت و فضای مجازی را رقم زد. این بازی به شکلی جسورانه تلاش داشت تا گیمپلی خود را به سمت تجربهای اکشنتر و سریعتر سوق دهد. همچنین تلاش سازندگان در استفاده از فضاسازی رنگارنگتر و حضور شخصیتهایی مانند Taash، باعث شد بسیاری از طرفداران سری آن را به دور شدن از ریشههای خود محکوم کنند و آن را یکی از جدیدترین آثار پیرویکننده از موج Woke بدانند. الکترونیک آرتز پس از انتشار بازی اعلام کرد که تعداد بازیکنانی که به تجربه بازی پرداختهاند، نصف آن چیزی بوده که انتظار داشتهاند. اگرچه نقدهای بازی عمدتاً مثبت بود و توانست نمره ۸۲ را از سایت متاکریتیک کسب کند، اما نقدهای منفی ثبتشده توسط طرفداران در فروشگاههای مختلف کاملاً نشاندهنده خشم بازیکنان و دودستگی آنها است.
Diablo III

بیراه نیست اگر سری Diablo را یکی از محبوبترین فرنچایزهای تاریخ روی پلتفرم PC بدانیم که جامعهی طرفداران سرسخت و پیگیری برای خود رقم زده است. با این حال، انتشار Diablo III به آن شکلی که بلیزارد انتظار داشت، رضایتبخش نبود. یکی از مهمترین تغییرات این نسخه، حرکت به سمت تجربهای کاملاً آنلاین بود. جالب است بدانید که بلیزارد بهمنظور کسب درآمد بیشتر، سیستم Auction House را معرفی کرد تا بازیکنان بتوانند آیتمهای خود را با پول واقعی خرید و فروش کنند و این در حالی است که در این نسخه برخی از مکانیزمهای بازی سادهتر شدند تا بازیکنان بیشتری جذب بازی شوند. این تغییرات باعث شد تا طرفداران قدیمی به شدت از این حرکت بلیزارد ناراضی باشند و استودیوی محبوب خود را به ارائه تجربهای Pay to Win متهم کنند. با این حال، بسیاری از بازیکنان جدید به راحتی جذب بازی شدند و از آن لذت بردند.
Call of Duty Advanced Warfare

شاید یکی از مظلومترین بازیهای سری Call of Duty را بتوان Advanced Warfare دانست؛ تجربهای آیندهنگرانه که برای اولین بار Exoskeletonها را معرفی کرد. این اسکلتهای سایبری به بازیکن اجازه میدادند از جتپک استفاده کند، در هوا شلیک کند، از دیوار بالا برود و به تکنولوژیهای نوین دسترسی داشته باشد. داستان بازی هم بد نبود و کوین اسپیسی تمام تلاشش را کرد تا یکی از آنتاگونیستهای جذاب سری را به تصویر بکشد. با این حال، طرفداران قدیمی به مانورهای هوایی بیش از حد در بخش آنلاین اعتراض داشتند و از فضای آیندهنگرانه راضی نبودند. همین باعث شد Advanced Warfare زودتر از آنچه انتظار میرفت به فراموشی سپرده شود.
Fallout 4

بازیهای بتسدا همیشه بین طرفداران قدیمی و جدید خود ایجاد دودستگی کردهاند و این موضوع، به نوعی به بخشی از هویت فرنچایزهای این استودیو تبدیل شده است. اما اوج این انتقادات را میتوان هنگام انتشار Fallout 4 پیدا کرد؛ جایی که برخی طرفداران قدیمی، بازی را به سادهسازی بیش از حد و تمرکز زیاد بر اکشن متهم کردند. در حالی که سیستم تیراندازی بهبود یافته، دنیای گسترده و مکانیزم ساختوساز بازی باعث جذب بازیکنان جدید شد، منتقدان وفادار سری از کاهش عمق نقشآفرینی، مخصوصاً در انتخابهای داستانی و شخصیسازی شخصیت، شدیداً ناراضی بودند. برخلاف نسخهای مانند New Vegas که بازیکن میتوانست سرنوشت خود و جهان اطرافش را بهطور کامل تغییر دهد و عضو گروهها و فرقههای مختلف شده و حسابی روی پایان بازی تاثیر بگذارد، Fallout 4 تجربهای محدودتر و هدایتشدهتر ارائه میداد این مکانیزمها را تا حد ممکن سادهسازی کرد.
Overwatch 2

شاید حضور نام Overwatch 2 در این لیست برایتان عجیب باشد؛ مخصوصاً وقتی میبینیم که این بازی هنوز هم روی پلتفرمهایی مثل توییچ استریمهای شلوغی دارد و تعداد بازیکنانش مدام در حال افزایش است. اما واقعیت این است که بسیاری از طرفداران قدیمی، بعد از انتشار نسخه دوم، قید این بازی را زدهاند. امروز بخش بزرگی از جامعه بازیکنان Overwatch 2 را گیمرهای جدید تشکیل میدهند؛ نه کسانی که با نسخه اول خاطره داشتند.
بلیزارد در Overwatch 2 تغییرات بزرگی اعمال کرد. بازی از تجربهای۶ در برابر ۶ به اثری ۵ به ۵ تبدیل شد، لوتباکسهای رایگان حذف شدند و اسکینهایی که قبلاً از طریق این لوتباکسهای رایگان به دست میآمدند، حالا با قیمتهای سرسامآور به فروش میرسند. بسیاری از هیروها هم از پایه بازطراحی شدند؛ مثلاً Doomfist که یک مبارز محبوب بود، تبدیل به تانک و عملاً نرف شد. شخصیت Mei هم که همیشه با قابلیت فریز کردن شناخته میشد، حالا فقط میتواند سرعت دشمنان را کم کند و دیگر آن حالت یخزدن جذاب را ندارد.
در کنار همه اینها، ایدهی بخش داستانی بازی که خیلیها منتظرش بودند، بهکلی کنار گذاشته شد و رویدادهای ویژهی بازی تقریباً به همان چیزی که در نسخه اول دیده بودیم محدود شدند. همه اینها را بگذارید کنار رایگان شدن بازی و ورود انبوهی از بازیکنان جدید تا دلیل دودستگی عمیق میان طرفداران این مجموعه را بهتر درک کنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.