
نقد فیلم Until Dawn (تا سپیدهدم) | مردن برای دوباره زنده شدن
پرانرژی، خونین، اما فقط با الهام از بازی

فیلم ترسناک «تا سپیدهدم» بر اساس بازی پرطرفدار «Until Dawn» پس از اکران جهانی به دست ما رسیده است. در اینجا بررسی میکنیم که اقتباس از شناختهشدهترین اثر Supermassive Games چه نتیجهای داشته است (روی هم رفته قابل قبول است، اما ارتباطش با بازی بسیار ظریفتر از چیزی است که به نظر میرسد)؛ در ادامه با نقد فیلم Until Dawn همراه ویجیاتو باشید.

فیلم ترسناک «تا سپیدهدم» (Until Dawn) با اقتباسی هوشمندانه از بازی پرطرفدار سوپرمسیو گیمز، تماشاگران را به دنیایی پر از تعلیق، خشونت خالص و حلقههای زمانی مرموز میکشاند. این اثر که توسط دیوید اف. سندبرگ خالق «چراغها خاموش» کارگردانی شده، با حفظ روح بازی اصلی و اضافه کردن اِلمانهای جدید سینمایی، تجربهای سرگرمکننده از ژانر وحشت ارائه میدهد. داستان حول محور گروهی از نوجوانان میچرخد که در یک کابوس تکرارشونده گرفتار شدهاند؛ جایی که هر مرگ، آغازگر تهدیدی تازه و معمایی پیچیدهتر است. در این نقد جامع، نقاط قوت و ضعف این اقتباس را دقیقتر بررسی خواهیم کرد.
داستان فیلم از این قرار است که یک سال پس از ناپدید شدن مرموز ملانی، خواهرش کلوور به همراه چهار دوست به یک شهرک معدنی متروکه میروند؛ جایی که آخرین بار ملانی در آن دیده شده است. پس از گم شدن در توفان سهمگین، گروه در یک مرکز گردشگری خالی از سکنه توقف میکنند تا از باران در امان بمانند و بفهمند کجا گیر افتادهاند.

با ورود به ساختمان، متوجه میشوند یک قاتل نقابدار به دنبالشان است. اما وقتی کلوور و دوستانش به دست او کشته میشوند، ناگهان دوباره در همان مرکز گردشگری زنده میشوند! آنها کمکم متوجه میشوند در یک حلقهٔ زمانی گرفتار شدهاند که پس از هر مرگشان از نو آغاز میشود... اما اینبار با هیولایی جدید.
طبق سنت، از اصل ماجرا شروع میکنیم. «تا سپیدهدم» یک فیلم ترسناک نوجوانانهٔ پُرتحرک، خونین در جایجای خود و گهگاه پر از تعلیق است؛ هرچند این اقتباس اصلاً ادعایی در انتقال دقیق داستان بازی به قالب سینما ندارد. اما این به معنای بیارتباط بودن فیلم با نسخهٔ اصلی نیست، چرا که از نظر مفهومی، اشتراکاتی بینشان وجود دارد.
منطق دیوید اف. سندبرگ (کارگردان فیلم که بهترین اثرش، فیلم ترسناک فراطبیعی «چراغها خاموش» است) این بود که Until Dawn خودش بهنوعی یک فیلم چندساعته است، پس نمایش دادن همان تجربهٔ تعاملی روی پردهٔ سینما بیمعنی خواهد بود و نیاز به رویکردی ظریفتر وجود دارد. سندبرگ این رویکرد را پیدا کرد و بااینکه اجرایش بینقص نیست، اما نتیجهٔ کارکردی مناسب دارد.

مفهوم فیلم این است: شخصیتها در یک حلقهٔ زمانی گیر افتادهاند، اما جانِ بینهایت ندارند و با هر بار ریست شدن، تهدید تغییر میکند. در دور اول، یک قاتل نقابدار شبیه به هیولای بازی ظاهر میشود. بعدش یک جادوگر ترسناک میآید، و بعد هم چیزهای دیگر. مورد علاقهٔ من اما، آب آلوده است که فقط یک جرعه از آن... خب، خودتان خواهید دید. سندبرگ با وجود تمرکز روی سهچهار تهدید اصلی، این ایدهٔ چندخطی بودن خطرها را بهنحوی خلاقانه اجرا کرده است.
هدف شخصیتها ساده است: زنده ماندن تا سپیدهدم (با ساعتشنی نمادین بازی که زمان را نشان میدهد). اما یک نکته وجود دارد: اگر حتی یکی از این پنج نفر تا صبح زنده بماند، حلقه باز میشود و مردهها برای همیشه میمیرند. پس آنها نهتنها باید مدام از هم محافظت کنند، بلکه باید تصمیم بگیرند چهکسی طعمه شود و خودش را فدا کند تا دیگران نجات یابند. همین، تنش دائمی در گروه ایجاد میکند و ازآنجاکه خطرها هر بار تغییر میکنند، قواعد بازی هم مدام عوض میشوند، ترکیبی که تضمینکنندهٔ تحرک فوقالعادهٔ فیلم است.

اکشن هم بهوفور یافت میشود: گروه گاهی از یک جادوگر استخوانی فرار میکنند، گاهی در برابر زامبیهایی که به خانه حمله میکنند مقاومت میکنند، و گاهی (بینتیجه) از قاتلی که هر گوشه را میگردد پنهان میشوند. خوشبختانه فیلم با درجهٔ R (محدودیت سنی) اکران شده و سندبرگ از این آزادی بهخوبی استفاده کرده است.
اگرچه تمرکز بیشتر روی تعقیبوگریز و درگیری است، اما خون و تکههای گوشتِ آبدار هم کم نیست. بهویژه در صحنهٔ پایانی که کلوور برای پیروزی میجنگد و دوستانش همزمان با چند هیولا درگیرند. مثلاً جمجمهٔ یکی از شرورها با چکش (بدون هیچ پردهپوشی) در قاب خُرد میشود. رویارویی با وندیگوها هم حالوهوای بازی را زنده میکند: نوجوانان ترسیده در تاریکی شب قدم میزنند، و در نور چراغقوهها، هیولاهای خمیده و چنگالدار دیده میشوند. حداقل در این لحظات، حس بازی Until Dawn بهوضوح احساس میشود.
اما اگر از نظر تحرک و اکشن خونین همهچیز خوب است، فیلمنامه چند مشکل اساسی دارد. طرح داستان ایراد بزرگی ندارد، اما ضعف در شخصیتپردازی و دیالوگها مشهود است. اولاً، همهٔ شخصیتها، حتی با در نظر گرفتن کلیشههای ژانر، بهشدت تکراری هستند. هیچیک از این پنج نفر ویژگی ممتازی ندارند و صرفاً کیسههای گوشت و خونی هستند که باید بارها توسط هیولاهای مختلف کشته شوند.

فقط کلوور (که داستان حول او میچرخد) کمی پیشزمینهٔ شخصیتی دارد، اما این هم در حد طرحهای اولیهٔ نویسندگان است. با توجه به اینکه داستان بر رابطهٔ کلوور و مل متمرکز است، جای تعجب دارد که هر دو خواهر چقدر سطحی پرداخت شدهاند. اینجا ناخودآگاه به بازی اصلی فکر میکنی که در آن هر شخصیت پیشینهٔ عمیقتری داشت و شکلدادن رابطهشان جذاب بود (هرچند نه به اندازهٔ دویدن در جنگل با تفنگ شکاری به دنبال وندیگوها!).
از بین بازیگران، فقط پیتر استورمار بهیادماندنی است که باز هم نقش دکتر هیل را بازی میکند، البته این نسخه با آنچه در بازی دیدید کاملاً یکسان نیست. ثانیاً، دیالوگها پر از جملههای کلیشهای و آزاردهنده است، بدون حتی یک خط بهیادماندنی (حالا چه جدی، چه مضحک). بهترین (و احتمالاً ناخواسته) طنز فیلم این است: در یک بحث داغ، یکی از شخصیتها فریاد میزند: «ما تا الان با هم موندیم و از پس همهچی براومدیم!» شنیدن این جمله آدم را به فکر فرو میبرد: «داش، پنج دقیقه پیش همتون رو یه قاتل تکهتکه کرد، واقعاً که زندگی رو خوب پشت سر گذاشتین!»
اما وضعیت وقتی بدتر میشود که شخصیتها تصمیمهای کاملاً احمقانه میگیرند، گاهی نهتنها برخلاف منطق، که حتی مغایر با غریزهٔ بقا. مثلاً آب مشکوک را از شیر بنوشند، در دنیایی که هر بار ریست شدنش با مرگی ناشناخته همراه است؟ مشکلی نیست! یا وقتی بخشی از گروه پس از اولین مواجهه با دکتر هیل، بهکل از صحبت با او امتناع میکنند، چرا؟ مگه همهچیز واضح نیست؟ خودمون قواعد بقا رو کشف میکنیم، نه؟ برخی از این اشتباهات را میتوان به استرس عمومی نسبت داد، اما بیشترشان ناشی از تنبلی نویسندگان است.

خوشبختانه این مشکلات با ریتم عالی، فضاسازی و اکشن جبران میشوند. علاوه بر این، ایدهٔ اصلی حلقهٔ زمانی (اگر دقیق شوید) بهدقت یکی از اصول مهم بازی را منتقل میکند: بخش بزرگی از جذابیت بازی Until Dawn به این بود که شخصیتها در محیطی نسبتاً آشنا پرسه میزدند، اما با تکرار سناریو، شما در نقاط انشعاب، تصمیمهای متفاوت میگرفتید.
فیلم هم از همین منطق استفاده میکند: با هر مرگ، شخصیتها نهتنها جانها را بیدلیل از دست نمیدهند، بلکه محیط را بررسی میکنند و راهی برای فرار میجویند. تفاوت در این است که بازی بیشتر بر تکرار مرحله (با نقاط انتخاب متنوع و مکانیکهایی مثل «اثر پروانهای») تأکید داشت، اما اقتباس سینمایی بر زنده شدن مجدد متمرکز است. اما این تفاوت توجیهپذیر است: واقعاً چه دلیلی داشت فیلم، نسخهٔ خلاصهشدهٔ بازی باشد، آن هم با فقط یکی از چندین سناریوی ممکن، درحالیکه میتوان برخی عناصر نمادین را حفظ کرد و تنوع بیشتری از وحشت را نمایش داد؟
تنها مشکل آشکار این رویکرد، کمبودن زمان نمایش برخی هیولاها است. بعضی از موجودات فقط گذرا نشان داده میشوند و باوجودِ پوشش دادن یکدوجین ریست شدن، گاهی حس آشفتگی وجود دارد، انگار بهترین هیولاها تصادفی انتخاب شدهاند. البته این به محدودیت بودجه برمیگردد (که سندبرگ در مصاحبهها به آن اعتراف کرده)، نه کمبودن خلاقیت سازندگان.

در این بین شاید خیلیها بگویند از نظر مفهومی، فیلم یادآور دیگر آثار ژانر وحشت یعنی «کلبهای در جنگل» در ابعادی کوچکتر است (اینجا هم شخصیتها وارد دنیایی پر از کلیشههای زیرژانرهای ترسناک میشوند)، اما این شباهت تصادفی است. ضمناینکه سندبرگ آنقدر حس سبک و مهارت کارگردانی دارد که «تا سپیدهدم» بهعنوان اثری مستقل و نه تقلیدی از ایدههای ناب دیگران دیده شود.
پس ایرادگرفتن به آزادیهای فیلمنامه بیمعنی است. بهتر است اقتباس را همانطور که هست بپذیریم: «تا سپیدهدم» بهعنوان فیلمی که از فضای بازی الهام گرفته، اما داستانی مستقل دارد، خوب عمل میکند. اینجا بهاندازهٔ کافی استایل، خشونت و هیجان برای یک فیلم ترسناک سرگرمکننده وجود دارد.
در نتیجه فیلم «تا سپیدهدم» با وجود ضعفهایی در شخصیتپردازی و دیالوگها، یک تجربهٔ ترسناک پرتحرک و خونین ارائه میدهد که با ایدههای خلاقانه از بازی الهام گرفته است. اگر شما هم از طرفداران بازی ترسناک Until Dawn هستید، این اقتباس سینمایی میتواند برایتان سرگرمکننده باشد، هرچند نباید انتظار یک بازسازی دقیق از داستان بازی را داشته باشید. به نظر شما، آیا فیلمهای اقتباسی از بازیها میتوانند موفق باشند، یا همیشه چیزی کم دارند؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید!
مقایسهای بین فیلم و بازی «تا سپیدهدم» (Until Dawn)
معیار مقایسه | نسخه فیلم (2025) | نسخه بازی (2015) | توضیحات |
---|---|---|---|
کارگردان/توسعهدهنده | دیوید اف. سندبرگ (David F. Sandberg) | سوپرمسیو گیمز (Supermassive Games) | فیلم توسط کارگردان «چراغها خاموش» ساخته شد. |
ژانر | ترسناک، درام، اکشن خونین | تعاملی، ترسناک، انتخاب-محور | فیلم بر اکشن و خشونت متمرکز است، درحالیکه بازی بر انتخابهای بازیکن تأکید دارد. |
داستان | گروهی در حلقه زمانی مرگهای مکرر گرفتار میشوند | گروهی در کوهستان توسط هیولاها (وندیگوها) شکار میشوند | فیلم از ایده «حلقه زمانی» استفاده میکند، اما بازی بر «اثر پروانهای» انتخابها تمرکز دارد. |
شخصیتها | ۵ شخصیت اصلی (کلوور، ملانی و…) | ۸ شخصیت قابل کنترل | شخصیتهای فیلم سطحیترند، اما در بازی عمیقتر پرداخت شدهاند. |
تهدیدات | قاتل نقابدار، جادوگر، آب آلوده، وندیگوها | وندیگوها، قاتل روانی | فیلم تنوع بیشتری در هیولاها دارد، اما حضور وندیگوها در بازی پررنگتر است. |
مکانیک اصلی | زنده شدن مجدد پس از مرگ و تغییر تهدیدات | انتخابهای بازیکن تعیینکننده سرنوشت شخصیتها | فیلم بر ریست شدن متمرکز است، درحالیکه بازی بر تصمیمگیریهای لحظهای. |
خشونت و درجه سنی | درجه R (خونریزی و صحنههای خشن) | درجه M (برای بزرگسالان) | هر دو نسخه خشونت گرافیکی دارند، اما فیلم با درجه R اکران شده. |
امتیاز (IMDb/متاکریتیک) | ۶.۰ (IMDb) | ۷۹/۱۰۰ (متاکریتیک) | بازی نقدهای بهتری دریافت کرده است. |
مدت زمان | ۱ ساعت و ۴۳ دقیقه | ۸-۱۰ ساعت (بسته به انتخابها) | فیلم کوتاهتر و خطیتر است. |
نقاط قوت | اکشن سریع، فضاسازی ترسناک، تنوع هیولاها | داستان عمیق، شخصیتپردازی قوی، آزادی انتخاب | فیلم برای طرفداران اسلشر اکشن مناسب است، اما بازی تجربه تعاملی منحصربهفردی ارائه میدهد. |
نقاط ضعف | دیالوگهای ضعیف، شخصیتهای تکبعدی | گیمپلی گاهی کند است | فیلم از نظر روایی ضعف دارد، اما بازی ممکن است برای برخی خستهکننده باشد. |

برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.