
نقد فیلم Diablo | اسکات ادکینز و هنرِ اکشنِ خالص
دیابلو: مشتهای آهنین و هیولایی بهنام انتقام!

«دیابلو» یک اکشن خشن و پرسرعت با بازی اسکات ادکینز و مارکو سارور است که طرفداران ژانر را به تماشای نبردهای نفسگیر و کارگردانی ماهرانه دعوت میکند. در این فیلم، ادکینز در نقش یک پدرِ زندانیسابق ظاهر میشود که برای نجات دخترش از چنگال گانگسترهای کلمبیایی باید به هر قیمتی بجنگد. با صحنههای رزمی خیرهکننده و حضور شروری بهیادماندنی با بازی مارکو سارور، «دیابلو» نمونهای ناب از سینمای اکشن ردهی B است که دقیقاً میداند چگونه مخاطبش را سرگرم کند. در ادامه با نقد فیلم Diablo همراه ویجیاتو باشید.

با وجود چند استثنا در فیلمشناسیِ اسکات ادکینز، او را میتوان پادشاه فیلمهای اکشن ردهی B دانست. این فیلمها معمولاً توسط کارگردانهای گمنام ساخته میشوند و بودجههای محدودی دارند، اما ادکینز همچنان در چنین پروژههای خشن و جذابی بازی میکند که طرفداران ژانر اکشن را تحتتأثیر قرار میدهند. «Diablo» جدیدترین اثر اوست که در آن، این بازیگر بههمراه مارکو سارور داستانی پویا را روایت میکنند: داستان یک زندانی سابق که با گانگسترهای کلمبیایی درگیر میشود؛ کسانی که سعی دارند مانع دیدار او با دخترش شوند. ارنستو دیاز اسپینوزا و مات سنسوم (فیلمنامهنویس تازهکار) بهخوبی میدانند مخاطب از چنین فیلمی چه انتظاری دارد؛ بنابراین روایت را پر از صحنههای اکشن و موقعیتهای تنشزا کردهاند و اسکات ادکینز هم در نقش مردی همیشه آمادهی نبرد، عالی ظاهر شده است.
کریس چِینی پس از ۱۵ سال حبس ناعادلانه، مخفیانه به کلمبیا سفر میکند تا الیسا، دختر یک گانگستر معروف به نام ویسنته، را پیدا کند. او پس از چند روز موفق میشود دختر را برباید و به او اعتراف میکند که پدر واقعیاش است. کریس قصد دارد الیسا را نزد یکی از اقوام دور ببرد تا به قولی که به مادر فقیدش داده، عمل کند. اما در همین حال، ویسنته برای بازگرداندن دخترش جایزه تعیین میکند و این خبر به گوش «ال کوروو» میرسد؛ یک قاتل حرفهای و روانپریش که در پی انتقام است.

فیلمهای اسکات ادکینز، مارکو سارور و دیگر استادان هنرهای رزمی را فقط باید با معیارِ صحنههای اکشنشان سنجید. نیازی نیست نگران طرح داستان، دیالوگها یا بازی بازیگران باشید، چون ادکینز در تقریباً همهی فیلمهایش یک نقش ثابت را بازی میکند. «Diablo» هم کاملاً در همین چارچوب میگنجد: داستانی ساده و خطی که یادآور بازیهای ویدیویی «بزنبکش» است، جایی که قهرمان فقط یک هدف دارد؛ نجات دخترش.
بنابراین، تمام روایت بهانهای است برای صحنههای خشن و تمام «پیچهای داستانی» از همان ابتدا قابلپیشبینی هستند، چیزی که اصلاً به فیلم لطمه نمیزند. البته در این فیلم به موضوعاتی پرداخته شده که برای یک اثر اکشنِ ادکینزی غیرمعمول است: دوستی و خیانت، طمع قدرت و پول، و حتی نگاهی به وضعیت قانون و نظم در کلمبیا، جایی که مردم محلی ترجیح میدهند به شخصیتهای اصلی کمک نکنند، چون هر اقدام عواقبی دارد.
اما هرگاه سازندگان بینِ پرداختن به این موضوعات یا افزودن اکشن بیشتر یکی را باید انتخاب میکردند، طبیعتاً گزینهی دوم را برگزیدهاند. در واقع، «دیابلو» روی جزئیات، پیشزمینههای داستانی یا مضامین فرعی تمرکز نمیکند و در عوض یک اکشنِ خشن و نفسگیر را به مخاطب تحویل میدهد.

مانند بسیاری از فیلمهای دیگر، اسکات ادکینز اینبار هم در نقش یک قهرمانِ سرسخت ظاهر شده است. با وجود شخصیتپردازی سطحی و انگیزههای کلیِ کریس، تماشای رابطهی او با دخترش (که با لحظات ملودراماتیک و طنز همراه است) جذاب است. اما این مارکو سارور در نقش ال کوروو است که تمام توجهات را به خود جلب میکند، کسی که منتقدان غربی او را با آنتون چیگور (شخصیت معروف فیلم «جایی برای پیرمردها نیست») مقایسه کردهاند.
سارور که خود طراح صحنههای اکشن هم هست، مانند یک شرورِ کلاسیکِ فیلمهای جیمز باند، در نقش یک روانپریشِ بیرحم عالی عمل میکند. صحنهای که او یک بار را به هم میریزد و چندین شخصیت فرعی را به روشهای مختلف از پای درمیآورد، چنان استادانه است که انگار گارت اوانز (کارگردان «یورش») آن را کارگردانی کرده.
با وجود بودجههای محدود، تقریباً تمام فیلمهای اکشن اسکات ادکینز و مارکو سارور (و دیگر چهرههای این ژانر) همیشه با صحنههای نبرد خیرهکنندهشان مورد توجه بودهاند. «دیابلو» هم از این قاعده مستثنی نیست: این دو بازیگر که خود استادان هنرهای رزمی هستند، در اوج توانایی فیزیکیشان ظاهر شدهاند و طراحی حرکات و تمام درگیریها در سطحی عالی اجرا شدهاند.
اما اوج هیجان فیلم، نبرد پایانی در یک کارخانهی متروکه است که درگیری کریس و ال کوروو را با جذابیتی خیرهکننده به تصویر میکشد. جالب اینکه سازندگان بهکرات به فیلمهای اکشن قدیمی ادای احترام کردهاند و موسیقی متن، طبق نظر برخی منتقدان، یادآور آثار جان کارپنتر است؛ تعریفی بزرگ برای یک فیلم معمولی ردهی B.

این اکشنِ کمبودجه چیز جدیدی به ژانر اضافه نمیکند، اما دقیقاً همان چیزی را ارائه میدهد که وعده داده: نبردهای شدید و نمایش هنرهای رزمی توسط دو مبارزِ چیرهدست. و واقعاً چه چیزی بیش از این میتوان خواست؟ شاید فقط یک قسمت دوم!
«دیابلو» ممکن است ادعای بازتعریف ژانر اکشن را نداشته باشد، اما در همان قلمرویی که انتخاب کرده (فیلمی خشن، سریع و بیپرده) بیعیب عمل میکند. اسکات ادکینز، همچون یک ساعت سوئیسی دقیق، هر بار همان عملکرد حرفهای و خشن را ارائه میدهد، اما این مارکو سارور است که با حضوری شیطانی و هیجانانگیز، فیلم را از یک اکشن معمولی به تجربهای بهیادماندنی ارتقا میدهد. کارگردانی ماهرانهی ارنستو دیاز اسپینوزا و طراحی نبردهای خیرهکننده، «دیابلو» را بهگونهای ساخته که گویی مخاطب را مستقیماً به میدان نبرد پرتاب کردهاند.
بله، شاید عمق شخصیتپردازی یا پیچیدگیهای روایی را در آن نبینید، اما وقتی صحنههای اکشن تا این حد مسحورکننده اجرا شدهاند، چه کسی به دنبال فلسفهبافی است؟ «دیابلو» مانند یک مشت محکم به صورت است (کوتاه، سخت و بیرحم) و دقیقاً به همین دلیل، طرفداران پر و پا قرص ژانر را راضی خواهد کرد. اگر به دنبال یک اکشنِ خالص و بدون تعارف هستید، این فیلم برای شماست. فقط آماده باشید که پس از تماشا، نفسنفسزنیِ لذتبخشی را تجربه کنید!
ویژگیهای کلیدی:
✓ اکشن خالص و بیرحم
✓ بازی خشن و فیزیکی اسکات ادکینز
✓ حضور مارکو سارور به عنوان یکی از بهیادماندنیترین شرورهای اخیر
✓ صحنههای رزمی با طراحی حرفهای و خشن
✓ روایت سریع و بیحاشیه
بهترین برای:
- طرفداران پروپاقرص ژانر اکشن
- کسانی که به دنبال یک فیلم سرگرمکننده و پرسرعت هستند
- علاقهمندان به هنرهای رزمی و نبردهای تنبهتن

«دیابلو» یک شات آدرنالین خالص از سینمای اکشن ردهB است! اسکات ادکینز در نقش یک پدرِ زندانیسابق، مارکو سارور به عنوان شروری دیوانهوار، و کارگردانی بیکموکاست که فقط یک هدف دارد: مشتزنیهای خیرهکننده و اکشنِ نفسگیر. اگر به دنبال فلسفهبافی یا دیالوگهای عمیق هستید، جای دیگری بگردید؛ اینجا فقط خون، عرق و مشتهای آهنین منتظر شماست!
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.