
بهترین ایستراگهای بازی Clair Obscur: Expedition 33
از رفرنس به میمها تا ادای احترام به بزرگان ژانر JRPG

تقریباً غیرقابل انکار است که ما وارد یک دوره خاص در صنعت بازیها شدهایم؛ جایی که استودیوهای کوچک با خلاقیت و نوآوری خودشان مدام سنتهای سنگین و کلیشهای بازیهای AAA را به چالش میکشند و با عرضه و ساخت جواهراتی در میان بازیها، بارها و بارها توجه جامعه گیمرها را به خود جلب میکنند. یکی از بهترین نمونهها، بدون شک بازی Clair Obscur: Expedition 33 از استودیو Sandfall Interactive است. ایستراگهای مختلف، ساده و بامزهای در بازی وجود دارد که هم به خود سازندگان و هم به کل ژانر ادای احترام میکنند و حتی چیزهایی را میتوانید ببینید که میتوانند روی گیمپلی شما تاثیر بگذارند؛ همه و همه در این بازی منتظر شما هستند تا کشفشان کنید. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
میم معروف This is Fine

جسترالها بدون شک یکی از بهترین نژادهای بازی هستند؛ نه فقط به خاطر طراحی منحصربهفرد و جذابشان، بیشتر به این دلیل که نقش مهمی در کلیت بازی ایفا میکنند. آنها گاهی بهعنوان همراهانی وفادار در ماجراجویی وارد عمل میشوند و گاهی هم بهعنوان دشمنانی قدرتمند سر راه قرار میگیرند. جسترالها در لحظات حیاتی آیتمهای ارزشمندی فراهم میکنند که به کمک بازیکن میآیند.
وقتی برای اولینبار وارد دهکدهی جسترالها میشوید، خیلی زود متوجه میشوید که با مکانی عجیب و غریب طرف هستید. چه زمانی که فریب میخورید و یک چوب بیمصرف میخرید، چه وقتی که در یک «مکان» توسط چند جسترال غافلگیر میشوید. اما بدون شک جایزه اصلی این قسمت به جسترالی که در یک غرفه نشسته، آن هم در حالی که غرفهاش واقعاً در حال سوختن است، میرسد.
طبیعتاً آنها هیچ کالایی برای فروش ندارند، چرا که خب… احتمالاً همهچیز در آتش سوخته و خاکستر شده است. در عوض، تنها پاسخی که دریافت میکنید این است: «همهچیز خوب است». این دقیقا رفرنسی به یکی از معروفترین میمهای تاریخ است.
Overworld Map

همه میدانند که Clair Obscur: Expedition 33 با دقت فراوان سعی کرده المانهای کلاسیک نقشآفرینیهایی که بسیاری از ما تجربه کردهایم را به شکلی هوشمندانه در بازی جمع کند. یک ویژگی خاص در بازی است که در واقع نوعی ایستراِگ محسوب میشود و نقشی کلیدی در پایان بازی دارد.
دقیقا ازOverworld Map این بازی صحبت میکنم. برای کسانی که سریهای محبوب JRPG مثل Final Fantasy یا Ni no Kuni را تجربه کردهاند، قطعاً خاطرتان هست که آن بازیها به شما اجازه میدادند آزادانه در جهان بازی سفر کنید و محیطها را کشف نمایید.
Clair Obscur در این زمینه بینقص عمل کرده است. من بارها خودم را در حال ترک مسیر اصلی بازی پیدا میکردم و جالب اینکه این کار هیچوقت بیهوده نیست و همیشه با پاداش همراه است. این دقیقاً همان چیزی است که باعث میشود عاشق این بازی باشم و بابت آن قدردانش هستم.
اتاق مونوکو در عمارت

عمارت (The Manor) یکی از جذابترین و اسرارآمیزترین مکانهای بازی است؛ نهتنها به خاطر ارتباط اساسیاش با داستان و لُر اصلی، بلکه به دلیل سورپرایزهای ظریفی که در دل خود پنهان کرده است. شما میتوانید از طریق درهایی که در سرتاسر نقشه بازی وجود دارند وارد عمارت شوید. هر کدام از این درها شما را به بخشی متفاوت از عمارت میبرند، اما همچنان امکان دسترسی به بخشهای مشترک مانند ورودی اصلی وجود دارد.
اگر از ورودی اصلی بالا بروید و از پلههای سمت چپ عبور کنید، میتوانید از یکی از تابلوهای روی دیوار بپرید و وارد بهترین اتاق عمارت شوید. داخل این اتاق، نقاشیهایی از دو سگ بسیار مهم به نامهای مونوکو و نوکو وجود دارد. علاوه بر آن، یک خانه کوچک سگ، تخت، اسباببازیها و حتی یک آیتم ارتقا برای Revive Tint هم پیدا میکنید. این اتاق با نام اتاق مونوکو شناخته میشود و به لحاظ داستانی همین موضوع توضیح میدهد که چرا مونوکو که در طول بازی همراه شماست، حتی زنگوله سلاحش شبیه همان زنگوله قلاده سگ است.
سایمون یا سفیروث؟

دنیای Clair Obscur پر از دشمنان و باسهای قدرتمند است که میتوانید مهارتها و بهترین بیلدهای خود را در برابر آنها تست کنید. با این حال، بیرقیبترین آنها بدون شک سایمون (Simon) است. داستان شخصی او تا حد زیادی در هالهای از ابهام قرار دارد، جز چند افشاگری مثل حضورش در Expedition Zero و ارتباطش با کلیا (Clea).
برای روبهرو شدن با سایمون، باید از منطقه خطرناک Renoir's Drafts عبور کنید و سپس ورودی مخفی را در پایهی درخت طلایی پیدا کنید. این ورودی شما را مستقیماً به منطقهای پنهان به نام The Abyss میبرد، جایی که خودِ سایمون در سکوت نشسته است.
اگر تصمیم بگیرید با او وارد نبرد شوید، آماده سختترین چالش کل بازی باشید؛ چرا که سایمون در واقع سختترین باس بازی Clair Obscur به حساب میآید. البته شکست دادنش ارزش بالایی دارد. بهترین بخش مبارزه، یک ایستراِگ در فاز دوم نبرد است، موهای بلند سایمون از سیاه به نقرهای-سفید تغییر میکنند. این لحظه یادآور سفیروث (Sephiroth) از Final Fantasy VII است و بدون شک نمیتوان آن را نادیده گرفت.
رنوآر لباس شنا

جنبههای زیادی وجود دارند که به Clair Obscur جذابیت و حالوهوای خاص در میان دریایی از غم و خطر میدهند، یکی از بهترین قابلیتها امکان شخصیسازی اعضای گروه با لباسهای متفاوت است. این لباسها از زرههای حماسی گرفته تا تیپهای بامزه متنوع هستند.
در بین دسته دوم، بدون شک بهترینها لباسهای شنا هستند که میتوانید برای هر شخصیت آزاد کنید. این ایده رفرنسی واضح است که اشارهای به بعضی RPGهای دیگر دارد که لباسهای شنا را به بازیکن میدهند، اما Clair Obscur آن را با حالوهوای اروپای دهه ۱۹۵۰ ارائه کرده است.
یک ایستراگ دیگر هم به این لباسها ربط دارد، اگر همه لباسهای شنا را آزاد کنید و در اکت سوم همه اعضای گروه خود را با آنها به نبرد با رنوآر (Renoir) در Lumiere ببرید، رنوآر هم در کاتسین با لباس شنا ظاهر میشود. این اتفاق نشان میدهد که سازندگان واقعاً به حس کنجکاوی بازیکنان در کشف رازها سنگ تمام گذاشتهاند.
حضور افتخاری پونتیف سالیوان

بازی Clair Obscur در قدم اول یک نامه عاشقانه به ژانر RPG است، اما به آثار شناختهشده دیگر هم ادای احترام میکند. یک مثال جذاب، مبارزه با Dualliste است؛ باس شمشیرزن دو دستی که برای اولین بار گروه شما را در Forgotten Battlefield غافلگیر میکند و بعد در فاز دوم، یک شمشیر دوم با هاله بنفش به دست میگیرد. این حرکت یک رفرنس مستقیم به باس Pontiff Sulyvahn در دارک سولز ۳ است؛ همان باس معروف که همزمان از دو شمشیر با رنگهای نارنجی و بنفش استفاده میکند. البته که نمونه مشابه دیگری از این باس را در بسته الحاقی Shadow of Erdtree بازی الدن رینگ هم دیده بودیم.
پرتره سندفال

در یکی از اتاقهای مخفی عمارت، تابلویی روی زمین قرار دارد که جمعیتی در حال جشن گرفتن هستند و یک سگ در جلوی آنها نشسته است. این تابلو در واقع تیم توسعه Sandfall Interactive را نشان میدهد، همراه با مونوکو (Monoco)، درست در جلوی تصویر. در نزدیکی تابلو یک صندوقچه باز پر از توپهای پتانک (Pétanque) هم دیده میشود که احتمالاً اشارهای به دشمنان Petank در بازی دارد. این ایستراگ علاوه ادای احترامی به تیم سازنده بازی محسوب میشود.
سلاح مخفی باگت

در بازی سلاحهای منحصربهفرد و قدرتمند زیادی وجود دارند، اما این سلاحی که میخواهم در موردش صحبت کنم کمی با بقیه فرق دارد. برای بهدست آوردن این ایستراگ فرانسوی، اول باید هر سه توکن Expedition Festival را جمعآوری کنید و هیچکدام را خرج نکنید.
بعد از پایان بازی و ورود به New Game Plus به فروشگاه Boulangerie بروید و با توکنها، سلاح باگت موردنظر خود را بخرید. در هر دور میتوانید حداکثر سه سلاح باگت به دست آورید. بنابراین اگر میخواهید کل اکسپدیشن خود را با این سلاحهای واقعاً مرگبار مجهز کنید، باید این کار را دو بار انجام دهید.
جسترال نوازنده گیتار

در دهکده گسترالها و در آمفیتئاتری کوچک با صندلیها، جسترالی به نام Lorieniso را خواهید دید که در حال نواختن یکی از تمهای اصلی بازی با گیتار است. این نام و محیط، رفرنسی مستقیم به آهنگساز بازی یعنی Lorien Testard است؛ کسی که با وجود نداشتن تجربه قبلی، موسیقی متن بازی را خلق کرد و بسیاری از قطعاتش در صدر جدولهای Billboard قرار گرفتند.این ایستراگ یادآور اهمیت عنصر موسیقی در موفقیت بازی و این نکته است که یک هنرمند بزرگ میتواند از هر جایی ظهور کند.
مرد پنهان شده در سطل زباله

در پرولوگ بازی، یک ایستراگ خندهدار و عجیب وجود دارد و آن مردی است که در سطل زباله پنهان شده است. وقتی در میدانها و بازار گل حرکت میکنید، ممکن است تعامل شما با محیط منجر به سورپرایزهای عجیب شود و این سطل زباله یکی از آنهاست. با گفتو گوهای پشت سر هم، دیالوگها تغییر میکنند و در نهایت میبینید کسی درون سطل مخفی شده است. او با لج بازی در سطل میماند و باور دارد که این کار او را از Paintress و تهدید Gommage محافظت میکند. نکته جالب این است که او شش ماه در این سطل قایم شده است!
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.