ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سریال

نقد سریال Alien: Earth _ بازگشت به ریشه‌های بیگانه

بازتابی از ژانر عملی تخیلی دهه 70!

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۴۰۴

فرنچایز بیگانه یکی از قدیمی‌ترین مجموعه‌های تاریخ سینما است که از سال 1979 با ریدلی اسکات کار خود را شروع کرد و توانست یک دنیای سینمایی منسجم و پر مخاطب خلق کند. حال بعد ازآخرین اثر سینمایی از این دنیا یعنی Alien: Romulus و یک فاصله زمانی کوتاه، این فرانچایز، به دنیای سریال‌های تلویزیونی راه پیدا کرد. سریال Alien: Earth جدیدترین عنوان از این دنیای پر سابقه است که علاوه بر ادای احترام به ریشه‌های خود، با یک ساختار مناسب، شایسته بهترین اثر سریالی چند سال اخیر در ژانر علمی تخیلی است. با نقد سریال Alien: Earth همراه ویجیاتو بمانید.

نسخه اصلی فیلم بیگانه ریدلی اسکات در سال 1979؛ یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها و نوآوری‌ها در ژانر علمی تخیلی بود. در واقع می‌توان اینگونه گفت که این فیلم بهترین اثری است که این فرانچایز از زمان آغازین خود تا کنون به خود دیده است. دنباله جیمز کامرون، با اینکه یک ژانر کاملا متفاوت نسبت به نسخه قبلی داشت، اما آن هم بسیار موفق ظاهر شد. در ادامه این فرانچایز به بی راهه کشیده شد و تلاش کرد تا با نسخه اصلی رقابت ژانری داشته باشد؛ ژانر وحشت در مقابل ژانر هیولایی کلاستروفوبیک. این روند نشان داد که چنین ایده‌ای برای فرانچایز بیگانه، کاملا بد است. قسمت اول سریال بیگانه شروع جسورانه‌ای داشت؛ زیرا قسمت اول دقیقا یک بازسازی از لحظات ابتدایی فیلم اصلی Alien بود.

بخوانید: فیلم‌ های Alien (بیگانه) از بهترین تا بدترین

این خبر خوبی بود؛ زیرا نوا هاولی و تیم سازندگان سریال بیگانه، به شکلی هوشمندانه تلاش کردند به روش‌های موثری _ برخلاف فیلم Romulus _ به ریشه‌های فرانچایز برگردند. سریال Alien: Earth به وضوح در همان جهان موفق جریان دارد و در غالب خود اشارت، کنایه‌ها و ایستراگ‌هایی را قرار داده که از یک سریال پیش درآمد با چنین میراث بزرگی انتظار می‌رفت. اما خارج این بازگشت به ریشه‌ها، به گفته خود عوامل، این موضوع که سریال در بستر و چارچوب تثبیت شده فیلم اصلی قرار بگیرد، دغدغه اصلی نبوده است.

سریال Alien: Earth همانطور که گفتیم، به روش‌های مختلفی به ریشه‌های این فرانچایز اشاره می‌کند. از طراحی تولید مانند لباس‌ها گرفته تا عناصر دیگر داستانی و صحنه همگی از نسخه اصلی سال 1979 الهام گرفته شده است. تدوین‌های آرام و محو شدن تدریجی نیز آشنا به نظر می‌رسد؛ همچنین کشمش‌های طبقاتی که بین شخصیت‌هایی که مشتاق ثابت کردن خود به دیگران هستند نیز جالب توجه است. موسیقی نیز بار سنگین نوستالژی را به دوش می‌کشد؛ زیرا هاولی و جف روسو، آهنگسازان سریال، با جسارت تمام از برخی تم‌های جری گلدسمیت، آهنگساز فیلم اصلی استفاده کردند. اما مهم‌ترین چیز در بازگشت به ریشه‌ها، این است که سریال تمام این اشارات را به خواسته طرفداران اضافه کردند و به این سریال اعتباری شگرف می‌دهد. در عین این همه الهام از نسخه اصلی، سریال حرف‌های جدید زیادی برای گفتن دارد. این نشان می‌دهد که تیم خلاق پشت صحنه، درک کردند که این سریال قرار است از چه دنیایی به چه دنیایی وارد شود. در نتیجه با چنین دیدگاهی، آن‌ها آزادی عمل بیشتری برای مانور دادن در خط روایی جدید دارند.

یکی از بزرگ‌ترین انتظارات تماشاگران از یک سریال تلویزیونی بیگانه، طراحی منحصر به فرد موجودات فضایی است. این سریال چند موجود بیگانه کاملا جدید را وارد فرانچایز می‌کند. طراحی این موجودات جدید بسیار خوب است؛ اما هنوز فاصله زیادی با یک عنصر بصری ترسناک و دلهره آور دارند. با این حال، این موجودات جدید به سریال کمک می‌کنند تا حس ترس از تاریکی را به صورت کاملا قابل لمس به بینندگان منتقل کند. این اتفاق را ما پیش از این در این فرانچایز _ به جز فیلم اول _ ندیده بودیم. با چنین روشی، این سریال تلاش می‌کند تا آن حس ناامنی را به شما منتقل کند؛ حسی مثل وجود یک خطر خارجی که فعلا قابل دیدن نیست اما هر لحظه ممکن است سر و کله‌اش پیدا شود.

به عنوان مثال، یک سکانس در سریال است که زیاد وارد جزئیات آن نمی‌شویم؛ زیرا بهتر است خودتان آن را ببینید. در همین حد بدانید که در قسمت چهارم، یک موجود خاص در یکی از وحشتناک‌ترین صحنه‌هایی که می‌توانست در این بستر قرار بگیرد، نقش‌آفرینی می‌کند. باید بدانید که این موجود، ستاره غیرمنتظره این فصل است، یک هیولای ترسناک که شما را در یک حس شوکه شدن محض رها می‌کند.

با تمام این اوصاف، وقتی بحث از وحشت محض فرازمینی به میان می‌آید، هیچ موجودی حریف زنومورف مشهور نمی‌شود. طراحی منحصر به فرد اچ. آر. گیگر، مانند یک نماد از موجودات فرازمینی در طول تاریخ سینما حک شده و یک سایه وحشت ابدی روی این ژانر قرار داده است. این طراحی منحصر به فرد، اصلی‌ترین دلیل ماندگاری این فرانچایز تا این لحظه است. این نکته بسیار مهمی است که سازندگان در طول این مسیر، هیچ تلاشی نکردند که این نماد با موجود دیگری جایگزین شود یا یک بازسازی عجیب و غریب از آن ارائه دهند. زیرا چیزی که هنوز کار می‌کند، نیاز به تغییر یا بازآفرینی ندارد. این تلاش برای نشان دادن زنومورف به عنوان یک مکانیسم هیجان انگیز و قرار ندادن آن در یک فضای رقابتی با دیگر موجودات جدید واقعا ستودنی است.

در طول سریال Alien: Earth یکسری سکانس‌های به شدت آزار دهنده وجود دارد که روح اصلی مجموعه است. در این سکانس‌ها مجموعه‌ای از بیگانگان ورای دخالت و ایجاد آشوب، صرفا حضور دارند و انسان‌ها و مطالعات آنان را تماشا می‌کنند و محیط اطرافشان را به شکلی وهم آور و مرموز مشاهده می‌کنند. به طرز عجیبی، این سکانس‌ها حس رازآلودگی را منتقل می‌کنند؛ گویا یک ارتباط بزرگ میان انسان‌ها، سینت‌ها و سایبورگ‌ها وجود دارد. ارتباطات غیر کلامی که در سریال به کار گرفته شده، در سطح بسیار بالایی قرار دارند و مخاطب از دیدن این مفهوم نمایی که از طریق دیالوگ منتقل نمی‌شود، حس مطلوبی را تجربه می‌کند.

این سریال، خارج از تمام ارتباطات با فیلم‌های قبلی و بازگشت به ریشه‌های خود، تمام تلاش خود را می‌کند تا از روش‌های جدید، فرانچایز بیگانه را گسترش دهد. در طول تمام فیلم‌های ساخته شده ازعنوان بیگانه، همیشه عناصری بودند که در کنار هیولای اصلی یعنی زنومورف می‌درخشیدند و حس وحشت را به گونه‌ای دیگر منتقل می‌کردند. در روند بیشتر شدن شماره‌های عنوان بیگانه، این عناصر بیشتر شدند. از حضور Ash به عنوان یک هوش مصنوعی وحشتناک گرفته، تا تغییر نقش بیشاپ و دیگر لایه‌های شخصیت دیوید در فیلم Prometheus که نقش اصلی را بازی می‌کرد؛ همگی از عناصری هستند که بیگانه تلاش می‌کند غیر از حضور زنومورف، به روشی دیگری ترس را منتقل کند.

در این راستا، سریال بیگانه: زمین، موجود Hybrid را معرفی کرد؛ موجودی که حاصل انتقال آگاهی و ادارک یک انسان به بدن یک موجود فضایی ساختگی است. به طور دقیق‌تر، یکسری کودکان مبتلا به بیماری‌های لاعلاج هستند که از آن‌ها برای ساختن موجوداتی فرازمینی استفاده می‌شود.

همین موضوع، دستمایه درونمایه اخلاقی این فصل شده است؛ آزمایش روی کودکان برای اهداف بزرگ‌تر و قدرت طلبی، از درونمایه‌های کلاسیک ژانر علمی تخیلی است که همیشه جواب می‌دهد. این وضعیت، نوعی رابطه دو طرفه و برابر بین کودکان آزمایشگاهی و زنومورف‌ها ایجاد می‌کند؛ هر دو گروه، مکانیسم‌هایی هستند که به بدن میزبان جدیدی منتقل شدند تا توسط شرکت‌های شوم، مورد مطالعه قرار بگیرند.

این موضوع، جذاب‌ترین خط داستانی بود که می‌توانست در یک سریال پیش درآمد از فرانچایز بیگانه دنبال شود. هرچند، این خط روایی، هرچه جلوتر می‌رود، عجیب‌تر می‌شود و حتی به مرز فروپاشی ساختار می‌رسد، اما عناصر داستانی جلوی این فروپاشی را می‌گیرند تا بیننده از این داستان عجیب احساس حماقت نکند. چنین اتفاقی صرفا و تنها به لطف زیربنای بی نقصی است که درنیمه اول فصل بنا شده و به مرور سرعت آن بیشتر می‌شود؛ اگر چنین چیزی نبود، این بخش هیچ وقت موفق ظاهر نمی‌شد.

در هر صورت، اینکه تجربه این کودکان مبتلا تا این حد با چرخه زندگی زنومورف گره خورده است، یک خط روایی جالب برای دنیای بیگانه است. خط روایی که به شکلی صادقانه یک قدم بزرگ در مسیری است که از اولین فیلم ریدلی اسکات آغاز شده است. این خط هرچه به سمت جلو و نیمه دوم فصل می‌رود، جذاب‌تر و هیجانی‌تر جلوه می‌کند.

یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت سریال که تا اینجای مقاله به آن اشاره‌ای نشد، اجرای هنرمندانه بازیگرانش است. این تیم بازیگری به طرز اعجاب انگیزی فوق العاده عمل می‌کند. بیشتر بازیگران چهره‌های جدیدی هستند که در کنار برخی بازیگران آشنا و با تجربه می‌درخشند، تقریبا هیچ بازی ضعیفی در بین آن‌ها دیده نمی‌شود. تمامی نقش‌ها، از جمله هیولا‌های مختلف کارشان واقعا تحسین‌برانگیز است. آن‌ها با نوعی شگفتی کودکانه بازی می‌کنند که با ظاهر فیزیکی‌شان کاملا متناقض است. در کنار آن‌ها، نقش بوی کاولی، رئیس ابرشرکت پرودیجی با اجرای ساموئل بلنکین، به شکل یک شخصیت به شدت نفرت انگیز ظاهر می‌شود.

همچنین حضور بابو سیسی در نقش مورو، افسر امنیتی شرکت ویلند-یوتانی، از جمله اجراهای بسیار قدرتمندی است که باید به آن اشاره شود. خط باریکی که او بین شرارت و همدلی طی می‌کند، بی نظیر و به شدت باورپذیر است. او در ابتدای سریال، به عنوان یک کارمند سرد و بی رحم شرکت ظاهر می‌شود؛ هرچند که تا پایان سریال، چنین وجهه‌ای را حفظ می‌کند، اما به مرور لایه‌های عمیق‌تری از همدلی به واسطه آگاهی او نسبت به اینکه چقدر مورد سو استفاده قرار گرفته است به شخصیت او اضافه می‌شود.

تیموتی اولیفانت، یکی از بازیگرانی است که نسبت به دیگر عوامل شناخته‌شده تر است. این بازیگر توانست با توجه به تجریبات گذشته خود، بهترین اجرا را داشته باشد. تکنیک او، کمتر دیالوگ گفتن و بیشتر نشان دادن است. او از جمله بازیگرانی است که به جای گفتن احساسات درونی، آن‌ها را به تصویر می‌کشد و اینگونه عمق شخصیت خود را نشان می‌دهد. او بازیگر ایده‌آلی برای ایفای نقش یک موجود مصنوعی با دانشی بی کران، خرد و نقشه‌های مرموز است.

اما اصلی‌ترین ستاره این سریال، بدون هیچ شک و تردیدی سیدنی چندلر است. او در قالب نقش Wendy، در جلوی قاب دوربین، تمام احساسات و عناصر دراماتیک را به نمایش می‌گذارد. کاملا از چشمان او مشخص است که چه چیزی در فکر دارد و درحال پردازش کدام مسئله است. او در مضمون، یک دختر شجاع و کوچک است که درون این کالبد مصنوعی زندگی می‌کند. روند تکامل او در این فصل از سریال Alien: Earth، همان مسیری است که این سریال را با دیگر عناوین پیش‌درآمد (چه موفق و چه شکست خورده) متمایز می‌کند.

یکی دیگر از نقاط قوت مهم این سریال، شیوه کارگردانی آن و عناصر تدوین است. مجموعه‌ای از تدوین‌های آرام، ترنزیشن‌ها و برش‌های خلاقانه ویک عنوان‌بندی وهم‌آور، همگی به ایجاد حس تعلیق و اضطراب کمک می‌کنند. استفاده نوآورانه از صدا، مانند فیلتر نکردن مکالمات رادیویی که حس حضور فیزیکی را القا می‌کند، نشان‌دهنده توجه دقیق سازندگان به جزئیات است. استفاده هوشمندانه از قطعات موسیقی راک در پایان‌بندی هر قسمت، یک تصمیم جسورانه و غیرمنتظره است. این در حالی است که هیچ توجیه روایی مستقیمی برای این تصمیم وجود ندارد؛ اما این موسیقی‌ها به شکلی موثر، حس جسارت و قدرت سریال را تقویت می‌کنند و پایانی مستقیم و کوبنده برای هر قسمت رقم می‌زنند.

اگر بخواهیم که به بزرگ‌ترین و تو چشم‌ترین مشکل قابل بهبود در سریال Alien: Earth اشاره کنیم؛ باید به بحث سرعت و تمپو بپردازیم. با نزدیک‌ شدن به قسمت‌های پایانی فصل، سریال یک حالت شتاب‌زده‌ای به خود می‌گیرد؛ گویا قصد دارد تمام عناصر جذاب خود را در این فصل جا دهد و انبوهی از بحران‌ها را برای میخکوب کردن مخاطب رقم بزند. چنین عجله‌ای باعث می‌شود که پایان‌بندی، کمی از پتانسیل اصلی خود فاصله بگیرد و حالتی از ناامید کننده بودن را به مخاطب بدهد. قطعا سریال می‌توانست با حوصله بیشتر، زمان بیشتری به توسعه برخی خطوط داستانی با شخصیت‌ها اختصاص دهد تا به پایان رضایت‌بخش‌تری برسد.

در نهایت...

سریال Alien: Earth در عصر تکرار و محتواهای متکی به فرانچایز‌های قدیمی، تلاش می‌کند تعادل را حفظ کند؛ طوری که نه متهم به تکرار شود، نه متهم به دور شدن از ریشه‌های اصلی. این سریال با بهره‌گیری هوشمندانه از زیبایی‌شناسی ژانر عملی تخیلی در دهه 70، فضایی نوستالژیک و در عین حال مدرن خلق می‌کند که مخاطب را به سرعت جذب می‌کند. بازیگران، عملکرد بسیار درخشانی دارند؛ سیدنی چندلر و تیموتی اولیفانت، ستون فقرات احساسی و دراماتیک سریال را تشکیل می‌دهند. سیدنی چندلر با مهارت خود در انتقال پیچیدگی‌های روانی شخصیتی و اولیفانت با حس کاریزماتیک خود، بار اصلی روایت را به دوش می‌کشند و اطمینان حاصل می‌کنند که مخاطب با سرنوشت شخصیت‌ها درگیر شود.

با این حال، این سریال کاملا بی نقص نیست؛ احساس عجله در قسمت‌های پایانی و برخی نقاط داستانی که مرز باریک بین جسارت و پوچ‌گرایی را نادیده می‌گیرند، از جمله مواردی هستند که می‌توانستند با دقت بیشتری اجرا شوند. در نهایت، این سریال با ترکیب موفق اتمسفر گیرا، اجراهای قوی و دیدگاهی جسورانه به روایت، تجربه‌ای تماشایی برای علاقه‌مندان به ژانر علمی تخیلی است و ثابت می‌کند این فرانچایز ظرفیت زیادی برای گسترش دارد.

86
امتیاز ویجیاتو

سریال Alien: Earth، پیش درآمدی لایق برای دنیای پر سابقه بیگانه است؛ لحظاتی نفس گیر، جذاب و ترسناک که حس نوستالژی و بازگشت به ریشه‌های اصلی را منتقل می‌کند. اگر پایان‌بندی عجله‌ای آن را نادیده بگیریم، این سریال می‌تواند میراث بزرگی برای فرانچایز بیگانه باشد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی