نقد فیلم Ford V Ferrari – ماشین آمریکایی
سینمای هالیوود یک سری رسوم و قوانین نانوشتهای دارد که فیلمبازها آن را در طول سالیان متمادی فهمیدهاند. اساسا باید قبول کرد که آمریکا به سبب تاریخ نه چندان با قدمتش، توانسته با ابزارهای مدرنی ...
سینمای هالیوود یک سری رسوم و قوانین نانوشتهای دارد که فیلمبازها آن را در طول سالیان متمادی فهمیدهاند. اساسا باید قبول کرد که آمریکا به سبب تاریخ نه چندان با قدمتش، توانسته با ابزارهای مدرنی نظیر سینما، به خوبی این خلا را پر کند؛ موضوعی که نمیتوان به آن خرده گرفت و بلکه باید آن را یک هوشمندی درجه یک مثال زد. در تاریخ سینمای آمریکا، فیلمهای بسیاری با صفت «آمریکایی» ساخته شدهاند و عموم آنها نگاهی غربی به یک موضوع خاص دارند. از فیلم کمدی کیک آمریکایی گرفته تا تک تیرانداز آمریکایی که هر یک به نوبهای تصویرساز جامعه آمریکا است.
فیلم Ford V Ferrari نیز میتوانست با مزین شدن به اسم «ماشین آمریکایی» ساخته و اکران شود اما فیلمساز ترجیح داده که این موضوع را در بطن فیلم خود جای دهد و نام فیلمش را به این موارد مبالغه آمیز آغشته نکند. فیلم روایتگر رقابت شرکت فورد آمریکایی با شرکت ایتالیایی فراری است؛ یک رقابت واقعی که در طول تاریخ اتفاق افتاد و در آن شرکت فورد پس از آنکه از خریدن فراری ناکام ماند، تصمیم گرفت که با این غول ایتالیایی در پیست مسابقه وارد رقابت شود.
اگر درباره جزییات این اتفاق تاریخی بدانید (که قصد ندارم آن را در این مطلب افشا کنم) فیلم Ford V Ferrari باز هم برایتان نکات مثبتی در چنته خواهد داشت چرا که به هیچ وجه روند یک مستندسازی در آن پیاده سازی نشده است. در واقع با دیدن فیلم Ford V Ferrari میتوانید یک درس تولید محتوای فاخر را فرا بگیرید و ببینید که چطور یک کارگردان و گروهش، میتواند تولید محتوای بینظیری درباره ماشین فورد آمریکایی داشته باشد، بدون آنکه شعار زدگی و غلو در آن بیداد کند.
فیلم شروع خوبی دارد و به جای آنکه تماشاگر را مستقیم وارد رابطه پر پیچ و خم فورد و فراری کند، با قهرمانانش آشنا میسازد؛ قهرمانانی که در واقعیت نیز وجود داشتند و در اینجا مت دیمون و کریستین بیل به آنها جان بخشیدهاند: کرول شلبی و کن مایلز. کرول یک طراح اتومبیل، راننده مسابقات اتومبیلرانی و نویسنده اهل ایالات متحده آمریکا است که به نظر میرسد دوستی دیرینهای با کن مایلز، یک راننده و مهندس مسابقات اتومبیلرانی دارد. کن، یک تعمیرگاه دارد و در آن بیشتر از آنکه با مشتریان تا کند، با آنها کل کل میکند و اطلاعاتش درباره اتوموبیل را روی صورت آنها تف میکند. کرول اما فردی با روابط عمومی بالاتر است و برای خودش یک شرکت کوچک و گالری اتومبیلی دارد که نسبتا موفق است.
کن تمام زندگیاش را وقف ماشینها و اتومبیلرانی میکند و زندگیاش را پای این مسائل میگذارد، او یک جورهایی معتاد به سرعت و ماشین سواری است و در این راه پولهایش را آنقدر خرج میکند که مجبور میشود به همسرش بگوید: «دیگر یک پاپاسی هم ندارم.» اما در ادامه جملهای میگوید که با شخصیت کلهشق و بیفکر و خیال او کاملا سنخیت دارد: «اما دربارش یک فکری میکنم.» کن همینقدر روی هوا زندگی میکند و همسر و فرزندش به او ایمان دارند.
از آنسو وضعیت اقتصادی رو به افول رفته و شرکت فورد نیز در یک موقعیت بحرانی قرار دهد، در همین گیر و دار یکی از اعضای مارکتینگ شرکت پیشنهاد میدهد که آنها شرکت فراری را بخرند و با ادغام شدنشان وارد مرحله جدیدی از فعالیت فورد شوند، در وهله اول پیشنهاد این کارمند با مخالفتهایی روبرو میشود و در ادامه رییس فورد (که پسر موسس اصلی آن است) قبول میکند تا مذاکرهای با فراری و مدیر ایتالیاییاش برقرار شود.
مذاکره فورد و فراری به جایی نمیرسد و فراری در نهایت توسط شرکت فیات خریداری میشود. مدیرعامل فراری نیز با ارسال پیامی توهین آمیز به شخص فورد، کفر او را در میآورد و در نهایت فورد تصمیم میگیرد که با قدرت تمام وارد مسابقات شده و پوز فراری را در این رقابتها بخواباند. فورد در این راه از شرکت کرول که سابقه نسبتا خوبی در آمریکا دارد کمک میگیرد و کرول هم بیدرنگ با این طرح موافقت میکند و کرول را وارد بازی میکند.
همانطور که گفته شد، آغاز فیلم از دعوای فورد و فراری نبوده و ما در ابتدای امر با کرول آشنا میشویم و سپس گریزی به کن میزنیم. متاسفانه فیلم بیشتر از انکه درباره قهرمانش باشد، درباره حواشی دور قهرمان خود سخن میگوید. این درست که در برخی روایات مشهور نظیر شرلوک هولمز هم ما با واتسون طرف هستیم و از دیدگاه او قصه را میشنویم، اما در فیلم Ford V Ferrari ما با کاراکتر شناخته شده و محبوبی مانند هولمز روبرو نیستیم و نیاز داریم که کن مایلز را بیشتر بشناسیم؛ بخصوص آنکه کریستین بیل در نقش آن کولاک به پا میکند و تمام هم و غم خود را برای درآوردن این نقش به کار برده است. این بازی بینقص اما در کنار یک بیهویتی قرار گرفته و تبدیل به یک فرصت سوخته به معنای واقعی شده است.
شخصیت کن مایلز برگ برنده و برگ بازنده فیلم است؛ برنده از این حیث که کریستین بیل او را جانانه در پرده سینما بازآفرینی کرده و بازنده از این حیث که پیشینه و قصهای از آن نمیشنویم که با او همذات پنداری کنیم و با غصههایش غصه بخوریم و با شادیهایش همراه شویم. با وجود این مشکلات، کماکان کن مایلز دوست داشتنی از آب در آمده و دقیقا چیزی است که باید باشد: یک کله شق نابغه که علی رغم سرکشیاش، علم و دانشی دارد که آن را با ادبیات خشن خود به نمایش میگذارد.
از آنسو کرول اما ویژگی مشخصی ندارد که از او به عنوان یک کاراکتر به یاد ماندنی یاد شود. کرول بدون کن عملا حرفی برای گفتن ندارد و هرچند مت دیمون کار خود را به عنوان یک هنرپیشه به خوبی انجام میدهد اما فیلمنامه با وجود محوریت قرار دادن او به عنوان راوی داستان، نمیتواند کرول را به یک قهرمان یا لااقل نایب قهرمان فیلم تبدیل کند. کرول دیالوگهای سنگینی میگوید و میخواهد فضای فیلم را از یک فضای رقابتی-مسابقهای صرف بیرون بکشاند اما این دیالوگها تنها در اول و آخر فیلم ادا میشوند و مانند باد تو خالی یک بادکنک میمانند که فورا هدر میروند.
فیلم از زمانی که وارد گود رقابت فورد و فراری میشود، تمام تلاش خود را میکند که فراری و مدیر ایتالیاییاش را یک شخصیت منفی تام جلوه دهد و از هر کاری برای نشان دادن این امر دریغ نمیکند. روحیه آمریکایی فیلمساز در اینجا پررنگ شده و ایتالیاییها در بخشهایی از فیلم شبیه کودنهایی میشوند که انگار نه انگار عمریست نابغه مسابقات ماشین سواری هستند. این بخش از فیلم جزو معدود بخشهای مبالغه آمیز اثر محسوب میشود و عرق ملی در اینجا کار دست کارگردان داده است.
بازسازی دوران رقابتهای فورد و فراری در فیلم به زیبایی صورت گرفته و فیلمساز در ساخت این دوران حواسش را جمع کرده و نکات ریز را در نحوه پوشش و آٰرایش کاراکترها رعایت کرده تا اتمسفر فیلم را هرچه بهتر از آب در بیاورد. کمتر گاف و سوتی در این بخش از فیلم میتوان پیدا کرد و فیلمبرداری هوشمندانه فدون پاپامیکائیل نیز به این صحنه سازیها کمک کرده است. از آنجایی که نزدیک به یک سوم فیلم نیز در داخل اتاقک کوچک ماشین روایت میشود نیز کار فیلمبردار بسیار سخت بوده که خوشبختانه توانسته از پس این مهم نیز سربلند بیرون بیاید. سکانسهای داخل ماشین به بازیگران نیز اجازه مانور اکتینگ کمتری داده و بازی گرفتن از چهره و صورت و به خصوص چشمان، کار اصلی آنها و کارگردان شده است.
فیلم Ford V Ferrari با وجود مدت زمان نسبتا طولانیاش، ریتم و ضرباهنگ بسیار مناسبی دارد و میداند چطور مخاطب را پای یک فیلم ورزشی درباره مسابقات اتومبیلرانی بنشاند، ولو مخاطبی که با این موضوع چندان آشنا هم نباشد. پایان بندی فیلم میتوانست تاثیرگذارتر باشد و فیلمساز به همان دلیلی که کاراکتر اصلی خود را هدر داده، در اینجا هم باخت میدهد. در نهایت باید گفت فیلم یک اثر به یاد ماندنی و شاهکار نیست ولی حرفهای زیادی برای گفتن دارد و ادای احترام آبرومندانهای نسبت به شرکت فورد است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عاولی بود
حتما میبینیمش???
ببین و لذت ببر