نقد فیلم ?What Did Jack Do – بازجویی از یک میمون
ساختن فیلم کوتاه، بدون خبر قبلی برای کارگردانان سطح اول، یک موضوع خیلی باحال و خفن است، مثل پائول توماس اندرسون با فیلم The Dance piece Anima و جاناتان گلیزر با فیلم کابوسوارش The Fall. ...
ساختن فیلم کوتاه، بدون خبر قبلی برای کارگردانان سطح اول، یک موضوع خیلی باحال و خفن است، مثل پائول توماس اندرسون با فیلم The Dance piece Anima و جاناتان گلیزر با فیلم کابوسوارش The Fall. حالا نوبت دیوید لینچ بزرگ است. او در ژانویه امسال یک فیلم بامزه و عجیبِ دو بازیگری به اسم ?What Did Jack Do را با کمک Cartier pour l’Art Contemporain (موزه هنرها معاصر پاریس) در نتفلکیس منتشر کرد و خودش در ان هنرپیشگی کرد.
فیلم سیاه سفید است، و بر تصویر لک و خش دیده میشود، فیلم نه تنها ظاهری قدیمی دارد بلکه غیرزمینی نیز به نظر میرسد، انگار که از آرشیو یک سینماتک سیارهی دور آورده شده. خیلی شبیه به اولین فیلم لینچ یعنی Eraserhead است، اما لحن ترسناک پلیسی و عناصری که ممکن است شما را یاد تویین پیکس بیندازند نیز به آن اضافه شده است.
دیوید لینچ در این فیلم نقش خودش را به عنوان یک پلیس کت شلوار پوش بازی میکند. او با پریشانی سیگار میکشد و ما صرفا میدانیم زمان فیلم، عصر مدرنِ قبل از ممنوعیتِ سیگار کشیدن داخل ساختمان است. دیوید لینچ از پشت میزی متروک، در جایی که شبیه کافهِ ایستگاه قطار است، از یک مضنون بازجویی میکند. لینچ به خاطر تاخیر قطارِ مضنون، موفق شده او را در کافهِ ایستگاه گیر بیندازد.
فرد مظنون او یک... میمون کاپوچین به اسم جک کروز است (Jack Cruz)! این میمون دستآموز با صدایی گرفته و مضطرب (که احتمالا خود لینچ آن را تولید کرده) صحبت میکند. دهان او با دهان انسان جایگزین شده، در واقع دهان انسان را دیپ فیک کرده و در قسمت پایینی صورت او قرار دادهاند. (deep fake یا دیپ فیک، نام تکنیک جدیدی برمبنای هوش مصنوعی است که بهواسطهی آن تصاویر و ویدئوهای دروغینِ واقعگرایانه درست میشود.(
کلوزآپ صورت جک (میمون) و حرکات سر او که به دست دیوید لینچ و اسکات رسلر (سینماتوگرافر) ساخته شدهاند در کنار چشمان درشت و التماسکنندهاش، در ما احساس بیاعتنایی و در عین حال وحشت و فرار را القا میکند. همانطور که این مواجه پرتنش پیش میرود، میفهمیم که جک ممکن است قاتل باشد: او متهم به قتل شخصی است به اسم مکس، به خاطر رابطه با مرغی به اسم توتاتابان (Toototabon) که جک به شکلی دیوانهوار و نوآرگونه به او علاقه دارد.
در همان حال که آن دو منتظر قهوههایشان هستند، مکالمهای سوررئال، غیر منسجم و از هم گسیخته برقرار میکنند، همانند دو نفر که دارند در خواب با هم صحبت میکنند. انگار که لینچ فیلمنامه را با یک جور برنامه کامپیوتریِ رندم و تصادفی تولید کرده است. این مکالمه همیشه در مرز خزئبل و نامفهوم شدن است اما هیچوقت واقعا این مرز را رد نمیکند. هنگامی که جک دارد از طرز رفتار نامحترمانه در این بازجویی غیرعادی شکایت میکند، لحنش به طرز عجیبی سوزناک و تلخ میشود: «تو حاضری یک حیوان را پرت کنی روی سقف فقط برای این که ببینی قیافهاش چه شکلی میشود.»
پیشخدمت و شریکجرم این جنایت نیز نقش کوچکی در فیلم دارند. خود جک هم برای ما آواز میخواند: آواز او یک صحنه کاملا لینچی (صحنهای که انگار بیشتر دارد کارهای لینچ را مسخره میکند) خلق میکند و من نمیتوانستم جلوی خنده خودم را بگیرم. این فیلم صرفا یک تمرین استایل فیلمسازی است، استایلی کاملا خاص و ناب.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
نقد ضعیفی بود
اصلا نقد نبود
نه واقعا این نقد بود؟؟؟ :/
همون چیزایی که توی فیلم دیدیم اومدید گفتید! :///
عمده نقداشون همینه اینجا متاسفانه. این فیلم کار سختیه واسه نقد کردن و دانش فنی میخواد، و بهتر بود دوستان مون میرفتن سراغ کارای ساده تری که حداقل بتونن چار تا نقد خارجی واسش پیدا کنن همونا رو ترجمع کنن :).