چرا The Irishman هیچ اسکاری نبرد
نتفلیکس میدانست. در شب اسکار، مدیران اجرایی هنگام ورود به لابی تئاتر دالبی لبخند میزدند، اما ناامیدی را در چشمانشان میشد خواند. فیلم «ایرلندی» ساخته مارتین اسکورسیزی نامزد 10 جایزه اسکار شد اما دست خالی ...
نتفلیکس میدانست. در شب اسکار، مدیران اجرایی هنگام ورود به لابی تئاتر دالبی لبخند میزدند، اما ناامیدی را در چشمانشان میشد خواند. فیلم «ایرلندی» ساخته مارتین اسکورسیزی نامزد 10 جایزه اسکار شد اما دست خالی به خانه برگشت. در این مطلب بررسی خواهیم کرد که چرا The Irishman هیچ اسکاری نبرد
متخصصین اسکار و فصل جوایز داستان را هفتهها قبل گفته بودند: آنقدر طولانی است که حوصله بیننده سر میرود. جز بزرگترین موفقیتهای اسکورسیزی است اما این برای آکادمی اسکار معنی به خصوصی ندارد. شب اسکار به کندی میگذشت و گفتوگوها کم کم رفت به سمت این که اشتباهشان کجا بود. درباره این صحبت کردند که کمپین اسکارشان عظیم بود، بهترین چیزی بود که میشد با آن پول مهیا کرد و با این حال نتفلیکس نتوانست بر موانع پیروز شود...البته چه موانعی!؟
من اعتقاد دارم دلایلی واقعی برای عدم موفقیت «ایرلندی» در اسکار وجود دارد، و هیچکدام این دلایل اشتباه نتفلیکس نیست. مشکل نه کمپین جوایز بود و نه فیلم اسکورسیزی. مشکل حتی رویکرد ضد نتفلیکسی آکادمی اسکار هم نبود، بلکه مشکل اصطکاک (فشار فیلم روی تماشاگر) بود.
مدل اقتصادی نتفلیکس بر دور زدن قانون دوم حرکت بنا شده: نتفلیکس با تواناییاش در کم کردن اصطکاک موجود بین محتوا و بیننده، صنعت سرگرمی را مختل کرد. هزاران انتخاب متنوع وجود دارد و هر موقع یک فیلم تمام شود فیلم دیگری را پیشنهاد میدهند. کم کردن اصطکاک، قلب بسیاری از صنایع است. از Airbnb گرفته تا Uber تا Facebook: تلاش لازمِ احساسی و فیزیکی برای لذت بردن از محصول را حذف و کاربران را اقناع و راضی کردن.
وقتی پای برخی از بهترین فیلمها در میان باشد، مخصوصا آنهایی که نامزد اسکار میشوند، اصطکاک ممکن است تا حدی بالا رود که غیرقابل تحمل شود. مثلا طول فیلم میتواند مانند «ایرلندی» متنبه کننده باشد یا مانند «داستان ازدواج » (Marrige Story)، حامل تنش شدید احساسی باشد یا مثل «انگل» ما را مجبور به خواندن زیرنویس کند. (البته ما ایرانیهای فیلمباز اغلب به زیرنویس خواندن عادت داریم اما ظاهرا این مسئله به انگلیسی زبانان فشار زیادی وارد کرده است.)
و بعد سالنهای سینما را داریم: کارخانههای اصطکاک. فیلمها در سینما در زمان و مکان به خصوصی شروع میشوند. برای رسیدن به فیلم باید با ترافیک بجنگید بعد باید دم در بلیت بخرید، پول اضافی برای خوراکیهای معمولی بدهید، یک صندلی پیدا کنید که دید خوبی داشته باشد و زمان زیادی را منتظر تمام شدن تبلیغات بمانید. هوای سالن ممکن است زیادی گرم یا زیادی سرد باشد. شاید بوی روغن ماسیده ذرت بو داده فضا را پر کرده باشد. و بدتر از همه این احتمال وجود دارد که شما از فیلمی که میبینید خوشتان نیاید و کاری هم نمیتوانید بکنید، نه میتوانید بزنید جلو نه میتوانید فیلمی دیگر را امتحان کنید. تنها گزینه موجود ترک کردن سالن است که با این کار هم مزاحم سایر تماشاگران حاضر در سالن میشوید هم احساس میکنید سرتان کلاه و روزتان هدر رفته.
نمایشدهندگان تمام تلاششان را میکنند تا اصطکاک ذاتی سینما رفتن را کاهش دهند، اما این مسئله در خورد بیزنس آنها رفته. این همان نقطه ضعفی است که سرویسهای پخش آنلاین به آن حملهور شدهاند. هرچند، وقتی پای فیلمهای عمیقی که برنده اسکار هستند در میان باشد، تمام اصطکاکها (احتمالا به جز بوی روغن ماسیده) از ایراد تبدیل به یک ویژگی میشوند.
«ایرلندی» مطمئنا طرفداران خودش را دارد و کسانی که به آن علاقهمندند دریغی مشترک دارند: دیدن فرانک شیران (Frank Sheeran) در انتهای فعالیتش به عنوان یک گانگستر و هزینهای که برای آن داده است. تماشای غربت او در خانه سالمندانی گمنام باعث میشود وزن کل زندگی او و تصمیمات اشتباهی که گرفته است را احساس کنید. فیلم شما را قادر میسازد بازیگران آشنای اسکورسیزی را به شکلی متفاوت ببینید و درباره کار هنری او تجدید نظر کنید. به طرز عمیقی رضایت بخش و حاصل کار فیلمسازی استاد است.
البته، شاید برای شما متفاوت بوده باشد. اما حتی اگر آن منطق احساسی را بپذیرید، ما روزهای آخر زندگی شیران را تنها در پایان سه ساعت و نیم فیلم میبینیم. البته شما میتوانید بزنید جلو اما این کار جادوی فیلم را از بین خواهد برد. تکه تکه نگاه کردن فیلم هم همین اثر را خواهد داشت و همانند یکجا نگاه کردن ما را تحت تاثیر قرار نمیدهد. تنها راه لذت بردن کامل از ماجرای شیران، همراهی قدم به قدم با او است که البته این کار شاید کمی طاقت فرسا باشد.
این همان جایی است که سالنهای سینما و پردههای سنتیشان پیروز میشوند. اگر شما پول بدهید که «ایرلندی» را در سینما ببینید، مجبورید تا انتها آن را نگاه کنید. هر اتفاقی که بر صحنه میافتد به شما دسترسی دارد؛ توجهتان را (تقریبا) به طور کامل به خود جذب کرده و قلب و ذهنتان هم کاری بهتر از تجربه کردن چیزی که فیلمساز در برابرتان قرارداده ندارند. وقتی تسلیم شوید دیگر اصطکاکی وجود ندارد.
به طرز مسخرهای، مدل بدون- اصطکاک نتفلیکس برای اکثر محتوایش به شکلی درخشان جواب میدهد اما برای فیلمی مثل «ایرلندی» چندان مناسب نیست. (بله، نتفلیکس «ایرلندی» را برای یک ماه در تعدادی از سینماها نمایش داد، اما رویکرد تکه تکهاش به مخاطبان یاد آوری کرد که میتوانند صبر کنند تا تمام شود.)
ما وقتی انتخابی نداریم، تسلیم میشویم و پخش آنلاین به این معنی است که شما همیشه انتخابی دارید. میتوانید چشمتان را بر گزینههایی که اطرافتان وجود دارد، ببندید، اما خیلی کار سختی است. همچنین حذف کردن عوامل محیطی که حواس آدم را پرت میکند هم تلاش زیادی میطلبد (به علاوه استرس این مسئله که دیگران فکر میکنند شما آنلاینید اما جواب نمیدهید نیز هست). تماشا کردن «ایرلندی» یعنی این که باید 210 دقیقه با چنین اصطکاکی مبارزه کنید.
بنابر همین استدلال، فیلم «انگل» هم اگر بر نتفلیکس بود هرگز اسکار نمیبرد. شاهکار بونگ جون هو (کارگردان انگل) حدود یک ساعت کوتاهتر از «ایرلندی» است، عناصر کمدی و وحشت در آن آمیخته شده و داستانی نفسگیر از درگیریهای طبقاتی را بازگو میکند. اما باید آن را با زیرنویس دید. این کار تلاش میطلبد و سالنهای سینما میتوانند به شکلی پشتیبانی کنند که سرویسهای پخش آنلاین نمیتوانند.
اینها هیچکدام به معنی ضربه خوردن نتفلیکس یا برتری سالنهای سینما و توزیع کنندگان نیست. (تام کویین به عنوان یکی از بنیانگذاران نئون، به اریک کُن گفت «همه باید بشینند و فکر کنند چه چیزی برای هر فیلم مناسبتر است.») مخاطبان و صنعت سرگرمی دریافتهاند فیلمهای زیادی وجود دارند که اصطکاکِ پرده بزرگ سینما برای آنها جواب نمیدهد. شاید اگر «ایرلندی» کوتاهتر بود، تاثیر گستردهتری میگذاشت اما احتمالا روی پرده بردن آن برای نتفلیکس صرفه اقتصادی نداشت. البته حتی نمایش این فیلم بر پرده بزرگ هم ضامنی برای بردن اسکار نبود: کمپانی پارامونت در سال 2014 (Paramount) فیلم سه ساعته گرگ وال استریت (Wolf of Wall Street) ساخته اسکورسیزی را به طور گسترده اکران کرد، این فیلم نامزد پنج اسکار شد اما حدس بزنید چه شد؟ بله، هیچیک را نبرد.
نتفلیکس با این که به جوایزش در «کارخانه آمریکایی» و «داستان ازدواج» افتخار میکند، بیشک از پشت سر گذاشتن اسکار 2020 خوشحال است. و نهایتا خود نامزد شدن هم برای نتفلیکس چیزی را که میخواست به دنبال داشت: اعضای جدید. اما در همین حال که نتفلیکس به اسکارهای آینده چشم امید دارد، در استراژیاش الگوریتم جدیدی را به کار گرفته: آیا مخاطبان میتوانند درخشندگی کار کارگردان را بدون تمرکز و انزوایی که پرده بزرگ با خود به همراه میاورد، درک کنند؟ نتفلیکس همین حالا نیز دریافته که کم کردن اصطکاک هم محدودیتهای خودش را دارد: اعلام کردند که از ششم فوریه راه جدیدی برای خاموش کردنِ پخشِ-خودکار تریلر راه اندازی میشود. با اصطکاک خیلی کم، راحت میشود از موانع تماشاگران رد شد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
پبچیده بود جمع بندی درستیم نکردین از ترجمتون که حداقل چیزایی که خوندیم بی فایده نباشه
خیلی هم عالی خسته نباشی ولی نگاه ضد نتفلیکسی همیشه هس
خیلی ترجمه ی گنگ و کج فهمی بود ,
ممنون
سلام. احتمالا عبارت اصطکاک گیجت کرده سامان جان. منظور از اصطکاک توی این متن یه مقدار پیچیدس. منظورش فشاری هست که فیلم به تماشاگر میاره.