معرفی بازی A Short Hike – کوتاه اما به غایت شیرین
بخش به بخش و قسمت به قسمت بازی مستقل A Short Hike یادآور استاردو ولی (Stardew Valley)، یکی از تحسین شدهترین بازیهای مستقل دهه اخیر است. انگار که سازنده کانادایی بازی بعد از تجربه دهها ...
بخش به بخش و قسمت به قسمت بازی مستقل A Short Hike یادآور استاردو ولی (Stardew Valley)، یکی از تحسین شدهترین بازیهای مستقل دهه اخیر است. انگار که سازنده کانادایی بازی بعد از تجربه دهها ساعت Stardew Valley با خودش گفته باشد «چه میشود اگر از استاردو ولی الهام بگیرم و آن را تبدیل به یک بازی داستانی کوتاه کنم؟» اما اشتباه نکنید، با این جملات قصد ندارم از A Short Hike یا «کوهنوردی کوتاه» انتقاد کنم؛ بلکه دقیقا برعکس چون نتیجه نهایی بینظیر است.
داستان بازی در مورد پرنده دختری به نام کلیر (Claire) است که در همان ابتدای شروع بازی به دلایلی نامشخص با خودرو شخصی راهی محل زندگی خالهاش در پارک ایالتی Hawk Peak میشود. بر خلاف استاردو ولی که میدانیم کاراکترمان به خاطر وصیت پدربزرگش عازم روستای دور افتادهای شده، در اینجا هیچ ایدهای از علت این سفر ناگهانی نداریم.
بازی بعد از نمایش این میان پرده ساده و زیبا در بیرون از خانه می (May)، خاله کلیر، آغاز میشود. کلیر مثل هر نوجوان یا جوان دیگری اولین کاری که میکند چک کردن تلفن همراهش است و وقتی میفهمد در این روستای کوچک خبری از آنتن نیست، حسابی شاکی میشود چرا که میگوید منتظر تماس تلفنی واجب و ضروری است. خاله می به او میگوید که اگر به قله کوهستان که با نام قله شاهین شناخته میشود، برود آنجا آنقدری تلفنش آنتن خواهد داشت که بتواند تماس بگیرد. یک کوهنوردی اجباری که به گفته او بسیار کوتاه و ساده است.
از اینجا به بعد شباهتهای ساختاری A Short Hike با استاردو ولی بیشتر و بیشتر میشود. با دور شدن از خانه و پیشروی در روستا با دهها کاراکتر مختلف روبهرو میشوید، برخی از آنها به بامزهترین شکل ممکن دکمهها و مکانیزمهای بازی را آموزش میدهند و شخصیتهای دیگر هم خواستههایی از شما دارند که حکم همان ماموریتهای فرعی را دارند. بازی به شکل هوشمندانهای اهمیت این ماموریتهای فرعی و حتی جذابیتهایشان را از شما پنهان میکند و در نتیجه فکر میکنم عکسالعمل احتمالی شما به این خواستهها هم این است که آنها را قبول کرده اما به مسیر خودتان ادامه میدهید.
چرا؟ چون در ابتدا به نظر نمیرسد که رفتن به قله و پیدا کردن مسیر کار سختی باشد. به هر منطقهای که میروید تابلویی وجود دارد که با زدن دکمهای مخصوص به شما میگوید که برای رسیدن به بخشهای مختلف از جمله خود قله باید چه مسیری را طی کنید. شما هم که درنقش یک پرنده قدم به این دنیا گذاشتید و به راحتی میتوانید بپرید و حتی درست به خوبی بتمن روی هوا شناور بمانید و به اصطلاح گلاید کنید. اما اولین چالش خیلی زود خودش را نشان میدهد، وقتی که میبینید بخشی از مسیر خراب شده و اتفاقا یکی از دیگر از ساکنین روستا هم خسته و کوفته از ادامه راه مانده است. او به شما توضیح میدهد که با داشتن پرهای طلایی میتوانید دوباره بپرید و حتی از دیوار صاف بالا بروید.
حالا پر طلایی چیست و از کجا باید آن را تهیه کنید؟ پاسخ به این سوال کاملا به این بستگی دارد که پیش از آن چقدر در حواشی روستا گشت و گذار کرده باشید. برای مثال به شخصه قبل از رسیدن به این نقطه با دو کاراکتر بامزه دیگر آشنا شدم که کلوپ سنگنوردی خودشان را داشتند وقتی خواستم من هم عضو کلوپ شوم، بهم یادآوری کردند که به پر طلایی نیاز دارم. همچنین در ادامه مسیرم بالای تخته سنگی یک پر طلایی دیدم و چند دقیقهای را به معنای واقعی کلمه زور زدم تا بتوانم خودم را به بالای آن برسانم.
اما تنها یک راه حل برای پیدا کردن اولین پر طلایی وجود دارد: خرید آن. فروشگاهی در روستا وجود دارد که این پرها را به فروش میرساند و تازه آن لحظه است که متوجه میشوید سکههای بازی به چه کار میآیند. اگر قبل از تمام این اتفاقات با یکی دیگر از کاراکترهای بازی هم صحبت شده باشید، احتمالا دوباره فلشبکی به آن لحظه میزنید و به یاد میآورید که او شایعهای از گنجهای پنهان شدهای در کل روستا میگفت که یکی از ساکنین هم به دنبال بیل است تا با کمک آن و دستگاه فلزیاب گنجها را پیدا کند. احتمالا اینجا همان لحظهای است که شما هم مثل من دو هزاریتان میافتد که این کوهنوردی آن کوهنوردی سادهای نیست که خالهتان تعریف میکرد.
از آنجایی که اتمام ماموریت اصلی بازی و رسیدن به قله تنها نزدیک به دو ساعت بیشتر طول نمیکشد و این ماموریتهای فرعی هستند که تجربه بازی را طولانیتر و شیرینتر میکنند، بهتر است بیشتر از این در مورد آنها و حتی رازهای پنهان A Short Hike صحبت نکنیم. داستان و روایت بازی به خوبی یادآور تجربه اولین کوهنوری هر فردی است. ایده آنکه یک مسیر طولانی را تا بالای قله طی کنی و بعد هم به پایین برگردی واقعا احمقانه به نظر میرسد به خصوص که بالا رفتن از کوه هم کار آسانی نیست. اما در این مسیر آنقدر با کاراکترهایی متنوع و دوستداشتنی آشنا میشوید و شیفته پشت سر گذاشتن چالشهای در مسیرتان میشوید که اصلا از یاد میبرید هدف نهایی چیست. البته بازی در انتها غافلگیری جالب و خوشبختانه غیر غمانگیزی هم برایتان دارد که خستگی این کوهنوری را هم از بدنتان بیرون میکشد.
بیشتر بخوانید:
- معرفی بازی Cadence of Hyrule – لینک در سرزمین موسیقی
- معرفی بازی Squad – شبیهساز جنگ واقعی
- معرفی بازی Kards – کارتبازی پشت سنگر دشمن
A Short Hike مروارید دیگری از اعماق اقیانوس بازیهای ویدویی است که یادآوری میکند چرا ما عاشق بازیهای مستقل هستیم و تجربه آنها را با هیچ عنوان جاهطلبانه و بزرگ دیگری عوض نمیکنیم. مهم نیست به بازیهای مستقل و کوچکی مثل این علاقهمند هستید یا نه چون بازی آنقدری کوتاه اما شیرین است که به راحتی توجهتان را جلب میکند. راستی آنقدر گرم صحبت در مورد روایت داستان و جذابیتهای بازی شدیم که صحبت در مورد گرافیک، موسیقی و موارد فنی این شکلی را فراموش کردیم. اما فکر کنم نگاهی به تصاویر خوش آب و رنگ همین مطلب کافی باشد تا در ترکیب آن با یک موسیقی آرامبخش بدانید که چه تجربه کاملی انتظارتان را میکشد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
آقا دستتون درد نکنه که عجب بازیای بود! بسیار بسیار لذت بردم. گیمپلی، گرافیک، موسیقی، داستان و کلا همهچیش آفرین داره. از اون بازیاس که هم آشنان و هم خاصن. عالـــی!
چه زود و سریع بازیش کردی، ایول آرش. آره واقعا دقیقا همین حسی رو که گفتی داره از اول تا آخر.
مخلصم! راستش چند دقیقهی اول زیاد نگرفت منو، ولی بعدش گرفت دیگه ول نکرد! مگه میشد گذاشتاش زمین؟ پایاناش هم که حرف نداشت. مدتها بود از هیچ بازیای انقدر لذت نبرده بودم. بازم ممنون بابت معرفی.
یه سوال بازی هایی با گرافیک مثل این چه سبکی هستند یا اصن بازی مثل این هست
به اینجور سبک گرافیکی پیکسل آرت میگن و آره خیلی بازی این سبکی زیاده، به نظرم حتما Undertale، Hotline Miami و Stardew Valley رو بازی کن.