ناشر بازی: 11bit Studios |
سازنده بازی: Odd Meter |
در تمام دورانی که خودم را بهعنوان گیمر شناختهام، بازیهایی بودهاند که در من احساسات دوگانه برانگیخته باشند. اما بهخاطر ندارم درباره هیچ کدامشان به شدت Indika چنین نظری داشته باشم. حتی در همین لحظهای که مشغول نوشتن این متن هستم هم مطمئن نیستم که میتوانم این بازی را به شما پیشنهاد دهم یا خیر. با این حال یک چیز را میدانم؛ شاید ندانم کدام حسی که به بازی دارم به بقیه سنگینی میکند، اما میدانم که بازی در من احساساتی برانگیخت و میدانم هر ویدیو گیمی چنین کاری با من نمیکند. پس با بررسی ویجیاتو از بازی Indika همراه باشید تا به نتیجهای درباره این بازی برسیم.
«ایندیکا» ساخته استودیویی روسی به نام Odd Meter است، استودیویی که بعد از آغاز جنگ روسیه و اوکراین، از مسکو به شهر آلماتی واقع در قزاقستان نقل مکان کرد. این تیم Indika را سفری مملو از کمدی و تراژدی توصیف میکند که تداعیکننده حس و حال نوشتههای امثال داستایفسکی و بولگاکف است. و بله، برخی از مکالمات بازی به گونهای نوشته شدهاند که گویی مستقیما از «مرشد و مارگاریتا» بیرون آمدهاند. پس بگذارید اول درباره داستان بازی صحبت کنیم که حکم ستون فقرات این بازی را دارد.
بازی شما را به زمستان سخت روسیه قرن نوزدهم و زندگی یک راهبه به نام «ایندیکا» میبرد. ایندیکا در یک صومعه ارتدکس زندگی میکند. خواهران راهبه این صومعه ایندیکا را دوست دارند، البته در صورتی که تعریفتان از دوست داشتن صرفا تحمل حضور وی باشد. در واقع آنها ته دلشان نمیخواهند سر به تن ایندیکا باشد، چون او تفاوتی کوچک و ناچیز با آنها دارد. آن تفاوت هم این است که یک فرد شاخدار خاص دائما با ایندیکا حرف میزند که از قضا نامش هم شیطان است.
شیطان دائما در گوش ایندیکا حرف میزند و بعضا توهماتی در وی ایجاد میکند. راهبهها هم در نهایت او را برای رساندن نامهای به یک صومعه دیگر به ماموریت میفرستند، یا با زبان بیزبانی او را از جمع خود بیرون میکنند. او طی سفر خود با یک زندانی فراری به نام «ایلیا» همراه میشود که ادعا میکند خدا با او حرف میزند. از اینجاست که سفر ۲+۱ نفره داستان Indika آغاز میشود. در آن نقطه مطمئن شدم که حتی اگر بقیه بازی یک افتضاح مطلق باشد، حداقل قرار است دیالوگهای جالبی بشنوم.
با اختلاف بهترین بخش بازی را اینجا میتوانید پیدا کنید. مکالمات بین ایندیکا، ایلیا و شیطان، در حالی که هر یک با استدلالهایی منطقی عقاید یکدیگر را به چالش میکشند، همگی با نهایت ظرافت نوشته شدهاند و با اجرای خوب صداپیشگان، نهایت توجه شما را به خود جلب میکنند. شخصا با دوبله روسی Indika را بازی کردم و به استثناء چند دیالوگ که شاید بد نبود دوباره ضبط شوند، از داستانگویی و دیالوگهای بازی رضایت کامل داشتم. با این حال برخی از بخشهای بازی را با زبان انگلیسی تجربه کردم و میتوانم بگویم در این زبان هم میتوانید تجربه خوبی با بازی داشته باشید.
جا دارد اشارهای به میانپردههای بازی داشته باشیم. از همین ابتدا میگوییم که میانپردهها کاملا بینقص نیستند. بعضا میتوانید میانپردههایی مشاهده کنید که به علت کمبود وقت/بودجه حالت ناتمام و عجیبی دارند، اما کارگردانی بقیه میانپردهها حیرتانگیز است. کادربندی و کارگردانی برخی از صحنههایی که مشاهده میکنید استادانه انجام شده است و بعضا حس میکنید در حال تماشای فیلمی از یورگوس لانتیموس هستید. از آنجایی که این بازی با بودجه یک بازی AAA ساخته نشده، جا دارد به احترام Odd Meter برای دستاوردشان کلاه از سر برداریم.
دیگر جنبهای که Indika خود را با قدرت نمایش میدهد به طراحی هنری آن مربوط میشود. دنیای Iیندیکا همانند واقعیتی است که از دل یک رویای تبآلود بیرون آمده. بهطرز عجیبی همه چیز این دنیا بیش از حد بزرگ است، یا شاید هم انسانهایش بیش از حد کوچکند؛ از حیواناتی همچون سگ گرفته تا حتی قوطیهای تن ماهی، همگی اندازهای چندین برابر انسانهایش دارند و منجر به ایجاد منظرههای تاثیرگذاری میشوند. حتی در نقطهای وارد شهری میشوید که عظمت سازههایش حس و حال شهرهای رها شده امثال Dark Souls و Elden Ring را میدهد.
اما دلیلی وجود دارد که میگویم نسبت به Indika احساس دوگانهای دارم، پس بگذارید به گیم پلی بازی بپردازیم. برخی ساختار گیم پلی Indika را به مجموعه A Plague Tale تشبیه میکنند که تا حدودی میتوان پذیرفت، اما چیزی به نام مبارزه در این بازی وجود ندارد. چرخه گیم پلی بازی عمدتا از گشت و گذار در حد محدود و حل کردن معما تشکیل شده است، به اضافه یک بخش غافلگیرکننده دیگر که کمی جلوتر به آن میپردازیم.
گشت و گذار بازی در حد سادهای قرار دارد. شما اغلب در حال حرکت در مسیری هستید و بعضا میتوانید در حد کوچکی در یک محیط بگردید. جایزه شما برای گشت و گذار، پیدا کردن اقلام مذهبی و روشن کردن شمعهاییست که به شما امتیاز میدهند. اینجاست که بازی با سیستم «پیشرفت» خود کمی متا میشود: با این امتیازها میتوانید در یک درختچه مهارت، مهارتهایی همچون «پشیمانی» و «شرم» برای خود باز کنید که از نظر داستانی حکم وسیلهای برای تقویت ایمان ایندیکا و غلبه او به شیطان درونش دارند، اما از نظر گیم پلی هیچ کاربردی جز راهی برای گرفتن امتیاز بیشتر ندارند. اتفاقا بازی چندین بار در صفحات بارگذاری مراحل خود به شما تاکید میکند که وقتتان را پای جمعآوری امتیاز تلف نکنید، چون هیچ سودی برایتان نخواهد داشت.
سیستم امتیاز در ابتدا قطعا شما را متعجب میکند، چون ظاهر و افکتهای صوتیاش دقیقا مانند بازیهای رترو است. اما کمی جلوتر میفهمید این سیستم در راستای بخشهایی از بازی طراحی شده که به زندگی ایندیکا در دوران نوجوانیاش میپردازند. در این بخشها بازی به شکلی 16 بیت تغییر پیدا میکند و مینیگیمهایی به سبک بازیهای کلاسیک آن دوران (همچون پک من) مقابلتان قرار میدهد. این بخشها در مقایسه با گرافیک سه بعدی سورئال بازی اصلی تناقض عجیب اما جالبی ایجاد میکنند، و از نظر داستانی هم محتوای مهمی محسوب میشوند.
این بخشها به خوبی طراحی شدهاند، اما پازلها و مینیگیمهای بخش اصلی بازی متاسفانه ناامیدکنندهاند. ساختار کلی آنها ساده است و قاعدتا نباید زمان زیادی از شما بگیرند، اما اغلب آنها فاقد ریزهکاریهایی هستند که پازلهای بازیهای دیگر را جذاب میکنند و در نتیجه، میتوانند بیدلیل شما را دور خود بچرخانند. برای مثال در یکی از پازلهای پلتفرمینگ بازی، به راحتی در حال ادامه مسیر خود بودم و به بالا رفتن از سکوها و پلهها ادامه میدادم. اما ناگهان به نقطهای رسیدم که هر چقدر میگشتم نمیتوانستم سکوی قابل دسترسی بعدی را پیدا کنم. اما بعد از چندین دقیقه کاشف به عمل آمد که سکوی مد نظر در تاریکی مطلق پنهان شده و اگر اتفاقی با آن برخورد نمیکردم، شاید چندین دقیقه دیگر هم معطل این پازل باقی میماندم.
در حداقل سه پازل دیگر هم میتوانید متوجه شوید که Indika به شکلی غیرعامدانه شما را از راه حل گمراه میکند، اما بهطور کل در کلیت گیم پلی بازی هم میتوانید حس کنید که خردهشیشههای ریز اما محسوسی وجود دارد. مثلا در بخشی باید از یک میله باریک عبور میکردم که نیازمند نگه داشتن تعادل ایندیکا با استفاده از استیک کنترلر یا دکمههای کیبرد بود. من که در حال بازی کردن با کنترلر بودم، بارها و بارها سر این بخش راهی پرتگاه شدم. ابتدا فکر کردم مشکل از من است، اما محض احتیاط یک بار با کیبرد به سراغ این چالش رفتم و در همان تلاش اول، بدون کوچکترین دردسری، از آن عبور کردم. در نتیجه به نظر میرسد در این بخش، استیک کنترلر روی ورودی شما بیش از حد حساس باشد.
بهطور کل هم وضعیت فنی Indika، حداقل روی نسخهای که من بازی کردم، جای بهبود داشت. بازی روی کامپیوتر من از مشکل استاتر رنج میبرد و از آنجایی که این استاترها در اوایل بازی به مراتب شدیدتر بودند، حدس میزنم که مشکل ناشی از Shader Compilation باشد. همچنین یک مسئله درباره دوبله روسی بازی وجود دارد و آن هم این است که در صورت کشته شدن، شخصیتهای بازی ناگهان با زبان انگلیسی با شما صحبت میکنند. اما جا دارد اشاره کنم که مدتی قبل از نگارش این مطلب، یک بهروزرسانی حجیم برای بازی منتشر شد. متاسفانه همچنان موفق به تست این بهروزرسانی نشدهام، اما ممکن است این مشکلات در نسخه عمومی بازی برطرف شده باشند.
ضمنا باید در نظر داشته باشید که بازی به مراتب کوتاهتر از چیزیست که انتظار دارید. استیم میگوید که من 6 ساعت پای Indika بودهام، اما از آنجایی که در مقطعی به مدتی طولانی بازی را در حال اجرا متوقف کرده بودم، حدس میزنم زمان واقعی من پای آن چیزی بین پنج تا پنج و نیم ساعت بوده باشد. اشتباه برداشت نکنید، برای هر ویدیو گیمی که نخواهد بیشتر از ظرفیتش وقت بازیکن را بگیرد احترام زیادی قائلم، اما حس میکنم Indika حتی با وجود گیم پلی نه چندان پختهاش جای حداقل دو سه ساعت دیگر هم داشت.
شما هم احتمالا این حس را پیدا خواهید کرد، چون هم داستان و هم گیم پلی بازی شما را به این برداشت میرسانند که مدت زمان بیشتری را در آن سپری خواهید کرد. نهتنها داستان بازی در نقطهای غیرمنتظره به اتمام میرسد، بلکه گیم پلی بازی هم مکانیکهایی معرفی میکند که خیلی کمتر از انتظارتان استفاده میشوند. برای مثال در همان اوایل بازی، شیطان به قدری با اعصاب ایندیکا بازی میکند که دنیای او را به معنای واقعی به دو تکه تقسیم میکند تا یک پازل جالب و منحصر بفرد برایتان ایجاد شود. چنین سناریویی بعد از مدتی کوتاه باز هم اتفاق میافتد، اما بعد از آن تا آخر بازی دیگر تکرار نمیشود. باز هم تاکید میکنم، برایم قابل تحسین است که بازی نمیخواهد مکانیکهایش را بیش از حد بدوشد، اما با اتمام بازی، جای خالی حداقل یک پازل دیگر با این مکانیک را حس میکردم.
و در نهایت وقتی صفحه تیتراژ Indika را دیدم، دچار احساس پوچی شدم. ابتدا باورم نمیشد که بازی به این سرعت تمام شده است. حتی در لحظهای فکر کردم در بازی کار اشتباهی انجام دادهام و بازی با منع من از محتوای بیشتر مجازاتم کرده است. اما خیر، بازی واقعا در این نقطه تمام میشود. اما Indika با این پایان ذهن مرا اسیر خود کرد و هر چه بیشتر به آن فکر کردم، بیشتر به این نتیجه رسیدم که چنین پایانی دقیقا مناسب داستانیست که بازی روایت میکند.
حالا که به پایان این بررسی رسیدهام، گمان میکنم احساسات مثبتم درباره Indika به منفیها سنگینی میکند. در زمینههای فنی مشکلات نسبتا زیادی با بازی داشتم، اما نمیتوانم انکار کنم که بعد هنری بازی واقعا تاثیرگذار و خاطرهانگیز است. همین که بازی مرا متقاعد به خواندن کتابهای بیشتری از ادبیات روسیه کرده، برایم کافیست که تجربه آن را به شما پیشنهاد کنم.
بازی Indika بر اساس نسخه پیسی که توسط ناشر در اختیار ویجیاتو قرار گرفته بررسی شده است.
میخرمش
اگر علاقهمند به رمانهای ادبی و مخصوصا ادبیات روسیه هستید، Indika ادای احترام بینظیری به آنهاست. اما اگر به هر شکلی از بازیهای متمرکز روی داستان لذت میبرید هم باید این عنوان را تجربه کنید.
نمیخرمش
گیم پلی بازی خرده شیشههای زیادی دارد و اگر حساسیت زیادی روی آن دارید، احتمالا از بازی زده میشوید. همچنین باید در نظر داشته باشید که مدت زمان بازی به مراتب کوتاهتر از انتظارتان است.
بازی Indika در گیم پلی و ابعاد فنی خود نیاز به زمان بیشتری برای پخت و پز نیاز داشت، اما داستان فلسفی و عمیق بازی نه تنها شما را تا انتهای مدت زمان 5 ساعته خود نگه میدارد، بلکه احتمالا کاری میکند که بلافاصله چند کتاب از داستایفسکی و بولگاکف تهیه کنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اولش خیال کردم گشت ارشاد مسخره کردن😆
جالب
توجهم رو جلب کرد ، بیاد رو سرویس شاید یه شانسی بهش بدم
نسل شما تموم نمیشه؟ رو مبل خونتون نشستید انگشت تو نافتون می چرخونید تو کشور داغون تر از خودتون، بیاد رو سرویس شاید یه شانسی بهش بدم. بیا برو این تو سگ نگیرتتون 😄💨
نسل شما تموم نمی شه رفتین تو ترکیه پناهنده شدین تو رستوران ظرف می شورین دو قرون پول دربیارین از گشنگی نمیرین
یکم احترام رو رعایت کن
🤣🤣
گو.ه میخوره ولش
با این نحوه صحبت کردنت حال نکردم و بنظر میرسه نسل پدر مادرایی که به بچهاشون ادب یاد نمیدند تموم نمیشه
درود ، بررسی خوبی بود احتمالا بازیش کنم چون به ادبیات روسیه بسیار علاقه من هستم