ناشر بازی: Sony Interactive Entertainment | مدت زمان بازی: 23 ساعت |
سازنده بازی: تیم نینجا | کامل کردن بازی: 70 ساعت |
استودیوی تیم نینجا را در طول نزدیک به یک دهه اخیر با بازیهای سولز لایک به یاد میآوریم؛ با این حال همین استودیو در کارنامه درخشان خود، عناوین تحسین شده دیگری هم دارد. یادمان نرود که یک زمان بازی Ninja Gaiden چطور از طرفداران بازیهای ژانر هک اند اسلش دلبری میکرد یا اینکه دوستداران سبک مبارزهای تا چه اندازه با Dead or Alive ارتباط برقرار کرده بودند. به هر شکل، رویه تیم نینجا با عرضه بازی Nioh در سال ۲۰۱۷ به طور کل تغییر کرد و حالا این استودیو را بیش از هر چیز به واسطه خلق بازیهای با کیفیت در ژانر سولز لایک میشناسیم. با بررسی ویجیاتو از بازی Rise of the Ronin همراه باشید.
این تیم کارکشته در جدیدترین ساخته خود، سراغ یک محصول متفاوت رفتهاند و سعی کردهاند تا شایستگیهای خود را در فضاهای متفاوتتری نشان دهند. Rise of the Ronin طبق گفته مدیر تیم نینجا، جسورانهترین ساخته این استودیو محسوب میشود؛ اثری جهان باز که روایتگر سالهای پایانی دوره Edo در ژاپن است. اینکه سازندگان به سراغ ژانرهای متفاوتتر به نسبت ساختههای پیشین خود رفتهاند، تحسین برانگیز است اما اینکه محصول نهایی با چه کیفیتی به دست من و شما رسیده، موضوع دیگری خواهد بود. Rise of the Ronin از همان روزهای آغاز که معرفی شد، طرفداران زیادی پیدا کرد. عدهای اعتقاد داشتند که تیم نینجا پس از تقلید بازیهای استودیوی فرامسافتور، حالا راه جدیدی در پیش گرفته و میخواهد فرمول جواب پس داده در Ghost of Tsushima را در قالبی جدید پیادهسازی کند. نتیجه این پیشبینیها انتظار زیاد از رونین بود و سازندهها هم تا لحظه آخر ما را ناامید نکردند؛ با این حال محصول نهایی با آن چیزی که در ذهن داشتیم، زمین تا آسمان تفاوت دارد.
رایز آف رونین بسیار خوب شروع میشود و از همان ابتدا قلابش گیر میکند و مخاطب را به دنبال خود میکشد. داستان بازی در دوره باکوماتسو رخ میدهد که به عنوان سالهای پایانی دوره Edo شناخته میشود. در این زمان سیاستهای خارجی ژاپن به کل تغییر کرد و این کشور از حالت ایزوله خارج شد. ژاپن در این زمان بود که روابط خود با امریکا را آغاز کرد که از این زمان به عنوان پایههای مدرنیته در این کشور یاد میشود. شما به عنوان بازیکن در نقش دو شخصیت قرار میگیرید که از آنها به نام Twin Blades یاد میشود. این دو کاراکتر از کودکی در کنار یکدیگر زندگی میکنند و راه و رسم شمشیر زدن را از استاد خود میآموزند تا در زمان مناسب، اهداف معلم خود را عملی کنند.
در واقع هدف استاد این دو، کنار زدن امریکاییهایی است که میخواهند به ژاپن وارد شوند و سیاستهای این کشور را تغییر دهند. Twin Blades در مهمترین ماموریت خود به سراغ متیو پری میروند و سعی میکنند تا او را از بین ببرند اما نقشه آنها با ورود یک سامورایی دیگر نقش بر آب میشود و در انجام ماموریت، شکست میخورند. یکی از آنها دست خود را از دست میدهد و آن یکی هم به هنگام فرار، تیر میخورد. شما باید انتخاب کنید که میخواهید با کدامیک از این دو، بازی را پیش ببرید. از اینجا بازی از شما میخواهد که به دنبال دوقلوی خود بروید و او را پیدا کنید. همین پلات چند خطی، زمینه ۴۰ ساعت ماجراجوییهای شما را در Rise of the Ronin فراهم میآورد و باعث میشود که برای پیدا کردن نیمه گمشده خود، تمام ژاپن را زیر و رو کنید.
همانطور که میبینید داستان شروع قابل قبولی دارد و انگیزه لازم را در بازیکن زنده نگه میدارد. با این حال زیباییها در همین نقطه به اتمام میرسد و سازندگان دغدغه شخصیت اصلی را نادیده میگیرند و او را درگیر جنگهای داخلی ژاپن میکنند که متاسفانه به هیچ عنوان تاثیرگذار از آب در نیامدهاند. شما باید از بین ارتش شوگان (شوگون در زبان ژاپنی) و همچنین مخالفان آنها یکی را انتخاب کنید و ماموریتهای آنها را پیش ببرید ولی داستان هر کدام از این دو، در حد دعواهای گروههای مدرسهای باقی میماند. شما میتوانید در ابتدا ماموریتهای هر دو سمت را انجام دهید و در این بین، اعضای دو گروه برایشان ذرهای اهمیت ندارد که دو دقیقه پیش با یکی از آنها مبارزه کردهاید.
به عنوان مثال در یکی از ماموریتها باید با یکی از اعضای مخالف شوگان مثل کاتسورا مبارزه کنید و او را شکست دهید؛ اما در ماموریت دیگر با او همراه خواهید شد و اهداف او را پیش خواهید برد. در این بین هم هیچکس به شما نخواهد گفت که چرا چند دقیقه قبل علیه من جنگیدی؟ انگار که برای کسی اهمیت ندارد که چه بر سر گروهش میآید. مشکل بزرگ اینجاست که همین مبارزههای مدرسهای که بیشتر شبیه به یارکشی از آب در آمده، تماما ماهیت داستانی بازی را تشکیل میدهد و پیدا کردن دوقلوی گمشده به آخرین دغدغه بازیکن بدل خواهد شد.
از لحاظ گرافیک فنی Rise of the Ronin یک و حتی دو نسل از رقبای خود عقبتر است و این مورد برای یک عنوان انحصاری که داعیه نسل نهم بودن را دارد، به هیچ وجه قابل قبول نیست. زمانی که برای نخستین بار کنترل کاراکتر اصلی را برعهده میگیرید، در یک روستا قرار دارید اما همان اول راه، توی ذوقتان میخورد و احساس میکنید همه چیز بد طراحی شده. محیط واکنشپذیری بسیار محدودی دارد و بسیاری از اشیای داخل محیط بد شکل به نظر میرسند.
به عنوان مثال زمانی که از کنار مرغهای داخل روستا رد میشوید، کوچکترین واکنشی به شما نشان نخواهند داد و همینطور مثل چوب خشک در سر جایشان باقی میمانند. اجسام به گونهای طراحی شدهاند که احساس نمیکنید بافت خاصی داشته باشند و همه چیز سطحی و از روی رفع تکلیف طراحی شده است. از سایهها هم حرف نزنیم، بهتر است؛ زیرا سازندهها این مقوله را ظاهرا در اولویت آخر خود قرار دادهاند. موتور گرافیکی رونین همانی است که پیشتر تواناییهای خود را در بازیهایی همچون Nioh و Wo Long نشان داده بود؛ بازیهایی که مراحل خطی داشتند اما آیا این موتور برای یک اثر جهان باز مناسب به نظر میرسد؟ علاوه بر این موارد بارها پیش آمد که با باگهای خندهدار مواجه شوم که برخی از آنها هیچگونه توجیهی نداشتند. به عنوان مثال هنگام برف آمدن، برف روی زمین گاهی در لحظه ناپدید میشد یا اینکه به هنگام جابهجایی میان گلایدر و اسب، انیمیشنها دچار مشکل میشد و همه چیز به هم میریخت. با تمام این اوصاف مناطقی هستند که از بعد هنری زیبا به نظر میرسند اما تعداد آنها از انگشتان دو دست فراتر نمیرود.
صداپیشگی شخصیتها در نسخه انگلیسی تعریفی ندارد و نمیتوان آن را نقطه قوت به حساب آورد و به شخصه بعد از ۵ ساعت، صدا را به ژاپنی تغییر دادم. اینکه شخصیت اصلی صداپیشگی شده ولی در نود درصد اوقات حرف نمیزند، از جمله اتفاقات نادر در بین بازیهای امروز به حساب میآید. او در طول این ۴۰ ساعت به زور پنج جمله به زبان آورد. معلوم نیست که سازندگان از این حرکت چه هدفی داشتهاند. در مقابل موسیقی قرار دارد که توسط اینان زور (Inun Zur) نوشته شده و مطابق دیگر کارهای او شنیدنی از آب درآمده است. قطعات بازی به هنگام مبارزات به اوج خود میرسند و به خوبی با تصویر هماهنگ میشوند. شما به هنگام مبارزه، ضربآهنگ موسیقی را به خوبی احساس خواهید کرد و با آن همراه خواهید شد. تنوع قطعات هم قابل قبول است و نمیتوان ایراد خاصی به آن وارد کرد.
بازیهای تیم نینجا همواره به خاطر گیمپلی درگیر کنندهشان شهرت داشتهاند و این موضوع حتی در بازی نه چندان خوب Stranger of Paradise هم به چشم میآمد. جدیدترین ساخته آنها هم در زمینه سیستم مبارزات عملکرد قابل قبولی دارد اما در میان بهترینهای تیم نینجا قرار نمیگیرد. ضرباتی که توسط شما به دشمن اصابت میکند، اکثرا توسط دکمه مربع انجام میشود و کمبوی عجیب و غریبی هم طراحی نشده که بخواهید با ترکیب دکمهها اجرا کنید. در واقع مبارزات بسیار ساده پیادهسازی شدهاند و فقط باید بدانید که چه موقع ضربههای دشمنانتان را دفع و به اصطلاح Parry کنید.
به جز این موارد تقریبا اتفاق خاصی در مبارزات نمیافتد جز اینکه میتوانید از راه مخفی کاری هم دشمنان را از پیش رو بردارید. این موضوع روی کاغذ جذاب است اما زمانی که بدانید هوش مصنوعی دشمنان فاجعه است، دیگر میلی برای این کار نشان نمیدهید. علاوه بر این، اگر در ۲۰ قدمی یک دشمن باشید و مشغول زد و خورد با یکی دیگر باشید، دشمن دوم به روی خودش نمیآورد و به کار خودش مشغول میشود. همه این موارد باعث میشود تا بخش مخفیکاری به هیچ وجه لذت بخش از آب در نیاید و لذتی را که باید از این بخش ببرید، نصیبتان نشود.
به مبارزات اشاره کردیم؛ نباید فراموش کنیم که خشونت کماکان در بازیهای تیم نینجا حرف اول را میزند و حالا میتوانید بقیه را با خیال راحت تکه تکه کنید. قطع کردن سر و دست دشمنان حالا لذت بخشتر شده و به لطف افکتهای قطع کردن اعضای بدن، بیش از قبل لذت خواهید برد اما آیا ۴۰ ساعت برای قطع کردن سر دشمنان کم تنوع که الگوی رفتاری مشابه و یکسان دارند، زیاد نیست؟ به جز مبارزه، مانند دیگر بازیهای جهان باز، اجازه دارید تا با گشت و گذار در محیط و جمع آوری کالکتیبلها و حتی انجام ماموریتهای فرعی، کمی تنوع ایجاد کنید که رونین در این بخش بیش از هر چیز دیگری دچار ضعف است. در واقع فعالیتهای جهان باز شما به قدری کم تنوع و ساده بوده که از یک جایی به بعد، برایتان تبدیل به عذاب خواهد شد و نمیخواهید این بخش را تجربه کنید.
تمام فعالیتهای جهان باز بازیکن به جمعآوری گربهها، از بین بردن فراریها و نابود کردن کمپ دشمنان محدود میشود و در این بین هم میتوان به جمع کردن صندوقها و همچنین دعا کردن در شراینها اشاره کرد. چیدمان گربهها در بدترین نقاط نقشه انجام شده و به نظر میرسد که سازندگان به صورت رندوم، آنها را در محیط قرار دادهاند. ماموریتهای جانبی هم که از کشتن چند نفر فراتر نمیرود؛ همان کاری که در ماموریتهای اصلی و همچنین آزاد سازی کمپها انجام میدهید.
سازندگان برای آنکه بخواهید در تصمیمهای کلیدی خود تجدید نظر کنید، راهکار جالبی تدارک دیدهاند که آن هم به اجرای دوباره ماموریتها برمیگردد. به این شکل که اگر نمیخواهید در یکی از مراحل طرف شوگانها باشید، با اجرای دوباره، به طرفداری از دشمن آنها خواهید رفت که این موضوع در آینده اتفاقهای داستانی تاثیرگذار خواهد بود؛ اگرچه که تاثیر این مورد فقط به چند تصمیم کوچک محدود خواهد شد.
کد بررسی این بازی توسط ناشر یعنی پلیاستیشن در اختیار ویجیاتو قرار گرفته است.
خلاصه بگم که...
Rise of the Ronin شاید بتواند برای چند ساعت مخاطب را مشغول نگه دارد اما در نگه داشتن او برای مدت زمان طولانی و ارائه یک تجربه به یاد ماندنی ناکام باقی میماند.
میخرمش...
تنها دلیل مخاطب برای تجربه رونین، مبارزات آن است که متاسفانه آن هم پس از مدتی به ورطه تکرار میافتد.
نمیخرمش...
دلایل زیادی برای نخریدن رونین وجود دارد که از میان آنها میتوان به تکراری شدن بازی پس از چند ساعت، خالی بودن دنیای آن، داستان ناقص و همچنین گرافیک نسل قبلی آن اشاره کرد.
باید پذیرفت که Rise of the Ronin به هیچ وجه نتوانسته تا پاسخگوی انتظارات طرفداران باشد و از یک بازی معمولی فراتر نمیرود. تیم نینجا در نخستین تجربه جهان باز خود، نمره قبولی نمیگیرد و شاید بهتر باشد که به همان رویه قدیمی خود باز گردد تا اینگونه، بازیکنها حداقل محصولی تحویل بگیرند که آنها را برای مدت زیادی سرگرم خواهد کرد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بازیی میشناسید که تو فضای ژاپن دوره ادو باشه؟
من احساس میکنم بازیی با پتانسیل خیلی بالا بود که خرابش کردن
یادمه یه دوست عزیزی چند ماه پیش توی دیسکورد میگفت این بازی خوب در نمیاد هیچکی گوش نمیکرد
آقای طه (طاها) رسولی (گیمر، بازی سازی، نویسنده روزنامه و ....) در کانال یوتیوب خودشون، توضیحات جالب و کاملی راجع به این بازی داده اند و گفته اند که اصلا انتظار مخاطب ها از این بازی اشتباه بوده و فکر می کردند که با یک انحصاری پر خرج سونی و عامه پسند طرف هستند، در صورتی که با یک بازی استاندارد تیم نینجا طرف بودند و اگر اینطوری به قضیه نگاه کنید، بازی خیلی خوبی هم هست و کامل توضیح می دهند.
خدایی دیگه ۵۰ هم ظلمه 😐
از دیابلو و گوست اف سوشیما گرفته تا ردد و الدن رینگ و زلدا تو این گیم استفاده شده واقعا عالیه:/