ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

بررسی بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom

انتشار در ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
آرش پارساپور
نوشته شده توسط آرش پارساپور | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۴:۰۰
آرش پارساپور
آرش پارساپور

منتشر‌ شده در 2 سال قبل
اشتراک گذاری:

کار سختی است؛ اینکه بتوانی شکوه و عظمت بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom را برای کسی که آن را تجربه نکرده؛ ترسیم کنی. زمانی که قصد داشتم این مطلب را بنویسم، با خود می‌گفتم شاید نوشتن از بازی جدید زلدا را باید به یک نویسنده بزرگ در تاریخ سپرد تا بتواند آن را به‌درستی توصیف کند. بازی افسانه زلدا: اشک پادشاهی به معنای واقعی کلمه ویژگی «ماجراجو» بودن را با خود به همراه دارد و بعید می‌دانم هرکسی با هر سلیقه‌ای که در گیم دارد؛ نتواند از آن لذت ببرد. با نقد بازی زلدا همراه ویجیاتو باشید.

بررسی بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom
امتیاز متاکریتیک: 96 امتیاز
امتیاز دهید:
  • عالی
  • خوب
  • متوسط
  • خوب نیست!
  • ضعیف!
میانگین امتیاز کاربران 8.9
در دسترس برای:
بیشتر
ناشر بازی: نینتندو
سازنده بازی: نینتندو

بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom دنباله یکی از بازی‌های شاهکار تاریخ دنیای ویدیوگیم است. من تا همین چند ماه پیش بازی قبلی زلدا را تجربه نکرده بودم و با اینکه تقریبا هیچ ساعتی از اوقات فراغتم نبود که با نینتندو سوییچ سر و کله نزنم، ولی در همه این ساعات تصمیم گرفته بودم که زلدا را بازی نکنم! یک تصمیم بی‌رحمانه که چند ماه پیش طلسم آن را شکستم و نهایتا با یکی از بهترین بازی‌های تاریخ روبرو شدم. حالا بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom دنباله همین بازی شاهکار است و وظیفه خیلی خطیری برعهده دارد تا بتواند مانند پدر خود ظاهر شود.

یک گیمر از بازی دوم یک اثر شاهکار چه چیزی می‌خواهد؟ هرکس برای این موضوع یک پاسخی دارد؛ یکی یک داستان قوی‌تر و جذاب‌تر می‌خواهد و دیگری گرافیک بهبود یافته و یکی هم یک دنیای وسیع و بزرگ‌تر و شاید یکی هم به‌دنبال گیم‌پلی گسترده‌تر باشد. جواب هرچه که باشد، نینتندو به همه آنها رسیده است. در واقع به‌ نظر می‌رسد تیم بازیسازی Tears of the Kingdom یک قلم و کاغذ به دست گرفتند و یک چک لیس برای ساخت بازی بعدی خود فراهم کردند که در آن تمام آرزوهای گیمرهایی که نسخه اول را تجربه کردند؛ نوشته شده است. این تیم بازیسازی با مهارت خاصی تمام این چک لیست را تیک زده و دنباله‌ای ساختند که قطعا مانند بازی اول یک اثر انقلابی به شمار نمی‌رود، اما یک دنباله آبرومند و پر از نوآوری است.

کاری که تیم سازنده کردند یک کار ویژه بوده و در کمتر بازی در تاریخ، این اتفاق رخ داده است. به‌عنوان مثال زمانی که رزیدنت ایول ۴ عرضه شد و یک انقلاب در بازی‌های اکشن با اسانس وحشت ایجاد کرد؛ همگی منتظر بودند تا رزیدنت ایول ۵ بتواند این کولاک را به طرز زیبایی ادامه دهد اما واقعیت اینست که نسخه پنجم هیچ‌گاه نتوانست آنطور که باید، یک فرزند خلاق و خوب باشد. یا مثلا زمانی که نسخه یک بازی DMC عرضه شد و انقلابی در بازی‌های اکشن ایجاد کرد؛ نسخه دوم آن رسما به قهقرا رفت و خیلی زود فراموش شد. یا در مثالی تازه‌تر می‌توان به بازی بایوشاک و انقلابش در بازی‌های اکشن اول شخص اشاره کرد که در بازی دوم با اینکه به‌خوبی ادامه یافت اما بازهم نتوانست آنچنان که سزاوار این فرنچایز بود؛ ظاهر شود. زلدای جدید هم قرار نیست همان انقلابی که بازی اول در دنیای ویدیوگیم ایجاد کرد را تکرار کنند اما در ادامه همان مسیر حرکت می‌کنند و خلاقیت و نوآوری را در آن عرضه کردند.

مدت زمان بازی

داستان اصلی: ۴۵ ساعت
داستان + ماموریت‌های فرعی: ۱۰۰ ساعت

بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom همان داستان بازی قبلی را ادامه می‌دهد و این بار هم به ارائه یک قصه شگفت انگیز دست می‌زند. قصه بازی جدید زلدا نسبت به سایر عناوین این فرنچایز، کندتر پیش می‌رود اما از آن طرف قصه‌ای است که بعید است حالا حالاها فراموش شود. کند بودن روایت آن هم البته در صورتی که پا را روی گاز بگذارید و مستقیم به سراغ ماجراجویی‌های اصلی بروید؛ کمتر می‌شود اما مشکل اینجاست که بازی آنقدر بزرگ و آنقدر جذاب است که بعید است بخواهید از جز به جز آن لذت نبرید! در واقع نباید به این موضوع کلمه «مشکل»را برچسب زد اما حقیقتا دردسر بازی اینست که با این همه عناصر موجود در آن، ممکن است خودتان را ناگهان در مسیری ببینید که اصلا قصد نداشتید به آن بیایید. مثلا یک بابایی ممکن است از شما یک چیزی بخواهد و شما برای پیدا کردن آن چیز ساعت‌ها در سیاهچاله‌ها و غارهای مختلف سر و کله می‌زنید!

بازی شما را در یک دنیای پهناور رها می‌سازد یا شاید بهتر باشد که بگویم «ول می‌کند». چرا می‌گویم «ول»؟ برای اینکه رسما این شما هستید که باید جهان بازی را بکاوید و قرار نیست کسی به شما راهنمایی خاصی بکند. حتی نقشه بازی فاقد از اطلاعات مهم است و خود شما باید نقشه را کنارنویسی کنید و روی آن یک سری علامت بکشید و برای خودتان طراحی‌اش کنید؛ البته اگر نقشه‌ای وجود داشته باشد چرا که در برخی جاها نیز اساسا نقشه خاصی ندارید و تازه باید به دنبال پیدا کردن نقشه و تکمیل آن باشید تا ببینید قرار است کجا بروید! بازی راهنمایی‌های کوچکی به شما می‌کند، اما در آن حد که بتوانید زنده بمانید و دیگر آنقدر هم گیج نشوید که باید چه خاکی بر سرتان بریزید. در واقع خساست بازی در راهنمایی کردن گیمر، دقیقا در راستای تجربه ناب «ماجراجویی» است.

در بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom شما رسما یک ماجراجو هستید. یک جهان فانتزی پر از ویژگی‌های عجیب و غریب پیش روی شماست و شما باید در این دنیای خیالی، گشت و گذار کنید. در این بین قدرت‌های فوق‌العاده‌ای نیز به شما داده می‌شود که می‌توانید از آنها استفاده کنید و کند و کاو در جهان بازی را به زیباترین شکل ممکن خود برسانید. قابلیت‌های ویژه‌ای که در بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom گنجانده شده، هسته اصلی گیم پلی خلاقانه آن را تشکیل می‌دهد و کاری می‌کند که می‌توان ساعت‌ها با آنها سرگرم شد.

شما در بازی امکان ساختن وسایل مختلفی را دارید؛ در واقع با قدرتی که در همان ساعات اولیه بازی به دست می‌آورید؛ می‌توانید اکثر وسایلی که می‌بینید را در هوا شناور کنید و به یکدیگر متصل نمایید. بعد می‌توانید با استفاده از باتری‌های جادویی این دنیا، می‌توانید این وسایل را تبدیل به وسایل نقلیه کنید که حالا یا روی زمین راه می‌روند یا روی هوا و یا روی آب. بازی به هیچ چیزی از تخیل شما نه نمی‌گوید و تقریبا می‌گذارد هرکاری که به ذهنتان می‌رسد را انجام دهید؛ حتی اگر آن کار به شدت احمقانه و مضحک باشد!

نمی‌دانم شده در یک بازی گیر کنید و بعد فکر کنید مثلا شاید اگر از لای جرز این دیوار می‌توانستم بروم و بعد هم با یک چیزی پرواز می‌کردم تا برسم به آن لبه، می‌توانستم این بخش از بازی را رد کنم؟ بعد هم با خود بخندید و بگویید مسلما روش رد کردن این بخش از بازی، اینچنین نیست و بیخیال فکر عجیبی که کردید بشوید؟ خب، خبر خوش اینست که در زلدا دقیقا می‌توانید با توسل کردن به همان افکار کذایی! بازی را پیش ببرید.

بگذارید مثالی بزنم تا شاید روشن‌تر شوید. در یک بخش از بازی باید از کوه یخی بالا می‌رفتم، کوهی که نمی‌گذاشت مثل بچه آدم از لبه‌های آن آویزان شوم و کوهنوردی کنم تا بتوانم فتحش کنم. من دقیقا نمی‌دانم باید در این بخش از بازی چه می‌کردم تا بتوانم به بالای این کوه برسم؛شاید باید مسیر را دور می‌زدم و شاید هم لازم بود که یک وسیله پرنده مثل بالن درست کنم و یا حتی یک آیتم یخ‌شکن را در یک جایی در این دنیا پیدا کنم؛ هرچه که بود من روش خودم را پیش گرفتم. روش من چه بود؟ یک سری درخت که در منقطه بودند را قطع کردم و سپس کنده‌های آنها را یک به یک به‌هم چسباندم تا یک پل درست شد؛ بعد این پل را به صورت عمودی در کنار این کوه یخی به زمین چسباندم و از آن بالا رفتم و دیگر می‌توانستم با یک پرش در انتهای پل کذایی که ساخته بودم؛ به روی قله این کوه بپرم. بعدها که بازی رسمی عرضه شد و ویدیو گیمرها به بیرون درز پیدا کرد؛ متوجه شدم تکنیک استفاده از پل‌های طویل برای حل کردن مراحل بازی؛ یک اپیدمی شده است!

مطلب پیشنهادی
البته نباید انتظارات بالایی داشته باشید
بررسی بازی موبایلی GTA 3: Definitive Edition – بهانه‌ای برای شروع مجدد این سری

یا مثلا در یک بخش دیگری از بازی هنگام قایق سواری داشتم به یک پرتگاه آبشار نزدیک می‌شدم و قبل از آنکه ریغ رحمت را سر بکشم و با قایقم به این دره سقوط کنیم، قایق خودم را مجهز به یک بالن کردم و خیلی شیک، از آبشار پایین آمدم. می‌خواهم بگویم در The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom تقریبا کاری نیست که نتوان آن را انجام داد. با پیشروی در بازی قابلیتی نظیر برعکس کردن حرکت اجسام و یا رد شدن از لای جرز دیوار هم به شما اعطا می‌شود که دیگر همه چیز نور علی نور می‌شود! در این حالت رسما می‌توانید از هر جایی که دلتان خواست عبور کنید!

شما می‌توانید یک درب بزرگ را به لبه گرز خود بچسبانید و یک گرز درست کنید که قابلیت بادبزن هم دارد و دشمنان را به عقب هول می‌دهد! یا می‌توانید یک واگن قطار را به لبه شمشیر خود بچسبانید و یک اسلحه من درآوردی درست کنید که قدرت ضرباتش ده برابر یک شمشیر معمولی است. همین مساله روی تیرهای کمان شما هم وجود دارد و می‌توانید چشم خفاش را به لبه تیر خود بچسبانید و سپس آن را پرتاب کنید. از آن بهتر می‌توانید گلوله‌های آتشین، بمبی، چسبناک، آبی و... را به لبه نوک تیر خود بچسبانید و کولاک به پا کنید. حتی سپرتان نیز می‌تواند با یک سری آیتم‌ها ترکیب شود و تبدیل به یک اسلحه ثانویه بسیار جذاب شود؛ مثلا سپری که وسط آن یک شمشیر قرار دارد! این جنونی که در طراحی اسلحه‌ها وجود دارد، در جای جای بازی حضور دارد و همین دیوانگی است که بازی را به شدت زیبا کرده است.

شما می‌توانید یک درب بزرگ را به لبه گرز خود بچسبانید و یک گرز درست کنید که قابلیت بادبزن هم دارد و دشمنان را به عقب هول می‌دهد! یا می‌توانید یک واگن قطار را به لبه شمشیر خود بچسبانید و یک اسلحه من درآوردی درست کنید که قدرت ضرباتش ده برابر یک شمشیر معمولی است. همین مساله روی تیرهای کمان شما هم وجود دارد و می‌توانید چشم خفاش را به لبه تیر خود بچسبانید و سپس آن را پرتاب کنید. از آن بهتر می‌توانید گلوله‌های آتشین، بمبی، چسبناک، آبی و... را به لبه نوک تیر خود بچسبانید و کولاک به پا کنید. حتی سپرتان نیز می‌تواند با یک سری آیتم‌ها ترکیب شود و تبدیل به یک اسلحه ثانویه بسیار جذاب شود؛ مثلا سپری که وسط آن یک شمشیر قرار دارد! این جنونی که در طراحی اسلحه‌ها وجود دارد، در جای جای بازی حضور دارد و همین دیوانگی است که بازی را به شدت زیبا کرده است.

ماموریت‌های فرعی فراوانی در بازی وجود دارند که ممکن است ساعت‌های متمادی شما را درگیر خود سازند. جدا از این ماموریت‌های فرعی، هزاران کار فرعی دیگر است که می‌توان در بازی انجام داد و از جهان پهناور بازی لذت برد. بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom به قدری بزرگ است که سیر و سفر در آن بدون اینکه کار خاصی انجام دهید و فقط قدم بزنید، ساعت‌ها طول می‌کشد! نقشه بازی در اکثر مناطق شامل زمین و هوا و زیرزمین است! یعنی شما می‌توانید هم در آسمان به دنبال یک سری مناطق باشید و به جزایر آسمانی سر بزنید هم می‌توانید روی زمین با اسب و یا وسایل نقلیه دیگر بگردید و هم در بسیاری مواقع با یک سقوط آزاد جانانه به سبک اساسینز کرید می‌توانید وارد Chasm ها شوید که یک دنیای زیرین تاریک هستند. در این دنیای تاریک خبر آنچنانی از ماموریت فرعی و دیگر شخصیت‌ها نیست ولی چالش‌هایی که خود این بخش دارد به قدری جذاب است که می‌تواند هدف اصلی شما از بازی کردن زلدای جدید باشد. در این مناطق تاریک باید آسه آسه پیش بروید و با هر ادواتی که فکرش را می‌کنید؛ مسیر را روشن کنید تا بتوانید به انواع و اقسام گنجینه‌های دفن شده در این زیرزمین دست پیدا کنید.

روی زمین هم می‌توانید به معابد مختلف سر بزنید که در آنها جایزه‌های مختلفی برایتان فراهم شده که هر یک می‌تواند به آپگرید شدن شخصیت لینک، شخصیت اصلی بازی، کمک کند. معابد گوناگونی در سراسر نقشه وجود دارد که کشف کردن آنها برعهده شماست. به‌جز این آرامشگاه‌ها، هزاران غار در بازی وجود دارد که منتظر شما هستند تا آنها را کشف کنید. در این سیاهچاله‌ها هرچیزی می‌تواند در انتظار شما باشد و باید پیش از آنکه وارد آنها شوید، از اینکه تجهیزات کاملی دارید مطمئن باشید.

در The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom سبد آیتم‌ها و اسلحه‌های شما آنقدر متنوع و شلوغ است که قطع به یقین فراموش می‌کنید که چه چیزی در چنته دارید و چه چیزی را ندارید. دسترسی آسانی برای رسیدن به منوی این آیتم‌ها در نظر گرفته شده که می‌تواند کنترل بازی را خیلی راحت‌تر و ساده کند. لینک هرچیزی را که در جهان بازی ببیند می‌تواند بردارد و احتمالا یک جایی از بازی، آن وسیله به کارش می‌آید. برداشتن قطعات هیولاهای بازی پس از شکست آنها، از اوجب واجبات است و بهتر است که آنها را نگه دارید چرا که بعدا می‌توانید با آنها اسلحه‌هایی درست کنید که بسیار قدرتمند هستند!

در The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom سبد آیتم‌ها و اسلحه‌های شما آنقدر متنوع و شلوغ است که قطع به یقین فراموش می‌کنید که چه چیزی در چنته دارید و چه چیزی را ندارید. دسترسی آسانی برای رسیدن به منوی این آیتم‌ها در نظر گرفته شده که می‌تواند کنترل بازی را خیلی راحت‌تر و ساده کند. لینک هرچیزی را که در جهان بازی ببیند می‌تواند بردارد و احتمالا یک جایی از بازی، آن وسیله به کارش می‌آید. برداشتن قطعات هیولاهای بازی پس از شکست آنها، از اوجب واجبات است و بهتر است که آنها را نگه دارید چرا که بعدا می‌توانید با آنها اسلحه‌هایی درست کنید که بسیار قدرتمند هستند!

گیم‌پلی بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom بی‌نهایت گسترده است و تمام آنچه شرح داده شد، بخش کوچکی از این لذت زیبا است. یک گیمر می‌تواند پس از ده‌ها ساعت تجربه بازی و پیشروی در آن، تازه به یک نکته جدید و خلاقانه روبرو شود که با استفاده از آن می‌تواند تمام مسیری که تاکنون پیش رفته را دوباره مرور کند و به جاهای جدیدی برسد! این پهناور بودن بازی و گسترده بودن بازی با کمترین صفحات لودینگ همراه است اما متاسفانه مانند بازی قبلی، در برخی از صحنه‌های شلوغ بازی دچار افت فریم می‌شود. هرچند حس می‌کنم پدیدار شدن چنین موضوعی در بازی که با سخت افزار نینتندو سوییچ در سال ۲۰۲۳ اجرا می‌شود؛ آنچنان چیز عجیبی نیست و می‌توان با ارفاق از آن گذشت کرد.

متاسفانه لینک باز هم در این بازی لب به سخن نمی‌گشاید و ما کماکان با یک قهرمان لال روبرو هستیم! این موضوع شدیدا آزاردهنده است و درک نمی‌کنم که چرا لینک نباید صحبت کند! ماریو و کرش بندیکوت و سونیک و... هم در بازی‌های جدید خود بالاخره به قدرت تکلم دچار شدند و تام و جری هم حتی در قرن ۲۱ حرف می‌زنند اما نینتندو تصمیم گرفته که لینک کماکان زبان بسته باشد و صدایی ازش خارج نشود! با این وجود دلیل نمی‌شود که صداگذاری بازی را ضعیف بدانیم. صداگذاری بازی به شدت هوشمندانه پیاده سازی شده و هیچ چیزی نیست که در بازی از خودش صدای یونیکی نداشته باشد (البته به جز آقای قهرمان قصه). گیمر با صداهایی که در بازی جود دارد می‌تواند متوجه تغییرات اقلیمی بشود و صداگذاری یک بخش کوهستانی زمین تا آسمان با یک بخش ساحلی متفاوت است.

جدا از صداهای جزیی که در این جهان پهناور شنیده می‌شود، باید به موسیقی بازی اشاره کرد که به معنای واقعی کلمه، روح‌نواز است. موسیقی بازی در خدمت صحنه است و لحظات بسیار سینمایی را خلق می‌کند. کافیست از یک نقطه اوج (مثلا یک جزیره آسمانی) به سمت زمین شیرجه بزنید تا موسیقی بازی شما را در این سقوط آزاد همراهی کند. این موسیقی در غارها، در زیر آب، در شکست‌ها، در پیروزی‌ها، در هر نقطه و حس و حالی که فکرش را بکنید همراه شماست و آنچنان به صحنه می‌نشیند که انگار یک هوش مصنوعی فوق العاده مشغول نواختن قطعات موسیقی به صورت زنده، در همان لحظه بازی کردن شماست.

گرافیک بازی نیز در نوع خود بی‌نظیر است؛ باید بدانیم که با یک بازی نینتندو سوییچ طرف هستیم و قرار نیست یک گرافیک مانند خدای جنگ را ببینیم. درواقع می‌توان گفت که گرافیک بازی نسبت به اثر قبلی آنچنان هم تغییر پیدا نکرده اما واقعیت اینجاست که رنگ بندی و گرافیک هنری بازی آنقدر زیباست و تمام این موارد در گیم‌پلی بی‌نظیری گره خورده که آدمی را از داشتن یک گرافیک خارق‌العاده بی‌نیاز می‌کند.

دیدن چهره‌های آشنا از بازی قبلی می‌تواند برای کسانی که عنوان قبلی را از دست دادند، بسیار جذاب باشد. سازندگان سرنوشت جالبی را برای این شخصیت‌ها رقم زدند و تقریبا هیچ کاراکتری را فراموش نکردند و هر آنکه در بازی پیشین حضور داشته را نیز در بازی جدید، نشان می‌دهند. این موضوع به علاوه شخصیت‌های جدیدی که در The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom حضور دارند باعث شده که تعداد شخصیت‌های بازی به شدت بالا برود اما جادوی قصه‌گویی نینتندو و سازندگان بازی اینجاست که با وجود این تکثر شخصیت، همه آنها اصالت خودشان را دارند و هیچ یک شبیه به دیگری نیستند.

نمی‌دانم می‌توان گفت که این آخرین بازی بزرگ نینتندو سوییچ است یا خیر (شاید بتوان به عرضه شدن ماریو ادیسه ۲ همچنان امید داشت!) اما این را می‌دانم که می‌توان گفت بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom ثابت می‌کند که نینتندو سوییچ سالها پس از عرضه و در رقابت با کنسول‌های نسل جدیدی مثل پلی استیشن ۵، هنوز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. ننیتندو ثابت می‌کند همه چیز به قدرت گرافیکی نیست و این خلاقیت در گیم‌پلی است که می‌تواند باعث ماندگار شدن یک اثر بشود.

بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom یک اثر درخشان و یک دنباله شگفت انگیز برای یکی از بهترین بازی‌های تاریخ است. این بازی تا به الان بهترین بازی سال ۲۰۲۳ است و این ادعا پس از اینکه ساعاتی در دنیای جادویی و گیم‌پلی جادویی‌تر آن غرق شدید، به شما هم ثابت می‌شود. به جرات می‌توانم بگویم ماجراجویی به هیچ وجه تا به امروز آنقدر جذاب نبوده است!

خلاصه بگم که...

بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom دنباله‌ای بی‌نظیر برای یکی از بهترین بازی‌های ویدیویی تاریخ است. این یک دنباله بزرگ‌تر، جذاب‌تر، پیچیده‌تر است که خلاقیت را فراموش نکرده و گیم‌پلی درگیرکننده و جادویی را در یک دنیای بزرگ و پهناور عرضه می‌کند. زلدای جدید تا این لحظه بهترین بازی سال ۲۰۲۳ است و «ماجراجویی» را به معنای واقعی کلمه تعریف کرده است.

می‌خرمش...

هر کسی که نینتندو سوییچ دارد یک کار واجب باید بکند، آن هم تجربه بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom است که احتمالا جزو آخرین بازی‌های شاهکار این کنسول دوست داشتنی باشد.

نمی‌خرمش...

اگر با خودتان دشمنی دارید و از خودآزاری لذت می‌برید، تجربه بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom را هم از خودتان بگیرید.

  • امتیاز ویجیاتو100
  • امتیاز
    • عالی
    • خوب
    • متوسط
    • خوب نیست!
    • ضعیف!
    میانگین امتیاز کاربران 8.9
  • امتیاز متاکریتیک96

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (12 مورد)
  • kiarash123
    kiarash123 | ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲

    نه نینتندو دارم نه پولشو👌

  • Wind
    Wind | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    کلاس درس بازی سازی

  • amirny747483
    amirny747483 | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    میشه گفت این بازی بالاتر از شاهکار قرار میگیره

  • iman-generous
    iman-generous | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    Oh my God سپاس از نینتندو

  • MMYKING
    MMYKING | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    بزرگترین دلیلی که من این بازی رو نمیخرم اینه که نینتندو ندارم...

  • professor genki
    professor genki | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    خود ازاری نداریم ولی نینتندو سوییچ هم نداریم😐🥲

  • keyvan
    keyvan | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    یکی از شاهکار های صنعت گیم و نینتندو
    واقعا نینتندو یکی از بهترین شرکت های بازی سازیه

  • Os Reza2008 x
    Os Reza2008 x | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    واقعا توصیفی برای این بازی ندارم بس که شاهکاره ( حتی کلمه شاهکار هم حق مطلب رو ادا نمیکنه)
    نیتندو سوییچ داشته باشی و بازی رو نخری و پلی ندی واقعا یا مشکل روحی روانی عقلی داری
    یا مشکل های دیگه ای داری
    اصلا فکر نکنم نباشه کسی که سوییچ داشته باشه و این بازی رو پلی نده

    • Os Reza2008 x
      Os Reza2008 x | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

      بازی کلاس درس بازی سازیه برای خودش

  • ATOM
    ATOM | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    اصلا خیلیا به خاطر همین بازی این کنسولو میخرن
    تجربش برای هرکی که نینتندو داره واجبه
    با شبیه ساز هم قابل بازیه

  • Death Lake
    Death Lake | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    نینتندو به کل صنعت گیم نشون داد بزرگی به گرافیک و قدرت سخت افزاری نیست ، بلکه به خلاقیته .

    ولی اگر نینتندو سوویچ داشته باشی و این بازیو بازی نکنی .......... به نظرم همچین فرضیه ای ممکن نیست !

  • Amin1216
    Amin1216 | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

    ادامه نمی‌خرمش… خیلی خوب بود

مطالب پیشنهادی