بازیهای ویدیویی مستقل بهترین جا برای روایت قصههایی هستند که جایی در بین بازیهای پر سر و صدا با بودجههای میلیون دلاری ندارد. قصههایی کوچک ولی اثرگذار که قرار است با ظرافت خود به قلب مخاطب نفوذ پیدا کرده و سازندگان بتوانند با کمترین بودجه، مخاطبین را تحت تاثیر کار خود قرار دهند. سازندگان بازی Venba با همین فرمول سراغ ساخت این بازی رفتند. آنها در Venba صحبت از عناصری میکنند که در دنیای بازیهای ویدیویی کمتر از آنها صحبت میشود ولی در دنیای واقعی تبدیل به بخش بزرگی از زنگی بشریت است. عشق، آشپزی، خانواده و مهاجرت چهار محوریتی هستند که بازی مستقل و جمع و جور ونبا روی آنها تمرکز دارد. با نقد بازی ونبا همراه ویجیاتو باشید.
بازی Venba از آن دسته عناوینی است که در همان لحظه ابتدایی خود تکلیفش را با گیمر مشخص میکند. ما با زنی هندی روبرو هستیم به نام ونبا که از خواب بیار میشود. او در خانهاش در کانادا است و همسرش قرار است به سر کار برود. ونبا مریض است اما از آنسو همسرش نهاری ندارد تا با خود به سر کار ببرد. ونبا هرجور که شده از جایش بلند میشود و تصمیم میگیرد یک غذای گرم و خوشمزه و اصلی هندی برای همسرش درست کند. کار گیمر نیز از اینجا آغاز میشود.
ما در همین مدت زمان کوتاه میفهمیم با کاراکتر زنی سر و کار داریم که ایثار میکند و خانوادهدوست است. او شخصی است که به راحتی میتواند قهرمانی واقعی در دنیای واقعی باشد. یک همسر و مادر فداکار که از تفریح و نشاط خوش میزند تا خانوادهاش را خوشحال کند. سپس ما با فن آشپزی ونبا آشنا میشویم. او آشپزی ماهر است که مادر و مادربزرگش به او طی سالیان دراز دستور غذاهای پخت هندی را یاد دادهاند و حالا تصمیم دارد که همین غذاها را خودش هم بپزد. ونبا عشق و علاقه زیادی به آشپزی دارد و در این کار همان اسانسی را به کار میبرد که باعث خوشمزهتر شدن غذا میشود و کمتر کسی به آن فکر میکند: چاشنی عشق.
بازی ونبا یک بازی ویژوال ناول است، یک رمان گرافیکی که در آن شما میتوانید برخی از دیالوگها را نیز انتخاب کنید. اما تغییر در انتخابها قرار نیست که به تغییر داستان بازی هم منجر شود. در واقع آنطور که من بازی را یکی دو بار تمام کردم، هیچ تفاوت مشهودی حین انتخاب گزینههای مختلف دیالوگها ندیدم و شما با یک داستان سرراست روبرو هستید. در حین تماشای روایت این رمان گرافیکی، بخشهایی از بازی نیز از شما میخواهد تا آستین بالا زده و آشپزی کنید. این آشپزی کردن هم قرار نیست ساده باشد و چالشهای کوچکی را برای گیمر مهیا کرده است.
ونبا دفتری از دستورات آشپزی دارد که از هندوستان آورده، جایی که پیش از مهاجرت در آن با همراه خانوادهاش زندگی میکرده. این دفتر پر از دستورهای غذایی خوشمزه غذاهای اصیل هندی است و ونبا میخواهد یک به یک آنها را دوباره درست کند. اما اشکالی که در کار وجود دارد اینست که بخشی از خطوط این دستورهای غذایی بر اثر مرور زمان محو شدند و معلوم نیست که مادربزرگ چه چیزی نوشته است.
شما باید در بخش آشپزی بازی، هم به شم آشپزی خود تکیه کنید و هم به هوشتان. بازی قرار نیست در این قسمتها تبدیل به یک بازی سخت شود چرا که تا بینهایت بار اجازه میدهد تا آشپزی را از نو و دباره شروع کنید. در واقع کاری ک سازنگان ونبا در این بخش کردند، جاری ساختن لذت آشپزی در یک بازی ویدیویی است. سبک گرافیکی کار و موسیقی که نواخته میشود و صداگذاری بازی در حین بخش آشپزی و از همه مهمتر، گیمپلی این بخش کاری کرده تا ونبا برای اولین بار یک غذای آشپزی واقعی را برای شخص من تداعی کند. به طوری که تصمیم بگیرم بعد از اتمام پخت هر غذا در بازی، در واقعیت هم سراغ آن بروم.
داستان اصلی: ۲ساعت
داستان + ماموریتهای فرعی: ۲ساعت
بخش آشپزی در بازی Venbaآنقدر زیبا و منحصر به فرد کار شده که عطر و بوی تند این غذاهای هندی را از پشت صفحه مانیتور به مشام گیمر میرساند. استفاده از طراحی هنری درست و رنگبندی زیبا و شنیدن صدای جلز و ولز روغن و سر زدن به آن دفتر دستور پخت آشپزی که خیلی زیبا طراحی شده، همه و همه یادآور آشپزی در یک خانه پر از محبت است. در بعضی از بخشها که این آشپزی با کمک دیگران، مثلا فرزند ونبا انجام میشود، لذت آشپزی کردن دو برابر میشود و گیمر حس مادری را میگیرد که با جان و دل مشغول غذا پختن برای فرزندش است.
متاسفانه داستان در Venba با اینکه خیلی خوب آغاز میشود اما هر چه پیش میرود، سازندگان سرسریتر به داستان خود میپردازند. پریدنهای چند ساله در وسط روایت داستان، کاری میکند که گیمر نتواند همگام با خانواده ونبا و دردسرهایشان در حین مهاجرت به کانادا همراه باشد. درواقع داستان بازی پتانسیل خیلی بیشتری دارد که سازندگان به آن بها بدهند و به جزییات بیشتری نفوذ کنند اما ترجیح میدهند که داستان را خیلی زود به آخر برسانند. آنها به شخصیتهای دوست داشتنی خود فرصت رشد و بالندگی نیمدهند و بازی در عرض یکی دو ساعت به اتمام میرسد . پایان بندی بازی هم میتوانست بسیار تاثیرگذارتر باشد و سازندگان عملا سوژه خودشان را میسوزانند.
موضوع مهاجرت در بازی Venba میتواند تداعی کننده این موضوع برای ما ایرانیان هم باشد و تصور میکنم هر ایرانی که بهکشرهای دیگر از جمله کانادا مهاجرت کرده، میتواند مسائل مطرح شده در Venba را با پوست و گوشت و استخوان خود درک کند.
پسر خانواده ونبا که در کانادا به دنیا آمده قرار نیست از پدر و مادرش تبعیت کند و خودش را به فرهنگ هندوستان نزدیک کند. او میخواهد انگلیسی حرف بزند و علاقهای به صحبت کردن زبان تامیل ندارد. او از غذاهای هندی هم دل خوشی ندارد و دلش پیتزا میخواهد. این موضوع چالشهای زیادی برای ونبا و شوهرش ایجاد کرده و تصور میکنم هر نسلی که به مهاجرت روی آرده باشد با این بحرانها روبرو است. همه ما در اطرافیان خود افرادی را داریم که مهاجرت کردند و فرزندانشان مانند بچه ونبا درگیر یک بحران هویتی هستند؛ آنها نمیانند دقیقا کجایی هستند و باید بر اساس فرهنگ و آداب و رسوم کجا رفتار کنند.
بازی Venba یک صادرات فرهنگی برای هندوستان است. از غذاهای خوشمزه و جذاب ان گرفته تا موسیقیهای دلنشین و جذابی از دل این کشور که در بازی نواخته میشود و قرار است گیمر را با فرهنگ این کشور و به ویزه فرهنگ قوم تامیل (یکی از قومهای بزرگ هندوستان) آشنا کند.
در بازی Venba حل معماهای آشپزی عنصر اصلی گیمپلی را شکل میدهد. شما در طول بازی باید بتوانیدحدس بزنید که چه کاری باید بکنی تا مراحل پخت غذایتان درست پیش برود. بازی سعی میکند راهنماییهایی جزیی نیز به شما بدهد تا در هیچ بخشی از ان گیر نکنید. ونبا قرار نیست یک چالش جدید در زندگی گیمر بیافریند بلکه میخواهد قصه پرغصه خودش را روایت کند. قصهای که برگی از زندگی یک خانواده مهاجر است و برای ما ایرانیان آشنا.
بازی ونبا Venbaاثری مستقل است که تجربه آن مانند دیدن یک فیلم سینمای نود دقیقه ای و یا خواندن یک رمان کوتاه جذاب است. شخصیتها در ونبا بسیار جذاب هستند و بازی میتوانست با بودجه بیشتر، داستان خود را گسترش دهد و ما را بیشتر غرق در دنیای آشپزی هندی کند. اگر به آشپزی علاقه داری، اگر به فرهنگ هند علاقه دارید و از همه مهمتر اگر به شنیدن یک قصه خانوادگی دلنشین علاقه دارید، سازندگان VENBA بازی را خلق کردهاند که راست کار خودتان است.
خلاصه بگم که...
بازی Venba اثری است حول محور موضوعهایی مانند خانواده و عشق و البته آشپزی! بازی یک رمان گرافیکی کوتاه است که در عرض یکی دو ساعت تمام میشود ولی در همین مدت زمان کوتاه میتواند تاثر شگفت خود را روی مخاطبش بگذارد.
میخرمش...
علاقهمندان به دنیای آشپزی و یا آیین و فرهنگ هندوستان و همچنین دوستداران شنیدن یک قصه جذاب درام، میتوانند با تجربه کوتاهی که از ونبا دارند، از این مفاهیم بسیار لذت ببرند.
نمیخرمش...
بازی به شدت کوتاه است و این کوتاهی بیشاز حد تبدیل به پاشنه آشیل آن شده است. ضمنا اگر رژیم دارید بهتر ست سراغ بازی نروید چرا که بازی با تصاویر شگلفت انگیزش درباره آشپزی، حتما گرسنهتان خواهد کرد! متاسفانه امکان بازی با گیم پد هم وجود ندارد و همه چیز فقط باید با ماوس انجام شود.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
منو یاد Florence انداخت یه خورده ... ولی برای یه آخر هفته انتخاب اوکیه .