ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

بازی اینساید
اخبار و مقالات

چرا طراحی بازی اینساید تا این حد تاثیرگذار است؟

از مدت‌ها قبل، حتی قبل از اینکه بازی اینساید را بازی کرده باشم، هرگاه به خواب می‌رفتم آدم‌های بی‌چهره‌ای را می‌دیدم که تنها راه شناختشان حسی بود که  به من منتقل می‌کردند. گاهی مثبت و ...

غزل میر
نوشته شده توسط غزل میر | ۲۶ تیر ۱۳۹۹ | ۱۹:۰۰

از مدت‌ها قبل، حتی قبل از اینکه بازی اینساید را بازی کرده باشم، هرگاه به خواب می‌رفتم آدم‌های بی‌چهره‌ای را می‌دیدم که تنها راه شناختشان حسی بود که  به من منتقل می‌کردند. گاهی مثبت و گاهی منفی. هرگز متوجه نمی‌شدم که چرا آدم‌ها حتی کسانی که آشنا بودند، چهره‌ای نداشتند و تنها چیزی که آن‌‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کرد احساساتی بود که به من منتقل می‌کردند.

وقتی برای اولین بار وارد اینساید شدم، گویا دوباره به خواب‌هایم بازگشته بودم. ناخودآگاه همان حس قدیمی به سراغم آمده بود و من در دنیایی همانقدر گنگ مانند خواب‌هایم پیش می‌رفتم و احساساتی که از آدم‌‌های بی‌چهره بازی می‌گرفتم، مرا بیش‌تر در بازی غرق می‌کرد . با خیال خودم، این بازی برایم رویایی بود که کنترلش را در دست گرفته بودم و می‌توانستم در نقش پسربچه‌ای قرمزپوش، از مانع‌های کوچک و بزرگ عبور کنم، به عمق آب فرو روم و انسان‌های مسخ شده‌ای را جهت بدهم.

اما اشتباه می‌کردم. این من نبودم که این خواب را کنترل می‌کردم، بلکه اینساید بود که ذهن مرا در دست گرفته بود. بازی فراتر از آن چیزی بود که فکرش را می‌کردم و من وقتی برای سومین بار آن را بازی می‌کردم متوجهش شدم. بار دوم تمام مکانیک‌های بازی را روی کاغذ نوشته بودم و برایشان چارت و نمودار کشیده بودم، اما هنوزم متوجه نمی‌شدم چه چیزی اینقدر این بازی را منحصربه‌فرد و تاثیرگذار کرده است که به‌اندازه تمامی افرادی که آن را بازی کرده‌اند روایتی متفاوت از داستان وجود دارد؟

بیشترین چیزی که پیش از مکانیک‌ها توجه من را به خود جلب کرده بود، شیوه‌ای بود که پلی‌دد برای داستان‌گویی خود پیش گرفته بود. داستان‌گویی تصویری، یکی از عجیب‌ترین شیوه‌‌های داستان‌گویی است که سازنده بدون استفاده از هیچ‌گونه دیالوگ‌ یا راوی، طوری داستان را بازگو می‌کند که تماشاگر را متحیر می‌کند. فیلم‌‌های تجربی در سینما می‌توانند مثال خوبی برای این مورد باشند.

تاثیرگذاری عمیق اینساید را توانستم در سه قسمت بسیار کلی دسته‌بندی کنم و به جمع‌بندی نسبتا خوبی برسم:

گرافیک و آرت‌استایل

برخلاف شاهکارهای سه‌بعدی که امروزه دنیای بازی را به خود اختصاص داده‌اند، اینساید یک بازی دوبعدی و یا بهتر بگوییم، دو و نیم‌ بعدی است. منظور از بازی دو و نیم بعدی این است که گیم‌پلی در فضایی دو بعدی و با امکان حرکت در راستای خطی صاف، به چپ و راست شکل می‌گیرد، اما درپس‌زمینه بازی، فضایی بیش از یک تصویر ساده طراحی شده و پویایی آن، توجه بازیکن را به خود جلب می‌کند.

]دسهیث

وقتی اینساید را شروع کردم، بازی بدون هیچ کلید یا منویی که از من بخواهد واردش شوم، ناخودآگاه من را به درون خودش کشید. برخلاف تمام کلیشه‌هایی که آرتیست‌های بازی برای جلب مخاطب به بازی به‌کار می‌برند، این بازی حتی UI ای هم نداشت که چیزی را در مورد کاراکتری که با آن بازی می‌کنیم به ما بگوید. در واقع هیچ‌چیز نبود و مثل یک رویایی که ناگاه واردش شده باشی، خود را در نقش پسربچه‌ای می‌دیدی که حتی نمی‌دانستی چرا در این دنیای تاریک و عجیب قدم برمی‌دارد.

یکی از قوانینی که آرتیست‌ها برای نمایش هدفی که در هر مکانیک باید به‌سمت آن برویم به‌کار می‌برند، استفاده از نورها در محیطی تاریک یا رنگ‌های متضاد در زمینه است. احتمالا اگر بازی‌های زیادی را بازی کرده باشید، دیگر متوجه شده‌اید که چگونه این ترفند ذهن مخاطب را به‌سوی آن هدف سوق می‌دهد. ترفندی که بسیار در اینساید استفاده شده بود.

شما ناخودآگاه از تاریکی‌ها می‌گریختید و به روشنایی پناه می‌آوردید. از موجودات سیاه دوری می‌کردید و از موجودات روشن درخواست کمک می‌کردید. با اهرم‌ها و دکمه‌هایی سر و کله می‌زدید که رنگشان قرمز بود و گاهی تابلوهایی که با رنگ قرمز روی آن عدد یا ساعتی بود که به شما هدفتان را یادآوری می‌کرد. همچنین می‌دانستید که رنگ قرمز لباس شما، همان چیزی است که در این جنگل خاکستری، شما را از دیگران متمایز می‌کند. گویا روحی که در وجود شما بود، تنها روح زنده و پاک آن دنیای پسا زمانی بود.

اینساید، بازی‌ای بود که پس از لیمبو به من یادآوری کرد که چقدر این تیم کوچک و مستقل نماد پندار است. چیزی که دقیقا مرا یاد شعر و ادبیات می‌انداخت. این بازی فراتر از یک بازی بود و از هر چیز دقیقا در جای خودش استفاده کرده بود. انسان‌های سیاه و کارخانه‌ای که ذهن افراد را کنترل می‌کرد نمادهای پلیدی بودند، پلیدی‌ای که از خودمان به خودمان رسیده بود. در این بازی دشمنان ما نه موجودات فضایی، نه هیولاها و نه جادوگران دنیاهای بازی، بلکه خود انسان‌ها بودند. انسان‌هایی که گویا خودشان هم نمی‌دانستند که دارند چه بلایی بر سر خودشان می‌آورند.

آب‌های ژرف و تاریک با موجودات عجیب و غریب درونش، نماد جو سنگینی بود که در آن دنیا حاکم بود. موهای سیاه و بلند این موجودات نماد زشتی و خشمی بود که آن دنیا از ما داشت. ولی مگر ما چه‌کار اشتباهی انجام داده بودیم جز اینکه می‌خواستیم از پلیدی و زشتی در امان بمانیم و حتی افرادی را هم که در این مخمصه گیر افتاده‌اند نجات دهیم؟ یعنی آنقدر طبیعت این دنیا کثیف بود که تبدیل به پادآرمان‌شهری مخروبه شده بود و حتی از کسانی که در این دنیا، پاک بودند انتقام می‌گرفت؟ ولی مگر آن دنیا چیزی ورای دنیای ما انسان‌ها بود؟

شیوه داستان‌سرایی

بازی اینساید، بازی‌ایست که با انجین یونیتی و توسط  تیم کوچک و مستقل پلی‌دد ساخته شده است. کاملا مشخص است که زمان زیاد و تفکر عمیقی در پشت آن قرار گرفته است. این بازی بیشتر در سبک ادونچر و کمی اکشن است، اما هرگز با بازی‌های ادونچر هم‌رده خودش قابل مقایسه نیست. یکی از دلایلی که آن را منحصربه‌فرد می‌کند، شیوه داستان سرایی آن است.

همانطور که در بالا اشاره شد، پلی‌دد از نحوه داستان‌گویی تصویری استفاده کرده است. این مثل این می‌ماند که شما به تماشای تئاتری بنشینید که هیچ بیانی ندارد اما سعی می‌کند با حرکات بدن و فضاسازی داستانی را روایت کند. داستانی که در اینساید فضایی به نسبت غمگین و تاثیرگذار و حتی تا جایی ترسناک دارد.

هنوز تئوری‌های متفاوتی برای داستان بازی وجود دارد. به‌طوری که به‌اندازه هر فردی که آن را بازی کرده است، می‌توان ایده‌ای را در نظر گرفت. گاهی آن را دنیای پس از لیمبو، گاهی دنیای درون انسان و گاهی کارخانه‌‌ انسان‌سازی می‌دانند که پس از اتمام دنیا به‌وجود آمده است. هرچند تمامی این تئوری‌ها می‌توانند قابل قبول باشند، اما پلی‌دد هیچ‌گاه هیچ اظهار نظری درباره هیچ‌کدام از آنها نکرده است و ترجیح داده این موضوع را گنگ باقی بگذارد.

بیشتر بخوانید:

مکانیک‌های بازی

بازی اینساید

عجیب‌ترین قسمت اینساید برای من، مکانیک‌های به‌کار رفته و نحوه به‌کارگیری آنها بود؛ اینکه تنها از پنج کلید در کیبورد استفاده شده بود که چهارتای آن چهار جهت اصلی بود. به‌عنوان کسی که تا حدودی با دنیای  ساخت بازی‌های ویدیویی آشناست، پیاده کردن این تعداد مکانیک فقط با پنج دکمه، برایم بسیار شگفت‌آور بود. شنا کردن در زیر آب، کنترل ذهن آدم‌های بی‌چهره، فرار کردن از دست نیروهای تاریکی، باز کردن ققل‌ها و..

وقتی تمامی مکانیک‌های آن را روی کاغذ آوردم، فهمیدم که بازی از هزاران نوع مکانیک ساخته نشده است بلکه فقط چند مکانیک کوچک دارد که با پیش رفتن در بازی فلویی به خود می‌گیرد و با ترکیب همان مکانیک‌های کوچک، مخاطب را به چالش می‌کشد. کاراکترهای بازی عملا یا دشمن‌اند یا دوست. افراد سفید پوشی که با در کنترل گرفتن ذهن آن‌ها، به تو کمک می‌کنند و تنها از احساسی مثبتی که از آن‌ها دریافت می‌کنی می‌توانی آن‌ها را دوست خطاب کنی.

یکی از مکانیک‌های عجیبی که مدت زمان زیادی مرا درگیر خود کرده بود، قسمتی بود که باید دستگاه مکش کارخانه را راه‌اندازی می‌کردم و جوجه‎های کوچکی به کمکم می‌آمدند تا بتوانم از آنجا بیرون روم. مکانیکی که نه‌ تنها چالش برانگیز بود،  بلکه حس واقعی در مخمصه بودن و گرفتاری را به‌خوبی القا می‌کرد. گاهی باید با نور در مقابل موجودات اهریمنی مقابله می‌کردم و گاهی هم از نورها فرار می‌کردم. این بازی از هیچ کلیشه‌ای پیروی نمی‌کرد. هربار مرا را با یک چالش جدید شگفت‌زده می‌کرد و بیشتر به دنیای خودش فرو می‌برد.

در نهایت تجربه اینساید، از عمیق‌ترین و جذاب‌ترین تجربه‌هایی است که هر پلیری می‌تواند داشته باشد. وقتی اینساید را تمام کردم، گویا از خوابی عمیق بیدار شده بودم که نمی‌دانستم چه خوابی دیده‌ام و آدم‌هایش چه چهره‌ای داشته‌اند، اما می‌دانستم خواب خوبی بوده است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (12 مورد)
  • hurting-other-pepole
    hurting-other-pepole | ۲۸ آذر ۱۴۰۰

    از اندینگ مخفی بازی خبر دارید ؟ اگه خبر داشته باشید مطمئنم به دارک بودن و وحشتناکی داستان پشت بازی پی می‌برید.

  • ilya
    ilya | ۶ شهریور ۱۳۹۹

    واقعا عالی بود بازیش یه شاهکار بود

  • Aram
    Aram | ۲۸ تیر ۱۳۹۹

    واقعا بعد اتمام بازی اونقد حس عجیبی پیدا میکنید که یکی دو روز طول میکشه لود شید !!!
    عمیق و جذاب و تاثتر گذار

  • m.n1383141
    m.n1383141 | ۲۷ تیر ۱۳۹۹

    من بازیش رو چند وقت هست دانلود کردم ولی هنوز نصب نکردم.نصبش کنم جالبه؟

  • مهدی
    مهدی | ۲۷ تیر ۱۳۹۹

    واقعا لعنت بر انحصار طلبی اپل که با بستن قرارداد مانع ارائه بازی های خوب برای اندروید می شود ....

  • دانا
    دانا | ۲۷ تیر ۱۳۹۹

    از این سبک مقاله ها بیشتر کار کنید .
    طراحی اوت قسمت که یه سری موج باد با اون صدا گذاری معرکه و اون مکانیک های معرکه واقعا شاهکاره .
    بازی تا لحظه اخر سرگرم کننده باقی می مونه.

  • SINA
    SINA | ۲۶ تیر ۱۳۹۹

    واقعا شاهکار بود این بازی. اما این بازی پایان باز نداره.
    در پایان دومش معلوم میشه که از اول اشتباه فکر میکردیم، اون پسر بچه هم کس دیگه ای داره کنترل میکنه و فرق چندانی با بقیه ی موجودات دنیای اینساید نداره

  • Asghar
    Asghar | ۲۶ تیر ۱۳۹۹

    بازی عجیب و فوقالعاده ای بود
    و بعد پایانش دقیقا تا چند لحظه شک میموندی
    واقعا این حس شک همراه با لذتی که تجربه کردم هرگز فراموش نمیکنم
    اینساید از لیمبو خیلی بهتره به نظر من
    موسیقیش بی نظیره
    اون قسمت که یه موج عظیم توو بازی زده میشه بی نظیره
    واقعا یه بازی عجیب و لذت بخش
    دو بازی ای معرفی میکنم که به من حس عجیبی دادن
    Hell blade sausa sacriface

    What remains of edith finch

  • Mosioc
    Mosioc | ۲۶ تیر ۱۳۹۹

    توی نسل ۸ تنها بازی بود ک تونست منو متحیر کنه. حتی با وجود witcher 3 و rdd2 و خیلی بازی های aaa دیگه، هیچکدوم تا این حد خاص ظاهر نشدن. تنها بازی ک انتظارشو دارم (برای نسل بعد،همونطور ک playdead هر نسل ی بازی منتشر میکنه) بازی بعدی همین استودیوعه ک فقط ی کانسپت ازش منتشر کردن! بعدش هم Cyberpunk 2077
    تشکر از نویسنده

  • Mohammad etk
    Mohammad etk | ۲۶ تیر ۱۳۹۹

    یکی از بهترین بازی های عمرم بود!
    و همچنین ته وا بودنش مثله لیمبو
    پلی دد حداقل باید بعد چهار سال یه چیزای در مورد داستان بهمون میگفت
    منم اون معمای جوجه هارو با کلی فکر رفتم
    دلم نمی خواست که بازیش هیچ وقت تموم بشه نمیدونم چرا ولی بی نهایت جالب بود
    و صدا گذاری و موسیقی هاش عالی و به موقع بود کلا میتونم بگم که حتما بازیش کنین

  • randy
    randy | ۲۶ تیر ۱۳۹۹

    من اصن درک نمیکنم چطوری یه بازی ساده رو اینقدر پیچیده میکنن چطوری اینقدر جذابش میکنن سازنده های این استدیو فوق العاده ان

  • Behnam
    Behnam | ۲۶ تیر ۱۳۹۹

    با اینکه خیلی حس عجیب و خوبی داشت بازیش ولی از دوباره بازی کردنش حس اضطراب میگیرم

مطالب پیشنهادی