داستان Ghost of Tsushima چقدر با واقعیت همخوانی دارد؟
اصولا وقتی برای روایت قصه در بازیهای ویدیویی دست روی وقایع تاریخی میگذارید، باید به مخاطب این حق را هم بدهید که در مورد همخوانی داستان بازی با واقعیت از شما سوال بپرسد. سوالی که ...
اصولا وقتی برای روایت قصه در بازیهای ویدیویی دست روی وقایع تاریخی میگذارید، باید به مخاطب این حق را هم بدهید که در مورد همخوانی داستان بازی با واقعیت از شما سوال بپرسد. سوالی که در مورد Ghost of Tsushima (بررسی بازی)، بازی فوقالعاده جذاب ساکر پانچ هم مطرح است. داستان Ghost of Tsushima در قرن ۱۳ میلادی اتفاق میافتد.
جایی که مغولها به جزیره سوشیمای ژاپن هجوم آوردهاند و پس از شکست ساموراییها، منطقه را به اشغال خود درآوردند. با این حال، ساکر پانج برای روایت قصه خود، فقط در همین حد از تاریخ وام گرفته و برای اینکه بتواند داستانی سینمایی برای تعریف کردن داشته باشد، از واقعیت کمی فاصله گرفته. اما این فاصله گرفتنها در کجا اتفاق افتادند؟
اولین چیزی که باید در موردش حرف بزنیم، مربوط به شخصیتهای اصلی داستان میشود. خب اگر Ghost of Tsushima را تجربه کرده باشید، میدانید که شخصیت اصلی بازی، فرزند رئیس خاندان ساکای است و پس از مرگ پدرش تحت نظارت عموی خود یعنی لورد شیمورا تربیت شده. با این حال، با نگاه به تاریخچه ساموراییها میتوان دید که ریشه خاندان ساکای به قرن سیزدهم برنمیگردد. بلکه این خاندان در قرن ۱۴ میلادی تشکیل شده.
این یعنی در زمان حمله مغولها نه خاندانی به نام ساکای وجود داشته و نه فردی به نام جین که بخواهد به تنهایی جلوی هجوم خونین مغولها بایستد. این قضیه در مورد لورد شیمورا و خاندان او نیز صادق است و هیچ سابقهای از خاندان او در تاریخ ژاپن ثبت نشده. بنابراین، دیگر دور از انتظار هم نیست که بگویم کاخ ساکای و شیمورا نیز مناطقی خیالی هستند و در قرن سیزدهم هیچ مغولی قصد تصرفشان را نداشته.
با این حال، برعکس دو منطقه اشاره شده، کاخ کاندا که در یک سوم ابتدایی بازی برای آزاد کردنش اقدام میکنید، لوکیشنی واقعی است و در آن زمان تحت تصرف مغولها بوده. اما بیایید از لوکیشنها و شخصیتهای اصلی فاصله بگیریم و کمی در مورد آنتاگونیست خوب بازی یعنی خوتون خان صحبت کنیم. شاید از شنیدن این جمله سورپرایز شوید، اما متاسفانه حتی در شجرهنامه چنگیز خان نیز نام خوتون خان دیده نمیشود، چه برسد به اینکه این فرد بخواهد حمله مغولها به منطقه مهمی از جهان را کلید بزند.
بله، خوتون خان نیز مخلوق ذهن خلاق نویسندگان ساکر پانج بوده و ماهیتش ریشه در واقعیت ندارد. با این حال، شاید سوال بپرسید که مغولها تحت فرماندهی چه کسی به ژاپن حمله کردهاند؟ پاسخ ساده است؛ کوبلای خان، نوه چنگیز. فردی که با هزاران سرباز سرسختش از طریق ساحل کومودا پا به سوشیما گذاشت و ارتش ۸۰ نفره ساموراییها را در هم کوبید.
این یعنی، هیچ جنگجوی افسانهای و باهوشی از نبرد کومودا زنده برنگشت که بتواند مغولها را از سوشیما بیرون کند. بلکه در واقعیت این شرایط جوی بود که این کار را برای ژاپنیها انجام داد. زمانی که کوبلای خان قصد حمله به سرزمینهای مرکزی ژاپن را داشت، دو توفان کامیکازه که به توفانهای الهی نیز معروفند، نیروی دریایی کوبلای خان را با مشکل رو به رو کرد و مغولها مجبور به عقب نشینی شدند.
مسئله دیگری که باید در موردش صحبت شود، به روشها و تاکتیکهایی که هر دو طرف در جریان این نبرد از آنها استفاده میکردند مربوط میشود. در طول روایت داستان بازی، بارها کاراکترها از تاکتیکها و سلاحهای نوینی که مغولها را نسبت به ژاپنیها برتری میداده، صحبت میکنند. با این حال، هیچوقت دقیقا توضیح داده نمیشود که این سلاحها یا تاکتیکها دقیقا چه هستند و چه ویژگیهایی داشتند.
این طور که بازی به ما نشان میدهد، یکی از دلایل پیروزی مغولها در جزیره سوشیما، تعداد بالای آنها نسبت به ژاپنیها بوده. همچنین بازی میگوید که مغولها برخلاف ساموراییها، اهمیتی برای واژه شرافت در نبرد قائل نبودند و این مورد برای آنها یک مزیت به حساب میآمده. از طرفی بازی این را به خوبی نشان میدهد که مغولها علم استفاده از بمبهای قابل پرتاب و سلاحهای محاصره باستانی را داشتهاند. تکنولوژیهایی که ژاپنیها خیلی با آنها آشنا نبودند و همین موضوع باعث تصرف کامل جزیره سوشیما میشود.
با این حال، تاریخ در مورد چنین موضوعاتی نظر متفاوتی دارد. اگر چه به نظر میرسد نمونههای اولیه سلاحهای محاصره باستانی در نبرد میان مغولها و ژاپنیها به کار رفته است، اما مدرک موثقی دال بر استفاده سربازان کوبلای خان از تکنولوژیهای مدرنی نظیر بمبهای مختلف و همچنین باروت وجود ندارد. این یعنی اگر بازی قرار بود طبق واقعیت پیش برود، قادر نبودیم از بمبهای چسبنده، دودزا و خیلی از سلاحهای دیگر جین در مقابله با مغولها استفاده کنیم. در اصل تا قرن ۱۶ میلادی، ساموراییها حتی از باروت در نبردهای بزرگشان هم استفاده نمیکردند. چه برسد به جین که در قرن سیزدهم زندگی میکرده.
با این حال، اگر این موضوع خیلی شوکهتان نکرده، باید بگویم که استفاده از کاتانا در مبارزه علیه مغولها نیز کاملا با وقایع تاریخی در تضاد است. چراکه سلاح اصلی ساموراییها در آن زمان «تاچی» بوده. سلاحی که متاسفانه عملکرد درخشانی در شکافتن زره محکم مغولها نداشت و آهنگران ژاپنی را مجبور کرد که به فکر راه حلی تازه باشند. راه حلی که در نهایت به پیدایش نمونههای اولیه کاتانایی ختم شد که ما میشناسیم. البته قضیه وقتی جذابتر میشود که بفهمید کل داستان بازی براساس یک دروغ نوشته شده. مهمترین المانی که روایت قصه Ghost of Tsushima مدام به آن چنگ میزند، مربوط به راه و رسم زندگی شرافتمندانه ساموراییها میشود.
راه و رسمی که در ژاپن به «بوشیدو» معروف است و ساموراییها برای صدها سال از آن تبعیت میکردند. با این حال، اگر تاریخ ژاپن را ورق بزنید، میفهمید که فلسفه بوشیدو در میان ساموراییها در دوره «ادو» بنا نهاده شده؛ ۳۰۰ سال بعد از اولین تهاجم مغولها به ژاپن. قضیه وقتی جالب میشود که بفهمید تاکتیکهای نینجتسو که عموما به متدهای کشتار به روشهای غیرشرافتمندانه مربوط میشود، در قرن چهاردهم و قبل از ترویج فلسفه بوشیدو، توسط خود ساموراییها ابداع شده. پس با تمام این تفاسیر میشود دید که داستان Ghost of Tsushima خیلی از نظر تاریخی دقیق نیست. البته خود ساکر پانچ نیز قصد نداشته ویدیو گیمی براساس اتفاقات تاریخی بسازد.
آنها صرفا به دنبال یک زیربنای جذاب برای روایت قصه خودشان میگشتند و انصافا هم از این زیربنا به بهترین نحو برای به تصویر کشیدن چیزی که در گوشه ذهنشان بوده استفاده کردند. بنابراین، دیگر مهم نیست که Ghost of Tsushima چقدر در روایت قصه سوشیمای اشغال شده توسط مغولها موفق بوده. مهم این است که بعد از سالها توانستیم در نقش یک سامورایی واقعی ظاهر شویم و از دنیای زیبا و نبردهای نفسگیر بازی لذت ببریم.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
چرت گفتی
مقاله ی بسیار خوبی بود
ولی در مورد آنتاگونیست : تا جایی که من میدونم مغول ها دو بار اقدام به فتح ژاپن کردن و داستان بازی هم در جریان جنگ اول ژاپن و مغولستان بود ، برای همین احتمال داره اگه نسخه دومی در کار باشه (که در جریان جنگ دوم باشه ) کوبلای خان آنتاگونیست اصلی اون خواهد بود
و در مورد اون موردی که درباره ی استفاده مغول ها از باروت و بمب های مختلف نوشته شده ، نکته ی جالبی که هست اینه که مغول ها چینی ها رو در کنار خود داشتند و چین هم در اختراع باروت و مواد منفجره پیشگام بوده ، یعنی از این لحاظ خیلی غیر منطقی نبوده بازی ( هر چند که ممکن هم هست که این فناوری در اون زمان هنوز کشف نشده بوده
در مورد مورد اول مطمئنم ، ولی در مورد مورد دوم خیر و از یک مقاله دیگه این مورد رو خونده بودم