تاریخچه Mortal Kombat – از قلم افتادهها
اگر تمام تاریخچهای که برایتان از مورتال کامبت نوشتم را خوانده باشید، احتمالا متوجه بازیهایی که از قلم افتادهاند شدهاید. این بازی در سه مطلب پیشین حضور نداشتند چون جزو سری اصلی فرانچایز مورتال کامبت ...
اگر تمام تاریخچهای که برایتان از مورتال کامبت نوشتم را خوانده باشید، احتمالا متوجه بازیهایی که از قلم افتادهاند شدهاید. این بازی در سه مطلب پیشین حضور نداشتند چون جزو سری اصلی فرانچایز مورتال کامبت به حساب نمیآمدند. آنها اسپین-آف بودند و هر طور که حساب میکردم، نمیشد آنها را در لا به لای بازیهای شاخص این سری قرار داد و در موردشان حرف زد. مطمئن باشید، حوصلهتان سر میرفت. دلیل این حرفم هم این است که اکثر اسپین-آفهای مورتال کامبت نه تنها کیفیت خوبی نداشتند بلکه اتفاقا خیلی هم بد بودند. البته در لا به لایشان یکی دو مورد از دست میدوی قسر در رفتند و تبدیل به بازیهایی شدند که همه دوستشان دارند. در اصل به خاطر آن بازیهای خوب هم بود که حاضر شدم متن مقاله «از قلم افتادهها» را بنویسم. پس بیایید در آخرین قسمت تاریخچه مورتال کامبت ویجیاتو، با هم ببینیم که این از قلم افتادهها کدامند و دلیل بد و خوب بودن هر یک از آنها چیست.
Mortal Kombat Mythologies: Sub-Zero
اولین اقدام میدوی برای ساخت یک اسپیناف درست و درمان از فرانچایز مورتال کامبت با «مورتال کامبت میتالوژی: ساب زیرو» کلید خورد. بازی از نظر کانسبت و قصهای که روایت میکرد کاملا جذاب به نظر میرسید و قطعا یکی از دلایلی که همه برای خرید آن سر و دست میشکستند، ساب زیرو بود. داستان مورتال کامبت میتالوژی درست پیش از وقایع قسمت اول روایت میشد و قرار بود در بازی به بسیاری از سوالات سر به مهر دنیای مورتال کامبت، پاسخ داده شود.
مورتال کامبت میتالوژی در اصل قرار بود بازی اکشن مجراجویی جذابی باشد که مکانیکهای گیمپلی آن بر اساس سه گانه اصلی طراحی شده بود. با این حال، اگر فکر میکنید که چنین چیزی میتوانست در همان زمان هم جذاب باشد، سخت در اشتباهید. مورتال کامبت میتالوژی یک فاجعه تمام عیار بود. گیمپلی بازی به معنی واقعی کلمه آزارتان میداد و این رویه را تا جایی پیش میبرد که قید دیدن پایان بازی را بزنید و آن را برای همیشه رها کنید.
بزرگترین مشکل بازی هم این بود که نسبت محل قرارگیری ساب زیرو از دو سر تصویر درست رعایت نشده بود و او انقدر به گوشههای تصویر نزدیک میشد که اگر یکی از دشمنان بازی یک دفعه جلوی صفحه میپرید، هیچ وقت او را اول نمیدیدید. البته این مشکل دوربین بازی فقط به ندیدن دشمنان بازی محدود نمیشد. لوکیشنهای مختلفی که داستان بازیها در آنها جان میگرفت، پر بودند از تلههای مختلفی که اگر متوجهشان نمیشدید بیمعطلی یکی از جانهای با ارزشتان را از شما میگرفتند.
با این حال، متاسفانه تلهها را هم درست نمیدیدید که بخواهید برای عبور کردن از آنها برنامه ریزی کنید. جالب اینکه اینها فقط مشکل گیمرها نبودند بلکه خود توسعهدهندگان بازی نمیتوانستند همیشه برای چیزی که در خارج از قاب دوربین منتظرشان بود آماده باشند. این یعنی خود افرادی که روی بازی کار کرده بودند هم با دوربین بازی مشکل داشتند چه برسد به گیمرهای بیچارهای که با کلی ذوق و شوق بازی را خریداری کرده بودند. در یک کلام مورتال کامبت میتالوژی ساب زیرو یک فاجعه بود و به هیچ وجه نمیشد از آن لذت برد. بازی آنقدر نقدهای تندی دریافت کرد که در نهایت به خاطر آنها میدوی بیخیال ساخت ادامهای برای میتالوژیها شد.
Mortal Kombat: Special Forces
اگر فکر میکنید که میتالوژی آخرین اسپیناف شکست خورده میدوی از سری مورتال کامبت بود سخت در اشتباهید. چند سال بعد میدوی که به خیال خودش دست پر برگشته بود، از بازی جدیدی به نام مورتال کامبت اسپشیال فورسس پرده برداشت که قرار بود شکست میتالوژی را جبران کند و بازی نسبتا متفاوتی باشد. اما متاسفانه اسپشیال فورسس اصلا به اندازه کاراکتر کاریزماتیک و قوی هیکلش، قدرتمند ظاهر نشد و آنقدر بد بود که میتوان آن را حتی در زمره بدترین بازیهای ساخته شده تاریخ ویدیو گیم جا داد.
میدوی این بار به سراغ جکس رفته بود و با تمام قوا سعی میکرد قصه نبرد او با دار و دسته بلک دراگون را به شکلی حماسی به تصویر بکشد. البته در نهایت هیچ یک از تلاشهایی که برای توسعه بازی صورت گرفته بود به ثمر نرسید و اسپشیال فورسس تبدیل به اثری شد که نه جذاب بود و نه قابل بازی. اسپشیال فورسس حتی با سینماتیکهایش هم نمیتوانست جذاب به نظر برسد. فقط کافی بود همان سینماتیک ابتدایی بازی را میدیدید تا از احمقانه بودنش از خنده رودهبر میشدید. سینماتیک اول بازی عین این بود که جکس را به دیسکو ببرید و سعی کنید از حرکات موزونش تصاویر جذابی بگیرید. باور کنید تصورش هم جذاب نیست چه برسد به اینکه بخواهید واقعا این کار را بکنید.
اما بدی اسپشیال فورسس فقط به سینماتیک اولش ختم نمیشد. بازی آنقدر کنترل خشک و گیمپلی یکنواختی داشت که خیلی زود از تجربهاش خسته میشدید. دوربین بازی هم آنقدر عجیب بود که اصلا مشابه آن را نمیشد در هیچ بازی دیگری پیدا کرد. انگار توسعه دهندگان اسپشیال فورسس فهمیده بودند که باید اساسیترین مشکل میتالوژی را برای بازی خود برطرف کنند اما حواسشان به این نبوده که خودشان هم دارند یک فاجعه دیگر رقم میرنند. از گیمپلی بازی هم برایتان نگویم خیلی بهتر است. مطمئن باشید اگر بیشتر از ایرادات اسپشیال فورسس برایتان بگویم سر درد میگیرید. فقط در همین حد از بودن اسپشیال فوررسس بدانید که خود اد بون میگوید من روی آن کار نکردهام و اصلا دوست هم ندارم در موردش صحبت کنم.
Mortal Kombat: Shaolin Monks
دیگر داشتیم به این نتیجه میرسیدیم که هیچ وقت از دل دنیای مورتال کامبت یک اسپیناف درست و حسابی بیرون نمیآید که میدوی در سال ۲۰۰۵ سورپرایزمان کرد. بله مورتال کامبت شاولین مانکز در راه بود و کسی روی آن کار میکرد که کارش را خوب بلد بود؛ اد بون. اد بون بالاخره وارد این فاز شد که برای دنیای ساخته شده به دست خودش، یک اسپیناف قابل قبول بسازد. کار به دست کاردانش سپرده شده بود و نتیجه همان چیزی شد که طرفداران دو آتیشه این بازیها برای سالها منتظرش بودند.
شاولین مانکس قصه ناگفتهای را روایت میکرد که بین قسمتهای اول و دوم مجموعه جریان داشت. کونگ لاو و لو کینگ دو شخصیت اصلی بازی بودند و از همان ابتدا میتوانستید به صورت دو نفره بازی را تجربه کنید. مکانیکهای گیمپلی بازی کاملا انحصاری شاولین مانکس بودند و مثلشان را در هیچ یک از قسمتهای دیگر سری نمیدیدید. طراحی مراحل این بازی اکشن ماجراجویی، متنوع و خاص بود و شاولین مانکس آنقدر از المانهای مهم سری درست استفاده میکرد تا از ثانیه به ثانیه تجربهاش لذت ببرید.
جالبتر اینکه بازی باسفایتهای خوب و کاملی هم داشت که در انتهای هر مرحله سراغتان میآمدند و میتوانستید به خشنترین شکل ممکن تکه تکهشان کنید. شاولین مانکس حتی رمز و راز هم کم نداشت و بازی در این خصوص هم سورپرایزتان میکرد. برای مثال اگر Warrior Shrine را پیدا میکردید و در آن قدم میگذاشتید، ۷ مجسمه از قهرمانان مختلف را میدیدید که همه آنها به جز یک مورد برایتان آشنا بودند. در صورتی که به سراغ مجسمه آن شخص ناشناس میرفتید و سه بار روی آن کلیک میکردید، شخصیت ارمک از کالبد آن مجسمه بیجان بیرون میپرید و شما را با تواناییهایش به چالش میکشید.
در کل شاولین مانکس پکیج کاملی بود که میتوانست هر طرفدار مورتال کامبتی را به وجد آورد. تجربه بازی حس دلنشینی داشت و همان چیزی بود که سالها منتظرش بودیم. البته فقط طرفداران مجموعه از بازی راضی نبودند، بلکه شاولین مانکس توانست نظر منتقدین آن دوران را نیز جلب کند و از آنها امتیازات خوبی دریافت کند. حتی خود اد بون نیز بارها در مصاحبههای مختلف از علاقهاش به شاولین مانکس گفته و میدانیم که او همیشه این میخواسته که یک قسمت دیگر از آن ساخته شود. آرزویی که متاسفانه هیچ وقت حقیقت پیدا نکرد.
Mortal Kombat vs. DC Universe
Mortal Kombat vs DC Universe اتفاق بزرگی برای سری مورتال کامبت بود. برای اولین بار پای کاراکترهایی چون بتمن، سوپرمن و واندرومن به دنیای خونین مورتال کامبت باز شد. البته صبر کنید؛ برای اولین بار در طول تاریخ سری مورتال کامبت، Mortal Kombat vs DC Universe درجه سنی T دریافت کرد. این یعنی دنیای خونینی که در موردش میگفتم دیگر آنقدرها هم که فکر میکنید خونین نبود. دلیل رخ دادن چنین اتفاقی، به توافقی برمیگشت که میدوی با دیسی کرده بود. انگار دیسی به اینکه بتمن و سوپرمن دیگران را تکه و پاره کنند علاقهای نداشته و ترجیح میداده بازی طوری ساخته شود که برای همه قابل بازی باشد.
با این حال، خوشبختانه این اتفاقات سد راه بازی نشدند Mortal Kombat vs DC Universe اتفاقا اثر خوبی از آب درآمد. Mortal Kombat vs DC Universe داستان خوبی داشت، گیمپلی آن با منطق مورتال کامبتهای قبلی جور درمیآمد و از همه مهمتر آنقدر جذاب بود که به فروش خوبی برسد و علاقه مندان به هر دو یونیورس را به سمت خودش جلب کند. بازی نمرات خوبی هم دریافت کرد و از نظر فروش هم به موفقیت رسید اما متاسفانه اینها برای نجات میدوی کافی نبودند و Mortal Kombat vs DC Universe آخرین اثری شد که از این شرکت بیرون آمد.
این هم از آخرین مقاله تاریخچه مورتال کامبت. اگر هنوز موفق به خواندن قسمتهای پیشین نشدید یا به هر دلیلی نتوانستید آنها را در ویجیاتو پیدا کنید، میتوانید از لینکهای زیر کمک بگیرید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خیلی عالی مثل همیشه.