نقد فیلم Dreamland – بانی و کلاید در سال ۲۰۲۰
قانون شکنانِ در حال فرار در طی سالهای گذشته زمینه مناسبی برای تولید فیلمهای سینمایی بودهاند. حالا در Dreamland، مایلز جوریس-پیرافیت به عنوان کارگردانی جوان و نیکلاس زوارت به عنوان نویسنده سعی کردهاند اثری جالب ...
قانون شکنانِ در حال فرار در طی سالهای گذشته زمینه مناسبی برای تولید فیلمهای سینمایی بودهاند. حالا در Dreamland، مایلز جوریس-پیرافیت به عنوان کارگردانی جوان و نیکلاس زوارت به عنوان نویسنده سعی کردهاند اثری جالب را در این سبک و ژانرِ ریشهدار به نمایش بگذارند.
سادهترین مثالها برای آشنایی بیشتر با این سبک آثار احتمالاً، The Getaway ساخته سام پکینپا، Something Wild ساخته جاناتان دمی و بانی و کلاید فیلم کلاسیک آرتور پن هستند. با این حال، با توجه به سبک و شمایل فیلم Dreamland، کاملاً روشن است که این اثر بیشترین تاثیر خود را از فیلم زمینهای لمیزرع (Badlands) ساخته ترنس مالیک گرفته است.
افسانه بانی و کلاید ماجرایی است که به سختی فراموش میشود. به خصوص به دلیل فیلم جنایی عاشقانه آرتور پن که در سال ۱۹۶۷ با هیاهوی فراوان به نمایش درآمد. از طرفی همانطور که در فصل جدید فارگو گفته شد آمریکا خود یک داستان جنایی است.
بنابراین قانون شکنان یاغی افرادی هستند که مردم این سرزمین، آنها را عاشقانه دوست دارند. حالا درام جنایی "Dreamland" نیز روایتی متفاوت از داستان بانی و کلاید است. البته با این تفاوت که بانی دزدی به نام آلیسون است، و کلاید پسری جوان، معمولی و عاشق به نام یوجین.
در فیلم "سرزمین رویا" شخصیت بزرگسال فیبی ایوانز با صدا پیشگی لولا کریک وظیفه روایت داستانی را دارد که در آن برادر ناتنیاش یوجین با بازی فین کول درگیر یک ماجرای پیچیده میشود. ماجرایی که از سال ۱۹۳۵ و در دوره رکود اقتصادی ایالات متحده شروع به روایت میشود. ما در ابتدا با شخصیت یوجین آشنا میشویم. پسری که در کودکی پدرش، او و خانواده را برای زندگی آسانتری ترک کرده و به مکزیک میرود.
سپس مادر یوجین برای اداره امور زندگیاش با معاونی محلی به نام جورج ایوانز با بازی تراویس فیمل ازدواج میکند. و سپس این دو صاحب دختری کوچک به نام فیبی میشوند. ما از همان ابتدا متوجه میشویم که شخصیت یوجین برای دوری از ناپدریاش جورج به سراغ تنهایی و خواندن داستانهای کارآگاهی میرود. و در این میان خواهر کنجکاو و باهوشش فیبی نیز همیشه به دنبال سرکشی در کارهای اوست.
اما آرامش این داستان زمانی از هم میپاشد که سارقی به نام آلیسون ولز (مارگو رابی) بعد از دزدی از یک بانک زخمی، و در حوالی خانه یوجین مخفی میشود. اینجاست که داستان لحن جنایی سادهای به خود میگیرد و شخصیتها را به سمت جلو پیش میبرد.
با شکل گیری شرایط جدید یوجین این فرصت را پیدا میکند که حداقل یکی از رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کند، آن هم وقتی که متوجه میشود سارق معروف بانک، آلیسون ولز در منطقه دیده شده است. آلیسون به دلیل دنبالهای از اجساد که در بقایای سرقت خود باقی گذاشته، 10 هزار دلار پاداش روی سرش دارد. و یوجین تصمیم میگیرد او را ردیابی کند.
اما مانند کسی که فیلمهای گنگستری زیادی را تماشا کرده و خود را متقاعد کرده که بدون گرفتار شدن هم میتواند یک بانک را سرقت کند، داستانهایی که شخصیت یوجین خوانده نیز او را متقاعد کرده است که فرار با یک سارق بانک چیزی عاشقانه و هیجان انگیز است. در نتیجه فیلمساز نیز همین ایده و دیدگاه را برای روایت قصه تقریباً نازکش پیش گرفته.
افسانه سُرایی همیشه جذابتر از گفتن یک حقیقت بوده و کارگردان جوان این فیلم نیز دقیقاً میداند چه نوع داستانی را با چه روشی برای بیننده تعریف کند. در نتیجه فیلم سرزمین رویا مملو از مناظر گسترده و زمینهای ویران شده کشاورزی است و پالت رنگی حاکم بر صحنه نیز قهوهای و بی روح است. در واقع این یک جامعه در حال مرگِ به تمام معنا است.
از همان ابتدا، بدیهی است که فیلمنامه نویس و كارگردان فیلم خود را به عنوان ادای احترامی به کارهای اولیه ترنس مالیك، به ویژه "روزهای بهشت" و زمینهای لمیزرع، كه عناصری مانند افسردگی و عاشقان فراری را به اشتراک میگذارند بنا کردهاند. با این حال، یک مرز خوب بین "ادای احترام" و "تقلید بی روح" وجود دارد، و این فیلم دائماً خود را از آن دور میکند.
در حالی که مالیک توانست این عناصر را به شعر محض سینمایی تبدیل کند، اما در اینجا عناصر ذکر شده بیشتر شبیه تأثیرات ناخوشایندی هستند که نمیتوانند از طبیعت فزاینده و بریده بریده لحن داستان منحرف شوند. تعدادی نقص دیگر نیز وجود دارد. اما مهمترین آنها رابطه کلیدی فیلم بین آلیسون و یوجین است که جالب از کار در نیامده است.
البته فین کول در نمایش شخصیت یوجین موفق میشود ناحیه خاکستری بین کودکی و بزرگسالی او را کاملاً به تصویر بکشد. در واقع این بازیگر بااستعداد ساده لوحی، جوانی و وزن بلوغ قریبالوقوع یوجین را با اصالتی صحیح به تصویر میکشد. همچنین تراویس فیمل به عنوان پدرخوانده یوجین، موفق میشود لایهها و تفاوتهایی را به آنچه که یک شخصیت تک بعدی در دستان بازیگر دیگری بوده به نقشش اضافه کند.
از طرفی دیگر به مارگو رابی که تهیهکننده این فیلم نیز بوده کار زیادی برای دیده شدن داده نمیشود. شخصیت آلیسون به شکل کاملی پتانسیل یک شرور رومانتیک و افسانهای را داشته، اما فیلمسازان جوان این اثر هیچ عمقی برای پرداخت شخصیت او در نظر نگرفتهاند.
شاید این کوتاهی در تلاش برای حفظ هوای رمزآلود پیرامون شخصیت او بده که در فیلم اعمال شده است. البته در پرده سوم فیلم آلیسون احساساتی را از خود نشان میدهد که کمی دیر به نظر میرسد. اما داربی کمپ در نقش فیبی کوچک به طرز حیرت انگیزی قلب تپنده فیلم است، او در نقش خواهر کوچکتر یوجین، یک بازی گرم و سرسختانه را به اجرا درآورده است.
فیلمبرداری Dreamland که به طرز شگفت انگیزی توسط DP Lyle Vincent انجام شده، نکته درخشان و ماندگار فیلم است. تصاویر گسترده از مناظر آمریکایی که سایه آثار فیلمسازی چون ترنس مالیک را نیز در پسزمینه با خود حمل میکند. وینسنت شهر کوچکی را که سرزمین رویا در آن اتفاق میافتد به عنوان یک نیروی آتشینِ طبیعت قاب بندی میکند که نه تنها روند فیلم را بهبود میبخشد بلکه به اعتبار آن نیز میافزاید.
در نتیجه علی رغم برخی نقصها، از جمله کمبود یک فیلمنامه روایی درست در فیلم، Dreamland هنوز هم ارزش بررسی عملکردهای چشمگیر فین کول، تراویس فیمل و داربی کمپ و همچنین تصاویر زیبا را دارد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فیلم واقعا خوب نبود بنظرم خیلی ازش تعریف کردین. واسم سواله اگه مارگو رابی این قیافرو نداشت انقدر موفق میشد ؟؟ واقعا بازیگر خوبیه؟ همیشه یاد برنامه گراهام نورتون میوفتم که جیم کری بهش تیکه انداخت با این همه نقص چطور انقدر موفق شدی.
دقیقا
منم باهات همنظرم
رامین جان تا جایی که من دارم میبینم تعریف خاصی از فیلم نشده.