نقد فیلم Jiu Jitsu – نیکولاس کیج با فنون رزمی به جنگ بیگانگان میرود
اگر جوجیتسو در دهه نود میلادی ساخته میشد، احتمالاً با بودجهای پایین و حضور افرادی چون ژان کلود وندام و شاید استیون سیگال به نمادی از سینمای اکشن درجه B بدل میشد. همچنین اگر این ...
اگر جوجیتسو در دهه نود میلادی ساخته میشد، احتمالاً با بودجهای پایین و حضور افرادی چون ژان کلود وندام و شاید استیون سیگال به نمادی از سینمای اکشن درجه B بدل میشد. همچنین اگر این فیلم در دهه هشتاد ساخته میشد، احتمالاً ما با بهترین نسخه ممکن فیلم روبرو بودیم، زیرا بدون شک توسط افراد کار بلدتر و با شخصیتهایی مانند چاک نوریس در نقش اول ساخته میشد. اما افسوس که Jiu Jitsu در هیچ یک از این دورهها ساخته نشده است. در نتیجه ما با اثری به شدت یکبارمصرف و فراموش شدنی روبرو هستیم.
جوجیتسو فیلمی با بازی نیکلاس کیج، آلن موسی، تونی جا، فرانک گریلو، جوجو چان، ماری اوجروپولوس و ریک یون، در مورد گروهی از مبارزان نخبه است که به کارگردانی یکی از مغز متفکران تولید آثار با مضمون هنرهای رزمی (فیلم های اخیر کیک بوکسور) برای شکست دادن یک مهاجم بیگانه دور هم جمع شدهاند. این اطلاعات احتمالاً نکات کافی برای تصمیمگیری اکثر بینندگان در مورد دیدن یا عدم دیدن جوجیتسو داده است. فیلمی که دقیقاً همان چیزی را که انتظار میرود ارائه میدهد. اکشن و اکشن و بازهم اکشن!
جوجیتسو بر اساس یک کتاب مصور توسط دیمیتری لوگوتتیس یونانی ساخته شده است. از منظر فضاسازی این فیلم تلاقی بین دو اثر غارتگر و مورتال کمبت با افتضاحترین شکل ممکن است. البته نشانههایی از ماتریکس و حتی فیلمبرداری ناشیانه به سبک مجموعه فیلمهای بورن نیز در جوجیتسو دیده میشود. همچنین بودجه پایین اثر تأثیرات بصری فیلم را آشفته و فرسوده کرده است. به این ایرادات فیلمنامهای بدون محتوا و شخصیتهایی خستهکننده را نیز اضافه کنید.
فیلم با شخصیت محوری جیک (آلن موسی) در حال دویدن در جنگل و فرار از تهدیدی ناپیدا آغاز میشود. او از صخرهای به درون اقیانوس سقوط میکند، توسط یک ماهیگیر پیدا میشود و با یک مورد فراموشی تقریبا کامل از خواب بیدار میشود. با دخالت یک افسر اطلاعاتی ارتش آمریکا (ماری اجروپولوس) که به دلایل مبهم و ناموجهی در میانمار به سر میبرد. ما متوجه میشویم که شخصیت جیک بخشی از یک فرقه مخفی مبارزان است.
این فرقه مبارز وظیفه دارند با یک بیگانه به نام براکس که هر شش سال یکبار برای یک مسابقه رقابتی ظاهر میشود، مقابله و مبارزه کنند. نکته اینجاست که اگر این گروه با براکس مبارزه نکنند، او تمام مردم جهان را نابود خواهد کرد. حالا در این میان نیکولاس کیج نیز به عنوان رهبر عجیب و غریب این فرقه است که در غاری زندگی میکند.
این مواد آشفته و پراکنده نیمی از محتوایات دَرهم این اثر عجیب است. داستان فیلم جوجیتسو ترکیبی تصادفی از وقایع نامعلوم است که با منطقی نامعلومتر به پیوست میشوند. هیچ زمانی در فیلم برای پیشرفت شخصیت و ایجاد عمقی به ظاهر عاطفی وجود ندارد. در واقع جوجیتسو اثری است که از قطعات روایی مختلف تشکیل شده، و تنها اکشنی بدون توقف است که آن را به سمت پایانی قابل پیشبینی روانه میکند. این بدان معناست که مخاطرات شخصی و فردی صفر مطلق است.
اما طرح و فیلمنامه دقیق و شخصیتهای ظریف چیزی نیست که بیشتر مردم به خاطر آن به دیدن جوجیتسو میآیند. قطعاً حضور بازیگران رزمیکار چون تونی جا و آلن موسی و البته هنرمندی چون نیکولاس کیج است که مردم را به سمت چنین اثری سوق میدهد. از منظر فنی فیلم چیزی برای ارائه ندارد. اما در بخش اکشن فیلم هرچند کماکان آشفته است، ولی لحظاتی برای سرگرم شدن در آن وجود دارد.
لوگوتتیس به عنوان کارگردان میداند با داشتن این گروه بازیگری باید به دنبال چه باشد. بنابراین او به افرادی چون کیج و گریلو آزادی عمل داده است. او همچنین دوربین را به عقب میکشد و اجازه میدهد مبارزات در نماهایی گسترده با کاتهایی کم انجام شود. لوگوتتیس این عادت را دارد که به نماهای اول شخص، به شما این احساس را دهد که به جای یک فیلم گیم پلی Playstation را تماشا میکنید.
هر چند از منظر زیباشناسی این عمل تکنیکی بسیار گیجکننده است. چنین منطقی در فیلمسازی محیط را برای هرگونه اکشنی فراهم میکند و جوجیتسو نیز به دنبال همین موضوع است. اگرچه این درگیریها از نقطه نظر مکانیکی به وجود میآیند، اما برخی لحظات دیجیتالی در این میان به شدت توی ذوق میزند.
در این میان یک مسئله مهم این است که براکس، که اساساً یک بیگانه بی چهره است، اصلاً شخصیتی ندارد. او احتمالاً قصد دارد یک شرور متعلق به "Predator" باشد، اما طراحی موجود برای او ضعیف است. بنابراین چنین موجودی به جای یک شرور بزرگ احساس یک آدم عادی را به بیننده میدهد.
همانطور که در بالا گفته شد یک دلیل اصلی که ممکن است مردم به سراغ Jiu Jitsu بیایند، نیکولاس کیج است. وضعیت این سالهای این بازیگر اسکار بُرده حالت روشن و درخشانی نداشته است.
اما هرگاه او خواسته حتی در چنین آثار افتضاحی نیز عملکرد خیرهکنندهای داشته است. کیج در این فیلم دیوانه و عجیب و غریب است. او در یک سوراخ در زمین زندگی می کند، استاد فنون رزمی است و از روزنامهها برای خود کلاه درست میکند. و در این میان حکمتی مانند "دیوانه کُشی هیچ افتخاری ندارد" را به زبان میآورد.
او با موهای بلند و کثیف و سربند ناخوشایند روی سرش یادآور شخصیت دنیس هاپر در Apocalypse Now یا یک جادوگر هنرهای رزمی است. صحنههای او یک انفجار برای دیوانگان سینماست. حتی سکانسهای اکشن او در جوجیتسو نیز جالب هستند. در نتیجه دیدن نیکولاس کیج در فیلم اتقاق نیکویی است.
در پایان باید گفت: فیلم جوجیتسو به ما میگوید چه اتفاقی میافتد اگر فرمول "Predator" و "Mortal Kombat" بدون هیچگونه نبوغی دور هم جمع میشدند! بنابراین جوجیتسو فیلمی است که قول میدهد عجیب باشد. و صد البته عجیب و آشفته است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سوپراستاری مثه کیج تو دهه 90 و اوایل 2000 به کجا رسیده واقعا
نیکولاس چیکار کردی مرد با خودت
از تغییر چهره به کجا رسیدی عزیز
???
متا 27، IMDB هم 3 ?.
اینا با چه رویی فیلم میسازن؟