ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد فصل دوم سریال The Mandalorian – قسمت آخر: نجات (The Rescue)

پس از حدود دو ماه فراز و فرود، در نهایت پایان فصل دوم سریال مندلورین «The Mandalorian» فرا رسید. بار دیگر شخص جان فاورو در نقش نویسنده و پیتون رید در نقش کارگردان در پُشت ...

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۰:۲۶

پس از حدود دو ماه فراز و فرود، در نهایت پایان فصل دوم سریال مندلورین «The Mandalorian» فرا رسید. بار دیگر شخص جان فاورو در نقش نویسنده و پیتون رید در نقش کارگردان در پُشت این اپیزود قرار داشته‌اند. اپیزودی که تا رسیدنش، کُلِ هفته پیش ما را به حالت تعلیق (و ترس، این نیز مهم است) از اتفاقات پیشِ رو نگه داشته بود.

بر طبق انتظار، قسمت جدید تحت عنوان «نجات» در ادامه مسیر اپیزود پیشین با تعقیب نیرو‌های امپراطوری توسط قهرمانان سریال شروع و با نبرد بین مندو و ماف گیدیون به پایان می‌رسد. اما به طور کُلی باید اپیزود نجات را این‌ گونه توصیف کرد: قسمتی که از ابتدا تا انتها یک ماجراجویی پر سر و صدا است. ما در این اپیزود شاهد بازگشت افرادی چون لیدی بو‌کاتان هستیم که به تیم افراد زیر نظر مندو می‌پیوندند. البته شگفتانه‌های دیگری نیز در این قسمت وجود داشت که در ادامه به معرفی آن‌ها نیز خواهیم رسید. در ادامه با بررسی قسمت پایانی سریال مندلورین همراه ویجیاتو باشید. توجه داشته باشید که داستان این قسمت در برخی از بخش‌های متن اسپویل خواهد شد.

جمع شدن تمام مندلورین‌ها در یک اپیزود

شاید تصور این که روزی این میزان مندلور معروف را کنار هم ببینیم، کمی دشوار به نظر می‌رسید. اما به هر حال در اپیزود نجات، همه مندلورین‌های مورد علاقه ما دور هم جمع شده‌اند. نکته جذاب نیز اینجاست که گروه همه با هم علیه یک دشمن واحد متحد هستند. شاید این اپیزود لحن کمدی سردی در ابتدای خود داشته باشد، اما دیدن بوبا و مندو در یک کافه کلاسیک به سبک آثار وسترن واقعاً لحظه سرگرم‌کننده‌ای است.

به طور کُلی تعاملات شخصیت‌هایی چون بوبا‌فت، بو‌کاتان و دین یا مندو، در ابتدای اپیزود یک شروع به ظاهر کمیک را فراهم می‌کند. البته این شروع به دلیل کمبود وقت، چیز سفت و محکمی از باب شخصیت پردازی ندارد، اما برای سرگرمی چیز بسیار خوبی است. یکی از نکاتی که در این سکانس قابل دیدن است، شکاف‌های موجود بر تاریخ مندلور‌ها است. چه بهتر بود چنین بحث‌هایی زودتر و جامع‌تر در سریال بیان و مطرح می‌شد. اما به هر حال طرح چنین شکاف‌هایی در همین مدت زمان کوتاه نیز جالب اما نامفهوم بود.

یک پایان احساسی برای بیبی یودا

اگر بخواهیم کمی لحن یک نقد واقعی را کنار بگذاریم، باید گفت که دیدن خداحافظی مندو با بیبی یودا بسیار دلخراش بود. شاید این اتفاق از منظر احساسی یک نکته برجسته باشد، اما نباید فراموش کرد که واقعیت این سریال را ماجراهای مندو و بیبی یودا به جلو پیش‌ می‌بردند. بنابراین چنین پایانی از منظر داستانی یا تکامل شخصیتی هر چند منطقی به نظر می‌رسد، اما چیز جالبی نیست. راستش را بگویم این پایان مد نظر خیلی از طرفداران سریال هم نیست. پس با این دیدگاه، چنین پایان یا سرنوشتی برای بیبی یودا یک افت برای آینده سریال به حساب می‌آید.

شاید بتوان چنین پایانی را برای شخصیت گروگو یک انتهای داستانی متعادل بخوانیم، چرا که او یاد می‌گیرد از دلبستگی خود عبور کند. اما آیا چنین پایانی برای مندو نیز دلپذیر یا قابل قبول است؟! بدون تردید این که پدر فضایی پسر جادوگر فضایی‌اش را بعد از این میزان ماجرا از دست می‌دهد یک یادداشت بسیار غم‌انگیز است. با توجه به پایان این اپیزود که به همراهی لوک اسکای واکر و بیبی یودا منجر شد، اگر بخواهیم احساس کُلی خود را نسبت به رفتن گروگو به معبد جدای بگوییم، باید گفت قطعاً احساس عالی نیست.

شاید اکثر ما چنین احتمالی را برای رابطه بین مندو و گروگو در گوشه ذهنمان داشته‌ایم، اما اجرای این سناریو در اپیزود پایانی چیز جالبی به نظر نیامد. حالا با این پایان، سوال مهم این است که آیا ما دوباره گروگو یا همان بیبی یودای دوست داشتنی را خواهیم دید؟! راستش من نمی‌دانم. هسته اصلی این سریال همیشه بین مندو و بیبی یودا بود، اما با چنین پایانِ به نظر آشفته‌ای، می‌توان تصور کرد از این پس شخصیت مندو یا دین بخشی از خودش را از دست خواهد داد، و این با هر متر و معیاری نادرست به نظر می‌رسد.

البته اگر از منظری دیگر به این پایان نگاه کنیم، می‌توان اینگونه تفسیر کرد که چنین سرنوشتی برای مندو یک قدم در راستای پیشبرد شخصیت او به جلو است. اما با این دیدگاه نیز چنین پایانی یک حادثه تلخ و شیرین و عجیب است. پدرو پاسکال هنگامی که باید با گروگو خداحافظی کند، خارق‌العاده است، و بدون شک این پایان دل بسیاری را شکسته است. از بسیاری جهات این پایان یک اوج احساسی برای سفر این زوج فراموش نشدنی خواهد بود. چرا که اکنون گروگو چیزی در مورد دلبستگی آموخته است و دین جارین بیشتر در مورد مندلور بودن یاد گرفته است. اما به هر حال این پایان در حکم یک گام رو به عقب است.

شاید یکی از اشتباهات این اپیزود خارج کردن سریع شخصیتی چون بوبافت از درگیری‌های اصلی این قسمت بود. هرچه فکر کنیم چرا این اتفاق افتاد جواب منطقی پیدا نخواهیم کرد. اما نباید فراموش کرد که شخصیت بوبا با بازی موریسون در اندک زمان حضورش در سریال، یکی از نکات برجسته و جذاب آن بوده است.

عملکرد تیم بازیگری در اپیزود نجات

این اپیزود با صف آرایی ستاره‌هایی زیاد در لیست بازیگرانش، انتخاب مورد دلخواه را کمی دشوار کرده است. اما اگر بخواهیم نظری دهیم، بدون شک جیانکارلو اسپوزیتو به عنوان یک شرور عملکرد بسیار خوبی را در این اپیزود تجربه کرد. هرچند دوئل او با مندو چیز هیجان‌انگیزی نبود، اما بازی اسپوزیتو در کالبد ماف گیدیون اتفاق نیکویی در این سریال است. به طور کلی اجرای تیم بازیگری سریال تا آنجا که زمان برای آن‌ها وجود دارد قابل درک و لذت بردن است.

با این اوصاف اگر بخواهیم یک بازیگر را به عنوان گُل سرسبد سریال نام ببریم، آن بدون شک شخص پدرو پاسکال خواهد بود. این بازیگر با اجرای بی نقص شخصیت دین جارین شایسته ستایش فراوان است. همانطور که در اپیزود هفته پیش دیدیم، پاسکال بدون کلاه خود نیز عالی بود. شخصیت مندو با بازی پاسکال در طول فصل دوم پیشرفت شخصیتی زیادی را پشت سر گذاشت، و خداحافظی این اپیزود نیز لحظات اشک آور و احساسی را برای این شخصیت خلق کرد.

البته شاید تعجب آورترین عملکرد این اپیزود بازگشت مارک همیل جوان در نقش لوک اسکای واکر بود. طرفداران جنگ ستارگان سال هاست که طرفدار انتخاب ستاره MCU سباستین استن به عنوان یک لوک جوان هستند، هرچند لوکاس فیلم تصمیم به بازگرداندن او از طریق جلوه‌های بصری گرفت. لوک از زمان حضور در Return of the Jedi قطعاً کمی پیشرفت کرده بود و در اپیزود نجات با آرامش و اطمینان بیشتری ظاهر شد. همیل این را در عملکرد خود منعکس کرد، و نشان داد که لوک دیگر یادگیرنده نیست.

اپیزود نجات از نقطه نظر فنی

کارگردان Ant-Man، پیتون رید، به وضوح چیزهای زیادی از کار خود با جهان سینمایی مارول آموخته است. اما آنچه او در این اپیزود انجام داد یک کار مارولی نیست. چه از منظر اکشن و چه از نگاه احساسی این اپیزود یک مرکز ثقل برای جهان جنگ ستارگان است. از مرسدس وارنادو که مهارت‌های WWE خود را در برابر بوبافت انجام می‌دهد تا تعقیب و گریز فضایی هیجان انگیز بین شاتل امپراطوری و افراد مندو، شاید رید بهترین کارهای خود را تاکنون کارگردانی کرده باشد. از نظر جذابیت سکانس‌های اکشن این اپیزود در گروه تکراری اما جذاب دسته بندی می‌شوند.

شاید همه منتظر تقابل مندو و نیزه بسکار با ماف گیدیون و دارکسیبر بودیم اما آنچه به نمایش درآمد، چیزی بسیار معمولی و حتی سرد بود. این شیوه برخورد ایراد کارگردان نیست، چرا که اساساً چنین نبرد‌هایی ابتدا باید خوب نوشته شود و سپس در اجرا فرم شکل بهتری بگیرد. احتمالاً این کوتاهی از میز تحریر و اتاق فکر کار بوده، چرا که به ظاهر همه این اپیزود برای رسیدن به پایانش نوشته شده است.

پایانی که سرانجام، لوک اسکای واکر در یک لحظه ایستادگی در برابر موجودات ترمیناتور گونه، تیغه خود را قوس می‌دهد و با استفاده از نیرو، راه خود را به سمت کودک باز می‌کند. در نهایت باید گفت، پیتون رید اکشن را می‌فهمد و به خوبی می‌داند که صحنه را چگونه هدایت کند، بنابراین او موفق می‌شود هر لحظه را با یک نمای دقیق به سرانجام برساند.

اگرچه تصاویر و جلوه‌های بصری در سطح اپیزود «نجات» به طور کلی درجه یک بودند، اما یک جنبه کمی مشکل‌دار بود. آن جنبه خاص کار بر روی شکل گیری شخصیت لوک اسکای واکر بود. برای مثال ورود لوک چیز باورکردنی نبود، چرا که اساساً این صحنه با نحوه فیلمبرداری‌اش سکانس راهرو دارث ویدر در Rogue One را برای بیننده تداعی می‌کرد. اما ضعف تولید این صحنه در چهره لوک نیز کاملاً مشهود است. شاید این ضعف ناشی از بودجه کار باشد، اما هرچه اپیزود‌های قبلی از کیفیت خوبی برخوردار بودند، فینال کار این امتیاز را در سکانس پایانی از دست داد.

احتمالاً با بازگشت مارک همیل، لوکاس فیلم از همان تکنیک‌های پیرزُدایی که در «The Rise of Skywalker» استفاده کرده بود بهره برده است. با این حال، متأسفانه این تأثیر در اینجا تقریباً قانع‌کننده به نظر نمی‌رسد. اما از این نقایص بگذریم، موسیقی گورانسون در این اپیزود به معنی واقعی کلمه عالی بود.

موسیقی متن گورانسون در تمام مدت حضورش در سریال The Mandalorian مورد ستایش بوده است و اپیزود پایانی فصل دوم نیز از نظر کیفیت تفاوتی با آن‌ها نداشت. دامنه کاری این آهنگساز در اپیزود نجات حیرت انگیز است. چرا این را می‌گویم؟ چون گورانسون موسیقی‌اش را از مضمون تاریک و هیجانی شروع می‌کند و به ملودی‌های امیدوارکننده و حماسی با ورود لوک اسکای واکر ختم می‌کند. ما فقط می‌توانیم امیدوار باشیم که گورانسون برای موارد بیشتر مدام بازگردد.

حرف آخر

پس از ۱۶ قسمت هیجانی در یک سفر ماجراجویانه در دل کهکشان خیلی خیلی دور، مندلورین تلاش خود را برای تحویل کودک به جدای‌ها به پایان رساند. این سریال با تمام فراز و نشیب‌هایی که داشته است، بین تمام طرفداران خود از محبوبیت بالایی برخوردار است، و همین یک سرمایه بزرگ است. قسمت پایانی فصل دوم، هرچند اپیزود کاملی نیست، اما در ارائه یک نتیجه‌گیری احساسی و پُر از اکشن چیزی کم ندارد.

این سریال در طول این مدت با داشتن لحظات جذاب و البته شخصیت‌ها و خدمات فن‌آوری فراوان، پایان هر هفته چشم بینندگان را به قاب تلویزیون خود دوخته، و آن‌ها را سرگرم می‌کرد. نحوه پایان فصل دوم شاید خوشایند همه نباشد، اما همانطور که خبر داریم، همه می‌دانیم که فصل سومی نیز برای مندلورین در راه است. آیا یک واقعه سرنوشت ساز، مندو را مجبور می‌کند بار دیگر از کودک مراقبت کند؟! جواب این سوال با این پایان بندی کمی سخت است، اما نباید فراموش کرد بیبی یودا یا همان گروگو دوست داشتنی، حکم یک پول نقد را برای بازاریابی دیزنی بازی می‌کند.

از طرف دیگر این سوال پیش خواهد آمد که آیا در آینده دین جارین برای احیا و بازسازی مندلور، بوکاتان را همراهی می‌کند یا نه؟! بدون شک بوکاتان سودای دارکسیبر را در سرش دارد، بنابراین درگیری بین او و مندو نیز بسیار محتمل است. با این شرایط آینده این سریال با پرسش‌های زیادی روبرو خواهد بود که باید منتظر رسیدن آن‌ها باشیم. پس تا آن روز آرزو می‌کنم نیرو همراه شما باشد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (3 مورد)
  • Xtriwer
    Xtriwer | ۹ دی ۱۳۹۹

    نقص های سریال منطقی بنظر میومد ، چون مراحل ساخت سریال تو دوران کرونا بوده و سریال بدون تاخیر انتشار به کارش ادامه داده و مطمئنا روز های طولانی و سختی رو پشت پرده گذروندن و با وجود فعالیت کم و زمان ناکافی مراحل ساخت رو پیش بردن

  • TROLL-KILLER-1
    TROLL-KILLER-1 | ۲ دی ۱۳۹۹

    ولی فک کنم روبه رو شدن بوبا فت و لوک اسکای واکر یه چیز نابی میشد
    یا بهم لبخند میزندن :))
    یا به جون هم میوفتادن:/

  • مهدی طلوع
    مهدی طلوع | ۲۹ آذر ۱۳۹۹

    خروج بوبافت از درگیری با اینکه داخل داستان منطقی بنظر نمی‌اومد اما تنها راه منطقی برای ادامه اپیزود به شمار میاد. و دلیلش هم کاملا مشخصه لوک و بوبا چندین بار چه در دنیای لجند و چه در سه گانه اورجینال جلوی هم قرار گرفته بودند (حتی توی کامیک ها کسی که به ویدر میگه که لوک پسرشه بوباست) خب بدون شک ملاقات دوباره آنچنان دوستانه نخواهد بود (=

مطالب پیشنهادی