نقد فیلم Monster Hunter – پاپ کورن سرد
فیلم Monster Hunter آخرین اقتباس هالیوود از دنیای بازیهای ویدیویی است که بر اساس یکی از پرفروشترین فرنچایزهای تاریخ بازیهای ویدیویی ساخته شده است. کارگردان فیلم همان کسی است که پیشتر سری رزیدنت اویل را ...
فیلم Monster Hunter آخرین اقتباس هالیوود از دنیای بازیهای ویدیویی است که بر اساس یکی از پرفروشترین فرنچایزهای تاریخ بازیهای ویدیویی ساخته شده است. کارگردان فیلم همان کسی است که پیشتر سری رزیدنت اویل را تبدیل به سلسله فیلم کرد و حالا این بار با اثر جدیدی برگشته که به جای زامبی، پر از هیولاهای جورواجور است، آیا Monster Hunter میتواند همانطور که نام هیجان انگیزی دارد، یک فیلم سرتاسر هیجان و پر از ترشح آدرنالین برای مخاطبین باشد و از همه مهمتر، میتواند طرفداران بازی آن را قانع کند؟ با نقد فیلم Monster Hunter همراه ویجیاتو باشید.
کسی میداند پل دبلیو. اس. اندرسون چه علاقهای به خراب کردن بازیهای ویدیویی دارد؟ حالا یا خودش به عنوان کارگردان یک اقتباس سینمایی از بازیها دست به کار میشود و یا نهایتا مانند فیلم Dead Or Alive نقش تهیه کننده را ایفا میکند و در هر حال یک جای کار را میگیرد تا آن فرنچایز را خراب کنند.
مسیری که اندرسون در تبدیل کردن بازیهای ویدیویی به فیلم پیش گرفته از مورتال کمبات شروع شده که امروزه تبدیل به یک فیلم کالت شده و با اینکه آغاز بدی به حساب نمیآید اما این مسیر با ساخت Alien vs. Predator و سری رزیدنت اویل به قهقرا کشیده شد. فیلمهای اندرسون که عمدتا اقتباسهایی از بازیهای ویدویی هستند حرفی خاصی برای گفتن ندارند اما از آن طرف به خاطر مضمونی که دارند و هواداران بیشماری که پشت نام آن قرار گرفتند، به اصطلاح بفروش هستند و فنها هر طور که شده جلوی متضرر شدن فیلم را میگیرند.
اندرسون به نوعی اووه بول هالیوودی است؛ بول که دیگر سلطان و سردمدار خراب کردن بازیهای ویدیویی در تبدیلشان به یک فیلم سینمایی است، تاکنون به عناوین محبوبی چون تنها در تاریکی و بلاد رین و خانه مردگان و... عنایت خاصی داشته و با ساخت آثاری بسیار ضعیف، این فرنچایزها را در عالم سینما نابود کرده است. با این وجود اکثر فیلمهای بول هم به شمارگان دوم و سوم رسیدهاند و این مساله به همان دلیلی برمیگردد که بالاتر گفته شد، فنهای بازیها به هر حال این فیلمها را برای یک بار هم که شده میبینند.
پل اندرسون برای ساخت فیلم بعدیاش اما انتخاب عجیب و غریبی کرده است. او سراغ فرنچایز Monster Hunter از کپکام رفته و بار دیگر با همسرش، میلا یوویچ، تصمیم به ساخت اقتباس سینمایی از روی این بازی گرفته است. اندرسون که شش فیلم از سری رزیدنت اویل کمپانی کپکام را با حضور همسرش ساخته بود و باید گفت همه این فیلمها علی رغم نقاط ضعف فراوانی که داشتند و بیربطی که به دنیای گیم داشتند توانستند سوددهی نسبتا خوبی داشته باشند.
پس از کشیدن شدن تمام شیرهای گاو شیرده رزیدنت اویل در عالم سینما و ساخت زورکی ۶ فیلم از این فرنچایز، همکاری مشترک اندرسون با کپکام پیشبینی پذیر بود اما شخصا فکر میکردم که هدف بعدی سری Street Fighter و بدل کردن آن به آثار سینمایی باشد (بخصوص با توجه به سابقه تهیه کنندگی فیلم Dead Or Alive از سوی اندرسن) اما قرعه به نام Monster Hunter افتاده است، اثری که شاید در ایران زیاد درباره آن صحبت نشود اما واقعیت اینجاست که نسخه آخر آن با نام Monster Hunter World پرفروشترین بازی تاریخ این استودیو به حساب میآید. اساسا از بین ده بازی پرفروش کپکام در تاریخ، ۴ عنوان متعلق به این سری بازی است که از این حیث با سری مشهور رزیدنت اویل در ایران کاملا برابری میکند چرا که ۴ عنوان از این فرنچایز نیز در بین ده بازی پرفروش کپکام قرار دارد.
بازیهای Monster Hunter بخصوص در این اواخر از داستان غنی و خاصی بهره نمیبرند و برخلاف رزیدنت اویل که لااقل یک خط داستانی و چند کاراکتر فوق محبوب دارد، فاقد این عناصر است. نسخه آخر این بازی که یک عنوان MMO بود و داستان در آن یک بهانه برای ساخت جهان پرجزییات بازی و گیمپلی درگیرکننده آن بود. اگر با این سری آشنایی دارید که هیچ ولی اگر کلا با این فرنچایز غریبه هستید میتوانم آن را به طور خلاصه اینچنین تعریف کنم: یک بازی جهان باز را تصور کنید که دنیای آن پر از هیولا است، ریز و درشت و شما به عنوان یک شکارچی هیولا به تنهایی با با کمک تیم خود و... باید به شکار این هیولاها بپردازید. شکار هر هیولا استراتژی خاصی خودش را دارد و چالشهای زیادی برای گیمر ایجاد میشود.
فیلم Monster Hunter نیز دقیقا همین خط داستانی ساده که گفته شد را پیاده سازی کرده و به هیچ وجه نخواسته که وارد جزییات داستانهای بازیهای گذشته این سری بشود. در واقع اندرسون به ما نشان میدهد که جز دنیای ما انسانها، یک دنیای دیگر وجود دارد که پر از هیولاست و در این دنیا انسانها برای بقای خود، هیولاها را شکار میکنند. یک زن کماندو با نام آرتیمس (با هنرنمایی میلا یوویچ) هم به همراه کل تیم خود بر اثر یک طوفان شن در وسط صحرا، ناخودآگاه به این دنیا کشیده میشود و بعد از اینکه کل تیمش به فنا میروند، مجبور است که با کمک ساکنین بازمانده در آنجا به یک شکارچی هیولا تبدیل شود تا راه بازگشت به دنیای خودش (دنیای ما انسانها) را پیدا کند.
فیلم نه میخواهد درباره شخصیتهای مقوایی خود توضیح خاصی ارائه کند و نه قصد دارد دنیایی که برای ما به تصویر کشیده را با علت و معلول تشریح کند. فرض بر این است که یک دنیای موازی پر از هیولاهای عجیب و غریب وجود دارد و همین دنیا بهانه ساخت فیلم شده است. کارگردان از چند مورد معدود از هیولاهای داخل بازیها انتخاب کرده و آنها را وارد فیلمش کرده (متاسفانه خساست زیادی در این بخش به خرج رفته است) و شخصیتهای خود را نیز رو در روی آنها قرار داده است.
اگر بازی Monster Hunter بدون وجود یک داستان غنی همچنان جذاب است، به خاطر عنصری به نام گیمپلی درگیر کننده است که میتواند یک بازی ویدیویی را بدون داشتن هیچ پیش زمینه داستانی، تبدیل به یک بازی خوب کند. گیمپلی از مهمترین عناصر دنیای بازیهای ویدویی است و عنوان مشهوری همچون ماریو (قارچ خور خودمان) با داشتن کلیشهای ترین و دم دستیترین داستان جهان ثابت کرده که نیازی به وجود یک قصه پرجزییات نیست تا یک بازی سرگرمکننده باشد. Monster Hunter نیز دقیقا بر همین فرمول پیش رفته و این سیستم مبارزات و گشت و گذار در دنیای جادویی و گرافیک خوب بازی است که گیمرها را درگیر میکند.
با توجه به اینکه در سینما چیزی به نام گیمپلی وجود ندارد و تماشاگر قرار نیست از چنین عنصری بهرهمند شود، تکلیف فیلم چه شده است؟ اندرسون فرمول همیشگی خود را تکرار کرده و سادگی و سرراست بودن داستان فیلمش را در کنار جلوههای بصری و سمعی گیمر پسند قرار داده است. در واقع صحنههای اکشن فیلم تند و سریع بوده و قهرمانان فیلم نیز مانند کاراکتر بازیهای ویدیویی دائما در حال آپگرید شدن خودشان و سلاحهایشان هستند. اندرسون سعی کرده با انتخاب دو لوکیشن جنگل سرسبز و بیابان بیآب و علف، خستگی چشمهای مخاطب را نیز بگیرد ولی تنوع کم هیولاها کاری کرده که این حقه چندان کارساز نباشد.
فیلم Monster Hunter اما نتوانسته حتی با فرمول تکراری و تقریبا موفق همیشگی پل اندرسون نیز به جایی برسد. متاسفانه جلوههای ویژه فیلم در برخی مواقع بسیار سطحی بوده و آدمی را یاد استفاده از این جلوهها در دهه نود میلادی میاندازد. این موضوع در سکانس ابتدایی به شدت توی ذوق میزند و طراحی هیولای اولیه فیلم آنچنان بد است که شخصا تصور میکنم سینمای ایران نیز کشش طراحی چنین هیولایی را دارد! نکته عجیب یکدست نبودن این کیفیت بد در سکانسهای مختلف است و گاهی یک هیولا با جزییات بهتری دیده میشود و گاهی بسیار تصنعی ظاهر میشود. به طور کلی اما طراحی بصری هیولاها جذاب است و پیاده سازی فنی این هیولاها با ضعفهای زیادی همراه است به طوری که با نماهای کلوزآپ، این ضعف بیشتر به نمایش درمیآید. فیلمساز با قرار دادن اکثر سکانسها در روز روشن، ریسک بزرگی کرده و همین موضوع هم باعث بیشتر دیده شدن ضعفهای طراحی هیولاها شده است.
فیلم Monster Hunter با وجود ویروس کرونا هم فیلم به شدت ضرر کرده و نتوانسته حتی نصف بودجه ۶۰ میلیون دلاریاش بفروشد. این مساله برای کارنامه اندرسون که با فیلمهای بودجه اندک میتواند کاری کند که اثر سینماییاش به سوددهی برسد، بسیار گران تمام شده است. مشکلاتی که فیلم در ابتدای اکران خود در چین (جایی که میتوانست فیلم پرفروش باشد، بخصوص آنکه شرکت تنسنت چینی به عنوان تهیه کننده در ساخت آن حضور دارد) هم پیدا کرد در این کاهش چشمگیر درآمد گیشه بیتاثیر نبوده است.
بازی بازیگران در فیلم بسیار بد است و تنها میلا یوویچ است که کمی تا قسمتی قابل تحمل ظاهر میشود و میتوان نقش آفرینی او را هضم کرد. دیگر بازیگران عروسکهایی هستند که حتی ادای دیالوگ را نیز به درستی بلد نیستند و مانند روبات بازیگری میکنند. ران پرلمن که از زمان بازیاش در هلبوی مدتها گذشته و میانه بسیار خوبی هم با بازیهای ویدیویی دارد (چندین صداپیشگی در بازیهای معروفی چون سری هیلو و فال آوت و کال آو دیوتی) هم کاری از پیش نمیبرد و تنها صدای جذابش است که او را از غرق شدن نجات میدهد، صدایی که البته با کمترین دیالوگها شنیده میشود.
فیلم Monster Hunter در بهترین حالت یک اثر اکشن است که میتواند تا نود دقیقه یک عصر حوصلهسربر را پر کند، آن هم در شرایطی که واقعا هیچ چیز دیگری برای تفریح نداشته باشید و فیلمهای دیگری گزینه پیش رویتان برای تماشا نباشد. فیلم برای هواداران بازیهای این سری هم ناامید کننده است و به جز شنیدن چند قطعه موسیقی شبیه به بازی و تماشای هیولاها و نبردهایی که تقریبا از گیمپلی بازی کپی پیست شده، چیز خاصی ندارد. پایان بندی فیلم نیز با اینکه به امید دنباله سازی آن ساخته شده اما بعید میدانم که روزی شاهد قسمت دوم این فیلم باشیم، هرچند این فکر را درباره رزیدنت اویل هم میکردم و پنج دنباله بر آن ساخته شد!
فیلم Monster Hunter قهرمانانی شبیه به بازیهای ویدیویی هک اند اسلش دارد و از دقیقه ۵ تا ثانیه آخر شما را درگیر سکانسهای نبرد با هیولاها میکند. فیلم از ریتم نمیافتد اما این ریتم در برخی مواقع حوصلهسر بر میشود. Monster Hunter را اگر میبینید هیچ سوالی نباید برایتان مطرح شود و مغزتان را باید خالی کنید، یک نوشابه خنک دستتان بگیرید و از اکشن کم فروغ فیلم بهرهمند شوید، اینجا چیز بیشتری عایدتان نمیشود. این فیلم به اصطلاح پاپ کورنی، رسما متعلق به یک کاسه پاپ کورن سرد و مانده از چند سال پیش است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
این فیلمو اگه خشونتش رو حذف میکردید شاید ژانر خردسال براش خوب بود. مخصوصا سکانس تو جنگلش
نقد جالبی بود . با این که از بازی میلا یوویچ خوشم میاد ولی هیچ انگیزه ای برا دیدنش ندارم . به نظرم دوستان برن قسمت اخر رزیدنت اویل رو ببینند خیلی بهتر سرگرم میشن
فیلم به شدت داغون بود
صحنه های اکشنشم آبکی بود
دم صخره دارن ته میفتن یهو ۱ نفر میاد ار بالا کمکش که با قلاب به درخت بنده
ولی اصلا لب صخره و اون نزدیکا درخت نیست
از این سوتیای مضحک خیلی زیاد تو فیلمه
فیلم خیلی بد و نیمه کاره تموم میشه که تو ذوق آدم میخوره
و کاپیتانه که میتونه انگلیسی حرف بزنه خیلی قشنگ و تر تمیز حرف میزنه در صورتی که چون انگلیسی رو با تحقیق یاد گرفته نباید انقدر قشنگ حرف میزد که اینم یه عیب دیگه فیلم بود
خیلی خیلی از لحاظ جزئیات ضعیف بود
فقط باید نشست صحنه های اکشن رو دید لذت برد که اینم خوب نبود
اگه بشینید بازیشو باز یکنید خیلی بیشتر لذت میبرید
پیشنهاد نمیکنم ببینید این فیلمو
همین الان فیلم رو دیدم
چیز خاصی برای گفتن نداشت ولی تو این بی فیلمی حوصله گرم کن بود
مخصوصا بخاطر اکشنش(البته یه جاهایی تو CGI ضعیف کار کرده بود)