مصاحبه با کارگردان سریال Chernobyl؛ فیلمسازی مانند نبرد با یک هیولا است
ساخت فیلمها و سریالها براساس فجایع واقعی همیشه دشوار بوده است؛ از سویی باید جنبههای مختلف سینما و تلویزیون رعایت شود و از سوی دیگر با صداقت در کار، قربانیان واقعه ارج نهاده شوند. کارگردان ...
ساخت فیلمها و سریالها براساس فجایع واقعی همیشه دشوار بوده است؛ از سویی باید جنبههای مختلف سینما و تلویزیون رعایت شود و از سوی دیگر با صداقت در کار، قربانیان واقعه ارج نهاده شوند. کارگردان مینی سریال Chernobyl ، جدیدترین نمایش شبکه HBO، توانسته از پس چنین موانعی برآید و به همراه نویسنده آن «کریگ مازن» اثری را خلق کند که بدون ترس و با جسارت تمام، وقایع هولناکِ رخ داده را بازگو کند. یوهان رنک اخیراً مصاحبهای با سایت The Playlist داشته از جنبههای مختلف کار خود صحبت کرده است؛ در این مقاله از ویجیاتو قصد داریم به این مصاحبه بپردازیم. با ما همراه باشید.
یوهان رِنک، تجارب موفق و قابل قبولی از کار در تلویزیون داشته و روی سریالهایی مانند Bloodline و The Last Panthers کار کرده است. او به خوبی میدانست چگونه از ظرفیت یک سریال محدود و کوتاه استفاده کند و پتانسیل بخش داستانی، که بر اساس واقعیت بوده را به بالاترین حد خود برساند. وی در مصاحبه با The Playlist به سوالات مختلفی راجع به سریال Chernobyl پاسخ داده است:
- اولین بار چگونه وارد پروژه سریال Chernobyl شدید؟
وقتی اولین بار فیلمنامه را روی میز من گذاشتند از همان ابتدا، نام فیلم برایم جذاب بود. یک داستان تاریک، غمبار و دراماتیک که کاملاً با سلیقه شخصیام جور در میآمد. من اهل سوئد هستم و سال ۱۹۸۶، زمانی که فاجعه چرنوبیل رخ داد، در شهر استکهلم زندگی میکردم. میتوانم بگویم با توجه به نزدیک بودن دو کشور [اوکراین و سوئد] ما نیز شاهد اثرات فاجعه بودیم؛ من هم برخی تنشها و اتفاقات رسانهای در آن زمان را به یاد دارم. وقتی کار روی این پروژه به من پیشنهاد شد، به تازگی کار یک مینی سریال دیگر را به اتمام رسانده بودم. اوایل کار کمی مردد بودم، چراکه خانواده نسبتاً بزرگی دارم و جابجا کردن آنها اصلاً آسان نیست. امّا به هرحال این اتفاق افتاد و من از آن خوشحالم.
- سختترین قسمت کار در زمان فیلمبرداری سریال کجا بود؟ آیا مشکلات خارجی مانند خانواده و محل زندگی هم روی کارتان تاثیر داشتند؟
ببینید، همه این سوال را میپرسند که سختترین بخش کارتان کجا بوده. اما این سوال برایم عجیب است، چرا که به نظر من تکتک اجزای کار دشوار هستند. اگر با مشکل و سختی مواجه نیستید، بدانید کارتان را درست انجام نمیدهید. وقتی تصمیم میگیرید یک کار بزرگ انجام دهید، باید تا جایی که ممکن است سطح آن را بالا ببرید و این، یعنی تا حد ممکن کار را سخت کنید. حتی وقتی به آن نقطه میرسید، دوست دارید از محدوده ذهنی خود خارج شوید و آنچه غیرممکن بنظر می رسد را انجام دهید. فیلمسازی، درست مثل یک هیولای عظیمالجثه است که باید از همه جهات با آن دست و پنجه نرم کنید. دیگر نمیتوان با کمترین هزینه و تلاش، کار خوب و شایستهای انجام داد، باید هرچه دارید رو کنید و از جان مایه بگذارید.
ما حدود ۱۰۰ روز روی این پروژه کار کردیم و هرروز تلاشمان بر آن بود که فیلم تا حد ممکن پیچیده و عمیق باشد؛ مخصوصاً اینکه داستان آن واقعی بود و ما نمیتوانستیم از کوچکترین جزئیات عبور کنیم. ذات فیلمسازی اینگونه است و خب سریال چرنوبیل دیگر در حد صحبت کردن دو فرد در یک کافه نبود؛ دهها و بلکه صدها انسان در گوشه گوشه سریال درگیر ماجرا بودند و این چیزی بود که واقعاً دوستش داشتم. شاید باورتان نشود امّا هنگامی که کار بیش از حد دشوار میشود و من احساس سردرگمی میکنم، برایم لذتبخشتر است. یک تجربه و چالش جدید، تمام چیزی است که میخواهم. در چنین مواقعی باید بدون فکر کردن مستقیم خود را به داخل ماجرا بیندازید و غرق آن شوید.
- از نکات جالب چرنوبیل وجود صحنههای بسیار بزرگ و درگیرانه، در کنار صحنههای آرام و کوچک (مانند همان چیزی که خودت درباره دو فرد در کافه مثال زدی) است. آیا این ترکیب برای شما هم جذابیت دارد؟
البته. داستانی که در چرنوبیل روایت میشود بسیار گسترده و خاص است و من آن را یکی از بزرگترین و بهترین کارهای زندگیام میدانم. همیشه عنصر رضایتمندی برایم مهم بوده و میخواستم از آنچه انجام میدهم راضی باشم.
- سریال شما به نوعی ساخته شده که تماشاگر حس میکند با یک اثر از ژانر وحشت روبهرو است. امّا این ساختار به خوبی با موضوع فیلم تطابق دارد. آیا این انتخاب خودتان بوده است؟
گاهی کلید کار شما، هدف شما نیست؛ بلکه نوع انجام آن است، درست میگویم؟ من میخواستم بیش از هرچیز دیگر، عملکردی متفاوت داشته باشم. به نوعی قصد داشتم متدهای جدید کاری را تجربه کنم و ببینم آیا موفق میشوند یا خیر. و خب مشخصاً دوست نداشتم مخاطب احساس کند ما داریم یک سری کار بیهوده و اضافه در سریال انجام میدهیم. من به عنوان کارگردان، علاقهای به ساختارهای سنتی در فیلمسازی ندارم. به آنچه چارچوب و محدودیت نامیده میشود اعتقادی ندارم و میخواهم آنگونه فیلم بسازم که احساس شخصیام به دیگران منتقل شود. پس تمام مدت سعی کردیم ابزارها و روشهای قدیمی را کنار گذاشته و کارمان را به نوعی متفاوت انجام دهیم.
در چرنوبیل اتفاقات وحشتناکی رخ داد و قطعاً ما میتوانستیم این سریال را به شکلهای مختلف دیگری بسازیم. امّا در آن صورت تمام جنبههای احساسی و تأثربرانگیز فیلم از بین میرفت؛ دیگری خبری از این سفر هولناک و جذاب نبود و تنها شاهد یک سری اتفاق فاجعهبار و نهچندان هیجانانگیز بودیم.
- سریال شما گاهی زیباییهای خاص و چشمنوازی دارد، با اینکه محوریت داستان یک فاجعه دلخراش است.
کلید تمام پروژه همین بود. زیبایی از نظر من یک کلیدواژه بسیار مهم است. زیبایی میتواند جنبههای تاریک هم داشته باشد؛ درست مانند آنچه در این سریال میبینید. من از ۲۵ سال پیش همیشه درگیر عکاسی، موسیقی و هنر بودهام و برایم زیبایی یک امر حیاتی محسوب میشود. هر کارگردان روش خاص خودش را دارد امّا من به زیباییهای تصویری که خلق میشوند، اهمیت زیادی میدهم. تصویر، میتواند مفاهیم عمیق و گستردهای را به مخاطب شما منتقل کند و من دوست دارم از این ظرفیت به نحو احسن استفاده کنم.
- امروزه تصاویر زیبایی از مناطق مختلف شهر پریپیات (محل وقوع فاجعه) وجود دارد و شاید مردم با دیدن آنها صحبتهای شما راجع به زیبایی را بهتر درک کنند.
آن تصاویر تنها به این خاطر زیبا هستند که ما میدانیم آنجا چه اتفاقی رخ داده. در غیراینصورت چیزی جز تصاویری خستهکننده از یک شهر متروک وجود ندارد. قطعاً در این تصاویر زیبایی خاصی نهفته است، امّا به شما قول میدهم تنها دلیل آن، علم ما بر فاجعه چرنوبیل است؛ گویی همچنان آثار آن فاجعه بهوسیله تکتک ساختمانهای متروک شهر قابل لمس است.
- اینکه شما بخواهیدافرادی که در آن آسیب دیدند هم سریال را تماشا کنند، مانند یک تیغ دولبه است. زیرا هم اتفاقات واقعی است و هم زمان زیادی از آن نگذشته؛ حتی افراد بسیاری همچنان از آثار چرنوبیل رنج میبرند. درست است؟
بله، واقعاً فشار زیادی روی تیم ما بود. یکی از اهداف ساخت این سریال آن بود که صدای افراد آسیبدیده به گوش همگان برسد. ما میخواستیم آنچه برایشان رخ داده بود را با دقت هرچه تمامتر به تصویر بکشیم و همه چیز به گرامی داشتن یاد آن مردمان برمیگردد. خیلی سخت است که بخواهید تمام واقعیت را بازگو کنید و در عین حال از حقیقت جدا نشوید. به هرحال نمیشود ۲ سال از تاریخ را در قالب یک سریال ۵ قسمتی پوشش داد و ما مجبور بودیم از برخی ترفندها استفاده کنیم تا کار به انجام برسد؛ این ذات کار ما است.
من پیش از این اثر، تنها کارهای درام و تخیلی انجام داده بودم و عجیب است که طی این پروژه چنان روی واقعگرایی سریال تاکید داشتم که ریزترین جزئیات تاریخی هم از دست نرود.
- حدس میزدید قرار است یک روز سریالی کوتاه بر اساس وقایع تاریخی بسازید؟ یا این همانطور بود که در ذهن داشتید؟
من علاقه چندانی به سریالهای طولانی ندارم. به عنوان یک کارگردان شما دوست دارید آغاز و پایان کارتان را ببینید. من معمولاً روی سریالهای کوتاه و چیزهایی شبیه به آن کار میکنم. آنطور که میدانم، کریگ مازن ابتدا میخواست سریال را در ۶ قسمت به HBO تحویل دهد امّا در نهایت تصمیم گرفت به پنج اپیزود اکتفا کند. هر داستانی طول مخصوص خودش را دارد و اگر بخواهید بیش از حد کوتاه یا بلندش کنید، اتفاقات جالبی رخ نمیدهد. او [مازن] تصمیم گرفت داستان خود را به شکلی کوتاه و پرتنش روایت کند. به نظر من کار او واقعاً تحسین برانگیز است. یکی از مواردی که در تلوزیون زیاد میبینم و از آن متنفرم، این است که افراد سعی میکنند بیخود و بیجهت آثار خود را تا حد ممکن طولانی کنند. من طرفدار چنین آثاری نیستم؛ گاهی بعد از چند قسمت حس میکنید یک سری شخصیتها و اتفاقات به اجبار و زور وارد داستان شدهاند تا صرفاً سریال قسمتهای بیشتری داشته باشد. من دوست ندارم چنین عناوینی بسازم.
سریال Chernobyl چهارشنبه هرهفته از شبکه HBO منتشر میشد و قسمت پنجم و پایانی آن روز سوم ژوئن (۱۳ خرداد) پخش گردید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.