یادداشت: چرا گیمر شدم؟
من دیر گیمر شدم؛ منظورم نسبت به زمانه خودم است. من حتی دیر پی سی خریدم؛ بیراه نیست بگویم زمانی که اولین کامپیوتر خانگی خودم را داشتم تقریبا همه همکلاسی هایم یک کامپیوتر داشتند و ...
من دیر گیمر شدم؛ منظورم نسبت به زمانه خودم است. من حتی دیر پی سی خریدم؛ بیراه نیست بگویم زمانی که اولین کامپیوتر خانگی خودم را داشتم تقریبا همه همکلاسی هایم یک کامپیوتر داشتند و با آن مدتها بود که سرگرم بودند. این دیر آشنا شدن من با گیم و پی سی و… اما دلیل بر این نبود که با این فضا بیگانه باشم. با کنسولها و پی سی و بازیهای آنها که در دست فک و فامیل بود؛ زیاد تجربه داشتم و چند مورد از آنها را خراب هم کرده بودم؛ از بس که با آن سر و کله زده بودم. کارتریج میکرویی که مال پسر دایی بود را سوزاندم و از آنجایی که کامپیوتر خاله را با دکمه پاور خاموش میکردم و نه بخش ترن آف منوی استارت؛ پدر صاحبش را در آورده بودم. همه این موارد باعث شد زمانی که خودم مالک کنسول و یک فقره پی سی شدم؛ سرد و گرم روزگار را چشیده باشم و بدانم با چه چیزی طرف هستم.
من عاشق بازی بودم؛ هنوز هم هستم. منظورم بازی است نه لزوما ویدیو گیم. از همان بچگی ساعتی نبود توی کوچه مشغول بازی با بچه محلها نباشم. از فوتبال یا به قول خودمان گلکوچیک بدم میآمد. شاید تپل بودنم در این نفرت بیتاثیر نبود اما بیشتر از آن از اینکه یک بازی تکراری را هر روز انجام دهم و یا کاری که همه محل با آن سرگرم هستند را من هم درگیرش شوم؛ آزارم میداد. دلم بازی جدید میخواست. دلم یک چیز غیرتکراری میخواست. با جمع معدودی از بچههای محل قلعه بازی کردیم؛ برای خودمان یک مکانهایی از شهرکی که در آن زندگی میکردیم را قلمرو خودمان کردیم و هر کس قلمرو خود را با چیزهای مختلف پرورش میداد. آن موقع نمیدانستم ولی الان میدانم که داشتیم به طور ناخودآگاه یک بازی استراتژی را به صورت زنده تجربه میکردیم. قلعههایمان را مجهز میکردیم و به نبرد یکدیگر میرفتیم. جر هم میزدیم و البته گاهی وسط دعواهایمان «عر» (گریه خودمان) میزدیم و بازی میکردیم. روی قلمرویمان حساس بودیم و گاهی دست بیعت دوستی به هم دراز میکردیم و علیه یکی مشترک میشدیم. شاید نسبت به بچههای دیگر که درگیر توپ و اینها بودند؛ کمی دیوانه بودیم؛ ولی در دنیای خودمان بودیم.
با فامیل نیز «حیوان بازی» میکردم. اسمش را گذاشته بودیم حیوان بازی و هرکس آن را میشنید فکر میکرد که صدای احشام از خودمان در میآوریم و همدیگر را میزنیم. نمیدانم چرا اسمش را این گذاشتیم ولی موضوع اصلا حیوان بازی نبود. ما در این بازی به نوعی داشتیم نقش بازی میکردیم؛ هر کس یک شخصیت میشد و یک داستان را باهم پیش میبردیم و بازی میکردیم. در واقع یک تئاتر برای خودمان درست میکردیم با این تفاوت که فیلمنامهای وجود نداشت و خودمان به صورت خودجوش قصه را پیش میبردیم. قهرمانهای یکسانی داشتیم و هر بار که در هر مهمانی خانوادگی یکدیگر را میدیدیم دوباره از نو تئاتری جدیدی می ساختیم. گاهی باید والدین ما ساعتها میایستادند و بعد عازم منزل میشدند چرا که حیوان بازی ما تازه شروع شده بود و داستان ادامه داشت.
آن موقعها نمیفهمیدم که چقدر قوانین فرنچایزها را رعایت میکنیم و الان که فکر میکنم میبینم چه دنیایی ساخته بودیم. ما در «حیوان بازی»هایمان؛ دشمنانی که در این بازی داشتیم گاهی در بازیهای بعدیمان برمیگشتند و در واقع چند بدمن! واحد داشتیم. فضاهای مشترک و قصههای دنبالهدار داشتیم. حیوان بازی ما تئاتری بود اینتراکتیو که همه چی دست خودمان بود؛ از پایان تا آغاز و خودمان قهرمانان بازیهای ویدیویی ریل تایمی بودیم که راه انداخته بودیم.
اسباب بازیهایم آن اوایل یک کیسه حیوان یا یک کیسه دایناسور بود. گودزیلا بازی میکردم. برادرم همپای بازیهایم بود و از آنجایی که دوست نداشتم ببازم؛ آن طفلک همیشه نقش منفی اسب بازی بازیهایم آن را بر عهده میگرفت. بعدتر آدمکهای اسباب بازی میخریدم و بلد نبودم که اسمشان اکشن فیگور است. آدمکهای پاور رنجرز آن زمان مد بود؛ همه رنگهایش را داشتم و در کنار آدمکهای کامن رایدر برایشان قصه درست میکردم و با بازی کردنم؛ تئاتر عروسکی میساختم. اکشن من و جی آی جو در ایران برای قشر ما نبود و من فقط حسرتش را پشت ویترینها یا بچه پولدارهای فامیل میخوردم.
در آن زمان یعنی اوایل دهه هفتاد در دنیا کارت بازی و بازیهای رومیزی ترند شده بود؛ این را از تبلیغات داخل ماهوارههای ترک زبان فهمیده بودیم وگرنه اینترنتی به آن صورت نبود که با جهان خارج ارتباط برقرار کنیم. کارت بازی در ایران پیدا نمیشد مگر کارتهای زرد رنگ فوتبالی که خوراک همهمان بودند و نهایتا «ماشینی» آن هم به بازار آمده بود. برخی آدامسها کارتهایی درون خود داشتند و سعی میکردیم با جمع کردن آنها برای خودمان دسته کارتهایی درست کنیم که بتوانیم با یکدیگر کارت بازی کنیم. بازیهای رومیزی به راز جنگل و مونوپولی ختم میشد و عناوین دیگر را یا باید برایمان سوغاتی میآوردند که هیچی از دفترچهاش نمیفهمیدم و خودمان برایش قانون میچیدیم با باید در فیلمهای هالیوودی میدیدیم و حسرتش را میخوردیم.
اما جلوتر رفتیم و بزرگتر شدیم و فناوری هم پیشرفت کرد. . ایران هم مجهز به این دستگاهها شد و توپخانه بهشت ما گیمرها شد و هنوز هم تقریبا پابرجا باقیمانده هرچند دیگر فضای مجازی جایش را گرفته است. کنسولهای گیم به خانهها آمدند و من هم با میکرو با این دنیا آشنا شدم
یعنی ما بهش میگفتیم میکرو و اسم دقیقش NES بود.ماریو بازی میکردیم و پاپای و نوارهای چندلبه میخریدیم. اصلا نمیدانستیم کارتریج یعنی چه؛ پاتوقمان ویدیو کلوپ ها بود که از این نوارها هم میفروختند. هرکس دو سه نوار داشت و گاهی باهم تاخت میزدیم فوتبالیستها به ژاپنی بازی میکردیم و هیچی ازش نمیفهمیدیم اما با دیدن سوباسا و قهرمانانی که دوستشان داشتیم و حالا ما کنترلشان میکردیم؛ دیوانه و شیدا شده بودیم. ویدیو گیم همان چیزی بود که از بچگی بچگی دنبالش بودم. توی اتاقم وارد دنیایی میشدم که کاملا از این جهان مجزا بود. دسته دو را داداشم میگرفت و باهم بازیها را فتح میکردیم. دوستان و فامیل میآمدند و بازیهای جدیدی تست میکردیم. ویدیو گیم جهان تازهای برای ما بود که پیش از آن فقط تتریس و خانه سازی دیده بودیم. داستان بازیها را عمدتا نمیفهیدیم و برای خودمان داستان در ذهنمان خلق میکردیم و به بازی ربطش میدادیم.
ویدیو کلوپ هم کم و بیش میرفتم. با برادر بزرگترم میرفتیم و ایکس من و کمبت در سگا بازی میکردیم و بعدتر شورش در شهر یا شورش در کشتی میزدیم. اما هیچگاه با گیمنت انس نگرفتم و کانترباز و وارکرافت باز نشدم؛ نمیدانم چرا شاید چون داستان خاصی پس پرده آنها نمیدیدم و یا دوست داشتم دنیایم را تنهایی گسترش دهم.
خلق داستان و جهانی که می ساختیم کاری کرد که به داستاننویسی روی بیاورم. بوکورم یا همان خوره کتاب بودم و حالا خودم در. میای کودکی ام کتاب مینوشتم و هنوز هم دستنوشتههایی از آن دوران را دارم. دوست داشتم و دارم که خودم آفریننده باشم. این حس را همه انسانها دارند و حتی مسایل مذهبی نیز با استناد بر آن مسأله خودشناسی و خداشناسی را مطرح میکنند. این مسأله میل به آفریدن همواره با من بوده و حس میکنم داستان بازی را قرار است بیافرینم. از همین رو هم عاشق بازیهای نقش آفرینی هستم چرا که حس خلق کردن ورسد داستان را کاملا به گیمر میدهند. این حس آنقدر درونم رشد کرد که در حیطه شغلی هم تاثیر گذاشته است؛ مثل الان که عاشق تیمهای استارتاپی هستم و دوست دارم عضو آنها باشم تا داستان شرکت را خودمان روایت کنیم و بزرگش کنیم تا اینکه کارمند یک شرکت بزرگ باشم که از پیش قصهاش تعریف شده است.
خبرنگاری دقیقا همان نویسنده بیحوصله است، کسی که دیگر شور و شوق صفر تا صد خلق کردن را ندارد و میخواهد سوژهای دستش باشد و آن سوژه را به روش خودش پرورش دهد. کودکان بهترین گیمرها هستند چرا که حوصله بیشتری از ما دارند و ذهنشان پذیرای این صفر تا صدی است. اگر سن و سال پایینتری دارید یا برادر و خواهر کوچکتر گیمری داشته باشید، کاملا درک میکنید از چه حرف میزنم؛ آنها گیمرهایی هستند که شاید به نظر حرفهای نیایند اما بیشترین لذت را از ویدیوگیم میبرند.
خلق قصه و داشتن داستان خودمان؛ اولین و تنها دلیلی بود که گیمری مرا رقم زد. از همین رو هم بازیهای آنلاین که داستان خاصی دنبال نمیکنند را پیگیری نمیکنم. شاید دیگر آن ذهن پویای بچگی و کشش خلق داستان از صفر تا صد را ندارم و دلم میخواهد ویدیو گیم یک سری سرنخ و جهان به من بدهد تا من آن را به روش خودم بسازم.
گیمر بودن را به این معنی که فن فلان کنسول و کمپانی باشم و یا بازیهای جدید و بهروز و خفن را بازی کنم نمیدانم؛ برایم فرقی ندارد گرافیک بازی پیکسلی باشد یا در حد PS5؛ من دنبال ساخت داستانی هستم که در این بازیها شکل میگیرد. داستانی نیمهجان که قرار است من و شما آن را بعنوان یک گیمر پرورش دهیم.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من فکنم از ۴ سالگی با گوشی مامان بزرگم
با داداشم ماینکرفت بازی میکردیم و تو خونه هم پی اس تو داشتیم من همیشه بن تن بازی میکردم بعدش یا با فامیل و دوستام دنبال بازی یا حرف میزدم و هفت هشت سالگی شروع کردم تو آپارات و یوتوب ویدیو دیدن اونجا با فناف آشنا شدم و از نه سالگی یه گیمر شدم الان هم ۱۲ سالمه و کلی دوست پیدا کردم
از بچگی
دروغه که نگم ۳ سالگی
داییم گه مهندس کامپیوتر بود
روی کامپیوترمون که برای دهه هشتاد کامپیوتر نسبتا قوی بود بازی need for speed mw2005 رو ریخت شروع کردم به بازی کردنش
اما چون با gta sa آشنا شدم کم کم کنار گذاشتمش اما هنوز که هنوزه بازیش میکنم
خلاصه گذشت و گذشت تا ما شدیم تقریبا ۱۰ ساله و بازی Cod MW1 آشنا شدم و انقدر دوستش داشتم توی دو هفته تونستم دو بار تمومش کنم
بعدش بخاطر نداشتن کنسول و کامپیوتر قوی بمدت ۵ سال از دنیای گیم دور شدم اما بعدس سال ۹۵ خانواده م یک لبتاپ خریدن که اون موقع دوباره نیدفور اسپید۲۰۰۵و جی تی ای سن اندریس رو روش نصب کردم خلاصه تا الان که سال ۱۴۰۰ هنوزم که هنوزه با اون لبتاپ دارم سر میکنم و دارم برای روزی که کنسول بخرم حتی قدیمی تلاش میکنم...
ممنون که تا اینجا خوندید?❤
ما هم حیوان بازی میکردیم ولی با کرکتر های کمیک بوکی
سلام من گیمو 5_6 سالم بود با ps2 دوستم شروع کردم یادمه که وقتی فوتبال میزدیم همیشه من میباختم تا اینکه یه روز تونستم ببرمش و واقعا خوشحال بودم ولی گیمر بودن چیز خوبیه
از چهار سالگی از بازی call of duty world at war و dark sector شروع کردم این ها رو توی لبتاب داییم بازی می کردم و الان هم با هیلو ۴
روی xbox360 حال می کنم و می خوام با خرید ps4 وارد دنیای جدیدی بشم
من با ps2 گیمر شدم و از بازی کراش باندیکوت شروع کردم ۷ سالم بود ولی به پسر دایی نوب سگم هدیه دادم و الان دارم به پی سی و موبایل شروع میکنم پی سی من هم کلی بازی مثل هیتمن ابلوسمشن ، اساسین کرید ، اوتلست ، کانتر استریک ، جی تی ای سن آندرس (که هر کی گفت جی تی ای پنج نوب سگه. چون جی تی ای وی همون جی تی ای پنج هست) واقعا یادش بخیر الان تو موبایل کالاف موبایل و کلش رویال و فیفا موبایل دارم
منم اول با بازی بلاک کرفت اون موقه هف هش سالم بود و بعد با ماینکرافت آشنا شدم و بعد با دنیای گیمر ها و منم نسبتا عضوش هستم
اقا میشه من اینو کپی کنم بزارم بگم انشامه
رسما انگار انشا بود?
من اولین بار حدود 3 سالم بود با NES سوپر ماریو بازی میکردم (اگه با هزار گریه و زاری از برادر و خواهرم دسته رو میگرفتم) یک سال شد مجبور بودیم برا کار برادرم سیستم بخریم.. سیستم خریدیم و بعد منم به قول مامان بابام روزی نبود مکانیک تو خونمون نباشه برای جمع خراب کاری های من تو سیستم... خلاصه یک زمان با داداشم و اینا لفت فور دد بازی میکردیم.. وای سه نفری با هم آی جی آی بازی میکردیم.. یادمه یکی از خواهرام راه میرفت.. موس دست من بود... یکی دیگه از خواهرام مسئول تعویض اسلحه بود... داداشمم از پشت هر دوربین مداربسته رو میدید میگفت... یادمه نید فور اسپید آندرکاور بازی میکردیم... وای چه از پس 2012 و 13 خاطره دارم. اولین دیسک بازی که خریدم کالاف دیوتی مدرن وارفر 2 بود... اولین بازی ترسناک رزیدنت ایول رولیشن 2 بود.. اولین بازی جهانباز هم سلطان gtasa بود
عجب یادداشتی بود. عالی آرش?
من با کانتر کاندیشن زیرو شروع کردم....ولی به دلیل ضعیف بودن سیستم 75 درصد اوقات با گوشی بازی می کنم و 25 درصد اوقات با سیستم......سیستمم فقط گیم های عهد بوقی رو میکشه
یادش بخیر. من با سگا و گوشی سونی اریکسون گیمر شدم
۹۰ درصد ما اونو بازی کردیم ??
سلام
من اول تجربه ام از گیم برمیگرده به دوره ای که ۳ یا ۴ سالم بود و تو آتاری بازی میکرد ولی بیشتر موقع ها فقط نگا میکردم و بیشتر بازی پک من بود
من گیم رو با ps2 شروع کردم با بازی درایور
من اولین بار که گیمو امتحام کردم ۴ یا ۵ سالم بود دوتا از عمه هام تو خونه هاشون ps1 داشتن که هروقت مامان و بابام منو میزاشتن خونشون من باهاش بازی میکردم
اولین بازی آنلاینمم کانتر ۱.۶ بود که خیلی از ما باهاش خاطره داشتیم و من تو گیم نت با p90 همه رو راحت هدشات میکردم ولی به پای بوت توی اکسپرت نمیرسیدم
اولین بازی که با کامپیوتر انجام دادم همسایه جهنمی بود که خیلی دوسش داشتم ولی هرکز نتونستم هیچ کدوم از نینتندوها یا سگا رو امتحان کنم ?
یادش بخیر منم چقدر بازی می کردم
عالی عالی
من با ps2 گیمر شدم تو بچگی مادربزرگ م برام گرفت نید فور اسپید و سونیک و کراش و لگو
هی روزگار
هممون با تمام مشکلاتی که برامون بوجود میاد بازم گیم میزدیم
البته هنوزم میزنیم??
مردمم هرچی بگن ما گیمرا فلانیم و ... ما بازم از سرگرمی اصلیمون دست نمیکشیم?
دقیقا
دقیقا
شرط میبندم تا چند سال دیگه بیشتر جهان گیمر بشن
عالی بود
من از دوران بچگی بازی کردن رو با یه pc ضعیف و قدیمی شروع کردم و از همونجا عاشق بازی کردن شدم
( اون موقع داستان بازی ها رو توی ذهنم تغییر میدادم و خودم رو جای قهرمان داستان میذاشتم ! )
من یک گیمر هستم و به گیمر بودنم افتخار می کنم
و مقاله خیلی قشنگ بود
خسته نباشید : )
من اولین بازی که انجام دادم سونیک بود توی سگا و این اولین باری بود که با گیم آشنا شدم ۵سال هم داشتم،۱۳ سالگی یه پیسی خریدم با رم ۲ حالا هم دارمش??? که اولین بازی من nfs shift بود واقعا برای اولین تجربه بازی با پیسی این بازی فوق العاده بود،من به این بازی بسنده نکردم رفتم سراغ سایر فرانچایزایی که الان هستن مثل کالاف ۲ و gta sa.
اون زمون اینترنتی هم نبود که بشه باهاش اخبار بازی ها رو دنبال کرد به همین خاطر از خیلی از بازی های اون زمون غافل میموندم
پدر مادرم هم هر دو سه ماه یه بار یه بازی جدید میخریدم واسم ولی واقعا شور و ذوق خیلی زیادی میگرفتم اون وقت.
این بود خاطره من و داستان گیمر شدن من
الان دقیقا یه نسل از بازیا عقبم چون سیستم چندان قوی ندارم?،خدا بگم این قیمت دلار رو چیکار که نکنه??????
اسم من ارمان هست.متولد....
حاجی تو سیستمتضعیفه من چی کنم که همونم ندارم
پس برو خدا رو شکر کن
من 2 الی 3 نسل عقبم از گیم
من هنوز xbox 360دارم که از فامیلم تازه غرز گرفتم
من این اولین نسلیه که واردش شدم میخواستم کامپیوتر ببندم ولی به صرفه نبود سر همین سری اس خریدم
من به خاطر جرم محسوب شدن بازی ازطرف بابام تا زمان جداشدن مامان و بابام نتونستم بازی کنم ولی اولین بازی که من به خاطر اون گیمر شدم رئال ریسینگ ۳ بود.
هنوزم باوجود یه xbox من موبایل گیمرم و با وضعیت فعلی قیمتا گمونم حالا حالا ها نمیتونینم خیلیامون بریم تو نسل ۹
طرفدار مایکروسافتم و امیدوارم یه روزی مایکرو بتونه یه ناتی داگ بخره که بتونه رقابت کنه!
ارزوم. هم اینه که دیگه بازی رو فقط یه سرگرمی ندونن.
خیلی خوب نوشتی سلطان دمت گرم
جزو معدود متن هاییه که تو ویجیاتو کامل میخونم قبلا فقط نصفه یا عکسارو میدیدم ?
منم?
من فکر میکنم ۱۰ سالم بود میکرو و سگا داشتم برای اینکه عشق بازی بودم افتادم تو خیابان کلوپ به کلوپ میگفتم کارمند میخواید تا یکی پیدا کردم مصادف شد با مارتال کومبت، دفترچش میفروختم پول در میاوردم تازه نوشابه با پفک اشی مشی هم میفروختم تو کلوپ.
بعد پلی استیشن ۳ اومد پول نداشتم رفتم بازار کار پیدا کردم تا پولش جور شد اومدم بیرون.
بعدم مادر بزرگم فوت کرد بهم ۵۰۰ هزار ارث رسید رفتم xbox 360 خریدم.
کلا از آتاری ، نینتدو( سری اولش تو ایران) ، میکرو همه را داشتم.
از سال ۲۰۱۰ هم با اینترنت آسیاتک ۵۱۲ آنلاین بازی کردن شروع کردم.
یه سایتیم بود به نام ویرجین که توش بازی ها را شرطی میزدیم مثل فیفا و ... کهمن تویه تورنومنتش ۳۰۰۰ هزار دلار بردم.
بهترین خاطرم هم اینه که دوره ای که پلی استیشن ۳ داشتم، حدود ۸ نفر میشدیم لیگ پس میزدیم.
یا یه بازی شروع میکردیم همه با هم میرفتیم جلو.
بعد بازی با کنسولمکف خیابون داشتیم فوتبال میزدیم.
یادش بخیر
چقد قشنگ توصیف کردید ?
منم یاد بچگی هام افتاد
ما هم وقتی بچه بودیم دو سبک بازی داشتیم که یکیش طوری بود که باید داستان رو برای یکسری اسباب بازی میساختیم و با اونا بازی میکردیم
اونیکی مثل حیوون بازی شما بود اما چون خودمون شخصیت های داستان بودیم بهشون میگفتیم بازی های "خودمونی"
و چون من تو دوران بچگیم از همبازی هام بزرگ تر بود بیشتر داستان هارو من مینوشتم و یجوری بود که انگار دارم برای بقیه یه بازی ویدیویی میسازم
از همه بهتر حس اینکه با داستان هایی که مینویسم داداشم و پسرخالم رو سورپرایز میکنم بود و واقعا از اینکه اونا رو به یه دنیای دیگه میبردم لذت میبردم
البته من خیلی سن ندارم و کلا ۱۵ سالمه و اونموقع هم بازی با موبایل و کنسول بود اما واقعا اینکه یه داستانی رو خلق کنم و بقیه رو تو جریانش قرار بدم خیلی حس بهتری داشت تا تو جریان داستان دیگران قرار بگیرم
واقعا ممنونم از بچه های ویجیاتو که این خاطرات خوب بچگی رو به یادمون میارن
یکی از زیباترین متن هایی که تو ویجیاتو خوندم همین بود ...
واقعا باریکلا به نویسنده ی این یادداشت ?
یادش بخیر ۳ یا ۴ سالم بود که با کامپیوتر عموم سریز سم و gta vice city و gta 3 بازی میکردم اون موقع این بازی ها خیلی شاخ بودن
تو کوچه هم با دوستام کارت بازی میکردم(ما بهشون میگفتیم عکس کارتی) و اون موقع هم ps1 تازه مد شده بود و مبادله بازیاش رونق داشت ... هیچ وقت بازی هایی مثل فایتینگ فورس ، تیکن ۳ ، کرش تیم ریسینگ و مدال افتخار فراموش نمیکنم . مرسی بابت مطلب
❤❤❤
چه متن زیبایی بود.
لذت بردم.
خسته نباشی آرش جان =)
چقد سه پاراگراف اولش شبیه سرگذشت خودم بود:/