۱۰ فیلمنامه عالی که به فیلمهای ضعیفی تبدیل شدند
اکثر فیلمهای موفق و محبوب، فیلمنامه عالی و منحصر بهفردی داشتند که با هنر فیلمسازی کارگردان در بسیاری از جنبهها به یک اثر تمام و کمال تبدیل شدهاند. این قانونی است که در بیشتر موارد ...
اکثر فیلمهای موفق و محبوب، فیلمنامه عالی و منحصر بهفردی داشتند که با هنر فیلمسازی کارگردان در بسیاری از جنبهها به یک اثر تمام و کمال تبدیل شدهاند. این قانونی است که در بیشتر موارد صدق میکند و بسیاری از اهالی سینما نیز به آن معتقدند.
اما گاهی اوقات شرایط نتایج دیگری را رقم میزند و ممکن است فیلمی حتی با بهترین فیلمنامه به شکل ضعیفی ساخته شده و عملا همه را ناامید کند. این اتفاق به دلایل مختلفی میتواند رخ دهد، از دخالت استودیوها گرفته تا عملکرد بد بازیگران و کارگردانی ضعیف، همه و همه میتواند باعث ساخته شدن یک اثر بد شده و بقیه عوامل مثبت آن را نیز بی اثر میکند. بازنویسی فیلمنامه میتواند یکی از مهمترین دلایل شکست فیلمها باشد؛ بلایی که به جان خیلی از عناوین سینمایی افتاد و پتانسیل خوبی که به واسطه فیلمنامه آن وجود داشت به راحتی نابود گردید.
در ادامه مقاله به ۱۰ فیلمنامه عالی و دلایلی که باعث عدم موفقیت آنها شد، اشاره خواهیم کرد.
بهترین فیلمهای ترسناک از نگاه ویجیاتو را بشناسید:
- برترین فیلمهای زامبی محور که احتمالاً با آنها آشنا نیستید
- بهترین فیلمهای مهیج روانشناختی تمام دوران کدام است؟
- معرفی ده فیلم برتر ترسناک با مضامین عرفانی
- معرفی بهترین فیلمهای ترسناک زیر 90 دقیقه
- بهترین فیلمهای کمدی ترسناک هالیوودی
- بهترین فیلمهای ترسناک فرانسوی تاریخ
- 1 ۱۰. فرانک دارابونت و کنت برانا دیدگاههای مختلفی درباره فیلم Frankenstein داشتند
- 2 ۹. فیلم Assassins هیچ شباهتی به فیلمنامه واچوسکیها ندارد
- 3 ۸. فیلم 8MM نتوانست به اندازه Se7en موفق شود
- 4 ۷. فیلم X-Men: The Last Stand از ایدههای هجوآمیز و کارگردانی ضعیف رنج میبرد
- 5 ۶. Natural Born Killers بدترین فیلم کوئنتین تارانتینو است
- 6 ۵. فیلم Unbroken یک داستان فوقالعاده را به هدر داد
- 7 ۴. فیلم Caligula هیچ شباهتی به فیلمنامه اصلی خود نداشت
- 8 ۳. کارگردان BloodRayne باعث سقوط آن شد، نه نویسنده
- 9 ۲. عنوان بازسازی شده Psycho ثابت میکند تقلید محض همیشه کارآمد نیست
- 10 ۱. جاس ویدون از صحنه فیلم Buffy فراری داده شد
۱۰. فرانک دارابونت و کنت برانا دیدگاههای مختلفی درباره فیلم Frankenstein داشتند
فرانک دارابونت فیلمنامه Frankenstein (فرانکنشتاین)، اثر مری شلی را نوشته که یکبار در گفتوگو با وبسایت Creative Screenwriting آن را بهترین فیلمنامهای توصیف کرد که به بدترین فیلم عمرش تبدیل شده است.
دلیل آن هم این است که دارابونت برخلاف فیلم Shawshank Redemption (رستگاری در شاوشنک) که خودش وظیفه کارگردانی و نگارش فیلمنامه را برعهده داشت، فرانکنشتاین را کارگردانی نکرد. کنت برانا کارگردانی فیلم را برعهده داشت و خودش نیز در آن به نقشآفرینی پرداخته بود، اما دیدگاه متفاوتی نسبت به دارابونت داشت و همین موضوع باعث شد بسیاری از منتقدان، از جمله خود دارابونت نظر مثبتی به آن نداشته باشند.
دارابونت در همین باره گفته:«تمام فیلم شبیه چیزی نیست که من آن را نوشته بودم. این فیلم هیچ صبر و بردباری درباره لحظات آرام ندارد. بزرگ و پر سروصداست، ولی هیچ ظرافتی ندارد و کارگردان تقریبا تمام جملهها را به سلیقه خود تغییر داده. در این فیلم اقتباسی بازیگرانی از جمله رابرت دنیرو، تام هولس، هلنا بونهام کارتر به نقشآفرینی پرداختهاند.
۹. فیلم Assassins هیچ شباهتی به فیلمنامه واچوسکیها ندارد
۴ سال پیش از آنکه فیلم ماتریکس ساخته شود و به آن شهرت عظیم دست پیدا کند، واچوفسکیها فیلمنامه عنوان Assassins (آدمکشها) را که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، نوشته بودند. در این فیلم اکشن ستارگانی نظیر سیلوستر استالونه و آنتونیو باندراس حضور داشتند.
فیلمنامهای که واچوفسکیها نگاشته بودند در مقایسه با فیلم ساخته شده به کارگردانی ریچارد دانر که وابستگی بیشتری به ژانر اکشن و صحنههای مبارزهای داشت، دارای فضایی تاریکتر و مملو از نمادگرایی بود. دلیل این تغییر حضور ریچارد دانر به عنوان کارگردان بود که پیش از این هم تجربه ساخت Superman را برعهده داشت.
بنابراین از برایان هالگلند، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و کارگردان آمریکایی خواسته شد تا فیلمنامه را از صفحه اول تا آخر به طور کامل تغییر دهد تا محتوای فیلم برای مخاطبان عام هم قابل درک باشد. این تغییر تا حدی بود که دیگر هیچ شباهتی به فیلمنامه اصلی نداشت و به جایی رسید که واچوفسکیها تلاش کردند نام خود را از پروژه حذف کنند که موفق هم نشدند.
۸. فیلم 8MM نتوانست به اندازه Se7en موفق شود
به دنبال موفقیت عظیم فیلم Se7en (هفت) به کارگردانی دیوید فینچر، اندرو کوین واکر، فیلمنامه نویس این عنوان برای ساخت 8mm (هشت میلیمتری) با جوئل شوماخر همکاری کرد.
همسر یک مرد ثروتمند به نام کریستین پس از مرگ شوهرش در خانه یک فیلم ۸ میلیمتر پیدا میکند که نحوه قتل فجیع یک دختر جوان و تکهتکه شدن او با چاقو در آن است. او کارآگاه خصوصی به نام تام ولس (نیکلاس کیج) را استخدام میکند تا دلیل وجود این فیلم را پیدا کند.
با وجود اینکه نگارش فیلمنامه برعهده اندرو کوین واکر بود، با حضور جوئل شوماخر به عنوان کارگردان که تجربه ساخت Batman Forever را در کارنامه دارد، فیلمنامه دچار تغییر بزرگی شد. اما باز هم هیجان برای تماشای این فیلم به واسطه نویسندگی واکر بالا بود و با اکران آن به فروش خوبی در باکسآفیس رسید، در نهایت با دخالتهایی که پشت صحنه صورت گرفت نتیجه فیلم مطلوب نبود و باعث شد نقدهای منفی بسیاری دریافت کند.
۷. فیلم X-Men: The Last Stand از ایدههای هجوآمیز و کارگردانی ضعیف رنج میبرد
سیمون کینبرگ و زک پن تجربه و مهارت زیادی در نوشتن فیلمنامه دارند و به خصوص کینبرگ تاکنون در پروژههای نامدار و مشهوری حضور داشته است. میتوان گفت همکاری این دو در نگارش فیلمنامه X-Men: The Last Stand یا همان مردان ایکس ۳ از جنبههای بسیاری موفقیتآمیز بود.
فضاسازی فوقالعاده و دیالوگهای عالی میان کاراکترها در سراسر فیلم به وضوح قابل مشاهده بود. بزرگترین نقص فیلمنامه، تعدد موضوعات برای گنجاندن در یک فیلم ۱۰۴ دقیقهای است که این کار عملا شدنی نیست. اما در مجموع مشکلات زیادی گریبانگیر این فیلم شده؛ به عنوان مثال کارگردانی ضعیف برت رتنر (فیلمبردار Rush Hour)، که نشان میدهد فیلمنامه لقمهای بسیار بزرگتر از دهان وی بوده است.
۶. Natural Born Killers بدترین فیلم کوئنتین تارانتینو است
Natural Born Killers (قاتلین بالفطره) یکی از موارد نادری است که کوئنتین تارانتینو آن را نوشته اما کارگردانی نکرده است. او فیلمنامه را نوشت و آن را به تهیهکنندگان فیلم یعنی جین همشر و دن مورفی فروخت، اما آنها این فیلمنامه را به برادران وارنر فروختند تا الیور استون فیلم را کارگردانی کند.
در این فیلم که وودی هارلسون (میکی ناکس) و جولیت لوئیس (ملری ناکس) به عنوان بازیگران اصلی به نقشآفرینی پرداختهاند، داستان دو قربانی ناملایمات روانی دوران کودکی را روایت میشود که در بزرگسالی عاشق یکدیگر شده و مرتکب یکسری قتلهای زنجیرهای میشوند و رسانههای جمعی با بیمسئولیتی از آنها تجلیل میکنند.
با این اوصاف، استودیو از استون، ریچارد روتوسکی و دیوید ولوز خواست تا تغییرات زیادی در فیلمنامه ایجاد کنند، تا حدی که تارانتینو دیگر فیلمنامه خودش نوشته را هم نمیشناخت. وی مدعی شد که این فیلم هیچ شباهتی به نسخه اصلی خود ندارد و علنا مالکیت خود نسبت به داستان را انکار کرد. اگرچه این فیلم در میان مخاطبان کلاسیک آن زمان طرفدار داشت، اما نقدهای شدید و وحشتناکی به آن وارد شد.
نکته مثبت این اتفاقات آن است که تارانتینو از پول فروش فیلمنامه برای ساخت اولین فیلم بلند خود، یعنی Reservoir Dogs (سگهای انباری) استفاده کرد.
۵. فیلم Unbroken یک داستان فوقالعاده را به هدر داد
داستان زندگی لوئیس زامپرینی و رنجهایی که به عنوان یک زندانی در جنگ کشید، در کنار بقیه مشکلات زندگیاش، آنقدر الهامبخش است که باعث شد فیلمی با محوریت زندگی او ساخته شود. به طور عادی نمیتوان تصور کرد که فیلمنامههای نوشته شده توسط برادران کوئن به یک فیلم آبکی و نسبتا توخالی بیانجامد، اما این حقیقت که خودشان کارگردانی آن را برعهده نداشتند میتواند دلیل اصلی شکست فیلم باشد.
در سال ۲۰۱۰ لورا هیلن برند بر اساس سرگذشت زامپرینی کتابی پر فروش منتشر کرد. نسخه اولیه فیلمنامه را ریچارد لاگراونیز نوشت و فرانسیس لارنس هم به عنوان کاگردان انتخاب شد. اما کمپانی یونیورسال از فیلمنامه راضی نبود و برای همین برادران کوئن را برای بازنویسی فیلمنامه استخدام کردند. با طولانی شدن روند بازنویسی فیلمنامه لارنس از پروژه کنار کشید و آنجلینا جولی جایگزین او شد.
با توجه به سابقه درخشان آنجلینا جولی در سینما و مخصوصا در جایگاه بازیگر، انتظار فیلم قویتری میرفت، اما متاسفانه نتوانست حق مطلب را ادا کرده و داستان را به همان شکلی که باید روایت کند. اگرچه جک اوکانل (در نقش لوئیس زامپرینی) عملکرد بسیار خوبی از خود نشان داد، ولی در نهایت نتیجه آن چیزی نشد که همگان انتظارش را داشتند.
۴. فیلم Caligula هیچ شباهتی به فیلمنامه اصلی خود نداشت
Caligula (کالیگولا) تمام خصوصیات لازم برای تبدیل شدن به یک عنوان کلاسیک را داشت و حتی میتوانست جوایز متعددی برنده شود. با حضور بازیگران پرآوازهای مانند مالکوم مکداول و هلن میرن در نقشهای اصلی این فیلم از لحاظ تیم بازیگری هم چیزی کم نداشت. نکته مهمتر فیلمنامه فوقالعاده آن براساس زندگینامه کالیگولا سومین امپراتور روم بود که توسط گور ویدال نگاشته شده بود.
برخلاف انتظار، بسیاری از کارشناسان این فیلم را به باد انتقاد گرفتند، به طوری که تا امروز به کل فراموش شده و دیگر حرفی از آن در میان نیست. بنا به درخواست باب گوچونی (موسس مجله پنت هاوس) و تهیهکننده کالیگولا تغییرات گستردهای در داستان و صحنههای آن صورت گرفت و بنابراین روایت کلی و طنز کنایهای که ویدال در فیلمنامه گنجانده بود تماما نادیده گرفته شد.
۳. کارگردان BloodRayne باعث سقوط آن شد، نه نویسنده
فیلم BloodRayne آنقدر افتضاح است که هیچجوره نمیتوان تصور کرد فیلمنامه خوبی در پشت صحنه داشته و همچنین نویسنده آن، فیلمهای تحسین شدهای نظیر American Psycho (روانی آمریکایی) و The Notorious Bettie Page را در کارنامه خود دارد.
اگر بدانیم کارگردان فیلم، یعنی اووه بول به همان اندازه که در ساخت فیلمهای اقتباسی از ویدیو گیمها مانند Postal و Alone in the Dark ناموفق بوده، دلیل شکست BloodRayne برایمان بیشتر قابل هضم میشود. اووه بول نتوانست هیچکدام از مواردی که گوینویر ترنر در فیلمنامه گنجانده بود، به عنوان کارگردان در فیلم به اجرا در بیاورد و همین هم باعث شد یکی از بدترین تجربههای فیلمسازی خود را رقم بزند.
BloodRayne، فیلمی باموضوع خون آشامی است. رینی (کریستینا لوکن) دختری است که نیمی خون آشام (پدرش) و نیمی انسان (مادرش) است و او میخواهد انتقام مادرش را از خونآشامها و پدرش بگیرد.
۲. عنوان بازسازی شده Psycho ثابت میکند تقلید محض همیشه کارآمد نیست
از هنگامی که فیلم Psycho (روانی) در سال ۱۹۶۰ اکران شده، خیلیها از آن به عنوان یکی از برجستهترین آثار کلاسیک ژانر ترسناک و معمایی یاد میکنند. در مقابل عنوان بازسازی شده Psycho در سال ۱۹۹۸ به یک شکست تمامعیار در کارنامه گاس ون سنت تبدیل شد و نقدهای بسیار بدی از منتقدان دریافت نمود.
دلیل این عدم موفقیت، تقلید محض از فیلم اصلی است که آن را غیرقابل تحمل کرده. اساسا فیلمی که یکبار تا آن حد مورد استقبال قرار گرفته، برای دوم نیز میبایست اثری قابل توجه باشد، اما اشکال بزرگ آن عدم توانایی کارگردان در اجرای داستان است. نحوه کارگردانی و همچنین عملکرد بازیگران در کنار عوامل دیگر، سبب شد تا این فیلم فاقد جذابیتهای بصری، پیچیدگیهای داستانی و ظرافتی باشد که آلفرد هیچکاک به زیبایی تمام از عهده اجرای آنها برآمده بود.
۱. جاس ویدون از صحنه فیلم Buffy فراری داده شد
اینجا صحبت از نسخه سریالی Buffy نیست، چراکه توانست به موفقیت چشمگیری برسد و مورد توجه مخاطبان زیادی هم قرار گرفت. اما متاسفانه ورژن سینمایی آن با عنوان Buffy the Vampire Slayer (بافی قاتل خونآشامها) پس از اکران، مورد انتقاد شدید کارشناسان قرار گرفت، چراکه فیلمنامه آن حتی از نسخه سریالی هم قویتر بوده، اما محصول نهایی هیچ شباهتی به آن نداشته است.
اختلاف و کشمکشهایی میان جاس ویدون و استودیوی سازنده فیلم در گرفت و استودیو معتقد بود که طنزی که در فیلمنامه جاس ویدون وجود دارد، برای مخاطبان عام قابل لمس نیست. از همین رو، تعداد زیادی از صحنههای فیلم بازسازی شد و یا به طور کامل حذف گردید. این دلایل باعث شد تا ویدون از سر ناامیدی پروژه را ترک کند.
اما این پایان راه نیست، ما از شما میخواهیم که با خواندن مطلب بهترین فیلم های روانشناسی؛ تبدیل به فیلمبازی حرفهای شوید.
بهترین فیلمهای اکشن از نگاه ویجیاتو را بشناسید:
- 10 فیلم اکشن بینظیر که هواداران John Wick باید تماشا کنند
- معرفی بهترین فیلمهای اکشن غیر ابرقهرمانی یک دهه اخیر
- برترین فیلمهای زامبی محور که احتمالاً با آنها آشنا نیستید
- بهترین فیلمهای مهیج روانشناختی تمام دوران کدام است؟
- بهترین فیلمهای اکشن بینالمللی یک دهه اخیر کدام است؟
- ۱۵ مورد از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی غیر هالیوودی
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام
مطمئن هستین حالتون خوبه ؟ unbroken را اثری مضخرف توصیف میکنید؟؟؟؟؟؟نمثدونم بنظرم حواستون نبوده .من این فیلم را با مادرم که از جنگ نفرت داشت نگاه کردم و گفتیم این فیلم آخر انگیزه است !!!!!!!!❤️
جالب بود
Big headed CJ is real