این روزها دیگر به اندازه سابق از دیدن نام یک نفر به عنوان سازنده یک بازی ویدیویی تعجب نمیکنیم. طی سالهای گذشته بارها و بارها دیدهایم که افراد مختلفی با تکیه بر هوش و نبوغشان اقدام به ساخت بازیهای ویدیویی کردهاند. بازیهایی که حتی عناوینی با صدها سازنده را کنار زدند و توانستند محبوبیت و موفقیت را از آن خود کنند. Tomas Sala با ساخت The Falconeer قدم در مسیری مشابه گذاشت. مسیری که برای رسیدن به موفقیت با مشکلاتی عجیب روبهرو بوده است. The Falconeer گزینه مناسبی برای افرادی تلقی میشود که علاقه وافری به پرواز کردن دارند. اما آیا شرایط به گونهای فراهم شده که بتوان از این تجربه لذت کافی را برد؟ این سوالی است که بخاطرش باید نگاهی عمیق به بازی داشته باشیم.
The Falconeer داستان دنیایی را روایت میکند که بیشتر محیطش را آب پوشانده است. تا جایی که چشم کار میکند اقیانوس است و گهگداری شما با جزایر یا سنگهایی که سر به فلک کشیدهاند مواجه میشوید. این جزایر همان قسمتهایی را تشکیل میدهند که انسانها برای سکونت انتخاب کردهاند. طبیعتا در دنیایی به این بزرگی خطرات متفاوتی وجود دارد. اما بزرگترین و مهمترین آنها دزدان دریایی هستند. شما به عنوان عضوی از گروه Falconeerها یا افرادی که توانایی سوار شدن روی شاهینها را دارند وظیفه محافظت از مردم و برقراری امنیت را به عهده دارید.
به نوعی میتوان گفت Falconeer بودن یک موهبت بزرگ برای انسانها محسوب میشود. Faconeerها یا شاهینسواران (هرگونه مشابهت اسمی با محصولات داخلی سهوی بوده و شامل حال توضیحات این پاراگراف نمیشود!) پیش چشم بقیه انسانها قهرمانانی هستند که جانشان را برای برقراری امنیت فدا میکنند. درنتیجه میبایست از همین الان انتظار ماموریتهای فراوانی مبنی بر دفاع از یک منطقه خاص یا اسکورت کردن کشتیهای متفاوت را داشته باشید.
اما یک شاهینسوار چطور میتواند به جنگ با دشمنانش برود؟ اینجاست که تکنولوژی عجیب مردمان این جهان خودش را برایتان نمایان میکند. شاهینها مجهز به سلاحهایی هستند که آنها را به هواپیماهای ملخی جنگهای جهانی تبدیل میکند. تصور میکنم با این توضیح متوجه شده باشید که قرار است گیمپلی The Falconeer چگونه باشد. کاملا درست حدس زدید. پرواز میکنید، پشت سر اهداف قرار میگیرید و ماشه را میچکانید. این بار به جای صدای خاموش شدن ملخ هواپیمای دشمن با جیغ شاهینی مواجه میشوید که سقوط میکند و دراعماق اقیانوس فرو میرود. پروسه عوض کردن خشاب سلاختان نیز متفاوت است. این بار خبری از قطار گلوله نیست و برای پر کردن خشابتان باید از رعد و برق و جریان الکتریکی حاصله استفاده کنید که به نوع خود خلاقانه است.
اینجاست که کمکم ایرادات بازی نمایان میشود. تمام درجه سختی The Falconeer براساس سلاحی تعیین شده که شما روی شاهینتان سوار کردهاید. اگر زمانی متوجه شدید در گذراندن یک مرحله به مشکل خوردهاید، ایراد از سلاحتان است. بهتر است بیهوده دست و پا نزنید. کافی است سراغ ماموریتهای فرعیی که عمدتا شامل اسکورت کردن کشتیها یا گشتزنی در مناطق مختلف برای پیدا کردن بستههای گم شده میشود بروید. درآمد کسب شده به شما اجازه میدهد وارد فروشگاه هر شهر شوید و علاوه بر خرید سلاحی جدید، بقیه تجهیزات پرندهتان را هم ارتقاء دهید. اما ارتقاء پرنده یا خرید سلاحی جدید باعث نمیشود گیمپلی بازی رنگی متفاوت به خود بگیرد. شما همچنان با همان روتین قبلی مواجهید. پرواز کنید، پشت سر هدف قرار بگیرید و ماشه را بچکانید.
این قضیه باعث میشود به مرور زمان The Falconeer خستهکننده شود. این را هم در نظر بگیرید که شروع بازی فوقالعاده کند است و بخش آموزشی The Falconeer ناگهان شما را در دنیای وسیع آن تنها میگذارد. حال مدتی طول میکشد تا بتوانید به کنترل بازی اشراف پیدا کنید و با ساز و کار قبول کردن مراحل داستانی یا فرعی بازی آشنا شوید. درواقع اگر بخواهیم نمودار لذت بردن از The Falconeer را رسم کنیم با یک فراز و نشیب تند مواجه میشویم. مسئله اینجاست که Tomas Sala یا درواقع سازنده بازی به سادگی میتوانست از بروز چنین مشکلی جلوگیری کند. بهرحال نباید نادیده گرفت که ما شاهینسواریم. شاهین پرندهای است که بخاطر قدرت جنگیدن و سقوط آزادهای بینظیرش برای گرفتن طعمه شناخته میشود. پس چرا شاهد این امکان نیستیم که شاهینسوار بازی بتواند با شیرجه زدن روی کشتیها آنها را خورد کند یا برای مثال یک درگیری تن به تن با شاهین دشمن در آسمان شروع شود که تنها راه پیروزی در آن موفقیت در دکمهزنی خواهد بود؟
داستان اصلی: ۹ ساعت
اینجاست که سوالی مهم مطرح میشود؛ شاهین با یاکریم چه تفاوتی دارد؟ گر هدف پرواز کردن است که هردو میتوانند به خوبی انجامش دهند. پس چندان نباید به فلسفه پیچیده بازی درخصوص اهمیت شاهینها اعتنا کرد وقتی شاهد به تصویر کشیدن خصوصیتی خاص از این پرنده نیستیم. از طرفی دیگر پرواز کردن در دنیای The Falconeer به مرور زمان تبدیل به عذابی بزرگ میشود. تصور کنید شمایید و دنیایی آبی که مدام باید از سمتی به سمت دیگر آن پرواز کنید. زیباییهای محیط The Falconeer تنها در چند ساعت ابتدایی جلب توجه میکنند و به مرور زمان جذابیتشان را از دست میدهند. البته بازی آنقدر مهربان هست که برخی مواقع به شما پیشنهاد رد کردن مسیرهای تکراری را بدهد، اما این گزینهای نیست که همیشه در اختیارتان قرار گیرد. سیستم مجازات بازی نیز فوقالعاده سختگیرانه طراحی شده. همانطور که بالاتر اشاره کردم یکی از مهمترین دلایل شما برای شکست در یک مرحله ضعیف بودن سلاحتان است. این یعنی شما به پول بیشتر برای خرید سلاحی بهتر نیاز دارید. اما با هر بار شکست در مراحل مقداری چشمگیر از درآمدی که با عرق جبین کسب کرده بودید کم میشود تا یک گام از خرید سلاحی بهتر دور شوید. حتی میتوان گفت The Falconeer در ارائه المانهای نقش آفرینی خود نیز شکست خورده. این المانها به شدت زیر سایه بُعد اکشن بازی قرار گرفتهاند تا کمترین میزان توجه را نثار خود کنند.
بازی به شما توصیه میکند از کنترلر استفاده کنید و توصیه من نیز به شما همین است. تجربه The Falconeer با موس و کیبورد بیش از حد پیچیده است. با استفاده از کنترلر شما میتوانید به راحتی از دکمههای نزدیک به هم برای داشتن کنترلی مناسب روی پرندهتان استفاده کنید. البته موس و کیبورد یا کنترلر در زمینه دوربین بازی تفاوت چندانی ایجاد نمیکند. دوربین بازی در The Falconeer فوقالعاده خشک است و به شما اجازه نمیدهد به سادگی بتوانید اطرافتان را تماشا کنید. درحالیکه بازیهای مشابه از نوعی سیستم قفل شدن روی هدف برای سهولت پرواز کردن استفاده میکنند، در The Falconeer شاهد سیستمی مشابه برای گم نکردن هدف هستیم! یعنی زاویه دید شما روی هدف قفل نمیشود، بلکه دایرهای قرمز روی هدف قرار میگیرد تا بتوانید روی نقشه یا در محیط او را سادهتر پیدا کنید. این قضیه باعث میشود در نبردهای شلوغ عملا دنبال کردن هدفی خاص غیرممکن شود.
گرچه طراحی گیمپلی بازی آنطور که باید و شاید از آب درنیامده، اما طراحی بصری The Falconeer فوقالعاده زیباست. رنگبندی محیط که در زمان طلوع و غروب خورشید به بهترین شکل ممکن خودنمایی میکند بینقص است. شاید بتوان اقیانوسی که در The Falconeer میبینیم را پس از Sea of Thieves به عنوان زیباترین ترسیم فانتزی اقیانوسها بین بازیهای ویدیویی معرفی کنیم. بازی حتی به شما اجازه میدهد تا از قابلیت Photo Mode برای ثبت لحظاتی چشمنواز استفاده کنید. لحظاتی که شیرینیشان را سریعا زیر فشار تلخی برخی از لحظههای گیمپلی The Falconeer از دست میدهند. از طرفی بعید میدانم انتظار چنین صداگذاری بینقصی را از عنوانی داشته باشید که تنها به دست یک نفر ساخته شده. اما The Falconeer ثابت میکند که Tomas Sala برنامه ویژهای برای بخش صداگذاری و موسیقی بازیاش داشته است. حداقل خوشحالیم که The Falconeer در قسمت هنری نمره قابل قبولی را از آن خود میکند.
بیشتر بخوانید:
خلاصه بگم که...
The Falconeerبه عنوان بازیی که تنها یک نفر وظیفه ساختش را به عهده داشته فوقالعاده به نظر میرسد. اگر ایرادات عجیب گیمپلی و روند خستهکننده شدن آن نبود میتوانستیم از The Falconeer به عنوان یکی از شاهکارهایی یاد کنیم که ارتشی تک نفره آن را برایمان تدارک دیده.
میخرمش...
اگر به پرواز کردن علاقه دارید The Falconeer انتخاب بینظیری برای شما محسوب میشود. دنیایی زیبا و آرامشبخش و همچنین کنترل مناسب روی پرندهای که در اختیار دارید میتواند برای چند ساعتی سرگرمتان کند.
نمیخرمش...
متاسفانه The Falconeer از آن دسته بازیهایی نیست که بتوانید به دیگران توصیه کنید. قطعا با عنوانی متفاوت مواجهیم که توانسته به خوبی برخی از ایدههایش را عملی کند. اما اگر لذتبخش بودن تجربه و سرگرمکنندگی را ملاک قرار دهیم، قطعا The Falconeer نمره مناسبی دریافت نمیکند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
تو مشهد به یا کریم میگن موسی کو تقی ??????
غصه نخور یا کریم یا کریم دوباره پر می گیریم??????
امین یاکریم ؟؟؟؟؟؟!!!!!!
والا کسی که میگه یاکریم خودش اذیت میکنه بابا آسون ترین کلمه موسی کو تقی
قبلی هم غلط زیاد داشت هم انشا درست نبود و هم رفت تایید
??
کلمه ی یاکریم واسه ی من از خود بازی جذاب تر بود?
یاکریم یه پرندست
توی تیتر رو گفتم?
کجاش جذابه بگو ماهم بخندیم?
بابا پا بهش میگیم موسا کو تقی
ما رو اشتباه نوشتم پا ?♀️?♀️
Just For FUN