نقد فیلم چشمچرانها The Voyeurs – چشم در برابر چشم
چشمچرانها، یک تریلر مرموز دو ساعته ساخته و نوشته "مایکل موهان" (Michael Mohan)، کارگردان پرکار هالیوود است. اولین بار دهم سپتامبر امسال از طریق آمازون پرایم ویدیو عرضه شده است. در مونترآل کانادا میگذرد اما ...
چشمچرانها، یک تریلر مرموز دو ساعته ساخته و نوشته "مایکل موهان" (Michael Mohan)، کارگردان پرکار هالیوود است. اولین بار دهم سپتامبر امسال از طریق آمازون پرایم ویدیو عرضه شده است. در مونترآل کانادا میگذرد اما محصول ایالات متحده است. فیلمی که نتوانسته است دل مخاطبان -و به طریق اولا منتقدان- را به دست بیاورد.
میل انسان به سر درآوردن از زندگی دیگران است که او را به اختراع سینما و شبکههای اجتماعی برانگیختهاست. وقتی در آغاز فیلم با پنجرههای رو به خانه همسایه مواجه میشویم محال است به یاد فیلم پنجره عقبی (Rear Window) هیچکاک نیفتیم. همچنین شغل مرد همسایه که عکاس مد است، ناخودآگاه نئونوآر بدلکار (Body Double) دیپالما را به ذهن متبادر میکند.
تریلر و پوستر
با دیدن تریلر فیلم از تماشای دست کم 40 دقیقه ابتدایی آن بینیاز میشویم. زوجی عاشق به خانهای نو میروند که از پنجره آن جا میتوانند زندگی همسایههای -بیش از حد- جذابشان را دید بزنند. این موضوع بر روابط زن و مرد ما تاثیر میگذارد.
با آن که اسم فیلم، پوستر و تریلر –و همین طور کل فیلم- اصرار دارند توجهمان را معطوف به زوج فضول نگه دارند. در اصل، مساله فیلم بیشتر معطوف به روابط مرموز این همسایهها با هم است.
خلاصه داستان:
چشمچرانها درباره زوج عاشقی به نام پپا (Sydney Sweeney) و تامس (Justice Smith) است که به تازگی خانهای در مونترال گرفتهاند. خیلی زود متوجه میشوند که از پنجرههای خیلی بزرگ و بی پرده آپارتمانشان که به پنجرههای خیلی بزرگ و بی پرده آپارتمان روبهرویی مشرف است، میتوانند زندگی زوج همسایه را دید بزنند. رابطه تامس و پپا تعریفی ندارد. کم کم تماشای همسایه تمام کاری میشود که آن دو انجام میدهند. آنها متوجه میشوند که مرد همسایه، سب (Ben Hardy) مدام در حال خیانت به همسرش است.
کمی بعد تصمیم میگیرند فضولیشان را ارتقا بدهند و به طریقی صدای همسایه ها را هم بشنوند. جولیا (Natasha Liu Bordizzo)، زن همسایه به پپا نزدیک میشود، با دوست شدن آن دو و احساس وظیفه پپا، کار از یک زاغ سیاه چوب زدن ساده بالاتر میرود. پپا به جولیا میرساند که همسرش به او خیانت میکند و...
درباره فیلم
داستان چشمچرانها به خود معطوف است. نه به چیزی در دنیای خارج اشاره میدهد و نه نمادپردازی میکند. فرم روایی و پیشآمدهای پشت سر هم، ریتم تندی به فیلم بخشیده است. پایانهای فیک و غافلگیریهای زیادِ قصه هم از دیگر نقاط قوت آن است. فیلم از پاییز شروع میشود و به زمستانی سرد میرسد. از هالووین به کریسمس. این سیر از ترس به شادی هم با ماهیت تشفی بخش "انتقام" به عنوان یکی از درونمایههای فیلم همراستا ست.
نورپردازی و صحنه پردازی خانه پپا و تامس به گونهای ست که مکانی واحد، در لحظاتی رومانتیک، لحظاتی شاد و سرزنده و گاهی سرد و مایوس کننده مینماید. قاببندیهای استادانه، نماهای جذاب، کلوزآپهای هدفمند از انسانها و بازیهای خوب از دیگر نکات قابل توجه فیلم است.
یکی از زیباییهای فرمی فیلم، صحنه مکالمه پپا و سب با دهان بسته است که در حدود دقیقه هفتاد فیلم و در بار اتفاق میافتد. هرچند بلافاصله، وقوع سخنرانیهایی طولانی، حظ آن را ناقص میکند.
چشمچرانها بیش از حد شعار زده است
معلمی دلسوز است که تا مطمئن نشود شاگردان کودنش تمام نکات را یاد گرفتهاند دست از تکرار برنمیدارد. اگر فرصت تماشای فیلم را ندارید من خلاصه پیامهایش را این جا برایتان میآورم: اولا بینایی انسان ضعیف و خطاپذیر است و به او قدرت لازم برای قضاوت را نمیدهد. ثانیا تماشای صحنههای غیر اخلاقی زندگی عاطفی انسانها را تخریب میکند. ثالثا فضای مجازی شما را از زندگی حقیقی دور میکند. و در نهایت: فضولی موقوف. سرت به کار خودت باشد.
دیالوگهای فیلم دم دستی ست. خجالتها و معذب شدنهای متناوب پپا و تامس در آغاز فیلم، در حقیقت جز حربهای برای کشدار کردن مقدمه نیست. چون حرفی ندارند که با هم بزنند و کاری ندارند که بکنند پس یکی در میان از نگاه کردن به همسایه روبرویی خجالت میکشند و معذب میشوند.
تکرار این جمله از سمت تامس که احساس میکند برای پپا کافی نیست نه تنها دلسوزی ما را بر نمیانگیزد، بلکه اعصابمان را به هم میریزد. باور کنید سینما امکانات تصویری بهتری برای بیان احساسات به دست میدهد تا بیان جملههای کلیشهای!
مرگ تامس خالی از هرگونه منطقی ست. در واقع جز برای جلب نظر مخاطبی که میخواهد یک فیلم پر از عشق و خشونت مرگ هم داشته باشد نیست! اصلا نفهمیدیم هدف جولیا و سب از این همه برنامه ریزی و تله و... چه بود؟ روان نژند بودند؟ یا تنها می خواستند به پپا یاد بدهند سرش به کار خودش باشد؟ یا یک نمایشگاه آثار هنری راه بیندازند؟ هیاهوی بسیار برای هیچ؟ اجازه بدهید قانع نشویم.
نشانههای بیش از حد بارز
فیلمساز برای مطمئن شدن از آن که تماشاچی به خوبی نقطه نظرهایش را دریافت کردهاست، از نشانههایی استفاده میکند که به غایت ابتدایی هستند و بیرون میزنند. برای نمونه شغل پپا به عنوان یک اوپتومتریست در جهت تقویت تم است اما با تاکیدهای بیش از حد بیات میشود.
در همان آغاز همکار پپا برای خانه جدید، به او یک آبخوری مخصوص پرندهها هدیه میدهد. او میگوید این طور میفهمیم که قدرت بینایی ما انسانها در قیاس با دیگر موجودات چهقدر ضعیف است. تاکید بر ضعف بینایی انسان و در نتیجه ضعف او در قضاوت دیگران پتکی ست که تا پایان فیلم بارها بر سر تماشاچی کوبیده میشود. سرآخر هم پرندهها با خوردن آب زهرآگینی که تامس در آبخوریشان ریخته بود مردند. یعنی قدرت بیناییشان به ضررشان شد.
به این دیالوگ پپا توجه کنید: "اونا شبیه ما نیستن. اونا خیلی باحالترن!" این جمله، من را به یاد کسانی انداخت که احساس میکنند در ماشین بقیه بیشتر خوش میگذرد! همین قدر سطحی.
پپا و تامس در پی یکی از تصمیمات فوق العاده و افتضاحشان، در مهمانی هالووین همسایهها شرکت میکنند، سب از آن دو عکس میگیرد. پوزیشنی که به آن دو میدهد این است: پپا در نزدیکی تامس اما رویش به سمت دیگری ست.
مرسی! باور کنید متوجه شدیم پپا سرش به کار خودش نیست.
استفاده خندهدار و چندباره از تخم مرغی که نصف میشود یعنی چشمت به زودی درخواهدآمد هم از آن تاکیدهای بیجاست. افکت صوتی چندشناکی تصویر را بیشتر هم میکند. نشانهای که در پایان فیلم هم به نوع دیگری برای مستاجرهای جدید تکرار میشود.
والد سختگیر
فیلم جایی شروع میشود که پپا پرده اتاق پرو را میکشد تا مورد چشمچرانی واقع نشود. یک سوزن به خودت بزن و بعد یک جوالدوز به دیگران. از طرفی با این جمله تمام میشود: سرت به کار خودت باشه! فیلمساز در تمام مدت با خشمی نسبت به مخاطب شمشیر را از رو بستهاست. چشمچرانها قصه نمیگوید؛ دستور میدهد. آن هم با لحن پدر و مادری خشن در برابر کودکی خطاکار.
در مورد تصمیمهای فوق العاده و افتضاح هم قضیه از همین قرار است. تامس و پپا در اولین ساعات اقامتشان در خانه جدید، در شادی چنین تصمیماتی غرق میشوند. اما فیلم (والد سختگیر) در نهایت میگوید درست است که به تو اختیار دادهام که خودت انتخاب کنی و تصمیم افتضاح بگیری اما اگر چنین کنی به شدت تنبیه خواهی شد!
به من نگاه کن
نکته اینجاست که با وجود آن که چشمچرانها در ظاهر فریاد میزند: "حواست به زندگی خودت باشد."، باطنا اصرار دارد که حواسمان را به خودش، داستانش و شعارهایش معطوف کند. یک منظور از تمام این نماهای اکستریم کلوزآپ از قرنیهها هم همین است. خواهش میکنم چشم از من برندار. از طرفی با تاکید بر چشمها از آغاز به حکم الاهی قصاص در ادیان ابراهیمی اشاره میکند. چشم در برابر چشم.
خدای من! مگر بیش از این میشد شعار داد؟ به نظر میرسد اگر موعظهها کمتر بود تاثیر داستان، ریتم تند آن و سوپرایزهای پیاپی، بیشتر هم میشد. چشمچرانها در زمینهی موعظهگری بر علیه شبکههای اجتماعی قابلیت رقابت با فیلم جشن دلتنگی یکی از محصولات سینمای خودمان را دارد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عجب فیلمی بود 3 بار دیدمش