ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

تراژدی‌های دردویل - Thumbnail
کمیک بوک

5 تراژدی از زندگی دردویل که نتوانستند او را متوقف کنند

همیشه این طور بوده که در هر لحظه از داستان‌های مت مورداک باید انتظار یکی از آن تراژدی‌های دردویل را کشید که می‌توانند زندگی او را برای همیشه تغییر دهند. از همان روزی که جان ...

محمدرضا صفری
نوشته شده توسط محمدرضا صفری | ۳ تیر ۱۳۹۸ | ۱۹:۰۰

همیشه این طور بوده که در هر لحظه از داستان‌های مت مورداک باید انتظار یکی از آن تراژدی‌های دردویل را کشید که می‌توانند زندگی او را برای همیشه تغییر دهند. از همان روزی که جان عابر پیاده‌ای را در وسط خیابان نجات داد ولی بینایی خودش از دست رفت، زندگی مت مورداک پر شد از این اتفاقات تلخ.

همین حالا هم Chip Zdarsky در شماره‌ی 7 از کمیک بوک‌های Daredevil (ماه ژوئن سال 2019) که به تازگی چاپ شده، دوباره یکی دیگر از این لحظات را در داستان زندگی دردویل به تصویر می‌کشد.

ولی با این وجود، تراژدی‌های دردویل تنها بخش داستان زندگی او نیستند، بلکه بازگشت از این تراژدی‌ها قسمت اصلی داستان زندگی‌اش را تشکیل می‌دهند. او بارها و بارها با تاریکی جنگیده و از آن رهایی پیدا کرده.

در این مقاله قصد داریم به پنج مورد از تراژدی‌های دردویل که او در نهایت توانسته از پس‌شان بر بیاید نگاهی بیندازیم.

تولد دوباره

شماره‌ی 233 از کمیک بوک‌های DAREDEVIL (ماه آگوست سال 1986)
شماره‌ی 233 از کمیک بوک‌های Daredevil (ماه آگوست سال 1986)

دردویل در این دوره در یکی از بدترین دوران زندگی‌اش قرار گرفته بود. کینگ‌پین باعث نابودی تمام زندگی او شد. بی‌خانمان، درمانده و دچار توهم. به نظر آن قدر اوضاع او بد بود که دیگر نمی‌شد به بازگشت دردویل امیدی داشت.

با این حال، مت مورداک متوجه شد انسانی که چیزی برای از دست دادن ندارد، انسانی است که ترسی هم ندارد. قدرتش را دو چندان کرد، هلز کیچن را از نابودی کامل به دست نوک نجات داد و تلاش‌های ویلسون فیسک برای از بین بردنش را برای همیشه خنثی کرد. او مسیر زندگی‌اش را پیش گرفت و برای آشتی پیش معشوقه‌اش، کرن پیج، رفت. آن‌ها رابطه‌شان را از سر گرفتند و یک دفتر حقوقی جدید و مستقل باز کردند تا وقتی که مدرک وکالت مت دوباره به او بازگردانده شود بتواند در آن جا به بقیه کمک کند.

از مقبولیت افتادن

شماره‌ی 334 از کمیک بوک‌های DAREDEVIL (ماه نوامبر سال 1994)
شماره‌ی 334 از کمیک بوک‌های Daredevil (ماه نوامبر سال 1994)

وقتی یکی از زیر دستان بن یوریک متوجه هویت واقعی دردویل شد، به سرعت این خبر را منتشر کرد. حتی بعد از این که ادعای او رد شد و اعتباری به آن داده نشد، مت مورداک احساس کرد که واقعاً باید زندگی همیشگی‌اش را به پایان برساند. او یک مرگ ساختگی برای خودش دست و پا کرد ولی هویت دردویل را زنده نگه داشت تا با این کارش اثبات کند که مت مورداک، این وکیل نابینا، همان دردویل نیست. مت با هدف این که دیگر خطری دوستانش را تهدید نکند دست به این کار زد.

مت مورداک ماه‌ها با هویت «جک بتلین» زندگی کرد. او در این دوره از زندگی‌اش بیش از پیش به متوقف خلافکارهای خرده پا و خیابانی روی آورد و دردویل را تبدیل به یک قهرمان از دید جامعه‌ای کرد که خودش را عضوی از آن می‌دید. نهایتاً، مشکلات روحی و روانی و بحران هویتی که از تظاهر به شخص دیگری جز مت مورداک به سراغ او آمد، باعث شد که بخواهد از این وضعیت به سرعت خارج شود.

پایان بتلین

شماره‌ی 353 از کمیک بوک‌های DAREDEVIL (ماه ژوئن سال 1996)
شماره‌ی 353 از کمیک بوک‌های Daredevil (ماه ژوئن سال 1996)

مت مورداک آن قدر با هویت بتلین دچار بحران شد که به خودش اعلان جنگ کرد، هویت خودش را فراموش کرد و آپارتمان و زره‌ش را از بین برد. حتی بعد از این که فهمید این خودش بوده که باعث زجر کشیدنش شده، این مرد بی‌باک هنوز هم مجبور بود با توهماتی شدید دست و پنجه نرم کند، از نینجاهایی که به او حمله می‌کردند تا کوهستان‌هایی با کولاک‌های شدید. اما در نهایت او توانست که کنترل ذهنش را دوباره به دست بگیرد و آماده‌ی مت مورداک شدن شود.

این قهرمانی که از این دوران سخت گذشته بود، هنوز هم مثل همیشه قدرتمند به نظر می‌رسید و حتی ظاهراً کمی از تاریکی‌ها فاصله گرفته و به سمت روشنایی آمده بود. با کمک سازمان شیلد، به زندگی همیشگی و حرفه‌ی وکالتش برگشت و به سرعت تعهدش به هر دوی آن‌ها را اثبات کرد. در اولین قدم، پیش شریک سابقش فاگی نلسون رفت و حقیقت را به او گفت. بعد از او دوباره با کارن ارتباط برقرار کرد.

سپس، خواست تا وکالت آقای هاید (Mr. Hyde) را به خاطر قتلی که می‌دانست این ابرشرور انجام نداده به عهده بگیرد. حتی تمام این کار را با لبخندی روی صورتش و شوخی‌هایی که روی زبانش داشت انجام داد.

شیطان در سلول بلوک D

شماره‌ی 93 از کمیک بوک‌های DAREDEVIL (ماه ژانویه‌ی سال 2007)
شماره‌ی 93 از کمیک بوک‌های Daredevil (ماه ژانویه‌ی سال 2007)

این دوران سخت‌ترین دوره‌ی زندگی دردویل بود. هر حرکتی که انجام می‌داد، هر چقدر که می‌توانست مسیرش را عوض می‌کرد، سرنوشت جوابی برای آن داشت و با وجود تمام تلاش‌هایش، نهایتاً به آخر خط رسید. مت مورداک باید به خاطر زندگی دو گانه‌ای که داشت به زندان می‌رفت. FBI به این باور رسیده بوده که به اندازه‌ی کافی مدرک برای استنتاج این که این دو شخصیت وکیل و ویجلنتی یک نفر هستند، دارد و تصمیم گرفته بود که او را مجازات کند.

با این حال دردویل توانست از این مهلکه هم بگریزد و سریعاً به سراغ مجازات کسانی رفت که فکر می‌کرد فاگی را کشته‌اند و در برابر ونسا فیسک، همسر کینگ‌پین، قرار گرفته‌اند. در آخر این دوران، دردویل حقیقت را در مورد مرگ فاگی نلسون متوجه شد و از قدرت فیسک استفاده کرد تا بتواند یک زندگی را خارج از زندان برای خودش تضمین کند. فرصتی دوباره تا بتواند یک مرد راضی و متعهل باشد.

احتمالاً این ریکاوری و بازگشت یکی از کوتاه‌ترین‌ها برای مت مورداک بود. آقای فیر (Mr. Fear) باعث مسمومیت میلا دوناون شد و یک اتمام قطعی را برای زندگی متعهلی مت به ارمغان آورد.

سرزمین سایه‌ها

شماره‌ی 4 از کمیک بوک‌های DAREDEVIL: REBORN (ماه مه سال 2011)
شماره‌ی 4 از کمیک بوک‌های Daredevil: Reborn (ماه مه سال 2011)

دردویل کنترل گروه هند (The Hand) را به دست گرفته اما خودش را در طی این مسیر گم گرده بود. بدون این که این قهرمان بداند، با تصور این که خودش آن‌ها را به بازی گرفته، در واقع گروه هند برای او نقشه کشیده بود. همان طور که کنترل خود را از دست می‌داد، مورداک تبدیل به بهترین فرد برای «هیولا» (موجودی شیطانی که توسط اعضای گروه هند پرستیده می‌شود.) شد که به او حضوری فیزیکی دهد.

تحت کنترل هیولا، دردویل تبدیل به یک اسباب بازی شد و هیولایی که قبلاً به عنوان مت مورداک شناخته می‌شد هلز کیچن را تسخیر و به آرامی شروع به تبدیل آن به سرزمین سایه‌ها کرد. حتی نهایتاً رقیب همیشگی‌اش، بولزآی را هم به قتل رساند.

دوستان و قهرمانان دیگر به کمک مت مورداک آمدند و با دخالت آن‌ها او بالاخره توانست کنترل خودش را دوباره به دست بگیرد و دردویل همیشگی شود. او شکست خورده و از نظر روحی خرد شده بود. مثل همیشه، راهی را پیش گرفت تا دوباره خودش را پیدا کند.

وقتی که بازگشت، تبدیل به فرد دیگری شده بود. دوباره می‌خندید و جوک می‌گفت و به چیزهای کوچکی در زندگی که از ماجرای آقای هاید به بعد توجهی نکرده بود، ارزش می‌داد. او آن قدر خوش حال به نظر می‌آمد که فاگی نلسونی که از بازگشتش احساس رضایت می‌کرد به خاطر وضعیت روحی دوستش به وحشت افتاد.

حالا آیا مت مورداک می‌تواند از تراژدی حال حاضر زندگی‌اش هم مثل همیشه بازگردد؟ فقط می‌توان کمیک بوک‌های Daredevil را دنبال کرد تا فهمید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی