ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

دردویل
کمیک بوک

معرفی دردویل – قهرمانی از خیابان‌ها برای خیابان‌ها

چشمت را ببند. نفس عمیق بکش. خوب گوش کن... خوب حس کن. صدای قدم زدنش را می‌شنوی؟ صدای خنده‌اش را می‌شنوی؟ ضربان قلبش که وقتی نگاهش به پول می‌افتد، بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود را حس ...

محمدرضا صفری
نوشته شده توسط محمدرضا صفری | ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ | ۱۹:۰۰

چشمت را ببند. نفس عمیق بکش. خوب گوش کن... خوب حس کن. صدای قدم زدنش را می‌شنوی؟ صدای خنده‌اش را می‌شنوی؟ ضربان قلبش که وقتی نگاهش به پول می‌افتد، بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود را حس می‌کنی؟ پولی که در ازای از بین رفتن زندگی چند انسان بی‌گناه به جیب می‌زند. بدون دردسر، بدون مشکل، بدون وجدان درد. هنوز حسش نکردید؟

ولی دردویل حسش کرد. شاید چشمی برای دیدن نداشته باشد اما جنایت و جنایتکار را به خوبی می‌بیند. حالا تنها چیزی که بین جنایتکاران و رسیدن به سزای اعمالشان قرار دارد سپری کردن چند دقیقه با دردویل است. چند دقیقه‌ی ترسناک با مردی که نمی‌ترسد.

کمیک‌های دردویل داستان زندگی متیو مورداکی را روایت می‌کنند که با وجود حوادث تلخی که در زندگی تجربه کرده، نه تنها از زندگی خود ناامید نمی‌شود بلکه حتی تبدیل به نمادی در مبارزه به جنایتکارانی شده که به راحتی بی‌گناهان را زیر پای خود له می‌کنند.

  • اولین حضور: شماره‌ی 1 کمیک‌های Daredevil (ماه آوریل سال 1964)
  • ناشر: مارول
  • خالقان: استن لی و بیل اوِرِت

دردویل یکی از چندین شخصیتی‌ست که استن لی فقید، نویسنده‌ی بزرگ دنیای کمیک‌ها، در دنیای مارول خلق کرده است. استن لی و بیل اورت، که به عنوان طراح به او کمک می‌کرد، مت مورداک را در اولین شماره‌ی کمیک‌های Daredevil در سال 1964 به دنیا معرفی کردند.

البته تأثیر گذاری فرانک میلر بر روی شخصیت دردویل را نمی‌توان نادیده گرفت. کسی که توانایی‌ها و ویژگی‌های جذابی را به دردویل اضافه کرد و شخصیت‌های مکمل بیش‌تری را برای او خلق کرد. مهم‌ترین تأثیر او هم تاریک‌تر کردن داستان و شخصیت پردازی کمیک‌های دردویل بود.

شماره‌ی 1 کمیک‌های Daredevil
شماره‌ی 1 کمیک‌های Daredevil

متیو مورداک، فرزند جک مورداکِ بوکسور، دوران کودکی خود را بدون مادری گذارند که به گفته‌ی پدرش از دنیا رفته بود. پدرش که زندگی سختی را می‌گذارند و پول درآوردن برای او مشکل بود، در مسابقات مختلف بوکس شرکت می‌کرد تا بتواند برای امرار معاش خودش و تنها پسرش درآمد کافی به دست آورد.

از طرف دیگر هم مت را از درگیر شدن با دیگر هم سن و سال‌هایش منع می‌کرد. از او می‌خواست دوران تحصیلش را به خوبی پشت سر بگذارد تا بتواند زندگی بهتری را برای خودش فراهم کند. کاری که خود جک از انجام آن ناتوان بود. مت هم تا حدودی به حرف‌های پدرش عمل کرد.

نتیجه‌ی تحصیل مت فارغ التحصیل شدن به عنوان یک وکیل بود و بعدها توانست از این بخش زندگی‌اش هم برای برقراری عدالت استفاده کند. هر چند منع درگیر شدن هیچوقت نتوانست جلوی مت مورداک را از تبدیل شدن به یکی از بهترین مبارزان دنیای کمیک‌های مارول بگیرد.

مت مورداکِ ناجی
مت مورداکِ ناجی

مهم‌ترین لحظه‌ی زندگی مت مورداک دقیقاً وسط یک خیابان اتفاق افتاد. جایی که مت زندگی یک مرد را که در خطر برخورد با کامیون بود با هل دادن او به خارج از مسیر حرکت کامیون نجات داد. تصادفی که بعد از این اتفاق به وقوع پیوست، باعث آلوده شدن چشم‌های مت با موادی شیمیایی و رادیواکتیو می‌شود که بار کامیون بود. این آلودگی بینایی مت را برای همیشه از او گرفت.

مت که دوره‌ی درمان خود را در بیمارستان می‌گذارند، کم‌کم متوجه شد حواس دیگر او نسبت به قبل حساسیت و دقت بسیار بیش‌تر پیدا کرده و حتی می‌توان گفت به نوعی جهش یافته‌اند. همینطور هم قدرتی به اسم «حس راداری» به دست آورده است که به کمک آن می‌تواند تصویری ذهنی از محیط اطراف خودش ایجاد کند، بدون این که نیاز به دیدن از طریق چشم‌هایش داشته باشد.

با از دست دادن بینایی خود و به دست آوردن این قدرت‌ها، زندگی عادی مت به خوبی ادامه پیدا نمی‌کرد. کنترل کردن حس راداری و حساسیت حواس جدیدش برای او سخت بود. در این برهه از زندگی مت مورداک بود که استیک (Stick) وارد زندگی‌اش شد. خود استیک هم نابینا بود و تا حدودی شرایطی مثل مت را تجربه می‌کرد. او علاوه بر کمک به کنترل حواس به مت، به او آموزش مبارزات تن به تن هم می‌داد.

با بهتر شدن وضعیت، مت دوباره به روند تقریباً عادی زندگی برگشت. تحصیل خود را با خط بریل ادامه می‌داد و در باشگاه پدرش تمرین می‌کرد. این وضعیت تا وقتی ادامه داشت که خانواده‌ی مورداک با دومین تراژدی خود رو به رو شدند. جک مورداک بار دیگر قبول کرد تا به رینگ مسابقات برگردد و پولی به جیب بزند.

جک مورداک
جک مورداک

اما این مبارزه‌ی جک با مبارزات دیگر او فرق داشت. فیکسر (Fixer) کسی بود که این قرارداد را برای جک جور کرده و از او می‌خواهد که در حین مبارزه خود را به زمین بیندازد و عمداً شکست بخورد. جک از انجام این کار سر باز می‌زند و مبارزه را تا آخر پیش برده و رقیبش را شکست می‌دهد. حالا جک مورد غضب فیکسر قرار می‌گیرد.

به دستور فیکسر، بعد از اتمام مبارزه و در خیابان، آدمکشی به سراغ جک مورداک می‌رود و با به قتل رساندن او، جک را به سزای سرپیچی از دستورات فیکسر می‌رساند. حالا این مت بود که باید به تنهایی راه خود را در دنیایی سیاه پیدا می‌کرد.

در روایت‌های اولیه از دردویل، مت قبل از این که کاملاً دردویل شود به سراغ کسانی که مسئول قتل پدرش بودند می‌رود و با آن‌ها درگیر می‌شود. نتیجه‌ی این درگیری‌ها ایست قلبی فیکسر و همینطور تصور مت از مرگ زنی بود که با او وارد مبارزه شده بود. بعد از این اتفاق‌ها بود که مت از کار خود پشیمان می‌شود و سعی در پیدا کردن استیک می‌کند اما استیک به خاطر اعمال نسنجیده‌ی مت او را ترک کرده بود.

مورداک و نلسون
مورداک و نلسون

بعد از این حوادث مت دوباره به ادامه‌ی تحصیل خود مشغول و نهایتاً به عنوان یک وکیل از دانشگاه فارغ التحصیل می‌شود. او در مسیر تحصیل خود با اولین معشوقه‌اش، الکترا ناچویس، آشنا می‌شود که بعدها نقش مهمی در زندگی‌اش به عنوان دردویل بازی می‌کند. آشنا شدن او با فاگی نلسون هم منجر به تأسیس دفتر حقوقی مشترک «نلسون و مورداک» می‌شود. جایی که معشوقه‌ی دیگر مت، کَرِن پیج، به عنوان منشی استخدام می‌شود.

این دوره از زندگی مت جایی بود که ایده‌ی تبدیل شدن به دردویل برای او جدی‌تر از قبل دنبال می‌شود. مت با استفاده از لباس‌های قدیمی پدرش که در رینگ بوکس استفاده می‌کرد، لباسی برای خودش درست می‌کند تا هویت مت مورداک را زیر نقاب دردویل مخفی کند.

شماره‌ی 15 سری سوم کمیک‌های Daredevil
شماره‌ی 15 سری سوم کمیک‌های Daredevil

مت باورهای مذهبی نسبتاً قوی هم دارد که به آن‌ها پایبند است. وابستگی شخصیت دردویل به کلیسا و دین مسیحیت او را تبدیل به شخصیتی کرده که از کشتن حتی بزرگ‌ترین دشمنانش هم سر باز می‌زند. البته این رفتار را نباید با دل رحم بودن دردویل اشتباه گرفت، چرا که وقتی نیاز باشد به قدری می‌تواند از خشونت بهره ببرد که قربانی او مرگ را به سرانجام فعلی‌اش ترجیح بدهد.

پس از مشهور شدن و روی زبان افتادن هویت دردویل به عنوان شیطان هلزکیچن (Hell's Kitchen) که هدفش توقف خلافکاران و جنایتکاران است، شخصیت‌های شرور زیادی در مقابل او قرار گرفتند. مهم‌ترین آن‌ها را می‌توان کینگ‌پین، بولزآی (Bullseye)، الکترا و حتی سازمان دست (The Hand) دانست.

از بین همه‌ی آن‌ها خطرناک‌تر و پلیدتر هم کسی جز کینگ‌پین نیست. یکی از برترین شرورهای دنیای کمیک‌های مارول که تمام جنبه‌های زندگی مت مورداک، هم به عنوان یک قهرمان و هم به عنوان یک وکیل را تحت تأثیر قرار داد و زنده بودن را برای او سخت‌تر و سخت‌تر کرد.

دردویل و کینگ‌پین
دردویل و کینگ‌پین

دردویل با قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌هایی مثل اسپایدرمن، بلک ویدو، پانیشر، نیمور و گروه چهار شگفت انگیز هم رو به رو شده. بعضی از این شخصیت‌ها به عنوان دوست و متحد دردویل با او ارتباط برقرار کردند اما چندی از آن‌ها هم در اولین آشنایی چندان برخورد خوبی با هم نداشتند و به عنوان شخصیت منفی داستان جلوی دردویل قرار گرفتند.

با وجود ارتباط با قهرمان‌های زیادی از دنیای مارول اما دردویل شخصیتی نیست که در درگیری‌های بزرگ شرکت کند و معمولاً ترجیح می‌دهد که در هنگام وقوع چنین رویدادهایی خود را در معرض زد و خورد دیگران قرار ندهد و بیش‌تر روی کاری که به باور خودش درست‌تر است تمرکز کند.

دردویل - شیطان هلزکیچن
دردویل - شیطان هلزکیچن

چنین طرز تفکری هم باعث شده دردویل شخصیت مستقل‌تری نسبت به قهرمان‌های دیگر داشته باشد و کار خود را به تنهایی بهتر انجام دهد. همین ویژگی هم باعث می‌شود کمیک‌های تکی این مرد بی‌باک داستان‌های جذابی از آب درآیند. داستان‌هایی که مت مورداکی را در مرکز توجه قرار می‌دهند که سعی می‌کند هم به عنوان یک وکیل و هم به عنوان یک قهرمان در سطح خیابان، عدالت را به بهترین نحو ممکن برقرار کند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی