طی چند سال گذشته و افزایش کیفیت و بهرهوری صنعت انیمیشن، صدابرداری و ویدیو گیم و همچنین استفاده از جدیدترین تکنیکهای مرتبط با آنها، کیفیت و بازیهای ژانر ترس و بقا (Survival horror) از منظر تجربه و میزان واقعگرایی وارد سطح دیگری شده است. به طبع کمکم این سبک تبدیل به سبکهای پر طرفدار و مخاطب پسند بازیهای ویدیویی شده است و امروزه استودیوهای بازیسازی مختلف با ساخت آثار متنوع سعی در جذب طرفداران به این سبک دارند. از همین رو طی سالهای گذشته شاهد تولید و عرضه فرنچایزهای به شدت درخشانی چون سایلنت هیل و رزیدنت اویل بودهایم. یکی از عناوین محبوبی که طی چند سال گذشته ساخته شد و استودیوی سازندهی خود یعنی، سوپرمسیو گیمز (Supermassive Games) را عملا مشهور کرد، بازی Until Dawn بود. این عنوان که در ۲۰۱۵ عرضه شد، در مدت کوتاهی تبدیل به بزرگترین اثر این استودیو شد. و این آغازی بود بر فعالیت ویژه استودیو سوپرمسیو گیمز روی بازیهای سبک ترس و بقا.
پروژهی دارک پیکچرز (The Dark Pictures) نام فرنچایز جدید این استودیو است که سال ۱۳۹۸ اولین نسخه آن یعنی The Dark Pictures: Man of Medan (بررسی ویجیاتو) منتشر شد. عنوان مورد انتظاری که موفقیت و شهرت Until Dawn را نداشت اما عملکرد نسبتا خوبی هم در مارکت به نمایش گذاشت. به طوری که برای چند هفته متوالی عنوان سوم پرفروشترین بازی بریتانیا را حفظ کرد. این بازی جوایز متعددی از جمله Golden Joystick Awards و The Independent Game Developers’ Association Awards را نیز برای استودیو سازندهاش کسب کرد.
به دنبال کسب این موفقیت، استودیو سوپرمسیو گیمز فعالیت خود را برای ساخت نسخه دوم این سری یعنی The Dark Pictures Anthology: Little Hope (بررسی ویجیاتو) در پیش گرفت. این عنوان که سال گذشته عرضه شد توانست حضور قابل قبولی را در مارکت تجربه کند. با این وجود به نظر میرسید استودیوس سازنده چندان تجربهی به خارج شدن از منطقهی امن خود نداشته و صرفا یک فرمول موفق را با سناریویی جدید امتحان کرده است. مسئلهای که میتوانست ادامهی حیات فرنچایز را به شکل ویژهای تحت تاثیر خود قرار دهد.
نسخه جدید این سری که در این مقاله به تفضیل به بررسی آن میپردازیم، در رویداد سامر گیم فست (Summer Game Fest) با انتشار یک تریلر کوتاه معرفی میشد. تریلی که مارا به عراق و به جستجوی انبار تسلیحات نظامی میبرد اما خیلی زود سر از معبدی گمشده و مخوف در میآوریم.
داستان بازی برخلاف دو نسخه قبلی سری مقدمه طولانی و مفصلی دارد و مستقیم سراغ اصل ماجرا نمیرود. این طولانی بودن قسمتهای اولیهی بازی که به هیچ عنوان ترسناک یا هیجان انگیز هم نیستند، باعث شده تا بازی روالی کسل کننده به خود بگیرد. با این حال زمانی که این بخشها را نیز از سر گذراندید، باز هم پدیدهی خاصی انتظار شما را نخواهد کشید. داستان روایتگر گروهی از نیروهای آمریکایی است که با رهبری جدید تیم به دنبال انبارهای زیرزمینی سلاحهای شیمیایی هستند. با رسیدن به منطقه مورد نظر، تیم خیلی زود مورد حمله نیروهای عراقی قرار میگیرند. با درگیری شکل گرفته و لرزههای حاصل از مواد منفجره، شکافی بزرگ در صحرا ایجاد میشود که موجب فرو رفتن نیروهای آمریکایی و یک سرباز عرقی با نام سلیم (Salim Othman) به داخل زمین میشود. این سقوط آنها را به معبدی باستانی و عجیب میرساند که بهنظر میرسد توسط موجوداتی اهریمنی طلسم شده است.
حال اعضای تیم که از یکدیگر جدا شدهند، بایستی مسیر خود را از میان خرابههای معبدی طلسم شده بیابدند. ظاهرا سازندگان بازی تلاش کردهاند تا با رهایی از کلیشههای رایج بازیهای ترسناک، روایت متفاوتی را برای گیمر رقم بزنند، با این حال خروجی نهایی به اندازهی نسخههای کلیشهای پیشین جذاب و دنبال کننده نیست و این روایت گاه از مسیر خود نیز خارج میشود. مانند باقی قسمتهای سری بخشهای زیادی از داستان با جزییاتی که در اطراف پیدا میکنیم بازگو میشوند. اما اغلب این جزییات و دست نوشتهها که باید به صورت متون خوانده میشد، چنان طولانیند که مخاطب را خسته میکنند. در ضمن اگر به زبان انگلیسی تسلط قابل قبولی نداشته باشید، احتمالا بخش زیادی از این جزییات را نیز دست دهید.
در میان این ماجراجویی با ظرافت به جریان روابط بین کاراکترها و پردازش شخصیتهای بازی پرداخته میشود. با وجود این که داستان حرف زیادی برای گفتن ندارد، اما شخصیت پردازیهای درخشان و احساسات زندهی بین کاراکترها به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده است. به واسطهی مقدمهی طولانی بازی و همچنین صدا گذاری فوق العادهی بازیگران اصلی، تجربهی عاطفی و کشش روابط در این بازی تاثیر گذار و ارزنده تلقی شده و تا حدودی ضعف داستان و شیوه روایت را میپوشاند.
با وجود این که بازی با محوریت سبک ترس و بقا توسعه داده شده است، اما آن طور که انتظار میرفت نتوانسته است تجربهی ترسناکی عرضه کند. جامپ اسکرهای بازی غالبا قابل پیش بینی و تکراریند. بازی در انتقال تجربهی ترس چندان موفق عمل نکرده است و به نظر میرسد عنوان پیشین این مجموعه با وجود روایت کلیشهایتر خود در انتقال این حس و حال موفقتر بوده است. در این قسمت دیگر خبری از آن حس تعلیق و غیرقابل پیش بینی بودن روایت و فضا نیست. بازی روالی کسل کننده و کامل قابل پیش بینی را در پیش میگیرد؛ از این رو در انتقال تجربهی ترس نیز عملا ناموفق عمل میکند و این موضوع احتمالا بزرگترین نقطه ضعف این بازی است. در مجموع اما روال داستان، شخصیت پردازی و انتقال حس ترس با پیشبرد بازی بهبود پیدا میکند و تقریبا میتوان گفت نیمهی دوم بازی امیدوار کننده است. اما همچنان ضعفهای قابل توجه بسیاری نیز دارد که مانع از کسب نمرهی کامل در این بخش میشود.
گیم پلی بازی بهبودی ویژهای نسبت به دو قسمت قبلی ندارد. تمام چیزی که شما برروی آن کنترل دارید، تعیین از بین سه درجهی سختی و فشردن مکرر دکمهها میباشد. همانند سایر عناوین این سری نیز بازی با انتخاب از بین دیالوگها پیش میرود که یادآور یک فیلم تعاملی است. در هر سکانس شما حق دارید دو انتخاب در دیالوگها داشته باشید که بسته به موقعیت خروجی مثبت یا منفی دارد. شما همچنین میتوانید با گذر از انتخاب دیالوگ، این خروجی را کاملا به بازی واگذار کنید. این انتخابها به وضوح در تعیین روایت و پایان بندی بازی تاثیر گذارند و مخاطب به خوبی شاهد پیامد انتخابهایش خواهد بود. با هر انتخاب شما المانهای اعتماد به نفس، ترس، قدرت، وفاداری و... را در هر کاراکتر تشدید یا تضعیف میکنید که به مرور و با پرداخت شخصیتهای بازی و در روال جستجویی اعجاب انگیزی زیر زمین، بیشتر و بیشتر به چشم خواهد آمد. از این منظر میتوان گفت که بازی The Dark Pictures Anthology: House of Ashes خروجی قابل قبولی ارائه کرده است.
میتوان گفت جلوههای بصری بازی و طراحی گرافیکی کاراکترها با وجود این که با یک بازی AAA طرف نیستیم، فوق العاده عمل کرده است. نورپردازی زیبا و همراهی این مجموعه با موسیقی هیجان انگیز پس زمینه به خوبی توانسته است اتمسفر مناسب را بازسازی کرده و هویت سری را یادآوری کند. انیمیشنهای کاراکترها به ویژه طراحی حالات و احساسات آنها در کنار صدا گذاری فوق العادهی بازیگران، از بازی یک اثر با ارزش هنری قابل قبول ساخته است. و در نهایت موسیقی و صدا گذاری بازی نیز همان طور که باید و شاید ارائه شده است. موسیقی هیجان انگیز و متناسب با روال بازی در کنار صدا گذاری فوق العاده که از نقاط قوت این عنوان است.
بازی از منظر فنی نیز کمابیش همان چیزی است که در نسخه قبلی دیدیم. تنها تفاوت قابل توجه، امکان تغییر زاویه دید دوربین به کمک موس میباشد که چندان تجربهی مناسبی برای من نبود. بازی در مجموع و با نیم نگاهی نسبت به دو نسخهی پیشین توصیف قابل قبول را از آن خود میکند. با وجود این که سوپر مسیو گیمز تلاش کرده با شکستن کلیشههای رایج ژانر ترس، محصول جدیدی را خلق کند، اما در عمل در پرزنت و ارائهی این محصول چندان موفق عمل نکرده و حتی از روال سابق خود نیز خارج شده است. بازی در گیم پلی ۴ الی ۶ ساعتهی خود نتوانسته است آن طور که انتظار میرود وام دار یک سری ترسناک و هیجان انگیز با المانهای غیرقابل پیش بینی باشد و اگر طرفدار سری نباشید حتی میتواند تجربهای کسل کننده باشد.
بازی The Dark Pictures Anthology: House of Ashes که سومین قسمت از سری دارک پیکچرز است، یک فرمول تکراری موفق در قالب سناریوی ساختار شکنانه است که چندان نتوانسته در ارائهی حس و حال ترس و هیجان موفق عمل کند. داستان متفاوت بازی همانند سایر قسمتها در قالبی روایتی تعاملی گفته میشود و المانهای گیم پلی کمابیش همان چیزهایی است که در دو قسمت پیشین دیدیم؛ یعنی پروسهی جستجو، فشردن مکرر یک کلید و انتخاب از میان دیالوگها.
از تجربهی کوتاه پنج تا شش ساعته در قالب یک روایت اینتراکتیو همراه با چاشنی هیجان همراه با دوستان یا به صورت تنها لذت میبرید. بیشتر از چالش پذیری و لول بندی به دنبال شکل گیری روایت، اکتشاف و جستجو هستید. با شیوه تعاملی روایت، دیالوگ بندی و تصمیم گیری کاراکترهای بازی به منظور پیش بردن داستان ارتباط برقرار میکنید. و در نهایت اگر طرفدار سری دارک پیکچرز هستید و از تجربهی عناوین پیشین لذت بردید، احتمالا این قسمت نیز برای شما لذ بخش خواهد بود.
اگر طی کردن مسیر، دیالوگهای طولانی و روایتهای کند و کلیشهای داستانهای ترسناک برایتان جذاب نیست، بهتر است این عنوان را تهیه نکنید. و به خصوص اگر از تجربهی دو قسمت پیشین چندان لذت نبردید، به احتمال زیاد از تجربهی این عنوان با چاشنی ترس کمتر هم لذت نخواهید برد. اگر زبان انگلیسی ضعیفی دارید و یا حوصلهی دنبال کردن سرنخها در تونلهای تاریک معبدی باستانی را ندارید، این عنوان مناسب شما نیست.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
جالب به نظر نمیاد??✌️
واقعا چطور از شاهکاری مثل until down به این رسیدن