نقد فیلم قهرمان – همه دروغ میگویند
زندگی همه ما برای خودش یک تریلر هیجان انگیز است، کافیست درست به آن دقت کنیم و سکانسهای مهم را از دل آن در بیاوریم و پشت هم قرار دهیم. فرهادی دقیقا همین کار را ...
زندگی همه ما برای خودش یک تریلر هیجان انگیز است، کافیست درست به آن دقت کنیم و سکانسهای مهم را از دل آن در بیاوریم و پشت هم قرار دهیم. فرهادی دقیقا همین کار را با زندگیمان میکند و صحنه به صحنه آن را طوری میچیند که هیجان زده شویم، لبخند بزنیم و بغض کنیم. عموم داستانهایی که او به تصویر میکشد محدود به مکان نیست و میتواند در هر کجا رخ بدهد، همین هم شد که دو فیلمش را خارج کشور ساخت و آب از آب تکان نخورد. فرهادی با «قهرمان» داستانهایش درباره دروغ را ادامه میدهد و ما را بیشتر با این پدیده رایج در بین خودمان آشنا میکند؛ در واقع او ثابت میکند هیچ کسی نیست که دروغ نگوید، حتی قهرمانان.
قهرمان در سکوت خبری کاملی ساخته شد و کمترین تریلرها از آن بیرون آمد. البته با اکران فیلم در جشنواره کن و انتشار نقدهای متعدد درباره فیلم، راز فیلم جدید فرهادی بیشتر برملا شد. فرهادی بعد از فیلم «همه میدانند» دوباره به میهن برگشته و فیلمی را همراه با بازیگران ایرانی ساخته است. داستانی که او روایت میکند البته لزوما فقط امکان رخ دادن آن در ایران وجود ندارد اما نکته زیبای ماجرا اینجاست که او از فرهنگ و هنر ایرانی در خلال سکانسهایش استفاده خوبی میکند.
فرهادی قصهگوی خوبی است، گاهی تصور میکنم که اگر او به جای کارگردانی سینما به سمت رمان نویسی میرفت چه اتفاقی میافتاد. آیا او میتواند رمانهایی جذاب مانند فیلمهایش خلق کند یا قصه گویی را با تصویر بلد است؟ جواب به این پرسش را هنوز نمیدانم اما یک چیز را به خوبی میدانم که فیلمنامههای او قصههای هیجان انگیزی هستند که به راحتی در زندگی تک تک ما میتواند وجود داشته باشد.
فیلم قهرمان سرراست شروع میشود و پیش میرود. داستان پیچیدگی خاصی ندارد و همه چیز امن و امان به نظر میرسد. تماشاگر اما دائما منتظر اینست که یک گرهای وارد داستان بشود و زمین و زمان را به هم بزند. قهرمان مثل زندگی خوبی پیش میرود که ناگهان با یک گره کوچک، فروپاشیاش آغاز میشود و دومینوی اول که میافتد، بقیه دومینوها هم سرازیر میشوند. قصه مانند غذایی است که هر چه قدر هم آن را هم بزنند، بازهم نمیتوان کاری برای بهتر شدنش کرد.
داستان فیلم درباره یک زندانی مالی است که نامزدش در خارج از زندان یک کیسه پر از سکه طلا پیدا کرده و آنها میخواهند با فروش این سکهها، ضمانت آزادی زندانی را بخرند. زندانی اما (با بازی امیر جدیدی) آدم پاکی به نظر میرسد و دلش به این کار راضی نیست و نمیداند باید چه کند...
اگر ما جای آن زندانی بودیم چه میکردیم؟ اگر کلید آزادی در دستانمان بود، باید چه کار میکردیم؟ فیلمنامه راهی را به ما نشان میدهد و آن را پیش میبرد. به ما میگوید که مرز بین کار درست و کار غلط چقدر باریک است و اطرافیان چطور میتوانند آدم را از فرش به عرش و بالعکس ببرند. پیام فیلم فرهادی بسیار ساده و از طرفی عمیق است. قصه «قهرمان» او هم میتواند مخاطب عام سینما را با خود همراه کند و برخی دیالوگها و قابهای بینظیرش میتواند مخاطب خاصتر را به فیلم بکشاند.
امیر جدیدی در سکانس اولیه فیلم، پلههایی متعدد را در بین انبوهی از سازههای ساختمانی بالا میرود، پیچیدگی زندگی او در همین اول کار به ما به صورت نمادین نمایش داده میشود. مردی که این پلهها را بالا میرود و هرچه بالاتر میرود، سازههای پیچیده دور او تمامی ندارند. او بعد از این همه صعود، در نهایت باید درجا به پایین برگردد و سقوط کند. صعود و سقوط او در یک لحظه رخ میدهد، همانطور که همه ما میتوانیم در لحظه از عرش به فرش برویم.
او در تمام فیلم مثل یک پاندول میماند که توسط دیگران به عقب و جلو و بالا و پایین هدایت میشود. سکان زندگی این زندانی با نام رحیم دست خودش نیست و این دیگران هستند که برای او تصمیم میگیرند. تنها تصمیماتی که او برای خودش گرفته، تصمیمهایی هستند که منجر به خرابی زندگی او شدند. چه زمانی که قبل از زندان وارد یک بیزینس شده و چه زمانی که با یک کیف پر از سکه طلا روبرو میشود.
امیر جدیدی نقش آفرینی کاملا متفاوتی را نسبت به تمامی فیلمهایی که تاکنون از او دیدهایم در این فیلم از خود برجای میگذارد. او یک امیر جدیدی تازه است که با کمک کارگردان پوست انداخته و به معنای واقعی بخت و اقبال همراهش بوده که توانسته مسیر بازیگریاش را به این سمت و سو ببرد. جدیدی حالا میتواند کارنامه درخشانتری از خودش بر جای بگذارد و دیگر به فیلمهایی چون «قانون مورفی» فکر نکند و خودش را شهاب حسینی آینده سینمای ایران بداند.
در مقابل رحیم ما شخصیت طلبکار از او را داریم که محسن تنابنده در کالبد آن فرو رفته است. شخصیتی که به ظاهر کاراکتر منفی قصه است اما دیالوگهایی میگوید که از هر مستندی، واقعیتتر هستند. او هم زمانی قهرمان بوده اما از بد روزگار، حالا شبیه یک دشمن به نظر میرسد. او شخصیتی است که زندگیاش را برای قوم و خویشش باخته و حالا هم دنبال سر و سامان دادن به آن است، چیز زیادی نمیخواهد به جز حقش اما همین احقاق حقوقش از نظر دیگران کار بدی است.
دخترش با بازی سارینا فرهادی که حالا بزرگ شده و شاید به لطف پدر و البته استعداد خودش، آینده درخشانی در سینما داشته باشد؛ نمایندهای از نسل جوان فعلی است. نسلی که با شبکههای اجتماعی حرفهای خودشان را میزنند و کارشان را پیش میبرند. نسلی که خشمشان را هم در آنجا خالی میکنند و در واقعیت آرام هستند.
فیلم کنایههای سیاسی متعددی دارد. از روی برگرداندن زندانیان نسبت به رحیم بعد از اینکه مصاحبه میکند و از روسای زندان تشکر میکند گرفته تا فرمانداری که با ریش و تیپی از ماموران حاکمیتی، نه به قولش عمل میکند و همچنین قصد دارد که مو را از ماست بیرون بکشد. دیالوگ طلایی در فیلم وجود دارد که یک راننده تاکسی، با سن و سالی بالاتر از جوانهای فیلم رو به این جوانک دولتی کرده و میگوید: حیف مملکت که دست شماهاست.» فرهادی تیر سیاسی بازی خود را در همین دیالوگ میزند و دیگر بیشتر از حد وارد این بازی کثیف نمیشود؛ هرچند در ادامه فیلم تک و توک، چشمههایی رو میکند.
در فیلم قهرمان برای اولین بار پای شبکههای اجتماعی به آثار فرهادی باز میشود. این نشان میدهد که شبکههای اجتماعی بخشی جدا ناپذیر از زندگی ما انسانها شدند. اساسا معتقد هستم فیلمی که در دنیای امروزی ساخته شود و این شبکههای مجازی در آن نقشی نداشته باشند، عملا خودش را از واقعیت دور کرده است. در دنیایی که بیش از یک میلیارد نفر در آن در شبکههای اجتماعی به سر میبرند، نمیتوان قدرت و نفوذ آنها را دست کم گرفت. مغزهای کوچک زنگ زده، شنای پروانه و... از دیگر آثاری هستند که تصویر این شبکههای اجتماعی را تا حدی نشان دادند و فرهای نیز با ظرافتی خاص به سراغ این موضوع میرود.
در دنیایی که میتوان با شبکههای اجتماعی یک قهرمان ساخت و یک قهرمان را نابود کرد، مرز بین خوبی و بدی دقیقا چقدر است؟ یک پست در گروههای متعلق به این پلتفرمها، میتواند دست به دست شود و بالاترین مقامهای حاکمیتی را در معرض اتهام قرار دهد. رحیم در همین دنیا قرار دارد و با اینکه با این شبکههای اجتماعی آشناییت خاصی هم ندارد اما قرار است از آنها ضربه ببیند. راه مقابله به مثل کردن با این کلیپهای به اشتراک گذاشته شده را بلد نیست و راهی که پیش رویش میگذارند نیز باعث میشود تا رگ غیرتش بیرون بزند.
رحیم در ابتدا به پولها فکر میکند، در نهایت از پولها چشم میبنند و به فکر آزادیاش است و زمانی که زندگیاش شروع به فروپاشی شدن میکند، دیگر تنها به فکر آبرویش است. او در نهایت به هیچ کدام اینها اهمیت نمیدهد و به خانواده فکر میکند، به پدر بودن و آبرویش را هم دور میاندازد. اهمیت و ارزش خانواده در فیلمهای فرهادی همیشه چشمگیر بوده و این بار پررنگتر از همیشه به نمایش در آمده است.
فیلم قهرمان یک قصه درام و هیجان انگیز را روایت میکند و میتواند به بیننده رو دست بزند. پیچیدگیهایی که در طول داستان فیلم رخ میدهند، مسیر فیلمنامه را به سمت و سویی میبرند که تماشاگر کمتر به آن فکر میکند. خبری از زن رحیم نیست و ما داستان را از دریچه چشمان او و خواهرش و خانواده خواهرش نگاه میکنیم. اعضای این خانواده و عشق تازه او، تنها همراهان رحیم هستند که درست مانند او نمیدانند باید با چالشهای پیش آمده رفتار کنند. کوچکترها نیز سردرگم هستند، مثل آنجایی که خواهر زاده کوچک رحیم از داییاش میپرسد زندان چه شکلیه، هیچ چیزی جز سکوت نمیگیرد.
دروغ، شاکله اصلی تمامی فیلمهای فرهادی تا به امروز بوده است و در تمامی آثارش، به ما نشان میدهد که یک دروغ ساده، یک «نگفتن» ساده، چقدر میتواند زندگی مردم را متحول کند. او در «قهرمان» نیز همین نقاشی تکراری مانند فیلمهای قبلش را میکشد با این تفاوت که این بار قصه سرراستتر از همیشه است و مستقیم به هدف میخورد.
«قهرمان» فیلم فرهادی برشی از زندگی یک ابرقهرمان است که نه شنل دارد و نه ماسک و چشم بند به صورتش بسته است. ابرقهرمان فیلم او آدم سادهای است که چوب سادگیاش را میخورد؛ آدمهای اطرافش با او بازی میکنند و او نمیداند باید در این بازی کثیف چطور نقش آفرینی کند. این ابرقهرمان از جاده زندگی خارج میشود و با حرفهای دشمنش، زمانی که خشمش را بروز میدهد، به مسیر درست برمیگردد. در اینجا هیچکس سفید یا سیاه نیست و همه افرادی خاکستری هستند و همه آنها... دروغ میگویند.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
ویدئوش رو هم بسازید جون ندارم بخونم??
خوب نبود
واقعا مشتاقم بدونم از نظر شما چی خوبه
دمتون گرم بابت مقاله
آقای پارسا پور یعنی شما دارید در کل میگید این همه معروفیتی که فیلم قهرمان کسب کرده الکی بوده؟( یه وقت بی احترامی نشه)
چکار این کارا داری
فیلم ببین و عشق کن
این حرفا مزخرفه
از کجای متن به این نتیجه رسیدید اتفاقا در کل نقد مثبتی نوشتن برای فیلم.
عالی بود ??????