ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

بررسی فیلم Shaft – فرمولی کلیشه‌ای که این‌بار نتیجه نداد

جدیدترین فیلم Shaft کاراکتری که سالیان سال است بر پرده سینماها هفت‌تیر کشی می‌کند اکران شده است. سری فیلم‌های «شفت» که از دهه هفتاد میلادی تا کنون به حیات خود ادامه داده‌اند، ملغمه‌ای طنزآلود و ...

داود حسینی
نوشته شده توسط داود حسینی | ۱۳ تیر ۱۳۹۸ | ۱۴:۳۰

جدیدترین فیلم Shaft کاراکتری که سالیان سال است بر پرده سینماها هفت‌تیر کشی می‌کند اکران شده است. سری فیلم‌های «شفت» که از دهه هفتاد میلادی تا کنون به حیات خود ادامه داده‌اند، ملغمه‌ای طنزآلود و جنایی از داستان کارآگاه سیاه‌پوستی است به نام جان شفت (و اینکه می‌گوییم سیاه‌پوست چون خود جان شفت، جیمزباند سیاه خطاب می‌شود) که غالباً در مقابل فساد و جرم گروه‌های زیرزمینی، ایستادگی می‌کند.

سه نسخه ابتدایی فیلم‌های شفت، داستان جان شفت اول بود با بازی ریچارد راندتری و نسخه چهارم، داستان پسرش، جان شفت دوم که با نقش‌آفرینی ساموئل ال جکسون همراه است. در دنیای داستان و در حد فاصلی نوزده ساله بین نسخه چهارم و نسخه کنونی که بررسی آن را می‌خوانید، جان شفت سوم بزرگ شده و با پدر بی‌وفایش که سال‌ها پیش او را رها کرده، اتفاقاتی را از سر می‌گذرانند. نویسندگان سعی داشته‌اند با حفظ پیشینه شفت، داستان مستقلی را روایت کنند که تقریبا بی‌نیاز از تماشای چهار فیلم پیشین باشد اما پرانتزی باز کنم: آیا اصلا نیازی هست که این نسخه را تماشا کرد؟ آیا این شفت برای مخاطبان امروزی فراهم شده است؟ اصلاً اثری سرگرم کننده است؟ این سوال‌هایی‌ است که پس از تماشای فیلم، قوت گرفت و در این بررسی، پی جواب‌های متقاعدکننده‌ای خواهم بود. با ویجیاتو همراه باشید.

فیلم Shaft

از تفنگ‌ها متنفرم؛ نکات منفی

حالا نامش را هر چه گذاشته‌اند، گذاشته‌اند: عامه‌پسند، مردمی، مخاطب‌محور، محصول سرگرم‌کننده یا پاپ‌کورنی. هر چه که نامش است اما قالب این دست فیلم‌ها روی روایتی تمرکز می‌کند که به اکثر نیازهای تماشاگر پاسخ مثبت بدهد و به نوعی، آن‌ها را برآورده کند؛ بدین منظور نیاز است که روایت داستان پر از تعلیق باشد تا مخاطب دیوانه‌وار سوال کلیدی «بعدش چه می‌شود؟» را مطرح کند، ولی همراه تعلیق. دیگر آن که نیاز وجود شخصیت‌های اصلی به یاد ماندنی مطرح است که از جنس انسان باشند (یعنی دچار لغزش بشوند) اما، با میل به پیشرفت و تکامل. دست آخر، لحظات پُررنگ و ماندگار. در زبان ساده، ویژگی آثاری که رویکرد جمعی دارند، این است ولی آیا شفت توانسته پایه‌ای‌ترین این ویژگی‌ها را برای مخاطب خود به ارمغان بیاورد؟ جواب کوتاه یک «نه» بزرگ است.

جواب بلند، مجموعه‌ای است از دلایل که چرا شفت در محصول نهایی بدین شکل از آب برآمده که دست کم از یک مطلب انتقادی سینمایی هم همین انتظار می‌رود؛ تشریح چرایی خوبی و بدی یک اثر. فیلم، داستان جان شفت جونیور (سوم) است که در راه یافتن راز مرگ دوست صمیمی‌اش، مجبور می‌شود که از پدر خود که سال‌هاست با او ارتباطی ندارد، کمک بجوید. همان ابتدای فیلم می‌فهمیم که رئیس جونیور، رئیس سازمان اِف بی آی، علناً می‌گوید که باید پرونده‌ی قاچاق گسترده هروئین را در شهر ببندند و مظنون اصلی آن‌ها، مسلمانی به نام فریک بهار است که مداوم سفرهایی به افغانستان داشته است. ترس رئیس این است که دچار خبطی بشوند و از سمت رسانه‌ها دوباره انگ «اسلام‌هراسی» بخورند.

از طرفی، دوست صمیمی جونیور، کریم که مدتی می‌شود مصرف هروئین را کنار گذاشته، مرده در مکانی پیدا می‌شود و دلیل مرگ، ایست قبلی بر اثر مواد با دوز بالا است. وقتی که جونیور سراغ پدرش (جان شفت دوم که به اختصار می‌گویم شفت) می‌رود، متوجه می‌شویم که سال‌هاست مشغول پیگیری روی پرونده‌ای است که یک سر آن به یک گروه قاچاقچی هروئین با نام گوردیتو، وصل می‌شود. پس کلیدواژه‌ها چنین شد؛ فریک بهار، اسلام‌هراسی، کریم، گوردیتو.

فیلم Shaft

نویسندگان در تلاش ناموفقی، می‌خواهند روایت را مغرضانه به سمتی بکشانند که مخاطب باور کند، دشمن واقعی کیست و سپس با عنصر غافل‌گیری، داستان را جذاب‌تر کنند و از دشمن جدید پرده بردارند. حال آن که به خودی خود، روایت نمی‌تواند همان حالت «بعدش چه می‌شود» را خلق کند و اکثر نقاط داستانی برای من مخاطب، خیلی واضح بود. عمده دلیل این پیش‌بینی‌پذیری، محدود می‌شود به استفاده نویسندگان از فرمولی تکراری که در این سال‌های اخیر در آثار متعددی استفاده شده ولی دلیل دیگرش هم برمی‌گردد به اینکه فیلم مخاطب را به هیچ منطق داستانی عادت نمی‌دهد تا با شکست هوشمندانه آن، موجبات غافلگیری مخاطب را پدید آورد.

روایت شفت آن‌چنان قابل پیش بینی است که انتظار می‌رود عناصر دیگری برای قوت فیلم، تکیه‌گاه بشوند ولی آن‌ها هم ناامیدکننده جلوه می‌کنند. جان شفت قصد دارد که حساب شخصی‌اش را با گوردیتو تسویه کند چون او بوده که باعث جدایی بلند مدت پدر و پسر شده و از طرفی، قصد محافظت از پسرش را هم دارد. بنابراین او را به سمت فریک بهار مظنون می‌کند تا خودش و خودش با گوردیتو مقابله کند. اما لحن قرار بود بر این استوار باشد که همگی طوری باور کنیم که فریک بهار مشکل اصلی است و در تقابل احساسی، ناگهان متوجه بشویم که این‌چنین نبوده و همه‌ی این کارها از شفت برای مراقبت از جونیور سر زده که خب این تقابل‌های احساسی در فیلم به شکست می انجامند. ژانر فیلم کمدی-درام نیست اما حتی آن خرده درامی که در روایت آن کوشیده می‌شود، به ثمر نمی‌رسد. حالا که داستان پیش‌بینی‌پذیر و واضح است، چه دلیلی دارد که فیلم را دنبال کنیم؟ لابد عناصر دیگری وجود دارند؟

بالاتر این گزاره را بیان کردم که سازندگان از فرمولی تکراری استفاده کرده‌اند؛ در واقع، طی سالیان اخیر، داستان کمیک دو کارآگاه را کنار هم دیده‌ایم که استفاده مورد احترام و موفقیت‌آمیزش، برمی‌گردد به آثار شین بلک که در مرتبه اول، توسط خود او، این شکل فیلم‌ها رایج شد و می‌توان از «بوس بوس، بنگ بنگ» و «آدم‌خوب‌ها» به عنوان مثال یاد کرد. فرمول شین بلک بدین ترتیب بود که دو کارآگاه بنا به دلایلی مجبور به همکاری سر پرونده‌ای می‌شوند که فیصله دادن به آن، برای هر دو معنای شخصی دارد. در واقع فیلم، دو فاعل دارد. معمولا یکی روحیه لطیف‌تر (بخوانید ترسو) دارد و در این راه، شجاعت و اراده پیدا می‌کند و دیگری، زیادی خشن و تا حدی منزوی است که تا انتهای داستان، روحیه منطقی و متعادل‌تری پیدا می‌کند.

فیلم Shaft

خود شین بلک هم از کلیشه شدن این فرمول آگاهی دارد و می‌داند مخاطبی که پای این دست فیلم‌ها می‌نشیند، شاید (و باز هم می‌گویم، شاید) انتظار داستان دست اولی نداشته باشد. پس تلاش بلک معمولا منتج می‌شد به خلق کاراکترهای شیرین که در موقعیت‌های ناآشنا و غریب، واکنش‌های عجیب نشان می‌دهند. به این می‌گویند کمدی سبک یا فارس (Farce) که با اغراق‌نمایی همراه است ولی موقعیت‌هایش بعضاً نادرند که در ذهن مخاطب جا باز می‌کنند. شفت در زمینه ساخت چنین کمدی هم موفق است و هم نه. آن‌جا که موفق است را در بخش نکات مثبت باز می‌کنم ولی آن‌جا که موفق نیست، قسمت‌های مربوط به کاراکترهایی غیر از جان شفت است که معمولاً واکنشی واقع‌گرایانه به مسائل دارند و به همین تناسب، خبری از موقعیت عجیب و اغراق‌نمایی نیست.

به عنوان پایانی بر زنجیره ایرادات شفت، نبود صحنه‌های پرکُنش فیزیکی (یا با اصطلاح اکشن) با کیفیت را می‌توان یادآوری کرد. همه‌ی این صحنه‌ها خلاصه می‌شود از تیراندازی فردی به فردی دیگر در پشت سنگر!

فیلم Shaft

خون شفت؛ نکات مثبت

از موفقیت نسبی شفت در ارائه کمدی سبک سخن گفتم و این را بیشتر مدیون کاراکتر جان شفت دوم و خصوصاً نقش‌آفرینی ساموئل جکسن است. بیشتر به این برمی‌گردد که شخصیت جان شفت، هنجارشکن است و نسبت به قوانین توجه نشان نمی‌دهد. در حرف زدن بی‌نهایت رک و صریح است و فحش‌های آب‌دار و رکیک، مزین تمام جمله‌هایش است. اینکه فیلم سعی کرده خرده فرهنگ سیاه‌پوستان آمریکایی را با کاراگاهی‌های دو نفره قاطی کند، جواب نمی‌داد مگر با شخصیت جان شفت.

فیلم لحظاتی را می‌آفریند که جداً خنده‌دار است اما از نیمه دوم وارد چرخه تکرار می‌شود؛ دیگر فحش‌کشی‌های شفت شیرین نیست و داستان مجبور است که در کنار این، به شخصیت جونیور هم بهای بیشتری بدهد. حرکات شفت تا قبل از حضور جونیور جالب توجه است؛ حرکاتی از قبیل رانندگی بی‌احتیاطش، اعتراف‌گیری از مجرمان و نحوه برخورد با خانم‌ها، از تنها جذابیت‌های فیلم‌اند که در آخر سبب می‌شوند که هنگام پایان فیلم حس اتلاف وقت نداشته باشید. در اصل، دقیق‌تر بگویم که حالت چهره و لحن صدای خود جکسن است که از نکات مثبت قرار می‌گیرند. اینکه چرا به حرکات شفت می‌گوییم فارس به این خاطر است که در دنیای روزانه، رفتارهای ناآشنایی از خود نشان می‌دهد که توجه نکردن و نخندیدن به آن سخت است؛ برای سند حرف‌هایم، کافی‌ است که شفت یک‌بار از از ماشین پیاده شود و از خیابان عبور کند!

جمع‌بندی؛ شفت را ببینیم یا نه؟

استفاده از فرمول‌های موفقیت‌آمیز، همیشه متضمن موفقیت نیست. حتی اگر از یک فرمول یکسان استفاده می‌شود، باید پتانسیل‌هایش مورد استفاده قرار بگیرد. اثری مثل آدم‌خوب‌ها، بر خلق کاراکترهای جذاب و کمدی دلنشین تکیه می‌کند یا اثری مثل «برادران گریمزبی»، چارچوب‌های این‌طور فیلم‌ها را می‌شناسد و سعی می‌کند با خلق فارس‌های متعدد، مخاطب را سرگرم نگه دارد. حتی سری «سلاح مرگبار» از طریق دیگر با تعادل میان درام و کمدی، کارش را پیش می‌برد.

تمام این گزاره‌ها در قبال شفت، مصداق ندارد. فیلم نه پاسخ‌گوی علاقه‌ هواداران صحنه‌های اکشن و جلوه‌های ویژه است، نه پاسخ‌گوی کسانی که کمدی را همراه با درام درگیرکننده می‌خواهند. حتی فارس‌هایش به یاد ماندنی نیست و این فقط وجود ساموئل ال جکسون و دیالوگ‌هایش است که نیمچه جذابیتی به فیلم داده است. عدم توفیق فیلم در گیشه، گواه این است که شفت به عنوان یک فیلم عامه‌پسند، عامه را جذب نمی‌کند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • محمد شایسته
    محمد شایسته | ۱۹ تیر ۱۳۹۸

    بسیار نقد پسندیده و همچنین پرباری بود چه از لحاظ محتوا و چه از لحاظ فن بیان???
    منتظر بررسی های بیشتری از سوی شما هستیم

    • داود حسینی
      داود حسینی | ۲۰ تیر ۱۳۹۸

      ممنونم محمد جان.
      پاینده باشید.

مطالب پیشنهادی