نقد سریال Hellbound – محصول جدید نتفلیکس، خشن و بیرحم است
خشم الهی به صورتهای مختلف، در سینما و تلویزیون، در ابعاد و قابهای متفاوت به نمایش گذاشته شده است. گاهی اوقات یک طوفان سهمگین است. گاهی اوقات هم در قالب خشم ترسناک جولز Pulp Fiction ...
خشم الهی به صورتهای مختلف، در سینما و تلویزیون، در ابعاد و قابهای متفاوت به نمایش گذاشته شده است. گاهی اوقات یک طوفان سهمگین است. گاهی اوقات هم در قالب خشم ترسناک جولز Pulp Fiction (با بازی ساموئل ال.جکسون)، برای گرفتن یک انتقام ظاهر میشود. سریال Hellbound، یک سریال جاه طلب از کارگردان Train to Bussan، یئون سانگ-هو، که بر اساس یک وب تون به همین نام، ساخته شده است. این سریال خشم الهی را به صورت سه هیولای دودی خاکستری که هیکلی قوی همانند هالک دارند و از ناکجا آباد، پدیدار میشوند. آنها شروع به وارد کردن ضربات سنگین به مردم میکنند.
ماشینها، دیوارها و هر چیزی را که فکرش را بکنید، توسط آنها نابود میشوند. آنها خون انسانها را در همه جا پخش میکنند، محیط اطرافشان را نابود میکنند و سپس، با آتش شروع به سوزاندن میکنند. بعدها متوجه میشویم که اولین قربانی، یک دستور از طرف صورتی در آسمان دریافت کرده بود. این صورت، دقیقاً مشخص کرد که این فرد بیچاره چه زمانی میمیرد و به جهنم فرستاده میشود.
اما یکی از این ایدههای خردمندانه سریال، کاری میکند که تمامی آن را پشت سر هم ببینیم. آن ایده، درمورد وحشت مردم از هیولاها نیست، بلکه بررسی اتفاقات بعد آن است که چگونه مردم ذهن خودشان را از دست میدهد و دیگر، خودشان را نمیشناسند. مخصوصاً وقتی که پشت این خشم شدید، دلیل منطقی وجود داشته باشد و آن، به خاطر انتقام گرفتن از گناهانمان باشد. اینجا وحشت اصلی مردمان، نون به نرخ روز خوران، رهبران فرقهها و کسانی که باور کور کورانه دارند. کسانی که دیگران را شرمسار میکنند، از بقیه تنفر دارند و یکدیگر را برای به دست آورد رحم الهی نابود میکنند. سریال یئون، این وحشت اساسی را با بحثهای بافکر درباره نحوه تعریف ما از یک گناه و اینکه چه ویژگیهای انسانی، سبب میشود لایق چنین خدایی باشند، ترکیب میکند.
اما قبل از آنکه این باورهای مذهبی محلی وارد داستان بشوند، افتتاحیه پر زرق و برق فیلم همانند یک بررسی صحنه جرم، با جین کیونگ-هون (یانگ ایک-جون) آغاز میشود. اولین کسی که این پدیده، از دیدش روایت میشود. در پیشینه شخصیتی او، متوجه میشویم که یک داستان غم انگیز دارد. زن او، توسط فردی به قتل میرسد و آن شخص، بعد از چند سال از زندان آزاد میشود. این موضوع، به یک ویژگی دردناک تبدیل میشود که جانگ جین-سو با آن، سعی میکند به او فشار بیاورد. جین-سو، یک رئیس پیرو مکتب رواقی، از گروهی مذهبی به نام "New Truth" است که این گروه، باور دارند این هیولاها، به گناه کاران حمله میکنند. یو آه-این در نقشش فوق العاده است و او با نگاهی مرده، کلماتی مرموز درمورد اعتقادات و باورها را ادا میکند. این موضوع، سبب شده نسبت به پشتیبانان خشمگینش، آرامتر به نظر برسد. مخصوصاً زمانی که اتفاقات مرگبار بیشتری شروع به رخ دادن میکنند.
پیروان او، اعتقاد دارند بر اساس سخن او، این حملات به خاطر گناه بزرگ بعضیها است. فرقه New Truth یک تئوری توطئه خودساخته دارند. همچنین فرقهای به نام The Arrowheads، در رسانهها اختلال به وجود آوردهاند و مردی به نام دانگ ووک (کیم دو-یون) با صدای گوش خراشش، در پخش برنامهها آشوب ایجاد میکند. او بر روی یک صندلی گیمینگ، شروع به توضیح دادن درمورد فرضیات بزرگش، درمورد چرایی نمایان شدن این نشانهها میکند. همچنین توضیح میدهد که چگونه میشود با استفاده از دیوانگی ناشی از ترس، جادوگر را شکار کرد. اعضای فرقه Arrowheads، اغلباً نوجوانانی با چوب بیسبال هستند که با آن، به شکار میروند.
عده کثیری از مردم به فرقههای New Truth و Arrowheads میپیوندند، از جمله وکیلی به نام مین های-جین (کیم هیون-جو)، کسی که در ابتدا سعی داشت به یک زن نفرین شده کمک کند. آن زن، یک نشانه دریافت کرده بود و تصمیم داشت که بگذارد New Truth، مرگش را رسانهای کنند (یک صحنه سرسام آور که اجازه میدهد دیوانگی Hellbound چند برابر بیشتر شود.). مین های-جین یک قوس شخصیتی غافلگیر کننده و با ارزش دارد. شخصیتهای سریال در موقعیتهای خطرناک قرار میگیرند و از طرفی، سریال در زمانهای مختلف جا به جا میشود. بنابراین معلوم نیست در هر قسمت، شخصیتها در کجا قرار دارند و یا اینکه، دوباره نمایش داده میشوند یا خیر.
این موضوع بیشتر قابل درک میشود که چنین سریالی، خالقش کارگردان فیلم Train to Bussan است. همانند آن فیلم زامبی محور، او اینبار با استفاده از بشریت و تاثیر خشن اعتقادات ترسناک، برای نشان دادن موقعیتهای هیجان انگیز بهره میبرد. همچنین سریال پر از صحنههای اکشن انفجاری است. صحنههایی که میتوانند همراه پیشرفت سیر داستانیاش، شما را غافلگیر کنند. شما را در آشوب خود با استفاده از دوربین لرزان و برداشتهای طولانیاش، در خودش غرق کند. Hellbound ثابت میکند زمانی که هیولاهای قدرتمند با بیرحمی در حال نابود کردن هستند، این خشونت تحمیل شده از طرف انسانها است که جای زخمش، همیشه درد دارد.
Hellbound در طول شش قسمت خود، یک پیشرفت داستانی هیجان انگیز دارد که نشان میدهد تفکر New Truth، چگونه به قدرت میرسد. اما فیلمنامه هم میتواند تا حدی شلخته به نظر برسد، مخصوصاً وقتی که پای تئوریهای توطئه به داستان باز میشود. همچنین با توجه به وحشتی که این خط داستانی در خود دارد، آن نبرد خونین درون ایستگاه پلیس، چیزی است که مخاطب آن را فراموش میکند؛ فارغ از اینکه جلوههای بصری ضعیف هستند.
همچنین سریال حد و مرز نشان دادن و توضیح ندادن را در بعضی موارد، رعایت نمیکند. در سریال، اشاره میشود که نیمی از دنیا به تب New Truth مبتلا شدهاند، اما به سختی برای آن دلیل منطقیای میآورد. سریال در زمینه درام، به هدفهایش نمیرسد. در نیمه دوم، شاهد یک داستان فرعی عاطفی و دلخراش هستیم که یک نوزاد، در آن حضور دارد. سپس ما شاهد تعداد زیادی مونولوگها همراه با اشک و گریه به همراه موسیقی غم انگیز هستیم. این موضوع، کاری میکند که به فصل دو امیدوار باشیم تا این عیب را برطرف کند.
با حضور چوئی گئو-سئوک در مقام دستیار نویسنده، Hellbound از آن دسته سریالهای ترسناک است که به طور آشکاری، قسمت به قسمت بهتر میشود. هرچند معلوم میشود که داستان گویان سریال، سناریویی را که روایت میکنند برایش یک دلیل منطقی میچینند. آنها با مسائلی همچون تاثیر بی چون و چرای رسانهها در آشوب ایجاد کردن، شرم مردم بعد از آنکه یک نشانه را میبینند، سازمانهایی که سعی دارند از این اوضاع سود ببرند و...، سر و کله میزنند. این باعث میشود ما وارد داستانهای فوقالعادهای درمورد ایمان بشویم، با آنکه خود سریال تا حدی به چنین چیزهایی، اعتقاد ندارد! شاید خشم آن سه هیولا، ابزورد به نظر برسد، اما وحشت و خشونت سریال، باورپذیر است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
ماشالله داداش اهورا
فقط ما نفهمیدیم بعد از مرگ استاد بزرگ راجر ایبرت کیا دارن به اسمش نقد می نویسن
کلا فیلم های اینجوری دوس ندارم
از ژانر ترسناک و وحشت متنفرم
اینجور فیلما ارزش وقت تلف کردن ندارن
باشه اقای پاچه مال دین
البته این سریال بیشتر داشت نشون میداد
که ادما دارن از اسم خدا سوء استفاده میکنن
تا به نفع خودشون برگرده
ه...
و البته ترسناک.
اون چیزی که **میگی** بهش بی احترامی کرده، صرفا یک نوع تفکر میون هزاران هزار نوع تفکره دیگس. فکر نکن کل دنیا باید بهش احترام بذارن، نفقدش نکنن زیر سوال نبرنش یا ازش الهام نگیرن واسه محصولاتشون. حالا اینکه تخیلیه کلا. هر چند با توجه به پروفایلت درک این چیزی که بهت گفتم غیر ممکنه.
با نقد دین موافقم . اما سریال رو نپسندیدم .
سریال بیشتر کمدی هست تا ترسناک
همه چیز به دین نیست ، ولی سریال قابل قبولی نبود درست میگی