انیمه‌های جدیدی که مثل ناروتو، وان پیس و بلیچ می‌مانند

در دنیای انیمه‌ها، تنها چند انیمه محدود توانستند به موفقیت Naruto، Bleach و One Piece دست پیدا کنند. این انیمه‌ها، تبدیل به شاهکارهایی در مدیوم خودشان شدند که کمتر انیمه‌ای توانست همانند آن‌ها، بیننده و خواننده داشته باشد. به همین دلیل، می‌توانیم به این سه انیمه، لقب «سه انیمه کبیر» را در بین انیمه‌های شونن بدهیم.

بعد از این موفقیت، “کپی”‌های زیادی از این دسته انیمه/مانگاها ساخته شد که سعی داشتند از فرمول آن‌ها استفاده کنند و به موفقیت برسند. اما در نهایت، تعداد آثاری که هیچگاه به این موفقیت نرسیدند از تعداد آثاری که به یک سری رقیب تبدیل شدند، بیشتر شد. با تمام این وجود، یک سری انیمه در سال‌های اخیر ساخته شده‌اند که توانستند ترند شوند. به جای اینکه بیایند دقیقاً آن حس و حال “سه بزرگ” را تقلید بکنند، سعی داشتند چیزی نو و جدید را خلق و ارائه بدهند. با این وجود، بازهم شباهت‌هایی بینشان دیده می‌شود. در نهایت، این آثار تبدیل به جانشین‌های شایسته آثار کلاسیک تبدیل شدند.

Naruto – My Hero Academia

شاید چیزی که برای هر بیننده کاملاً واضح باشد، My Hero Academia، جانشین برحق Naruto است. برای هر هوادار Naruto، غیرممکن است که به سرعت متوجه شباهت‌های این انیمه با My Hero Academia نشود. هر دوی آن‌ها داستان یک پسربچه را روایت می‌کنند که دارای توانایی‌های خسته کننده‌ای است و با این حال، پتانسیلی برای برترین را دارد؛ به شرطی که تمرین بکند و آموزش درستی را ببیند. آن‌ها همچنین در طول داستان خود، حریفانی را معرفی می‌کنند که به شخصیت اصلی، کمک می‌کنند تا او انگیزه پیدا کند بلکه بتواند همانند همراهانش، قوی و قوی‌تر شود. همچنین جفتشان یک سازمان شیطانی دارند که توسط یک دشمن جاودانه، هدایت می‌شود.

گفته می‌شود که My Hero Academia، به نوعی سعی دارد این الهام گرفتن و شباهت‌ها را به نحوی، مدیریت و کاهش دهد. هر لحظه‌ای که به نظر می‌رسد شروع خط‌های داستانی یکسان است، My Hero Academia یک راه کاملاً متفاوت را برای روایت داستانش انتخاب می‌کند. به جای داشتن یک موقعیت، هنگامی که پروتاگونیست ایزوکو “دکو” میدوریا مجبور باشد که حریفش، کاتسوکی باکوگو را از تبدیل شدن به یک شیطان نجات دهد همانند کاری که ساسوکه کرد، وقتی که باکوگو توسط شرورها اسیر شد، حتی یک بار متوجه نشد که قبلاً، چه شخصی بوده است. این چیزی را خلق می‌کند که شیمی بین شخصیت‌ها را به طور کامل تغییر می‌دهد و چیزی را تقدیم به هواداران می‌کند که انتظارش را نداشتند.

در بسیاری از جهات، My Hero Academia و Naruto، همانند دو بازی تخته‌ای هستند که مهره‌های یکسانی دارند. اما منحصر به فردند و قانون‌های مخصوص خودشان را دارند.

Bleach – Jujutsu Kaisen

با اینکه در نگاه اول کاملاً متفاوت به نظر می‌رسند، Jujutsu Kaisen توانست آن خلا نبودن Bleach را بعد از لغو شدن انیمه‌اش و تمام شدن مانگایش به شیوه‌ای که هیچکس نمی‌توانست آن را به پایان برساند، به خوبی پر کند. هر دو، شخصیتی را دارند که موهای مایل به قرمزی دارند و درونشان، یک هیولا در حال زندگی کردن است و او باید با مخلوقاتی با قدرت‌های فراطبیعی مبارزه کند. به سادگی می‌توان شباهت‌های بین این دو انیمه را مشاهده کرد. می‌گویند که شیوه‌ی Jujutsu Kaisen برای فاصله گرفتن از شباهت پیدا کردن به Bleach، به گونه‌ای است که آن را برای دیدن با ارزش کرده است.

Bleach کارهای درست زیادی را انجام داد و از طرفی، کارهای غلطی را نیز انجام داد. بنابراین، Jujutsu Kaisen باید از این قضیه بهره ببرد بلکه از مسیر Bleach حرکت نکند و به انیمه بهتری نسبت به آن تبدیل شود. به طور مثال، شخصیت‌های زن Bleach، هیچگاه چیزی که در حقشان بود را نگرفتند. معمولاً استفاده از آنها محدود به راضی کردن هواداران (به اصطلاح فن سرویس) و به تصویر کشاندن یک دختر خسته بی‌حوصله بود (در قضیه اورایهام هردوی این موارد). Jujutsu Kaisen با ایجاد یک توازن، توانست یک تیم از شخصیت‌های زن فوق‌العاده قدرتمند تشکیل دهد که همانند مردان این انیمه، از احترام و وظایف مساوی برخوردار باشند. و گاهی اوقات، بیشتر.

این انیمه، یک فضای تاریک را همانند Bleach ایجاد کرده است، اما به طرز قابل توجهی بیشتر درون آن فرو رفته است. Bleach به شیوه‌ی خودش فضای تاریکش را روایت می‌کرد، همچنین هواداران به زودی آرک Thousand Year Blood را در یک زمان نامشخص، سال دیگر خواهند دید، اما به روشی دیگر. Jujutsu Kaisen تاریکی‌اش را به شیوه‌ای نشان می‌دهد که در لحظاتی، بیشتر شبیه یک انیمه ترسناک می‌شود تا یک انیمه اکشن. چنین چیزی، به انیمه یک حس خاص بودن می‌دهد، همانند وقتی که Bleach برای اولین بار پخش شد و بیننده‌هایش را ذوق زده کرد.

One Piece – Demon Slayer

این یکی، مسلماً کمی طولانی‌تر است، اما از بسیاری جهات Demon Slayer توانست به جانشین One Piece بدیل شود. در دو مثال قبلی، شباهت‌های بین انیمه های جدید و قدیم بیشتر مورد بحث بودند ولی در اینجا، بیشتر نقش‌هایی که در انیمه عنوان می‌شوند مورد بررسی قرار می‌گیرند. آن‌ها یک پیش فرض داشتند و سعی می‌کردند آن را در داستان خود جلو ببرند. این حرکت سبب می‌شد روح تازه‌ای به این داستان‌ها دمیده شود و آن‌ها را از این رقابت، جدا نگه دارد. شاید این همان دلیلی باشد که آن‌ها را به بهترین مانگاهای منتشرشده چند سال اخیر تبدیل کرده است.

One Piece درمورد پسر دزدی است که می‌خواهد به شاه دزدان دریایی تبدیل شود. در حالی که Demon Slayer درمورد پسری است که سعی دارد خواهرش را از حالت شیطانی خارج کند و او را به حالت انسانی‌اش برگرداند. تا به اینجا، هیچ شباهتی بینشان دیده نمی‌شود. اما به طرز عجیبی، کافی است که نقاط مشترکشان پدیدار شوند. آن‌ها هرکدامشان از ایده‌هایی استفاده می‌کنند که در همه انیمه‌های شونن دیده می‌شوند. با این حال، در دام کلیشه‌ها و استفاده بد از فرمول انیمه‌های شونن نمی‌افتند.

هر دو انیمه، شامل داستان‌هایی هستند که فرهنگ‌ها و دنیاهای بزرگی را خلق می‌کنند که بار اول مخاطب انتظارش را دارد. داستان‌هایی از گذشته را روایت می‌کنند که برای مخاطب لازم است. هرکدام از شخصیت‌ها به طرز واقعی‌ای نمایش داده شده‌اند و همین مورد، سبب شده درک کردن آن‌ها و هدفشان برای مخاطب ساده باشد. این دو مورد ذکر شده، با یکدیگر ترکیب شدند و باعث می‌شوند دنیایشان، بیشتر واقعی به نظر برسد و بنابراین، بیشتر برای هوادارانشان لذت بخش باشند.

عنوان افتخاری: Black Clover

شاید این یکی، کمی فریبنده به نظر برسد، با اینکه مدتی است این انیمه به پایان رسیده است، اما نباید آن را نادیده گرفت. چیزی که سبب می‌شود عنوان کردن Black Clover اهمیت پیدا کند، این است که می‌توان درموردش بحث کرد که این انیمه، توانسته به موفقیت هر سه انیمه بزرگ، دست پیدا کند. چیزی که دیگر انیمه‌ها از رسیدن به آن عاجز بودند.

پروتاگونیست داستان، شکست پر سر و صدا و در عین حال، دوست داشتنی‌ای دارد که در Naruto هم قابل پیدا شدن است و این موضوع، به اندازه حریف‌های شگفت‌ انگیزش خوب است. علاوه بر آن، شامل عناصری تاریک و یک موجود شیطان صفت وجود دارد که منبع قدرت پروتاگونیست داستان محسوب می‌شود و او به کمک شمشیرش، همانند Bleach از این قدرت استفاده می‌کند. همچنین مضامین تاریکی در انیمه وجود دارند که زیاد وارد آنها نمی‌شود. همچنین این انیمه شخصیت‌های دوست داشتنی زیادی را دارد که مانند یک خانواده به نظر می‌رسند. همچنین یک تم فیلسوفی هم سطح با خود انیمه وجود دارد و نابرابری بین شخصیت‌ها که نمونه مشابهش، در One Piece یافت می‌شود.

در بسیاری از جهات، Black Clover ترکیبی از “سه بزرگ” محسوب می‌شود و این کار را به خوبی انجام داده است. Black Clover شباهت‌های زیادی به هرکدام از “سه بزرگ” دارد و با این وجود، در نهایت روی پای خودش می‌ایستد. حتی با اینکه بسیاری از صحنه‌هایش را از این سه انیمه، الهام گرفته و به نمایش می‌گذارد.