بشریت هوش مصنوعی را ایجاد میکند، و اساسا به شدت به همین هوش مصنوعی متکی است. چرا که در هر جنبهای از زندگی روزمره، به این علم ساخته خود نیازمند است؛ اما گاهی هوش مصنوعی گوی سبقت را از خالق خود میرُباید و این رویداد محرک باعث ایجاد لحظات وحشتناک و البته جنگ آخرالزمانی بین انسانها و ماشینها میشود. این یک فرض اولیه است که برای چندین فیلم علمیتخیلی دیستوپیایی در طول دههها صدق میکند. و حالا «مادر/اندروید» به عنوان جدیدترین آنها در این لیست ظاهر میشود. به طور کلی فیلم یک داستان علمیتخیلی است که عشق مادرانه و کلیشههای قابل پیشبینی بر آن غالب است. در ادامه با نقد فیلم Mother/Android همراه ویجیاتو باشید.
قیام روباتها در حالی که کسی باردار است؟ به نظر میرسد این یک طرح حماسی برای یک فیلم علمی تخیلی مناسب باشد. در حالی که فیلمهای ماتریکس اغلب به مخاطبان خود در مورد ماشینهایی که در نهایت تمدن بشری را از روی زمین پاک میکنند هشدار دادهاند، متسون تاملین به عنوان نویسنده و کارگردان این اثر، جلو رفته و نشان میدهد که چگونه ممکن است این ایده واقعاً درست باشد!
یک موضوع علمی تخیلی رایج این است که انسانها فکر میکنند میتوانند از هوش مصنوعی برای برخی اهداف خاص درون زندگی استفاده کنند. اما علت چیست؟ چون علیرغم همه هشدارها، ما کمی راحتی را دوست داریم. فرنچایز Terminator و فیلم I, Robot، نمونههایی از این اصل هستند که هشدار دادند اگر برنامهها یا ماشینها از هوش خود آگاه شوند، اساساً بشریت را به هلاکت میرسانند.
مادر/اندروید نیز در همین چارچوب قرار میگیرد، جایی که اندرویدها به دستیاران و کمککنندگان خانگی تبدیل میشوند. اما قبل از اینکه دنیا به یک فاجعه بیپایان برسد، نویسنده/کارگردان متسون تاملین دو شخصیت را در حال گفتگو در حمام در شب کریسمس معرفی میکند. جورجیا (کلوئه گریس مورتز) به تازگی متوجه شده است که باردار است و دوست پسرش، سم (الگی اسمیت) به بهترین شکل ممکن به او آرامش میدهد. اما در ادامه و با وقوع آخرالزمان رباتی، جورجیا چارهای جز نگهداشتن کودک و مخفی شدن با مردی که حتی آنقدرها هم دوستش ندارد، پیدا نمیکند. این اتفاق پایه یک سفر بقا محور را طرح ریزی میکند که کلیت فیلم پیرامون آن جلو میرود.
یکی از تأثیرات همهگیری کووید-19بر سینما و آثار سینمایی، افزایش فیلمهایی است که بیشتر بر توسعه شخصیت و اجرای هوشمندانه یک ایده تکیه میکنند تا صحنههای بزرگ یا صحنههای شلوغ. حالا فیلم «مادر/اندروید» نیز قصد چنین کاری را دارد، اما متأسفانه، در حالی که این فیلم ریشههای عاطفی عمیقی را نشانه میرود، اما سفر آن در تسخیر تخیل ناکام است. برای به حداکثر رساندن لذت فیلمی مثل مادر/اندروید، باید روی رابطه جورجیا و سم و ماموریت آنها برای رساندن فرزندشان به یک مکان امن و اجازه دادن به جزئیات مبهم تمرکز کرد. اما فیلمساز در اجرای چنین ایدهای ناتوان است.
متسون تاملین، به عنوان نویسنده و کارگردانی که برای اولین بار است که پشت دوربین قرار میگیرد، گفته است که این داستان شبیه به سفر والدین او به رومانی جنگ زده در دوران بارداری مادرش است. بنابراین، این کارگردان با لنز دوربینش طنین عاطفی را به جریان میاندازد؛ اما متأسفانه، شیمی زوج مرکزی فیلم آنقدرها که تصور میشود وحشتناک یا گیرا نیست. جدای از این، فیلم درگیر چندین کلیشه است، مانند اکثر فیلمهای علمی تخیلی به بشریت هشدار میدهد و چیزی را خلق میکند که قبلاً چندینبار دیدهایم. علاوه براین سازندگان فیلم نسبت به عنوان انتخابی خودشان نیز کاملاً بیتفاوت هستند. «مادر/اندروید» کاملاً با رویکرد «مادر در مقابل ماشینها» حس یک فیلم بقا گونه را القا میکند. زیرا فیلم یک اثر مبتنی بر تعقیب و گریز/بقا است، نه تحقیقی درباره هویت چون «بلید رانر» یا «Ex Machina».
با این حال، فیلمهایی در این مقیاس اغلب بر سناریوهایی استوار هستند که حداقل از زاویه منطق قابل دفاع باشند، اما سناریو این یکی دارای حفرههای عمیقی است. به عنوان مثال، در جایی از فیلم بیان میشود خط مقدم مبارزه با ماشینها یک بمب الکترومغناطیسی است. اما اگر دفاع اولیه یا خط مقدم جبهه مبارزه در بوستون یک مولد پالس الکترومغناطیسی است، چرا اندرویدها که هوش مصنوعی آنها توانایی ساخت، استراتژی و استفاده از ابزار، وسایل نقلیه و هواپیماهای بدون سرنشین را نشان داده است، به سادگی شهر را در امواج هواپیماهای بدون سرنشین یا خمپاره بمباران نکنند. یا حتی با منجنیق یا گاز سمی؟! فیلم دلیل روشنی برای این شکافها بیان نمیکند و این ضعف بزرگی است.
کلوئه گریس مورتز که در 24 سالگی با کارگردانانی مانند مارتین اسکورسیزی، اولیویه آسایاس، لوکا گوادانینو، نیل جردن و مت ریوز کار کرده است، قهرمان مطلق این فیلم است؛ اما این شخصیت قهرمانی است که بارها شبیه به آن را دیدهایم. جدای از این انتخاب این بازیگر کاملا مبتنی بر نگاه جنسی و جاذبههای ظاهری است؛ و این استفاده جنسی و ابزاری از این بازیگر، عملا در چند صحنه به شدت توی ذوق میزند. بنابراین کلوئه مورتز این فیلم یک قهرمان اکشن چون فیلم Kick-Ass نیست، او بیشتر یک مادر در مضیقه است، گاهی شجاع و گاهی بی خبر. در نتیجه وقتی فیلم حتی در ترسیم شخصیت قهرمان خود لنگ میزند، نمیتوان آن را اثری قابل توجه دانست.
به طور کلی Mother/Android به عنوان ترکیبی از فیلم I, Robot و فیلم Children of Men، لحظاتی را در خود را دارد که شما را از نظر بصری خوشحال میکند و ویرایشی که گاهی شما را جذب میکند، اما هویت کار چیز جدیدی برای ارائه به ژانری که بارها با چنین فیلمهایی پر شده است ندارد. برای مثال: فیلمبرداری و پالت رنگی که بر فیلم حاکم است واقعا زیباست. جنگلها تیره و تاریک و تنها هستند و نور کم آنها را احاطه کرده است. در حالی که لحظات صمیمیت بین سم و جورجیا با نور زرد گرم نشان داده میشود. از طرفی صحنههای به اشتراک گذاشته شده با ماشینهای نیز عجیب بودن شخصیتها را منعکس میکند.
جدا از این نکات فنی، فیلم با یک لحن احساسی به پایان میرسد؛ و پایانی باز به شخصیت کلوئه مورتز و دنیای پسا آخرالزمانی میدهد و تعیین اینکه داستان به کجا میرسد را به ما واگذار میکند. با این اوصاف، مادر/اندروید یا شما را خسته میکند یا شما را مبهوت میکند. لحظات آهسته فیلم سرد، اما جنبههای ترسناک آن مملو از خونریزی و غم است. در نتیجه اگر به یک فیلم علمی تخیلی کلیشهای دیگر علاقه ندارید، گذشتن از این فیلم یک کار آسان و معقول است.
هیچ وقت درک نکردم که چرا اونور که منابع و امکانات، بیننده های میلیونی، آزادی موضوع و سانسور ۰ درصدی وجود داره اینقدر آثار ضعیف تولید میشه؟
و یه چیزی که عجیب تره اینه که چرا همین آثار ضعیف توی چشم قرار میگیرن و پولساز میشن؟ چه دلیلی داشت که red notice اینقدر خوب بفروشه و دو تا دنباله به صورت همزمان براش تولید شه؟
《وایسا دنیا وایسا دنیا من می خوام پیاده شم…》