۲۰ فیلم برتر درباره سفر در زمان که باید ببینید
موافق باشید یا نه، همه ما در مقطعی از زندگی آرزو کردهایم که در زمان سفر کنیم، اما چرا انسان سفر در زمان را دوست دارد؟ یا برای فرار از زمان حال و پریدن مستقیم ...
موافق باشید یا نه، همه ما در مقطعی از زندگی آرزو کردهایم که در زمان سفر کنیم، اما چرا انسان سفر در زمان را دوست دارد؟ یا برای فرار از زمان حال و پریدن مستقیم به آینده یا بازگشت به گذشته و تغییر چند چیز که از اتفاق افتادن آن پشیمان هستیم. در حال حاضر، چنین فناوری وجود ندارد (یا شاید هم وجود داشته باشد)، اما من مطمئن هستم که در آینده چنین فناوریهای غیرممکنی به وجود خواهد آمد که فرد را قادر میسازد بر عنصر زمان غلبه کند. اما این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که فیلمها عاشق «سفر در زمان» هستند. به عنوان انسان، در حالی که نمیتوانیم در زمان به عقب سفر کنیم تا کارهایی را که انجام دادهایم خنثی کنیم، فیلمها فرصت نادری را برای بینندگان فراهم میکنند تا همین کار را انجام دهند و به تفکر بپردازند.
اما پیش از شروع کار، بد نیست که نگاهی به لیستی از جذابترین سریال سفر در زمان نیز داشته باشید.
مهم نیست که جامعه ما چقدر پیشرفت میکند یا فناوری ما تا چه اندازه توسعه مییابد، مردم بارها و بارها به سفر در زمان فکر میکنند. نیازی به گفتن نیست که سفر در زمان در واقع معمایی است که جهان نمیتواند بدون آن کار کند. پس تعجب آور نیست که ژانر سفر در زمان غالباً جذاب ترین فیلمها را با پارادوکسهای فراوان به ما میدهد. بنابراین، با هدف بلندپروازانه سفر در زمان، اجازه دهید اکنون نگاهی به ۲۰ فیلم سینمایی سفر در زمان برتر که باید ببینید بیندازیم؛ این آثار موفق شدهاند مخاطبان خود را فراتر از زمان حال به گذشته یا آینده منتقل کنند. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
توجه: من در این مطلب به فرهنگ لغت فیلمهای مربوط به سفر در زمان نگاهی انداختم و فهرستی از بهترینها را تهیه کردم. برخی آثار این لیست احمقانه، برخی شیرین، و برخی فقط یک جهنم سرگرمکننده هستند. بنابراین مانند همه فهرستها، این یکی هم شخصی است، و بدون شک یکی دو مورد از موارد دلخواه شما هستند که در این لیست قرار نمیگیرند، اما من تمام تلاشم را انجام دادهام تا دلیل این موضوع را مشخص کنم که چرا این ۲۰ فیلم، به ویژه، بهترین فیلم های سفر در زمان ساخته شده هستند!
اکنون که بهترین فیلم های سفر در زمان را برای شما آوردهایم، منتظر چه چیزی هستید؟ پاپ کورنهای خود را آماده کنید و از دیدن این آثار لذت ببرید و اگر پیشنهادی پیرامون این مطلب و مضمون آن دارید، در بخش نظرات آن را به ما اطلاع دهید!
- 1 Interstellar
- 2 Back To The Future
- 3 Terminator 2: Judgement Day
- 4 Avengers: Endgame
- 5 Donnie Darko
- 6 ۱۲ میمون
- 7 Groundhog Day
- 8 Edge Of Tomorrow
- 9 About Time
- 10 Predestination
- 11 The Butterfly Effect
- 12 Midnight In Paris
- 13 Looper
- 14 Tenet
- 15 Bill & Ted's Excellent Adventure
- 16 Primer
- 17 Triangle
- 18 Safety Not Guaranteed
- 19 Deja Vu
- 20 Frequency
- 21 جمعبندی لیست بهترین فیلمهای دربارهی سفر در زمان
Interstellar
کریستوفر نولان چه در حال ساخت فیلمهای ابرقهرمانی باشد و چه در حال ساخت جعبههای معمایی بلاکباستر، معمولاً احساساتی نمیشود. اما Interstellar یک قصیده تقریباً سه ساعته برای قدرت پیوند دهنده عشق است. این اثر همچنین تلاش شخصی او برای انجام همان کاری است که استنلی کوبریک در سال 1968 با فیلم «2001: A Space Odyssey» انجام داد.
فیلم در آیندهای نه چندان دور آغاز میشود، جایی که خشکسالی، بلای جان و طوفان گرد و غبار جهان را به یک جامعه کشاورزی پسرفته تبدیل کرده است. کتابهای درسی از مأموریتهای آپولو به عنوان حقهبازی یاد میکنند، و کودکان بهجای مهندس شدن، بهعنوان کشاورز آماده میشوند. این دنیایی است که امید در آن مرده است، جایی که سفینههای فضایی در قفسههایی نشستهاند و گرد و غبار را جمعآوری میکنند، و فضانوردان ناسا، در برابر آن میچرخند.
این پروژه بلندپروازانه کریستوفر نولان به عنوان یکی از بهترین فیلمهای سینمایی یک دهه پیش ستایش میشود. این اثر سینمایی سفر هیجان انگیز تیمی از کاوشگران را دنبال میکند که از طریق یک «کرم چاله» به فضا سفر میکنند تا بقای بشریت را تضمین کنند. فیلم «Interstellar» با حضور بازیگران محبوبی مانند متیو مککانهی، ان هتوی و جسیکا چستین مسلماً بهترین جلوه سفر در زمان را ارائه میکند که در هر فیلمی به نمایش گذاشته شده است. با این حال، دیدن این اثر سوالی را به وجود میآورد که بینندگان را وادار به تفکر میکند که آیا اصلاً میتوان موقعیتی را که شخصیت اصلی این فیلم با آن مواجه میشود را سفر در زمان نامید؟!
با این اوصاف، کریستوفر نولان همچنین موفق میشود یک حلقه علمی از موارد را در فیلمنامه ایجاد کند که به نظر میرسد خود آن توضیحی مناسبی برای رخدادهای داخل فیلم باشد. علاوه بر مفهوم و اجراها، این فیلم از جلوههای بصری عالی و موسیقی متن شنیدنی توسط هانس زیمر نیز بهره میبرد تا مخاطب را مجذوب خود کند. همچنین داستان و شخصیتها بهترین چیزی هستند که میتوان به ساخت آنها در این درام شگفتانگیز فکر کرد.
Back To The Future
واقعاً چیزی شبیه به فیلم بازگشت به آینده وجود ندارد، درست است؟ رابرت زمکیس با این فیلم ایدهای جذاب را درون ذهن مخاطبان جهان کاشت که هنوز هم تازگی دارد. ایده این که ما هرگز نمیتوانیم واقعاً بدانیم که والدینمان در سن ما چگونه بودند پس در زمان سفر کنیم و آن را بیابیم کماکان دیوانه کننده است، و با گذشت چندین سال از این ایده جاه طلبی دیوانهوار آن کماکان بر قدرت خود استوار است.
این کلاسیک ماندگار رابرت زمکیس داستان مارتی را روایت میکند. کسی که با استفاده از ماشین زمانِ یک دانشمندان عجیب و غریب در زمان سفر میکند. با این حال، او اکنون مجبور است والدین دبیرستانی خود را عاشق یکدیگر کند و به زمان حال بازگردد. «بازگشت به آینده» که اغلب «یک فیلم کامل» در این شاخه نامیده میشود، به عنوان یکی از نمادینترین داستانهای سفر در زمان سینما شناخته میشود. چیزی که هنوز هم باعث میشود که همه به ناچار هنگام بحث در مورد مسائل دنیوی به آن بازگردند و از آن نیز یادی کنند.
در حالی که کارگردانی رابرت زمکیس در این اثر بسیار خوب است، فیلمبرداری، صحنهها و لباسها نیز فوقالعاده هستند. با این حال، این فیلم سینمایی لزوماً به واقعیت پایبند نیست، اما در واقع، مجموعهای از قوانین خاص خود را ایجاد میکند و بدون شکست از آنها پیروی میکند. و این دقیقاً همان چیزی است که بازگشت به آینده را به داستانی فراتر از یک موفقیت ساده پیرامون سفر در زمان تبدیل کرده است.
Terminator 2: Judgement Day
ترمیناتور اصلی پیشفرض خوبی داشت، اما تنها هفت سال بعد، کارگردان جیمز کامرون با دنبالهاش، «نابودگر 2: روز داوری» آمد و دوباره ذهن همه را متحیر کرد. این فیلم داستانی را دنبال میکند که چگونه یک نابودگر برای کشتن پسر سارا یعنی جان کانر، فرستاده میشود. با این حال، یک سایبورگ دیگر، که زمانی به دنبال نابودی زندگی سارا بود، اکنون مجاز شده است از پسر او محافظت کند. نیازی به گفتن نیست که جیمز کامرون در قسمت دوم سری The Terminator سهم خود را افزایش داد و به درستی هم همینطور است. این اثر ماندگار فقط شامل انفجارهای شدید و CGI بیشتر نبود، بلکه تلاشی برای دست و پنجه نرم کردن با این معمای فلسفی بود که بدانیم آیا آینده میتواند اراده آزاد بشریت را کنار بگذارد یا خیر.
آرنولد شوارتزنگر، لیندا همیلتون و رابرت پاتریک در این دنباله خارقالعاده بازی قدرتمندی ارائه میکنند که شایسته تمایز آن به عنوان یکی از بهترین دنبالههای تولید شده تا کنون است. قسمت دوم ترمیناتور یک معجزه کوچک از یک فیلم است، که فرضیه خود را برای ارائه یک داستان سفر در زمان که شبیه به اولین ترمیناتور است، اما از جنبههای کلیدی متفاوت است، تغییر میدهد. بدون شک این اثر اکنون نیز یک حس حماسی مثبت دارد. جالب است بدانید از پیچیدگی جلوههای بصری و اکشن آن گرفته تا عمق فیلم، شخصیتها و پیچیدگی روایت آن، پایان نامههای دکترا فراوانی وجود دارد. در واقع اکنون نیز بحثهای فراوانی موجود است که در مورد اینکه چگونه ترمیناتور تخیل مدرن ما را شکل داده است، و کامل ترین فیلم اکشن ساخته شده تمام دوران است، نظریه پردازی میکنند.
Avengers: Endgame
«انتقامجویان: پایان بازی» به کارگردانی آنتونی روسو و جو روسو یکی از بزرگترین فیلمهای پرفروش تاریخ سینماست. این فیلم نشان میدهد که چگونه پس از اینکه تانوس، یک جنگ سالار بین کهکشانی، نیمی از جهان را متلاشی میکند، انتقام جویان مجبور میشوند دوباره متحد شوند و دوباره گرد هم آیند تا متحدان شکست خورده خود را احیا کنند و تعادل را بازگردانند. در این فیلم سینمایی سفر در زمان بر اساس نظریه محبوب سفر در زمان در زمینه فیزیک کوانتومی است. اگرچه شکلگیری طرح سفر در زمان ممکن است عدهای را آزار دهد، اما نمیتوان از شیوهای که به شخصیتها فرصت میدهد تا دوباره تولیدات قبلی خود را مرور کنند، لذت نبرد.
اکشن اوج فیلم به خوبی ارزش انتظار را دارد و از نظر تماشای CGI خالص و اجرای قابل توجه، بهترینها را در این شاخه شکست میدهد. علاوه بر این، وضوح احساسی در این فیلم عالی است؛ مخصوصا اگر اجازه دهید آنطور که میخواهد شما را سرگرم کند.
Donnie Darko
این پروژه به کارگردانی ریچارد کلی، داستان دانی دارکو، نوجوانی بی دست و پا را روایت میکند که با فرانک دوست میشود، فرانگ چهرهای در لباس خرگوش که فقط او میتواند آن را ببیند. این موجود به زودی به دانی میگوید که جهان در 28 روز و 6 ساعت و 42 دقیقه و 12 ثانیه بعد به پایان میرسد. این فیلم سینمایی به گونهای ساخته شده است که توضیحات و نظریههای طرفداران متعددی را در جهت تلاش برای رمزگشایی از وقایعی که در فیلمنامه رخ میدهد را به خود جلب کرده است. با این حال، یک توضیح اولیه نشان میدهد که ماجراهای علمی تخیلی آن به شدت حول کتابی میچرخد که دانی از معلمش دریافت میکند، آن کتاب چیزی نیست جز «فلسفه سفر در زمان»، نوشته روبرتا اسپارو.
جالب است بدانید ظاهراً، در مقطعی از اوج شکوفایی این اثر کالت، ریچارد کلی، به عنوان کارگردان اعتراف کرد که حتی او هم کاملاً متوجه آنچه در دانی دارکو میگذرد، نبوده - و این موضوع تا آنجا پیش رفت که این کارگردان در سال 2005 یک «برش کارگردان» را منتشر کرد که ظاهراً برخی از موارد مجهول را روشن کرد.
با وجود اینکه دنبال کردن و فهم این فیلم ماجراجویی سفر در زمان برای مخاطب عام سینما دشوار به نظر میرسد، اما این اثر سینمایی، علاوه بر اینکه ستاره آیندهدار امروز هالیوود یعنی جیک جیلنهال را وارد جریان اصلی سینما کرد، برای بینندگان مختلف معنیهای متفاوتی نیز داشت، بنابراین، این فیلم جایگاه خود را به عنوان یک پروژه مهم سفر در زمان تثبیت کرد. در دانی دارکو، تنها چیزی که واضح است نگرش کلی است: این که در اصل سینما، هنر تجلی چیزهای باورنکردنی است، یعنی انجام کاری که دوست داریم و میخواهیم انجام دهیم.
۱۲ میمون
یک بحث رایج در داستانهای علمی تخیلی نحوه کار با زمان و سفر در زمان است. حالا این اثر جاودان در این ژانر، داستان تبآلود مردی را روایت میکند که سعی دارد آینده را نجات دهد در حالی که توسط رویاهای گذشتهاش تسخیر شده است. این فیلم با انتخاب رویکرد حلقه بسته به زمان، اظهاراتی را در مورد مبارزات تغییر سرنوشت بیان میکند. ایده اولیه 12 میمون از فیلم کوتاه علمی تخیلی فرانسوی La Jetée الهام گرفته شده است. فیلم سفر جیمز کول، یک محکوم را دنبال میکند، که تصمیم میگیرد برای ماموریتی داوطلب شود که در آن باید در زمان سفر کند تا در مورد دلیل اصلی شیوع یک هولوکاست خطرناک بیاموزد.
دوازده میمون که در فیلادلفیا پس از آخرالزمانی در سال 2035 شروع میشود، سطح زمین را آلوده به ویروسی میبیند که بازماندگان را مجبور میکند در زیر زمین پنهان شوند. کول (بروس ویلیس) برای جمع آوری اطلاعات در مورد این ویروس کشنده باید به دهه 90 میلادی سفر کند، اما، البته، هیچ چیز طبق برنامه پیش نمیرود. در حالی که کول سلامت عقل خود را زیر سوال میبرد، او نه تنها باید راهی برای فرار از نهاد روانی که در آن مستقر شده است بیابد، بلکه باید با سرنوشت مسابقه دهد تا خنثی سازی نهایی خود را انجام دهد. دوازده میمون، مجموعهای از پیچشهای داستانی، اجراهای عالی و محیطزیستی دیدنی است که بحث جالبی برای عذاب اجتنابناپذیر انسان است.
داستان این فیلم علمی تخیلی که بازیگران آن بروس ویلیس، برد پیت و مادلین استو هستند، جزئیات زیادی دارد که بیننده را ملزم میکند بیش از یک بار پای آن بنشیند تا به طور کامل خط داستانی را درک کند. همچنین، ناگفته نماند که «12 میمون» از بازیگران درخشان، کارگردانی روان و موسیقی شنیدنی بهره میبرد. که هر کدام به نفع بهتر شدن اثر عمل میکنند.
Groundhog Day
سفر در زمان لزوماً نباید صدها سال طول بکشد تا یک جنبه اصلی داستانی در یک فیلم باشد. بلکه آن میتواند برای چند ساعت یا فقط برای چند ثانیه باشد. در این فیلم متحرک تحت فرمان هارولد رامیس که بیل موری در آن نقش اصلی را ایفا میکند، فیلمنامه اثر، یک هواشناس خودخواه را دنبال میکند که برای انجام کاری به شهر Punxsutawney میرود. با این حال، وقتی صبح روز بعد از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که در یک حلقه بسته زمانی گرفتار شده و همان روز را بارها و بارها تجربه میکند، مات و مبهوت میماند.
اگرچه سفر در زمان در این کمدی بیل موری به یک روز محدود شده است، اما بینندگان را وادار میکند تا به این فکر کنند که اگر برای بار دوم به آنها فرصت داده شود که زندگی گذشته خود را دوباره مرور کنند، چه کار متفاوتی انجام میدهند. طرح ساده اما مؤثر در اینجا به عملکرد فوق العاده بیل موری نیز کمک شایانی میکند.
Edge Of Tomorrow
این فیلم در مورد فرماندهای به نام ویل کیج است که بعد از تنزل مقام مجبور میشود بدون هیچگونه تمرینی وارد میدان نبرده شده و به مبارزه بپردازد. این شخصیت در کوتاهترین زمان در میدان نبرد کشته میشود اما همزمان یک بیگانه را نیز زمینگیر میکند. بعد از این اتفاق به علت تماس ویل با این بیگانه او وارد یک حلقه زمانی عجیب میشود.
ویل مجبور میشود یک روز را بارها و بارها بعد از جنگیدن و کشته شدن تجربه کند. کارگردان این فیلم سفر در زمان داگ لیمان با اشاراتی به فیلم روز گراندهاگ و تلفیق ژانر سفر در زمان و دیگر عناصر آشنای ژانر علمی تخیلی موفق شد اثری هوشمندانه و خلاقانه خلق کند. از جمله مهمترین بازیگرانی که در فیلم لبه فردا به ایفای نقش پرداختند میتوان به تام کروز و امیلی بلانت اشاره کرد.
About Time
ریچارد کورتیس به عنوان فیلمساز یکی از بهترین کمدیهای رمانتیک سفر در زمان را ساخته که سینما تا به حال دیده است. این اثر یک فیلم کمدی-رمانتیک است که با درونمایه سفر در زمان و با نشان دادن زیبایی و شکنندگی زندگی، روح ما را آرام میکند. یک مرد جوان (با بازی دامنل گلیسون) متوجه میشود که مردان خانواده او دارای موهبتی خاص هستند که طبق آن میتوانند در زمان سفر کنند. او از این توانایی استفاده میکند تا آینده خود را به واسطه آن بهبود ببخشد.
در همین راه او با یک زن جوان (با بازی ریچل مکآدامز) آشنا شده و عاشق او میشود. به همین دلیل نیز موهبت سفر در زمان برای او تبدیل به هدیهای تلخ و شیرین میشود. در کنار تمامی این ویژگیهای جذاب چیزی که فیلم درباره زمان را به اثری بزرگ تبدیل میکند استفاده از عنصر سفر در زمان جهت ایجاد تصویری ساده و صادقانه از تجربه انسان است.
Predestination
برادران اسپیریگ با فیلم «تقدیر»، سفر یک مامور موقت را دنبال میکنند که ماموریت مییابد در زمان سفر کند و از یک بمبگذاری در نیویورک در سال 1975 به عنوان آخرین مأموریتش جلوگیری کند. با این حال معلوم میشود که این شکار فراتر از مرزهای احتمالی است. این فیلم با در آغوش گرفتن ماهیت علمی تخیلی خود در داستان سرایی نسبتاً هوشمندانه از برخی از بهترین فیلمهای سینمایی در مورد سفر در زمان پیروی میکند. فیلم تقدیر با پارادوکس جبر سر و کار دارد که در میان تمام پارادوکسهای مرتبط با مفهوم سفر در زمان، مبهوت کننده ترین است.
این پدیده که به عنوان پارادوکس حلقه علّی نیز شناخته میشود، در مورد مسافرتهای زمانی است که طی آن یک رویداد در آینده موجب علت رویدادی در گذشته میشود، که در ادامه خود دلیل رویداد آینده است. هر دو رویداد در فضازمان وجود دارند، اما منشأ آنها قابل تعیین نیست. یک حلقه علّی ممکن است شامل یک رویداد، یک شخص، یک شی یا اطلاعات باشد. بنابراین، این فیلم علمی تخیلی یک اثر متفکر است که همچنین از اجراهای تیم بازیگری، فیلمنامه و کارگردانی خود نهایت استفاده را میکند تا بر ذهن بینندگان خود تأثیر مثبت بگذارد.
The Butterfly Effect
نیازی به گفتن نیست که این یک فیلم شگفتانگیز هوشمند برای سفر در زمان است که سعی میکند با مفاهیم سفر در زمان سخت مقابله کند، جایی که شما وارد دنیای چندجهانی میشوید. یکی از رویدادهای آینده نگر و تئوری آشوب، همه در حالی که تاکید میکند که آیا فرد میتواند با موفقیت قسمتهای آسیب زا را از زندگی مربوطه خود تغییر دهد یا خیر.
نظریه آشوب در عرصه ریاضیات یک مفهوم پیچیده است، که میگوید یک اتفاق کوچک در یک نقطه میتواند تاثیر بسیار بزرگی ایجاد کند. و زمانی که اریک برس و مکی گروبر این نظریه را به یک فیلم تبدیل میکنند، یک فیلم موفق از آب درمیآید. ایوان (اشتون کوچر) یک نوجوان است که درنتیجه سردرد بیهوش شده و به گذشته میرود، که میتواند زندگی خود و دیگران را تغییر دهد. اما زمانی که متوجه میشود تغییرات کوچک گذشته زمان حال را تغییر میدهد، خود را در حقایق موازی مییابد. شاید این فیلم در این شاخه کامل نباشد اما جالب است.
Midnight In Paris
«نیمهشب در پاریس» به نویسندگی و کارگردانی فیلمساز محبوب وودی آلن، گروهی از بازیگران شاخص مانند کتی بیتس، آدرین برودی، کارلا برونی، ماریون کوتیار، ریچل مکآدامز، مایکل شین، اوون ویلسون و تام هیدلستون را در داستانی فانتزی رمانتیک به نمایش میگذارد. این فیلم سفر شخصیتی به نام گیل را دنبال میکند که با نامزدش و خانوادهاش برای تعطیلات به پاریس میآیند، حتی در حالی که در تلاش برای تکمیل رمان اولیهاش است. اندکی بعد، او مجذوب شهر میشود، که او را به زمانی در گذشته، دور از نامزدش میبرد.
وودی آلن با اوون ویلسون در زمان سفر میکند و فیلمی جذاب و رضایت بخش میسازد که ما را به برخی از مشهورترین لحظات در یکی از معروف ترین شهرهای جهان میبرد. داستان همچنین ما را با برخی از برجسته ترین شخصیتهای شهر آشنا میکند تا شخصیت اصلی آن بتواند چیزی در مورد زندگی در گذشته درک کند. با این حال، نمیتوان این واقعیت را انکار کرد که نیمه شب در پاریس جادوی ساعت نیمه شب را به زیبایی حفظ کرده است.
Looper
این فیلم سینمایی سفر در زمان که توسط ریان جانسون نوشته و کارگردانی شده است، جوزف گوردون-لویت، بروس ویلیس، امیلی بلانت و پل دانو در نقشهای برجسته خود دارد. در فیلم لوپر ریان جانسون، جهانی خاص از ژانر علمی تخیلی را خلق میکند و طی آن گروهی از کاراکترهای پیچیده را برای ما به تصویر میکشد. در این اثر بعد از اختراع راهی برای سفر در زمان تنها گروهی از افراد خاص میتوانند به واسطه بازار سیاه به 30 سال عقبتر بازگشته و اقدامات خود را انجام دهند. وقتی این افراد وارد آن بازه زمانی میشوند یک قاتل به نام جو (با بازی جوزف گوردون-لویت) منتظر است تا شلوغکاریها را منظم کرده و ساماندهی کند.
«لوپر» یکی از آن فیلمهایی است که نه تنها به خاطر مفهوم و اجرایش، بلکه به خاطر پیامی که در تلاش برای انتقال آن است، باید مورد ستایش قرار گیرد. این فیلم از ژانر مؤثر علمی تخیلی، پوشیده از کنش و غافلگیری، برای انتقال پیام شگفت انگیز از خودگذشتگی و تقویت مثبت والدین استفاده میکند. فیلم لوپر با داستان غیرقابل پیشبینی خود یکی از فیلم های سفر در زمان است که با جذابیتهای خاص توانست بینندگان را به تماشای خود وادار کند و بهعنوان یکی از بهترین فیلم های سفر در زمان شناخته شود.
Tenet
فیلم «Tenet» به نویسندگی و کارگردانی کریستوفر نولانِ بینظیر، جان دیوید واشنگتن، رابرت پتینسون و الیزابت دبیکی را در نقشهای مهم خود دارد. در این فیلم سفر در زمان داستان این است که چگونه قهرمان فیلم که تنها به یک کلمه، یعنی همان Tenet مسلح شده و برای بقای کل جهان میجنگد، از میان قلمروی گرگ و میش جاسوسی بینالمللی سفر میکند و در ماموریتی قرار میگیرد که در چیزی فراتر از درک ما از زمان و مکان اتفاق میافتد. دل مشغولی کریستوفر نولان به زمان در این فیلم سینمایی که در آن او به «وارونگی زمان» اجازه میدهد تا طرح را پیش ببرد و ساختاری پالیندرومیک بسازد، واقعاً دیدنی است. چیزی که شاید حتی به قیمت طرح ریزی مختصر فیلمنامه نیز تمام شده است.
در نگاه اول Tenet بسیار شبیه Inception است. یک ایده یا معمای پیچیده در مرکز فیلم وجود دارد که مخاطب را کنجکاو واکاوی آن میکند. هیچ مشکلی در این مورد ذاتا وجود ندارد. فیلمهای نولان همیشه حداقل یک نفر دارند که سعی میکند بفهمد دقیقاً چه اتفاقی دارد میافتد، و منطقی است که تماشاگران بهاندازه قهرمان داستان (جان دیوید واشنگتن) گیج شوند، مخصوصاً در اوایل فیلم. همچنین، تنت همانند Inception اساساً مجموعهای از دزدیها است که به این معنی است که اگرچه بیننده ممکن است دقیقاً متوجه نشود که در تصویر بزرگ چه اتفاقی میافتد، اما او متوجه میشود که این کنش مجهول اما فوری با سرعت تند و جذابی توسط کارگردان ارائه شده است.
Bill & Ted's Excellent Adventure
با وجود اینکه این فیلم اواخر دهه 1980 تولید شد اما به دلیل دید تازه خود به فیلم های سفر در زمان، کماکان میتوان آن را اثری درخورد توجه نامید. فیلم ماجراجویی بسیار عالی بیل و تد یک اثر مضحک اما دوستداشتنی است که کیانو ریوز و الکس وینترز جوان در آن نقش دو دانشآموز دبیرستانی تنبل را ایفا میکنند.
این دو نوجوان با استفاده از ماشین زمان سعی میکنند جهت دریافت نمرهای بالا از کلاس تاریخ به گذشته سفر کرده و با تهیه گزارش و بازگرداندن چهرههای مشهور تاریخی به زمان خود به هدفشان برسند. در نگاه نخست شاید این محتوای داستانی مضحک بهنظر برسد اما همین نگاه خنده دار باعث شده تا فیلم ماجراجویی سفر در زمان بسیار عالی بیل و تد به اثری ماندگار تبدیل شود.
Primer
فیلم پرایمر با کنار گذاشتن فانتزی مستقیمتر از بسیاری از فیلمهای این فهرست به موضوع علم سفر در زمان میپردازد. بیشتر اتفاقاتی که در این فیلم کالت رخ میدهد، منطقی است، اما به شرطی که برای کشف آنها زحمت بکشید. با این حال، احساس سرگردانی که «پرایمر» در ابتدا ایجاد میکند، عمدی است. به طور کلی، این یک فیلم کمهزینه بسیار تحریککننده و ناراحتکننده است که شایسته توجه بیشتر است.
بدون شک فیلم آغازگر به کارگردانی شین کاروث در عین تعجب بیش از هر فیلم سینمایی سفر در زمان دیگری از رگههای هنری در محتوای خود برخوردار است و توانسته با خلاقیت جالبش توجه گروه خاصی از سینما دوستان را به سمت خود جلب کند. داستان فیلم در مورد دو دوست است که با ساخت دستگاهی به شکل ناخواسته یک حلقه زمانی ایجاد میکنند. البته آنها سعی میکنند تا از این موضوع به نفع خود استفاده کنند اما خیلی سریع متوجه میشوند مداخله در موضوع زمان عواقبی جبرانناپذیر و مصیبتبار برای آنها دارد. این اثر با اکرانش دیدی تازه به ژانر سفر در زمان ارائه داد. با تمام این اوصاف اگر به دنبال فیلمی منحصربهفرد هستید تماشای فیلم آغازگر را به شما پیشنهاد میکنیم.
Triangle
تریلر روانشناختی «مثلث» به نویسندگی و کارگردانی کریستوفر اسمیت، جواهری است که مورد توجه قرار نگرفته است که مضامین گناه و مجازات را در طرحی پیوسته در حال تغییر بررسی میکند که مخاطب را در هر مرحله با حدس و گمان غوطهور نگه میدارد. این فیلم سفر در زمان گروهی از مسافران را دنبال میکند که پس از واژگونی قایق بادبانی خود توسط طوفان ، سوار یک کشتی میشوند. با این حال، آنها به زودی متوجه میشوند که در کشتی مرموز در معرض خطر بیشتری قرار دارند. ملیسا جورج نقش شخصیت اصلی جس را بازی میکند، و در حالی که داستان فیلم در یک حلقه زمانی فرو میرود، تماشاگران شاهد تقلای قهرمان اصلی برای فرار از حلقه زمانی و بازگشت امن او به خانه هستند.
فیلمنامه توسط کارگردانی ماهرانه کریستوفر اسمیت به بهترین نحو پیش میرود و این همه چیز را تا حد ممکن ترسناک و هیجانانگیز میکند، حتی اگر اوضاع همچنان گیجکنندهتر شود. به طور کلی، اغراق نیست اگر ادعا کنیم که فیلم بر ذهن بینندگانی که ا زکنار آن میگذرند تأثیر عجیبی میگذارد.
Safety Not Guaranteed
یک کمدی رمانتیک، اما در عین حال شوخ و بدیع، این فیلم یک گنجینه مستقل است که همچنان نسبتاً مورد توجه قرار نمیگیرد. مارک دوپلاس نقش کارمند یک فروشگاه خواربارفروشی را بازی میکند که ماشین زمان اختراع کرده و حالا اعلامیههایی چاپ کرده که در آن به طور مشخص گفته دوست دارد چه کسی با او به سفر زمانی برود. آبری پلازا هم کارآموز یک مجله است که برای بررسی این اعلامیه سراغ او میرود.
این فیلم مستقل دوستداشتنی روی یکی از بزرگترین فانتزیهای سفر در زمان دست گذاشته، اینکه فرصت زندگی دوباره داشته باشیم و با انتخابهای بهتر همه چیز را جذابتر کنیم. ولی چیزی که فیلم را اینچنین سرزنده و تماشایی کرده (در کنار نقشآفرینی بینظیر دوپلاس و آبری پلازا) عدم قطعیت است. تا انتهای داستان نمیدانیم این ماشین زمان واقعا کار میکند یا برای دلخوشی خودشان به آن باور دارند.
Deja Vu
دژاوو یکی از همکاریهای بیشمار بین دنزل واشنگتن و تونی اسکات است، اگرچه ممکن است حتی بهترین باشد. در این فیلم، واشنگتن نقش داگ کارلین را بازی میکند، یک مامور خشن ATF که تمام دوران حرفهای خود را صرف تلاش برای دستگیری افراد پس از ارتکاب جنایت کرده است و مانند هر پلیس خوب، دوست دارد روزی همان افراد را قبل از انجام جرم دستگیر کند. پس از فعل و انفعالاتی در چارچوب داستان امکان سفر در زمان برای شخصیت اصلی فیلم فراهم میشود و حالا او به دنبال شناسایی یک قاتل روانی است.
دژاوو همان کاری را انجام میدهد که هر فیلم سفر در زمان باید انجام دهد: تمام منطق و عقل را رها کنید تا بتوانید با زمان بازی کنید. جدا از این کارگردان تونی اسکات هوای غلیظی از تنش را در فیلمنامه حفظ میکند. چیزی که حتی در لحظات آرام نیز مشهود است زیرا همیشه احساس خطر قریب الوقوع وجود دارد. همچنین، به نظر میرسد مضامین غالب تقدیرگرایی در مقابل اراده آزاد، پذیرش در مقابل عمل، و حتی بخش محدودی از منطق در مقابل معنویت گرایی نیز به داستان سرایی این فیلم تزریق شده است.
Frequency
این درام علمی-تخیلی هیجان انگیز توسط گریگوری هابلیت کارگردانی شده است. فیلم داستان پسری را روایت میکند که به طور تصادفی به رادیویی برخورد میکند که او را قادر میسازد با پدر مردهاش ارتباط برقرار کند. او به زودی تمام تلاش خود را میکند تا جان پدرش را نجات دهد بدون اینکه بفهمد اقدامات او مسیر زمان و تاریخ را تغییر میدهد. مفهوم تغییر گذشته با هدف تأثیرگذاری بر آینده ممکن است مفهوم جدیدی برای یک فیلم نباشد، اما «فرکانس» اعتبار مدیریت آن را با قلب و مقداری جسارت به درستی بر عهده میگیرد.
بازیها در این فیلم سینمایی سفر در زمان فوق العاده است و طرح داستان نیز کاملاً بیننده را با خود همراه میکند. این فیلم نه تنها با پیچ و تابهای خود شما را سرپا نگه میدارد، بلکه به شما این امکان را میدهد که از نظر احساسی خود را با شخصیتها درگیر کنید. علاوه بر این، ارتباطات گذشته و حال در فیلم بسیار جذاب است. به خصوص برشهای تک فلاش در لحظات کلیدی فیلمنامه. به طور کلی این یکی از معدود کارهای علمی تخیلی مربوط به سفر در زمان است که واقعاً میتواند شما را هم بخنداند و هم به گریه وادار کند، و این در حالی است که فیلم میتواند شما را همزمان نیز بترساند.
جمعبندی لیست بهترین فیلمهای دربارهی سفر در زمان
سفر در زمان تبدیل به یکی از بزرگترین آرزوهای بشر امروز شده است و فیلم های سفر در زمان تلاش دارند تا به گونهای این آرزو را برآورده کنند. البته یک فیلم با موضوع سفر در زمان شاید تنها از این رویداد به عنوان ابزاری برای پیش بردن روایتش بهره ببرد و چندان درگیر چون و چرای این آرزوی بزرگ نباشد. در هر صورت، بهره بردن از سفر در زمان میتواند درها را برای داستانهایی بیکران در دنیای فیلمها باز کند که نمونههایی از آنها را در این لیست دیدید. اگر شما بخواهید از بهترین فیلم های سفر در زمان یک لیست تهیه کنید، کدام ساختهها را نام خواهید برد؟
Back To The Future محصول سال ۱۹۸۵ به سبب داستانسرایی و اتمسفر متفاوتی که دارد، یکی از بهترین و متفاوتترین آثار سفر در زمان تاریخ است.
Interstellar درست همانکاری را کرد که استنلی کوبریک با A Space Odyssey: 2001 انجام داد. این فیلم به سبب بازیگری؛ کارگردانی خوب و همچنین موسیقیمتن شاهکاری که دارد، لایق ستایش است.
About Time شاید در نگاه اول یک فیلم کمدی ساده باشد، منتهی با گذشت زمان تبدیل به یکی از بهترینها خواهد شد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
grandhog day و ۱۲ میمونو خیلی دوست داشتم
اگه انیمه سفر در زمان هم خواستین من Re: Zero رو پیشنهاد می کنم
palm spring فیلم خوبیه اونم لوپ داره توش
فقط لبه فردا و avengers رو دیدم
بقیه هم جالب بودن
من که فقط بازگشت به آینده و Groundhog Day رو دیدم مشتاق شدم بقیه این لیست رو هم ببینیم
کسی تنت رو فهمید چی شد؟
هرچند بین اینهمه فیلم خوب و عالی جایی نداره ولی بد نیست اشارهای هم به فیلم “معجون زمان” بکنیم. برای زمان خودش خلاقیتهای جالبی داشت و فرمول تکراری فیلمهای سفر در زمانی که هی از آینده به گذشته میرفتن رو برعکس کرد از گذشته به آینده سفر کردن رو نشون داد و چند پله سینمای کمدی و فانتزی فرانسه رو بالا برد. البته شبکه نمایش انقدر نشونش داد که آدم وقتی دوباره قیافه این فیلم میاد جلوی چشاش دلپیچه میگیره!
فیلم ملاقات با خانواده رابینسون رو هرگز فراموش نکنید.
به امید خدا برای اولین بار با این مقاله میخوام از سریال هایی که با خانواده میبینیم (که نیسان آبیه با واکینگ دد :/) بزنیم تو فاز فیلمای خارجی که هیچوقت اونا نرفتن سراغش من میرم ?
موفق باشی آتیلا!
تنت یک شاهکار تمام عیار بود که بدلیل شکست مالی هیچوقت موفق نشد.?
شکست مالی کجاش بود
مغزت رگ به رگ میشد من کلا شاید یه ۱۰ دقیقه دیدم هیچی حالیم نشد نتونستم ادامش بدم
خب این مشکل توعه. خودم دوبار دیدم همه چی رو فهمیدم.
نولان یه کارگردان درجه یکه ولی این فیلمش اصلا خوب نبود
چند بار دیدن یه فیلم باید برای لذت باشه نه اینکه چون متوجه نشدیم دوباره بزنیم از اول
Momento که از همین کارگردانه اگه دو دقیقه حواست نباشه کل لذتش از دست میره یه کم مبهمه ولی هیچ وقت گیج نمیشی
تنت معذرت میخوام اگه دوستش داشتی ولی قرص خوابه
منم نگفتم خوب بود
مثل دث استرندینگ میمونه
عده ای دث استرندینگ رو افتضاح میدونن
ولی نکته اش اینجاس که
عجیب نیست، خاصه
در واقع دث استرندینگ یه بازی خاص برای عده خاص هست
تنت هم همینطور
یه معمای خاص برای ادمای خاص
خودم به شخصه عاشق اون معماهایی هستم که تا جا داره ذهنو درگیر میکنه
تنت مشکل نداشت، اما بی نقص هم نبود
فقط برای هر کسی نبود
منظورم این نیست که تنت فن ها خیلی خوبن، نه
فقط نسبت به بقیه فیلم های نولان، متفاوت بود
که ادمای متفاوت رو به خودش جذب میکنه
در ضمن من خودم برای فهمیدن داستان، دوباره نگاه نکردم
برای لذت بود
ولی اطلاعات جدیدی یاد گرفتم
در واقع همون بار اول برای من کافی بود
تو بار دوم، یه سری ریزجزئیات رو فهمیدم
اسپویل
.
.
.
مثلا اصلا دقت نکرده بودم که اون یارو سیاهپوشه اول فیلم، همون رابرت پتینسون هست
زدم از اول یهو چشمم خورد به اون آویز کیفش