نقد فیلم شب طلایی – تله فیلم فقیر
شب طلایی یوسف حاتمیکیا یکی از نااُمیدکنندهترین فیلمهای جشنواره امسال است. بیشتر شبیه یک تله فیلم مناسبتی صدا و سیما با بازیگران مشهور است تا یک فیلم سینمایی که برای پرده بزرگ ساخته شده است. ...
شب طلایی یوسف حاتمیکیا یکی از نااُمیدکنندهترین فیلمهای جشنواره امسال است. بیشتر شبیه یک تله فیلم مناسبتی صدا و سیما با بازیگران مشهور است تا یک فیلم سینمایی که برای پرده بزرگ ساخته شده است. مشکلات فنی و فیلمنامهای کار به کنار، شب طلایی بیشتر محصول نگاه کوچک و قانع کارگردان به پدیده سینما است.
حاتمیکیا پسر در این فیلم مثلاً کوشیده درامی ملتهب در یک فضا بسته بسازد. اما از همان دقایق اولیه تماشاگر میان انبوهی از شخصیتهایی که در یک موقعیت پیش پا اُفتاده اسیر شدهاند؛ گرفتار میشود. ماجرای اصلی فیلم که قرار است کل درام بر مبنای آن شکل بگیرد، رمق و کشش چندانی ندارد. بیشتر به درد یک فیلم کوتاه ده دقیقهای میخورد تا یک فیلم سینمایی صد دقیقهای. نویسنده کوشیده با تعدد شخصیتها و ساختن داستانکهای مختلف برای این شخصیتها از زیر فشار چنین داستان کم بنیهای شانه خالی کند اما نتوانسته و این کارش بیشتر باعث تشتت و پراکندگی داستان کم مایه فیلم شده است. این مشکل وقتی بیشتر به چشم میآید که کارگردان میخواهد برای فیلمش نقاط عطف داستانی تعریف کند. نقاط عطفی که چنان بیمنطق هستند که به جای گره گشایی از داستان بیشتر و بیشتر تماشاگر را گیج و سردرگم میکنند.
فیلم به لحاظ بصری هم به شدت کلیشهای و یکنواخت است و تماشاگر را خسته میکند. آن قسمتهای خلاقانه هم بیشتر عاریتی به نظر میرسد تا محصول تفکر خلاقانه فیلمساز. ذهن تقلیلگرای فیلمساز به درون تصاویر فیلم هم راه پیدا کرده و باعث شده شب طلایی در حد یک تله فیلم که یک روز ظهر جمعه از یکی از شبکههای تلویزیون پخش میشود باقی بماند. فقر از سر و روی فیلم میبارد و در اینجا اشاره به فقر فقط مربوط به فقر اقتصادی نیست. فقر ایده و خلاقیت از بزرگترین معضلات شب طلایی هستند. همه چیز کلیشهای و دم دستی است. از ایجاد گرهها در فیلمنامه تا گره گشایی از همان گرهها. از نگاه کهنه فیلمساز به مفهوم خانواده که همه چیز را تبدیل به کلیشه خالص میکند تا کاراکترهایی که حتی به مرزهای تیپ هم نزدیک نمیشوند.
به همه موارد بالا اضافه کنید بازی بد بازیگرانی که قرار بوده این فیلم نقطه عطفی در کارنامه حرفهایشان باشد. از حسن معجونی که هنوز بهرام سریال مسافران است بگیر تا مریم سعادت که به زور گریم پیر شده تا هفتاد و پنج ساله به نظر برسد. البته نباید تمام مشکلات را به گردن بازیگران انداخت. شخصیتپردازی فیلم به قدری الکن و کلیشهای است که راه را برای بروز بازیهای خلاقانه توسط آنها میبندد. در میان گروه بازیگران فیلم فقط مسعود کرامتی است که توانسته با تکیه بر تواناییهای فردی خودش نقش را نجات دهد و آن را گرم از کار در بیاورد. بازی او بار دیگر ثابت میکند در حضور یک کارگردان ناشی و یک فیلمنامه ضعیف تنها خود بازیگر است که میتواند نقش را نجات دهد. دقیقاً همان کاری که مسعود کرامتی در شب طلایی انجام داده است.
شب طلایی بار دیگر ثابت میکند ژن خوب بودن در سینما چندان به کار نمیآید. سینما به مقدار زیادی خلاقیت نیاز دارد که یوسف حاتمیکیا از آن برخوردار نیست. به دلیل همین فقدان خلاقیت هم هست که شب طلایی از حدود یک تله فیلم مناسبتی فراتر نرفته و نتوانسته همان مضمون کهنهاش را به درستی منتقل کند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
پسر هیچ نشان ندارد از پدر
تیتر رو که خوندم یه اهنگ از جی جی پخش شد تو ذهنم همون که میگه وقتی فهمیدم بابای اصلیم عمومه :|
اسپم نکنید لطفا